به گزارش ایرنا، امروز اهالی روستا گرد هم آمده تا شکر نعمتهای خداوند را به‌جای آورند، شکرانه ای محلی و مردمی که اهالی ملحمدره با همکاری یکدیگر مهیا کرده اند.
از ابتدای روستا تا محل شکرانه آب و جا رو شده ، همه جا بوی تازگی و تمیزی می دهد. دود هیزم با عطر نان محلی در فضا پیچیده و مهمانان را وسوسه می کند، بوی نان از اینجاست، چند نفر از زنان روستا تشت خمیری و تخته و وردنه ای کنار دستشان در تنوری کوچک گلی نان محلی می پزند؛ به چه سرعت و مهارتی .
خانه های قدیمی سنگی، دیوارهای کاهگلی که درختان گردو و آلو از آن ها سرک کشیده اند و بامهایی که مهربانانه حیاط خانه بالایی است و تنورهایی که بین دو خانه مشترک است مسحورت می کند.
پیرمرد ساده دل روستایی هم آواز سرداده و بازگشت صدای دلنشینش در گوش کوچه پس کوچه های روستا می پیچد و دیوارهای ترک خوره خانه ها تکیه گاه دستهای لرزانش می شود تا به محل شکرانه برسد؛ او همیشه شاکر بوده است.
پیرزنی هم بی اعتنا به شلوغی و آمد و رفت مهمانان، تنش را به آفتاب نیمروزی ملحمدره سپرده و دسته چوبی سنگ آسیاب را می چرخاند، صدای خرد شدن گندم ها و دیدن آرد سفیدی که از کناره های سنگ آسیاب بیرون می ریزد او را بر بال خیال به سالهایی دور پروازش می دهد.
مرد میانسالی علوفه های تازه را جلوی در خانه اش به داس می کشد تا آماده بسته بندی شود و ذخیره زمستان دام هایش بشود، باصدای بلند خوش آمد می گوید، بفرمایید من هم کارم تمام بشود می آیم.
مرغ و خروس هایی که آب و هوای روستای حسابی پروارشان کرده و با ابهت در کوچه های روستا قدم می زنند و هزاران جلوه دیگر که همگی مشتاقم می کند تا بارها و بارها به این روستای زیبا بیایم.
شادی در تمام حرکات دختر بچه ای سوار بر دوچرخه صورتی رنگ موج می زند، تند تند رکاب می زند پاهایش را رها می کند و چنان در خوشی به سمت شکرانه میراند که گویی آنجا بهشت آرزوهایش است.
دختران جوان روستا نیز در کارگاهی که بانی اش میراث فرهنگی و گردشگری است، گرد هم آمده و هنرهای دستان ظریفشان را به نمایش گذاشته اند، ظرف های سفالی نقاشی شده وسوسه خرید به سر مهمانان می اندازد.
یکی از باغ های با صفای روستا محل برگزاری شکرانه است که تلاوت آیاتی از کلام الهی، معنویت را با صفای آن در هم می آمیزد و شکرانه کلید می خورد.
شاعر ملحمدره ای از زیبایی ها و آداب و سنن محلی و محصولات روستا می گوید و مهمانان را به جرعه ای شعر با طعم گویش زیبای ترکی مهمان می کند.
میهمان ویژه شکرانه که گویا از این همه نعمت و زیبایی به وجد آمده ملحمدره را ماسوله غرب کشور می نامد و لزوم معرفی این جاذبه گردشگری به دنیا را یاد آور می شود.
مدیرعامل صندوق کار آفرینی امید کشور نمی تواند ناراحتی اش را از بی مهری به بهشت زیبای اسدآباد پنهان کند و افسوس می خورد که چرا آلوی اینجا فله ای عرضه می شود، باید این نعمت الهی و حاصل دسترنج کشاورزان در بسته بندی های مشتری پسند عرضه شود تا هم سود بیشتری عاید روستاییان شود و هم معرف این دهکده زیبای توریستی باشد.
نماینده مردم اسدآباد در مجلس هم از مهاجرت روستاییان به شهر گلایه می کند و همت و تلاش برای سرو سامان دادن به کار و حرفه جوانان را چاره کار می داند.
فرماندار اسدآباد نیز ارگانیک بودن محصولات ملحمدره به ویژه آلو را تحسین می کند و دست مریزادی به مردان و زنان خستگی ناپذیر روستا می گوید و مردم را به مهربانی با ملحمدره سفارش می کند تا مبادا خانه های شهری با نمای زمخت آهن و سیمان جای دیوارهای کاهگلی و در و پنجره های چوبی را بگیرد.
لحظه به لحظه و با هر جمله امید بخش سخنرانان یا بیتی زیبا از شعر شاعر ملحمدره ای فضای باغ آکنده از عطر صلوات مردم روستا می شود که به احترام عزای شهدای کربلا کف نمی زنند.
زیبایی شگفت انگیز باغ قرار از کف مهمانان شکرانه ربوده و دنبال فرصتی هستند تا گشتی داخل روستا بزنند و از زیبایی چشم نواز آن بهره ای ببرند و سوغات و تحفه ای به یادگار ببرند آلو تیزابی، جوشیده ،قیسی آلو، رب آلو، لواشک، گردو، انگور و بادام ...
یکی از خصوصیات ملحمدره همین است هیچ مسافری از این جا دست خالی برنمی گردد حتی اگه مهمان یکی دو ساعت شکرانه آلو باشد.
به انتهای شکرانه می رسیم و روح سپاس گذاری به درگاه آفریدگار در جان مهمانان دمیده می شود و شکرانه ای دیگر در من آغاز شد...
7527/2087
گزارش از زهرا زارعی** انتشار: زهرا پیرنیا
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.