به گزارش ایرنا، دختران و پسران جوان دور از چشم بزرگترها پُرزهای نورسته بهار را گرهی آرزومندانه می زنند به امید گشایشی.
و مادر سبزه ای که سیزده روز زیبایی و لطافت را مهمان سفره هفت سین نوروز کرده بود را آورده تا زردی و ناخوشی همه خانواده را به جاری خروشان رود بسپارد و خوشی و سرسبزی را طلب کند.
مادربزرگ هم شیرین و خوش گفتار باورهای کهنش را گوشزد می کند که با گرفتن ناخن و یا کوتاه کردن مقداری از موهایتان درد و بلا را از خود دور کنید تا سلامتی به شما سلام بگوید.
و تو جان و تنت را از هوای لطیف بهاری سیراب می کنی و همنوا می شوی با پچ پچ پرندگان در گوش درختان عریان و جاری رگه های زلال آب از فراز کوه ها که گویی سرنا و دهلی شادمانه می نوازد و ناخودآگاه دست افشان و پای کوبان سیزدهمین روز نونوار شدن روزگار را شادی میکنی و بهار هم از این شادمانه قند در دلش آب می شود.
جوانترها با گوشی های موبایلشان می کوشند، بهترین تصویر «سیزده بدر در دامان طبیعت» را از آن خود کرده و همچون خاطره ای ارزشمند قاب گرفته و در کنار انبوه عکس های بهاری هر ساله خود آویزان کنند.
من هم کنجکاوانه آلبوم دورهمی دلنشین طبیعت را ورق می زنم ، امسال خیلی چیزها از صحنه خاطره بازی سیزده بدر از قلم افتاده که در طاقچه خاطرات ذهنم به جستجویشان پر میزنم؛ نه مخمل سبز زمین هست و نه نجوای عاشقانه پرنده ای درگوش درختان نوشکفته و نه حتی یک وجب جا برای پهن کردن سفره سیزده بدر.
هرچه هست سیلی های مکرر سیلاب است بر صورت گلگون شهرها و روستاها و گویی میزبان مهربان روز طبیعت، امسال خشم فروخورده از سالها بی مهری و بی توجهی مردمان را تاب نیاورده و به خروش آمده است.
هرچه هست سیلاب است و سبزه های مادرانه ای که بی هیچ کنکاشی برای یافتن آب روان بر خشم سیلاب کبود و ویرانگر سپرده می شود و آرزوهایی که در حسرت سبزینه های دشت و دمن لابه لای انگشتانت تاول می زند و وادارت می کند با درد بنویسی از سیلی و تازیانه های آب بر رخ مادر طبیعت.
مادری که مهربانانه نان می دهد و زندگی و ما بی تفاوت و بی اخلاق نظمش را بهم می زنیم و دست در فرم و ترکیب زیبایش می بریم؛ رودهایش را جابجا می کنیم و مسیردریاهایش را سد می کنیم، دل کوه را می شکافیم و جاده هموار می کنیم، بی آنکه از او بپرسیم آیا راضی هست یانه؟
حرمت مادر طبیعت را می شکنیم و قربانی زیاده خواهی هایمان می کنیم بی آنکه بیندیشیم چه زخم هایی بر پیکرش می زنیم.
شاید همین قطره قطره نامهربانی است که سیلابی شده و راه گریزی هم نداریم و امروز به ناچار سفره های سیزده بدر را در عالم خیال و مجاز بر دامان سیل پهن می کنیم.
گزارش از زهرا زارعی
7527/2087
و مادر سبزه ای که سیزده روز زیبایی و لطافت را مهمان سفره هفت سین نوروز کرده بود را آورده تا زردی و ناخوشی همه خانواده را به جاری خروشان رود بسپارد و خوشی و سرسبزی را طلب کند.
مادربزرگ هم شیرین و خوش گفتار باورهای کهنش را گوشزد می کند که با گرفتن ناخن و یا کوتاه کردن مقداری از موهایتان درد و بلا را از خود دور کنید تا سلامتی به شما سلام بگوید.
و تو جان و تنت را از هوای لطیف بهاری سیراب می کنی و همنوا می شوی با پچ پچ پرندگان در گوش درختان عریان و جاری رگه های زلال آب از فراز کوه ها که گویی سرنا و دهلی شادمانه می نوازد و ناخودآگاه دست افشان و پای کوبان سیزدهمین روز نونوار شدن روزگار را شادی میکنی و بهار هم از این شادمانه قند در دلش آب می شود.
جوانترها با گوشی های موبایلشان می کوشند، بهترین تصویر «سیزده بدر در دامان طبیعت» را از آن خود کرده و همچون خاطره ای ارزشمند قاب گرفته و در کنار انبوه عکس های بهاری هر ساله خود آویزان کنند.
من هم کنجکاوانه آلبوم دورهمی دلنشین طبیعت را ورق می زنم ، امسال خیلی چیزها از صحنه خاطره بازی سیزده بدر از قلم افتاده که در طاقچه خاطرات ذهنم به جستجویشان پر میزنم؛ نه مخمل سبز زمین هست و نه نجوای عاشقانه پرنده ای درگوش درختان نوشکفته و نه حتی یک وجب جا برای پهن کردن سفره سیزده بدر.
هرچه هست سیلی های مکرر سیلاب است بر صورت گلگون شهرها و روستاها و گویی میزبان مهربان روز طبیعت، امسال خشم فروخورده از سالها بی مهری و بی توجهی مردمان را تاب نیاورده و به خروش آمده است.
هرچه هست سیلاب است و سبزه های مادرانه ای که بی هیچ کنکاشی برای یافتن آب روان بر خشم سیلاب کبود و ویرانگر سپرده می شود و آرزوهایی که در حسرت سبزینه های دشت و دمن لابه لای انگشتانت تاول می زند و وادارت می کند با درد بنویسی از سیلی و تازیانه های آب بر رخ مادر طبیعت.
مادری که مهربانانه نان می دهد و زندگی و ما بی تفاوت و بی اخلاق نظمش را بهم می زنیم و دست در فرم و ترکیب زیبایش می بریم؛ رودهایش را جابجا می کنیم و مسیردریاهایش را سد می کنیم، دل کوه را می شکافیم و جاده هموار می کنیم، بی آنکه از او بپرسیم آیا راضی هست یانه؟
حرمت مادر طبیعت را می شکنیم و قربانی زیاده خواهی هایمان می کنیم بی آنکه بیندیشیم چه زخم هایی بر پیکرش می زنیم.
شاید همین قطره قطره نامهربانی است که سیلابی شده و راه گریزی هم نداریم و امروز به ناچار سفره های سیزده بدر را در عالم خیال و مجاز بر دامان سیل پهن می کنیم.
گزارش از زهرا زارعی
7527/2087
کپی شد