به گزارش خبرنگار مهر، میشلستبون عصر دوشنبه در جمع خبرنگاران و عکاسان و علاقهمندان این رشته در مورد عکاسی و تجربیات خود از انقلاب ۵۷ گفت، از سال ۱۹۷۸ یک سال قبل از انقلاب، عکاسی در ایران را شروع کرده و هیچکس در آن تاریخ تصور نمیکرد رژیم قدرتمندی مثل شاه سرنگون شود.
وی ادامه داد: در آن زمان دوستانی که در فرانسه داشتم مرا بهخاطر حضور و فعالیت در ایران، احمق خطاب، و توصیه میکردند برای درآمد بیشتر، شاه را سوژه عکاسی خود قرار بدهم، نه تظاهرات. در اکثر مجلهها عکسی از شاه و زندگی او وجود داشت.
ستبون خاطرنشان کرد: اگوست ۱۹۷۸ مطابق با شهریور ۵۶ و اتفاقات سینما رکس آبادان و تظاهرات پس از آن، در حالی که هیچکس عکسی از امام خمینی ندیده بود دو میلیون نفر به نفع وی شعار میدادند.
میشل ستبون در شهریور ۵۷ نیز از اتفاقات میدان ژاله عکاسی کرده پس از آن نیز به دعوت بنیصدر به پاریس و محل اقامت امام خمینی رفته و پس از دو روز اقامت در منزل بنیصدر و توصیه به عدم عکاسی، با همراهی گروهی از جوانان ایرانی به ملاقات امام رفته و او را در باغی کوچک دیده است.
وی با تاکید بر اینکه دیدن امام خمینی، رؤیای خیلیها بود گفت: من ایشان را در محیط و ظاهری ساده ملاقات کردم، چیزی که با امروز بسیار متفاوت است! به عنوان روزنامهنگاری جوان به آقای خمینی معرفی و توسط ایشان به عکاسی از اتفاقات داخل ایران، تشویق شدم.
ستبون خاطرنشان کرد: در آن زمان، تنها صحبتی که میشد "پیروزی" بود و افزود مردم بعد از اطلاع از حضور امام گروه گروه به آنجا رفته و ایشان را میدیدند؛ در ایران نیز بعد از مشاهده عکسها به مبلغ گزافی تمایل به خرید آنها داشتند چون تا آن زمان هیچ عکسی از ایشان وجود نداشت.
بعد از آن، عکسهایی که توسط وی از امام گرفته شده بود به سرعت چاپ و تکثیر شد و در تظاهراتها مورد استفاده قرار میگرفت و در مکانهایی مثل بهشتزهرا به فروش میرفت.
ستبون، از این توجه ابراز شگفتی کرد و گفت در تاریخ ۱۶ ژانویه و همزمان با خروج شاه از ایران، بختیار اعلام کرد که امام خمینی میتواند به وطن بازگردد. این ژورنالیست فرانسوی افزود بعد از دعوت امام به ایران به من هم اطلاع داده شد که به نوفللوشاتو رفته و در هواپیمای برگشت، همراه امام باشم. صدها نفر در خیابان بودند و هنگام عبور امام به سمت باغ که برای ادای نماز میرفتند، دو طرف خیابان جمع شده بودند.
وی تاکید کرد: این پرواز در ابتدا ناامن مینمود اما بعد از حضور خبرنگاران و افزایش تعداد آنها امنیت پرواز نیز تأمین شد. خبرنگارانی که نامهای خود را روی کاغذهایی نوشته و روی شاخههای درختان آویزان کرده و گفته بودند: «ما به ایران برمیگردیم».
در این هواپیما تمامی کسانی که امام را همراهی میکردند شنیده بودند که امکان دارد این پرواز مورد تعرض قرار گرفته و به آن تیراندازی شود اما تعدادشان به ۸۰ نفر میرسید.
وی ادامه داد: در کنفرانس مطبوعاتی که در فرانسه برگزار شده بود و حتی در فرودگاه، مدام بر خطرناک بودن پرواز تاکید میشد اما این تعداد با خوشحالی امام را همراهی میکردند؛ گرچه در تمام طول پرواز به دعا مشغول بودند و نسبت به امنیت پرواز امیدی نداشتند. میشلاستبون از شلوغی و ازدحام جمعیت مردم منتظر در تهران گفت و ادامه داد امام با هلیکوپتر به مدرسه علوی منتقل شد.
ستبون که تا قبل از عکاسی، به شغل معماری مشغول بوده، انقلاب ایران را برای خود فرصتی میداند که باعث شهرت وی و بروز علایق و استعدادهایش شد و افزود بعد از آن و طی این چهل سال، در خیلی کشورها به عکاسی پرداخته است.
ستبون که اولین کتاب عکسهای خود از انقلاب ایران را اواخر سال ۱۹۷۹ به چاپ رسانیده است اظهارداشت: در آن زمان عکاسان ایرانی در حوزه بینالملل هیچ موفقیت و امکان انتشار و اشتراک آثارشان را نداشتند اما بعد از آن شرایط تغییر کرد و آنها هم با آموزشهای بیشتر به موفقیت دست یافتند.
وی از «رضا دقتی» و «کاوه گلستان» نام برد و افزود: عکاسان ایرانی نیز شروع به یادگیری این حرفه کردند.
میشل تعداد آثار خود از انقلاب ایران را ۲۸۰۰۰ اثر شمرد و گفت این تصاویر در سه کتاب تاپایان سال ۷۹ به چاپ رسیدهاند که یکی از این کتابها با گرافیک ویژه و محتوای طنز ارائه شده است. استبون که در سال ۱۹۸۰ ایران را ترک کرده است چراکه با توجه به پیشرفت عکاسان ایرانی نیازی به حضور در ایران نمیدیده است و برای عکاسی از مراسم ارتحال امام نیز به عکاسان ایرانی اعتماد کرده است.
ستبون که برای اولین بار در جزیره کیش حضور داشت اظهار داشت: این تصاویر دیگر عکسهای ژورنالیستی به شمار نمیآیند و به خاطر وجود ایرانیها به "خاطره" و نوستالژی تبدیل شدهاند.
وی خاطرنشان کرد: عکسهای چاپنشدهی بسیاری دارد که به خاطر هزینه چاپ و دیجیتال نبودن عکاسی در آن زمان، هرگز به مرحله ظهور نرسیدند.
ستبون به آرشیو عکسهای خود از انقلاب و اسکن و دیجیتال کردن بعضی از آنها اشاره کرد و گفت در فرانسه تمایل و دلیلی برای چاپ و ارائه این آثار وجود ندارد.
تعداد بسیاری از این آثار در سه جلد کتاب، داخل ایران چاپ و منتشر شده است. اولین نسخه سه سال پیش، و اخیراً نیز نسخهای که به سفارش و حمایت سازمان منطقه آزاد کیش چاپ شده است.
ستبون که مدتی است عکاسیخبری را کنار گذاشته است گفت در زمان کنونی که هرکس دوربین یا گوشی همراه در جیب دارد و به سرعت اثرش را مخابره میکند، فعالیت حرفهای وجود ندارد! و تاکید کرد این تکنولوژی در گذشته بسیار ارزشمند و دور از دسترس بود.
وی با تاکید بر اینکه عکاس، حق قضاوت و انتخاب خوب و بد نداشته و واقعیتها را منعکس میکند، گفت: در تاریخ ۱۱ سپتامبر و وقایعی مثل بمبگذاری مراکش که دیدن دست و پای قطع شده مردم کابوس طولانی شبهایم شده بود ناچار به عکاسی و انتشار همان تصاویر بودم.
ستبون که در جریان انقلاب ایران، توسط مأموران شاه دستگیر و پذیرایی! شده است بیان کرد طی این سالها در کشورهای دیگر تقدیر شدهام اما در ایران هیچ تجلیلی صورت نگرفته است.
ستبون با اشاره به صحنههایی که در مدرسه علوی به چشم دیده بود و اشتیاق و تلاش مردم به لمس دستان مردی که تا به حال از نزدیک او را ندیده بودند، تصریح کرد: سعی کردم این حس را در عکسهایم نشان بدهم.
وی که اکنون به گرافیک روی آورده و از فضای رئال به طنز رسیده است، با تاکید بر چهل سال تجربه عکاسی از ایران، عراق افغانستان، الساوادور و… گفت *همهچیز تغییر کرده است، تکنولوژی، زمانه، عکاسی؛ و این تغییر باعث ناپدید شدن و تمام شدن دوره روزنامهنگاری و عکاسی _ خبری شده است.* و افزود در حال حاضر نسل جدید بی هیچ اهمیتی به موضوع انقلاب در تصاویر، تنها به جنبهی گرافیکی آن و حرکت جدیدی که در آن اعمال شده است، توجه دارند.
وی تصریح کرد: علیرغم اهمیت موضوع انقلاب در این تصاویر، نوجوانهای امروز رغبتی به این موارد نداشته و تنها جذابیتهای گرافیکی و هنری، توجهشان را جلب میکند.
وی تاکید کرد: در حال حاضر عکاسی به تنهایی جوابگو ی سلایق مخاطب نیست، و کامپیوتر به لابراتوار شخصی و البته تخصصی تبدیل شده است و آنچه در کنار یافتههای شخصی از آن بیرون میآید ارزش خبر را مشخص میکند؛ نه کپیبرداری.