در این گزارش که به قلم «فردین علیخواه» در شماره 3467 این روزنامه در تاریخ 18 اردیبهشت 1398 منتشر شده، آمده است:
در روزهای نخست هر ترم، مراجعه و درخواست برخی از دانشجویان برای تغییر نام شان در لیست حضور و غیاب کلاسها برای استادان صحنه ای آشناست. نام شناسنامه ای این دانشجویان با نامی که به آن شناخته می شوند متفاوت است. به نظر می رسد که این روزها دونامی، تبدیل به سونامی شده است. معمولا در پایان هر ترم به شکلی گذرا نام های خط خورده و نام های جایگزین در لیست های مختلف را مقایسه می کنم و برای آنکه بتوانم از این موضوع درک روشنی داشته باشم با احترام دلایل این درخواست را از آنان سوال می کنم. « حس خوبی از اسمم ندارم» و « من که اسممو انتخاب نکردم» کوتاه ترین جمله هایی است که بیان می شود. نام های جایگزین به تعبیر آنان «شیک تر و امروزی تر»، «خاص تر» و در کل « باکلاس ترند» و به آنان « حس خوبی» منتقل می کنند.
برخی از والدین از تغییر نام فرزندان خود رنجیده خاطر می شوند و احساس می کنند که تغییر نام بی احترامی به خواست و انتخاب آنان است. معمولا این چنین احساسی با تغییر نام خانوادگی شدیدتر می شود. این والدین نام را نیز جزئی از میراث خانوادگی می دانند و به همین دلیل تغییر آنرا پشت کردن به این میراث قلمداد می کنند.
بدون تردید نام هر فرد بیانگر سلیقه و شاید جهان بینیِ نسل پیش از او است. هر چند بسیار محدود، این امر حتی تابع سلیقۀ چند نسلِ پیش از اوست چرا که هنوز در مناطقی از ایران، طبق سنتها پدربزرگ و درغیاب او مادربزرگ برای نوه نام « نیک» انتخاب می کند که معمولا کمتر «شیک» است. افراد هیچ نقشی در انتخاب نام برای خودشان ندارند و زمانی هم که می توانند نقش داشته باشند در مقابل عمل انجام شده والدین قرار گرفته اند. انتخاب نام همچنین تابع شرایط کلی جامعه نیز هست. برای مثال افزایش نام های روح الله، مقداد، زینب، ابوذر و مسلم در سال های آغازین انقلاب متأثر از تب و تاب انقلاب و تأثیرپذیری والدین از آن دوران بود و ممکن است برای فرزندانی که چنان فضایی را از نزدیک تجربه نکرده اند خوشایند نباشد.
نسل های پیشین عموما همرنگ جماعت، جمع گرا و به دنبال «یکسانی» بودند. آنان به جریان اجتماعی حاکم بر جامعه نگاه می کردند و تلاش می کردند تا با آن همراهی کنند. در مقابل، نسل جدید به دنبال متمایز بودن، خاص بودگی و «یکتایی» ، و نه یکسانی است. نسل جدید می خواهد شبیه هیچ کس نباشد. اینکه در نهایت چقدربه این هدف دست می یابد پرسش مهمی است. جورج زیمل معتقد بود که مد در زمینه هایی ظالمانه رفتار می کند. منظور آنکه افراد با هدف منحصربفرد بودن به سراغ مد می روند ولی نتیجه آن می شود که همه افراد تابع یک مد در عمل شبیه یکدیگر می شوند. درباره نامها نیز این اتفاق رخ می دهد. جوانان با هدف منحصربفرد بودن، نام خود را تغییر می دهند ولی در نهایت باز هم برخی نام ها در لیست حضور و غیاب استادان در حال تکرار شدن است.
در سال های اخیر «نیاز به خاص بودگی» در جامعه ایرانی پررنگ شده است. این امر یکی از دلایل گسترش نامهای کمتر رایج و ناشنیده است. زیمل معتقد بود که وقتی در جامعه مد جدیدی همه گیر می شود طبقه ای که در ابتدا آن مد را خلق کرده است جایگاه خاص بودگی خود را از دست می دهد. به همین دلیل برای حفظ جایگاه خود مد جدیدتری خلق می کند و این چرخه همچنان ادامه می یابد. درباره نام ها نیز می توان چنین استدلالی داشت. نامهای ناشنیده توسط طبقات دارای سبک زندگی خاص تر می آیند، همه گیر می شوند و مجددا آن طبقات برای فرزندان خود نام های خاص انتخاب می کند. از طرف دیگر، برخی از والدین انتخاب نام « باکلاس» برای فرزند را یکی از راههای ورود آسانتر به جمع طبقات دارای سبک زندگی خاص تصور می کنند چرا که تقلید از نام، در مقایسه با سایر راههای ورود به این طبقات آسان تر و کم هزینه تر است.
تغییر دادن نام تصمیمی شخصی و وابسته به سلیقه افراد است. نام هر فرد در درجه اول باید برای خود او خوشایند و پذیرفتنی باشد. به همین دلیل تغییر نام را نه عصیان یا بی احترامی بلکه باید امری فردی دید. البته نقد و تحلیل جریان کلی جامعه در خصوص انتخاب نامها توسط منتقدان فرهنگی و جامعه شناسان لازم است تا افراد با آگاهی و دقت لازم نام های خود را انتخاب کنند.
9904/2090
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.