گنجشک ها زودتر از دیدگان مردم شهر بیدار شده اند و برشاخه نمناک درختان جست و خیز می کنند و روی سیمهای برق آویزان خود را تاب میدهند و از آن بالا شهر را تماشا می کنند؛ گویی امروز نظاره گر حادثه ای ماندگار در دل تاریخ خواهند بود.
رفته گر هم جارویش را با شتاب بیشتری روی برگهای زرد و خشک می کشد، پلیس ها خیابانهای فرعی را با کله قندی های پلاستیکی قرمز می بندد و تابلوی ورود ممنوع وسط آنها می کارند. در این هنگام مدرسه نیز آغوش می گشاید و شکوفه های لبخند یکی یکی روی لبهای دانش آموزان گل می دهد. آفتاب هم از پشت دیوار مدرسه سرک می کشد به تماشای دانش آموزان تشنه دانش.
دقایقی از ساعت شروع کلاسها می گذرد اما ناظم مدرسه عجله ای برای فرستادن بچه ها سر کلاس ندارد و آنها بی قرار و نا آرام در هم می لولند و چشم به دهان مدیر دوخته اند تا از برنامه امروز برایشان بگوید.
طنین پرحرارت مدیر مدرسه همهمه بچه ها را تبدیل به سکوت می کند. امروز چه روزی است؟ جواب بچه ها لابلای سرو صداهایشان گم می شود. آفرین فرزندانم امروز روز شماست، روز دانش آموز؛ روزی که مردم ایران تظاهرات می کنند و علیه استکبار شعار می دهند. مشتهای کوچک دانش آموزان در تائید گفته های مدیر گره می خورد و یکصدا فریاد می زنند'مرگ بر آمریکا'.
با اشاره دست مدیر، بار دیگر سکوت حکمفرما می شود. بله بچه های خوب پس همه میدانیم امروز روز مبارزه با استکبار است، پس مدرسه را تعطیل می کنیم و با مردم شهر همصدا می شویم. شادی و شیطنت سرخوشانه دانش آموزان مدیر و ناظم را به خنده وا می دارد.
ساعت وسط میدان عدد 9 را نشان می دهد و رفته گر، خیایان و پیاده روها را برق انداخته و همه چیز برای شوری کودکانه که نه، حماسه ای بزرگ آماده است.
دسته دسته دانش آموزان دختر با پرچم های سه رنگ کوچک به میدان اصلی شهر نزدیک می شوند، معلمان لابلای ازدحام دانش آموزان حرکت کرده و به شعار دادن یکصدا و هماهنگ تشویق شان می کنند. فریاد دانش آموزان به زیبایی اوج می گیرد 'مرگ برآمریکا' ... .
همهمه و غوغا از خیابان مقابل، نگاه ها را به آن سمت می کشد دانش آموزان پسر با نظم خاصی وارد می شوند یکی که صدایش رساتر است شعار می دهد' آمریکا در چه فکریه' و هم کلاسی هایش جواب می دهند 'ایران پر از بسیجیه'.
دسته هایی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس آرام آرام با دانش آموزان هم مسیر می شوند. گرد سپیدی بر موهایشان نشسته اما لبخند و شوخ طبعی که ذات بچه های جبهه و جنگ است هنوز در چهره هایشان خودنمایی می کند؛ اینها دانش آموزان دیروزی اند که مردان کارزار و پیکار شدند و حالا اسوه استواری و ایستادگی و امروز قلب خاطرات دفاع از میهن دوباره می تپد.
گروه گروه مردم به تجمع دانش آموزان اضافه می شوند. نوحه سالار شهیدان همچنان از تریبون به گوش می رسد. چه شیرین است شنیدن نام حسین(ع) و شهدای دانش آموز شهر و دیارمان که قاسم گونه شهادت بر کامشان شیرین تر ازعسل شد. اصلا تقارن ایام اربعین حسینی و روز ستم ستیزی زیباست.
دسته ای از دانشجویان و جوانان که وارد میدان می شوند، غریو شعارها استحکام بیشتری می گیرد و مردانه و پرصلابت می شود 'مرگ برآمریکا'.
پس از هدیه یک صلوات جمعیت سکوت می کند. سخنران مراسم صفحات تاریخ را ورق می زند و اتفاقات روز 13 آبان را بازگو می کند.'روز دانش آموز، فرصتی برای تجدید عهد با قلم، کتاب، دین و دانش است. آینده درخشان شما دانش آموزان تنها در گرو درس خوب و نمره های عالی نیست، بلکه باید انسان دوستی، پاکدامنی و وطن پرستی را هم بیاموزید و تنها وارث نام 13 آبان نباشید بلکه اخلاق و کردارتان هم شبیه شهدای دانش آموز باشد'.
آدمک هایی از سران آمریکا و اسرائیل که بی شباهت به دلقک نیستند در میان جمعیت می رقصند و چند نفر از دانش آموزان به نشان نفرت و انزجار آن دو را به آتش می کشند و خاکسترشان نیز لگدمال می شود و فریادها کوبنده تر شده و بام شهر را به لرزه می آورد.
حالا دانش آموزان دیروز و امروز ایران باهم پیوند خورده و یکرنگ شده اند و سمفونی زیبایی از عشق به میهن و شهادت در نم نم باران پاییزی نواخته می شود که حتی گنجشکهای شهر هم مشتاق شنیدنش هستند.
7527/2090
گزارش از: زهرا زارعی** انتشاردهنده: سعید زارع کندجانی
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.