از دور سبزی مزرعه در میان دشت می درخشد؛ برخلاف تصور زمخت و تنبلی که از چغندر داشتم اما شاداب و خوش بر و روست؛ برگهای پهن و بیضی شکل و سبز پررنگ در تابش بی دریغ خورشید، منظره ای چشم نواز و دیدنی دارد.
اکبر فروتن صاحب مزرعه به استقبالمان می آید، خوب وقتی آمده اید امروز برداشت می کنیم.
چرخی در مزرعه می زنیم راه رفتن بین خطوط موازی چغندر حس فوق العاده ای است که تا حالا تجربه نکرده بودم، تا چشم کار می کند ترکیب خیره کننده نیلی آسمان، سرخی خاک و سبزی برگها است.
منتظر می مانیم تا کمباین مخصوص از راه برسد. بیرون کشیدن چغندرها از دل خاک باید دیدنی باشد.
رئیس جهادکشاورزی اسدآباد با غرور از مهارت کشاورزان این منطقه در کاشت، داشت و برداشت چغندر قند تعریف می کند؛ نه تنها اهالی روستای نجف آباد بلکه بیشتر روستاهای این منطقه در عمل آوردن این محصول تبحر خاصی دارند که حاصل سالها آزمون و خطای آنها و پدرانشان است.
امسال هم 2 هزار و 200هکتار چغندر در این منطقه کشت شده و این روزها اوج فصل برداشت است.
کمباین از راه می رسد تا گواهی باشد برای برداشت مکانیزه چغندرقند و گذر از زراعت سنتی که جهاد کشاورزی مدعی آن است.
در یک چشم بهم زدن برگ چغندرها زده می شود، تیغه های محکم و تیز تا عمق 30 سانتی خاک مزرعه فرو می رود و مخروط های سفید و یکدست را به بیرون پرتاب می کند.
دوک های چغندر از روی نقاله ای عبور داده می شود تا خاک های چسبیده به دورن مزرعه بازگردد و چغندرها درون کامیون ریخته می شود.
برگهای بجا مانده از چغندرقند هم جمع آوری می شوند اکبرآقا می گوید خوراکی مناسب و مقوی برای دامهاست.
همه خوشحال هستند حتی صاحب مزرعه که دنیایی از بیم و امید در چشمانش موج می زند و امیدواراست به فروشی مناسب، محصولش را بار کامیون کرده و روانه کارخانه قند می کند تا از خرجی زمستان عایله اش اطمینان حاصل کند.
اما این نه تنها پایان راه نیست، بلکه آغاز ماجراست؛ بهانه جویی ها و امروز و فردا کردن های کارخانه های قند خود فصل دیگری است برای چغندرکاران اسدآبادی، فصلی بعد از فصل برداشت محصول، فصل دوندگی، بلاتکلیفی، پشت در کارخانه ماندن و ... .
دل پر دردی دارد، دعوتمان می کند به لقمه ای چاشت نیم روزی زیر آلاچیقی با صفا که خودش ساخته؛ دقیقا وسط مزرعه تا به همه جا دید داشته باشد.
سفره ای روستایی پهن می شود اما با نان و پنیر شهری، تعجبی آمیخته با تاسف بر چهره ها می نشیند، این لبنیات کارخانه ای در سفره روستاییان که گله ای از گاو و گوسفند دارند، چه می کند؟
استکان چای را به دستم می دهد ببین خانم خبرنگار، چغندرکاران صبور و قناعت پیشه اند و هر مشقت و دشواری را مشتاقانه به جان می خرند تا دسترنجشان حبه سفید قندی شود کنار همین استکان چای من و شما است... .
یکی دیگر از اهالی روستا دوان دوان به سمت ما می آید؛ بیایید از چغندرهای ما هم عکس بگیرید، نمونه است عیارش 19 شده، اما چه فایده ما خاک و زمینمان مال همدان است، محصولمان را برای فروش باید به اصفهان ببریم، کارخانه قند همدان از ما تحویل نمی گیرد. چند روز دیگر هم اسیر باران و برف می شویم و کار برداشت چغندر در گل و لای بسیار زجر آور می شود؛ کاش باران دیرتر ببارد... .
کمبود کامیون، بالا بودن کرایه حمل، انعام راننده ها و ده ها هزینه دیگر مثل بذر، کود شیمیایی، سم و دستمزد کارگر یقه من چغندرکار را گرفته و راه نجات هم ندارم.
بعد از تحویل چغندر به کارخانه ماه ها باید منتظر دریافت بهای چغندر بمانیم و در نهایت به علت نبود بودجه به جای پول به ما شکر می دهند! حالا باید به دنبال تاجری باشیم تا منت گذاشته و شکر را با درصدی ضرر و زیان از ما بخرد و تبدیل به پول نقد کنیم.
چنان با شتاب مشکلاتش را باز میکند که از یاد می برم نامش را بپرسم.
با این همه دردسر و گرفتاری پس چرا چغندر را رها نمی کنید؟ گویا از سوالم می رنجد؛ دخترم ما به این محصول تعصب خاصی داریم، چغندر قند عضوی از خانواده مان شده نمی توانیم نکاریم. صدایش را بالاتر می برد اصلا چغندر نکاریم چه بکاریم؟ گندم، ذرت یا گوجه فرنگی! اینها هم مصیبت است.
مدیر جهاد کشاورزی فرصت را مغتنم شمرده و پادرمیانی می کند؛ عزیزان چغندرقند محصولی پر آب بر است و سیاست کشور کاهش این گونه کشتها و جایگزینی محصولاتی است که کم آب خواه و به صرفه باشد. البته برای چغندرهم برنامه داریم ولی محدود و حساب شده، اما یک عده گوششان بدهکار نیست وهرسال خارج از برنامه چغندر قند می کارند و دچار مشکل می شوند.
امسال 60 درصد چغندرکاران با کارخانه های قند همدان و اصفهان برای تحویل چغندر عقد قرار داد شده اند و 40 درصد باقی مانده هم به تازگی با کارخانه قند مشهد هماهنگی شده و قرار داد خرید بسته شده است.
چغندرکاران سری به نشانه تائید تکان می دهند. با لحنی آرامتر از کشاورزانی که دورش حلقه بسته اند می خواهد به فکر منابع آبی باشند و نگاهی به چاه های عمیقشان بیندازند که هر روز کم آب تر می شود.
دست از لجاجت و دشمنی با این آب و خاک بردارید و به جای چغندرقند کلزا بکارید که هم سود خوبی نصیب کشاورز می کند و هم کشور را از واردات روغن بی نیاز.
اشاره ای به چغندرها می کند، این محصول مانند سیب زمینی و گوجه فرنگی در سبد خانوارجایی ندارد؛ تنها مشتری آن کارخانه های صنعتی است؛ قیمت خرید در کارخانه همدان، مشهد، قزوین و یا اصفهان تفاوتی نداشته و یکسان است و براساس میزان عیار و شیره چغندرقندی که تحویل می دهید محاسبه می شود؛ کرایه حمل را نیز کارخانه می پردازد.
اکنون کلاهتان را قاضی کنید به فکر فرزندانتان باشید که روزیشان را باید ازهمین زمین بدست بیاورند؛ برای آنها هم آب بگذارید.
کشاورزان نیم نگاهی به همدیگر می کنند گویا تسلیم شده و حرفی برای گفتن ندارند؛ شاید هم بر سر دوراهی و بلاتکیفی مانده اند که دوباره چغندرقند بکارند یا نه؟
7527/2090
خبرنگار: زهرا زارعی** انتشاردهنده: سعید زارع کندجانی
اکبر فروتن صاحب مزرعه به استقبالمان می آید، خوب وقتی آمده اید امروز برداشت می کنیم.
چرخی در مزرعه می زنیم راه رفتن بین خطوط موازی چغندر حس فوق العاده ای است که تا حالا تجربه نکرده بودم، تا چشم کار می کند ترکیب خیره کننده نیلی آسمان، سرخی خاک و سبزی برگها است.
منتظر می مانیم تا کمباین مخصوص از راه برسد. بیرون کشیدن چغندرها از دل خاک باید دیدنی باشد.
رئیس جهادکشاورزی اسدآباد با غرور از مهارت کشاورزان این منطقه در کاشت، داشت و برداشت چغندر قند تعریف می کند؛ نه تنها اهالی روستای نجف آباد بلکه بیشتر روستاهای این منطقه در عمل آوردن این محصول تبحر خاصی دارند که حاصل سالها آزمون و خطای آنها و پدرانشان است.
امسال هم 2 هزار و 200هکتار چغندر در این منطقه کشت شده و این روزها اوج فصل برداشت است.
کمباین از راه می رسد تا گواهی باشد برای برداشت مکانیزه چغندرقند و گذر از زراعت سنتی که جهاد کشاورزی مدعی آن است.
در یک چشم بهم زدن برگ چغندرها زده می شود، تیغه های محکم و تیز تا عمق 30 سانتی خاک مزرعه فرو می رود و مخروط های سفید و یکدست را به بیرون پرتاب می کند.
دوک های چغندر از روی نقاله ای عبور داده می شود تا خاک های چسبیده به دورن مزرعه بازگردد و چغندرها درون کامیون ریخته می شود.
برگهای بجا مانده از چغندرقند هم جمع آوری می شوند اکبرآقا می گوید خوراکی مناسب و مقوی برای دامهاست.
همه خوشحال هستند حتی صاحب مزرعه که دنیایی از بیم و امید در چشمانش موج می زند و امیدواراست به فروشی مناسب، محصولش را بار کامیون کرده و روانه کارخانه قند می کند تا از خرجی زمستان عایله اش اطمینان حاصل کند.
اما این نه تنها پایان راه نیست، بلکه آغاز ماجراست؛ بهانه جویی ها و امروز و فردا کردن های کارخانه های قند خود فصل دیگری است برای چغندرکاران اسدآبادی، فصلی بعد از فصل برداشت محصول، فصل دوندگی، بلاتکلیفی، پشت در کارخانه ماندن و ... .
دل پر دردی دارد، دعوتمان می کند به لقمه ای چاشت نیم روزی زیر آلاچیقی با صفا که خودش ساخته؛ دقیقا وسط مزرعه تا به همه جا دید داشته باشد.
سفره ای روستایی پهن می شود اما با نان و پنیر شهری، تعجبی آمیخته با تاسف بر چهره ها می نشیند، این لبنیات کارخانه ای در سفره روستاییان که گله ای از گاو و گوسفند دارند، چه می کند؟
استکان چای را به دستم می دهد ببین خانم خبرنگار، چغندرکاران صبور و قناعت پیشه اند و هر مشقت و دشواری را مشتاقانه به جان می خرند تا دسترنجشان حبه سفید قندی شود کنار همین استکان چای من و شما است... .
یکی دیگر از اهالی روستا دوان دوان به سمت ما می آید؛ بیایید از چغندرهای ما هم عکس بگیرید، نمونه است عیارش 19 شده، اما چه فایده ما خاک و زمینمان مال همدان است، محصولمان را برای فروش باید به اصفهان ببریم، کارخانه قند همدان از ما تحویل نمی گیرد. چند روز دیگر هم اسیر باران و برف می شویم و کار برداشت چغندر در گل و لای بسیار زجر آور می شود؛ کاش باران دیرتر ببارد... .
کمبود کامیون، بالا بودن کرایه حمل، انعام راننده ها و ده ها هزینه دیگر مثل بذر، کود شیمیایی، سم و دستمزد کارگر یقه من چغندرکار را گرفته و راه نجات هم ندارم.
بعد از تحویل چغندر به کارخانه ماه ها باید منتظر دریافت بهای چغندر بمانیم و در نهایت به علت نبود بودجه به جای پول به ما شکر می دهند! حالا باید به دنبال تاجری باشیم تا منت گذاشته و شکر را با درصدی ضرر و زیان از ما بخرد و تبدیل به پول نقد کنیم.
چنان با شتاب مشکلاتش را باز میکند که از یاد می برم نامش را بپرسم.
با این همه دردسر و گرفتاری پس چرا چغندر را رها نمی کنید؟ گویا از سوالم می رنجد؛ دخترم ما به این محصول تعصب خاصی داریم، چغندر قند عضوی از خانواده مان شده نمی توانیم نکاریم. صدایش را بالاتر می برد اصلا چغندر نکاریم چه بکاریم؟ گندم، ذرت یا گوجه فرنگی! اینها هم مصیبت است.
مدیر جهاد کشاورزی فرصت را مغتنم شمرده و پادرمیانی می کند؛ عزیزان چغندرقند محصولی پر آب بر است و سیاست کشور کاهش این گونه کشتها و جایگزینی محصولاتی است که کم آب خواه و به صرفه باشد. البته برای چغندرهم برنامه داریم ولی محدود و حساب شده، اما یک عده گوششان بدهکار نیست وهرسال خارج از برنامه چغندر قند می کارند و دچار مشکل می شوند.
امسال 60 درصد چغندرکاران با کارخانه های قند همدان و اصفهان برای تحویل چغندر عقد قرار داد شده اند و 40 درصد باقی مانده هم به تازگی با کارخانه قند مشهد هماهنگی شده و قرار داد خرید بسته شده است.
چغندرکاران سری به نشانه تائید تکان می دهند. با لحنی آرامتر از کشاورزانی که دورش حلقه بسته اند می خواهد به فکر منابع آبی باشند و نگاهی به چاه های عمیقشان بیندازند که هر روز کم آب تر می شود.
دست از لجاجت و دشمنی با این آب و خاک بردارید و به جای چغندرقند کلزا بکارید که هم سود خوبی نصیب کشاورز می کند و هم کشور را از واردات روغن بی نیاز.
اشاره ای به چغندرها می کند، این محصول مانند سیب زمینی و گوجه فرنگی در سبد خانوارجایی ندارد؛ تنها مشتری آن کارخانه های صنعتی است؛ قیمت خرید در کارخانه همدان، مشهد، قزوین و یا اصفهان تفاوتی نداشته و یکسان است و براساس میزان عیار و شیره چغندرقندی که تحویل می دهید محاسبه می شود؛ کرایه حمل را نیز کارخانه می پردازد.
اکنون کلاهتان را قاضی کنید به فکر فرزندانتان باشید که روزیشان را باید ازهمین زمین بدست بیاورند؛ برای آنها هم آب بگذارید.
کشاورزان نیم نگاهی به همدیگر می کنند گویا تسلیم شده و حرفی برای گفتن ندارند؛ شاید هم بر سر دوراهی و بلاتکیفی مانده اند که دوباره چغندرقند بکارند یا نه؟
7527/2090
خبرنگار: زهرا زارعی** انتشاردهنده: سعید زارع کندجانی
کپی شد