میرزا طاهر تنکابنی که عمر گرانبهای خویش را در خدمت حکمت، ادب و قانون گذراند و همواره با شجاعت و رشادت از علم، عدالت، حکمت و انسانیت، مردانه دفاع کرد و مصایب مادی و ناملایمات روزگار هر چند روی تندرستی و آسایش را از وی گرفت اما نتوانست او را از مسیر حق خارج سازد.
«میرزا طاهر تنکابنی» سیاستمدار فیلسوف
میرزا طاهر تنکابنی که عمر گرانب های خویش را در خدمت حکمت، ادب و قانون گذراند و همواره با شجاعت و رشادت از علم، عدالت، حکمت و انسانیت، مردانه دفاع نمود و مصائب مادی و ناملایمات روزگار هر چند روی تندرستی و آسایش را از وی گرفت اما نتوانست او را از مسیر حق خارج سازد.
«میرزا محمدطاهرفقیه» فرزند میرزا «فرجاللهخان فقیه» از طایفه فقیه نصیری و ساکن مازندران در روز بیست و چهارم تیرماه سال 1242 خورشیدی، مطابق با هشتم محرم سال 1280 هجری قمری در روستای کردیچال کلاردشت متولد شد. پدر میرزا طاهر، میرزا فرج الله مدتها عنوان مباشرت محال کلارستاق را داشت و قبل او عمویش میرزا محمد که فرزندی نداشت این سمت را عهدهدار بود ولی به تحریک سرتیپ ولی خان خلعتبری و تبانی علیه وی از این سمت عزل شد.
برادران بزرگش یعنی آقایان محمد خان سرتیپ کلارستاقی و عبدالعلی معتضد السلطان از مجاهدان شجاع انقلاب مشروطه در تنکابن بودند و در ماجرای این قیام رشادت هایی از خود نشان دادند.
میرزا دوران کودکی و تحصیلات مقدّماتی را تا سن یازده سالگی در کردیچال کلاردشت سپری کرد و سپس تا 19 سالگی در روستای لنگا تحصیل نمود و بعد از آن به تهران رفت. ورود وی به تهران مقارن با پی ریزی مدرسه سپهسالار جدید بود. لذا برای تحصیل، ابتدا در مدارس «کاظمیه»، «قنبر علی خان» و «حاج حسن»، مسکن گزید و چون کار بنای مدرسه سپهسالار پایان یافت در آنجا اقامت نمود. وی حدود پنجاه سال در این مرکز علمی وآموزشی می زیست و اشکالات فلسفه مشاء را برای طالبان علم برطرف می نمود.
میرزا محمد طاهر علاوه بر احاطه به فلسفه و حکمت در فقه ، اصول ، نجوم ، ادبیات و ریاضیات نیز تخصص داشت . طب قدیم را مطلع و قانون بوعلی سینا را چندین دوره تدریس کرد و حواشی ذی قیمتی بر قانون نوشته است که در کتابخانه مجلس شورای ملی موجود می باشد.
شهرت میرزا و علاقه وافری که همه مردم به خصوص علما و طلاّب علوم به آن مرحوم داشتند به ویژه صراحت لهجه و شجاعت او در بیان حقایق که خاص ایشان بود، موجب گردید تا آن حکیم عالی مقام در دوره اول مجلس شورای ملّی که انتخابات صنفی بود از سوی طلاّب تهران به وکالت مجلس شورا برگزیده شود.
از آنجا که آن مرد دانشور و اهل فضیلت طرفدار آزادی بود این انتخاب را پذیرفت و از هفدهم شعبان (1324 هـ .ق.) تا جمادی الاول (1326 هـ . ق.) که مجلس اول قهرا تعطیل گردید در مجلس بود ولی دست از کار اصلی خود یعنی تعلیم و تعلم بر نداشت و باز هم بهترین مونسش کتاب بود و بهترین وقتش موقعی بود که به مطالعه و مباحثه می پرداخت.
در دوره سوم مجلس نیز در 30 خرداد (1294 هـ .ش.) از سوی اهالی تهران به مجلس رفت و در همین سال مطابق با (15 محرّم 1334 هـ .ق.) به هنگام وقوع جنگ جهانی اول (که مهاجرت آزادی خواهان را در پی داشت) همراه با عدّه ای از وکلا و مشروطه خواهان مبارز و مشاهیر سیاسی از جمله شهید سید حسن مدرّس، سیّد محمّد رضا مساوات، حسین استر آبادی، محمّد تقی شاهرودی، سید حسن ذاکری و چند تن دیگر درسی ام آبان (1294 هـ . ش.) به عتبات مقدس عراق رهسپار گردید و مدت چهار سال در شهرهای کاظمین، کربلا، موصل و بغداد اقامت نمود.
در این دوران با افراد و مجامع مختلف علمی در تماس بود و با عالمان اهل سنّت آن سامان به بحث در خصوص مباحث کلامی، اعتقادی و حقّانیت مذهب تشیّع و پیروی از شیوه امامان شیعه پرداخت و در گفت وگوهای علمی با عالمان آن سامان خاطرات جالب توجهی از خود به یادگار نهاد و فوق العاده مورد تجلیل و احترام واقع گردید.
در زمان مهاجرت، با این که میرزا در تهران نبود برای دوره چهارم مجلس از سوی اهالی تهران انتخاب گردید و درموقع ورود ایشان و سایر مهاجران به تهران، مردم استقبال شایانی از آنان نمودند. پس از ورود، از30 مرداد 1300 تا 30 خرداد 1302 برای آخرین بار وکیل مجلس بود امّا میرزا طاهر تنکابنی از شرکت در جلسات مجلس چهارم خودداری نمود.
میرزا طاهر تنکابنی علاوه بر امور تدریس و وکالت مجلس، مدتی شغل قضاوت را نیز عهده دار بود و از پانزدهم شعبان (1327 هـ . ق.) (دهم شهریور 1287 هـ .ش.) از قضّات عالی رتبه دادگستری به شمار می آمد و در تشکیلات جدید عدلیه از سوی علی اکبر داور در ابتدا رئیس محکمه های بدایت و استیناف بود و در سال (1330 هـ .ق.) به وکالت انتخاب شد. در سال (1298 هـ .ش.) به عدلیه بازگشت و به عنوان عنصر دیوان عالی تمیز به خدمت قضایی پرداخت
میرزا رضا خان نایینی پس از آن که تعقیب نصرت الدوله میرزا از مجلس شورای ملی به عدلیه احاله گردید و گزارش های واصله را رسیدگی می کرد ادعانامه ای تنظیم و طبق آن تقاضای مجازات شاهزاده فیروز را نمود.
محل محاکمه نصرت الدوله در محکمه جنایی با حضور مردم ترتیب داده شد و در هیأت محکمه، میرزا طاهر تنکابنی حضور داشت. محاکمه تا چند روز ادامه داشت تا منتهی به رأی شد و نصرت الدوله محکوم به محرومیت از حقوق اجتماعی و چهار ماه حبس تأدیبی و به پرداخت سه برابر مبلغی که رشوه گرفته بود به عنوان غرامت گردید.
میرزا طاهر تنکابنی تا یازدهم مرداد ماه سال (1309 هـ .ش.) سمت مستشار دیوان عالی تمییز را عهده دار بود و دراین سال رتبه 9 اعضای شعبه سوم و دیوان عالی کشور را حائز گردید. علّت بر کناریش از شغل قضاوت رأیی بود که بر خلاف نظر شاه داده بود.
فریدون آدمیت می نویسد: «از اهل حکمت قدیم دو تن شاخص بودند میرزا طاهر تنکابنی و حاجی شیخ علی نوری. میرزا طاهر جامع دانش کلاسیک بود. او به عنوان حکیم نماینده تعقّل سیاسی مترقّی بود و به عنوان منشی مجلس همیشه راست و اصولی بود.»
میرزا طاهر تنکابنی چندی نیز عضو هیأتی مشغول به بنیان گذاری قوانین کشوری بود. در سال (1333 هـ . ق.)، (1293 هـ . ش.) میرزا حسن مشیر الدوله پیرنیا، وزارت عدلیه کابینه خود را به عهده محمّد علی فروغی گذاشت و به اتّفاق مشغول قانون اصول محاکمات جزایی شدند. از آن پس فروغی از قبول کارهای اجرایی خودداری کرد و به ریاست دیوان عالی کشور که حقوق و مزایایی مانند وزارت داشت اکتفا نموده و با همکاری سیّد نصرالله تقوی، میرزا طاهر تنکابنی، سیّد محمّد فاطمی و شمس العلما قریب گرگانی، طرح قوانین بسیاری را فراهم آوردند که بعدها اساس تشکیل دادگستری شد.
مصائب حکیم تنکابنی از موقعی آغاز گردید که توجّه رضا خان که پیش تر بخش بزرگی از اراضی شمال را غصب کرده بود متوجّه محال ثلاثه (کجور، کلارستاق و تنکابن) گردید و سرشناسان منطقه را به سایر نقاط ایران کوچانید و اراضی این منطقه را ضبط و ضمیمه املاک سلطنتی نمود. حکیم تنکابنی، مِلکی در منطقه داشت که از تسلیم آنها خودداری کرد و به رغم آن که در آن هنگام به علّت بیماری بستری بود، دستگیر، زندانی و تبعید گردید.
نا گفته نماند که میرزا طاهر در فروردین سال (1311 هـ . ش) به همراه جمعی از بستگانش که در تنکابن، کلارستاق و کجور اقامت داشتند دستگیر و زندانی شدند و علت ظاهری آن غصب املاک آنان توسط رضا شاه بود اما حاج میرزا ابوالحسن خلعتبری در کتاب قیام عظیم اسلامی ضمن اشاره به این مطلب گفته است که، برای ریشه کن ساختن بزرگان مشروطیت علمای اعلام و رجال صدر مشروطه و مجاهدان این قیام در مازندران و گیلان وبه خصوص تنکابن، ایشان با نقشه انگلیسی ها و به فرمان رضاشاه پهلوی دستگیر و زندانی شدند و مدتی نیز او را به همراه بستگان واطرافیان که بالغ بر دویست نفربودند آن هم بدون کمترین آذوقه به نقاط کویری و جنوبی کشور (ابتدا کاشان، کرمان و سپس فارس) تبعید کردند ولی ایمان و اخلاص و وارستگی میرزا طاهر بدان اندازه بود که با وجود تمام مشقّت ها هیچ گاه دل از یاد خدا و زبان از ذکر حق بر نداشت و در همان ایام تبعید ، میرزا طاهر رساله ای در مقام حضرت علی(ع) نگارش نمود.
دکتر محمّد ابراهیم باستانی پاریزی می گوید: «بی مناسبت نیست اشاره کنم به چند تن از مازندرانی هایی که در برابر ضبط املاک و اموالشان مقاومت کردند و از این جهت به کرمان تبعید شدند. در این میان میرزا محمّد طاهر تنکابنی، منتظم الملک، شیخ نورالدّین و... نام بردارتر از دیگران هستند اغلب این خانواده ها وقتی به کرمان رسیدند هیچ نداشتند»
همزمان با افتتاح دوره نخست دانشکده معقول و منقول ، این دانشمند گرامی برای تعلیم فلسفه دعوت شد ولی در اثر انتقاداتی که از نظام دیکتاتوری می کرد او را برکنار کردند. میرزا طاهر عشق و علاقه وافری به این دانشکده داشت به همین دلیل حتی پس از برکناری او از استادی این مرکز علمی تا وقتی که او را به دانشکده راه می دادند می آمد و در صحن و یا حجره های مدرسه می نشست و مطالب فلسفی و علمی را مطرح می ساخت و در ضمن از اوضاع کشور و وضع مردم گفت گو می کرد.
مرحوم میرزا محمد طاهر تنکابنی پس از تحمّل تبعید خانواده، مصادره اموال، اخراج از دستگاه قضایی و منع تدریس در حوزه های علمیّه و حذف حقوق دولتی، در سالهای آخر عمرش تنها یک آرزو داشت و آن اینکه سقوط رضا خان را از اریکه قدرت به چشم خود ببیند که آرزوی آن حکیم رنجیده با هجوم متفقین به ایران در سوم شهریور 1320 و تبعید رضا خان تحقق یافت و علاّمه تنکابنی در دو سه ماه آخر عمر خود پایان کار دوران نکبت بار رضا خان میرپنج را دید و عاقبت سوء، غصب اموال و مستغلات خود و دیگران را که سرنوشت همه غاصبان و ستمگران است را مشاهده کرد و زبونی و اضطراب رضا شاه را در کناره گیری و استعفا از سلطنت ظالمانه در جراید همان سال خواند و سپس با وجدانی آسوده و ایمانی ثابت و راسخ به دیدار حق شتافت.
در اواخر پاییز سال (1318 هـ . ش.) میرزا طاهر تنکابنی به بیماری سختی مبتلا گشت و بر اثر سه بار سکته متوالی، سمت راست بدنش دچار بی حسی شد و توان حرکت از ایشان سلب گردید. پزشکان او را از مطالعه و تدریس منع کردند و این برای استاد غیر قابل تحمّل بود و پیوسته مرگ را از خدا طلب می نمود.
سرانجام در اواخر آبان (1320 هـ . ش.) بیماری او شدت یافت و از منزل به بیمارستان نجمیه منتقل شد. در بیمارستان به دنبال عمل جراحی به ذات الریه مبتلا گردید و پس از یک شبانه روز تب شدید در ساعت هشت صبح روز جمعه، چهارده آذر ماه سال (1320 هـ . ش.) (پانزدهم ذیقعده، 1360 هـ . ق.) در سن هشتاد و یک سالگی از گرفتاری های دنیوی رهایی یافت و از سرای غرور به سرای سرور شتافت.
میرزا محمد طاهر تنکابنی از محضر سه حکیم نامدار حوزه تهران در اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم، میرزا ابوالحسن جلوه زواره ای، حکیم قمشه ای و آقا علی مدرسی بهره مند گردید.
حاج شیخ علی نوری مشهور به شیخ الشوارق، میرزا عبدالله، حاج میرزا ابوالفضل تهرانی، حاج میرزا محمد حسن آشتیانی از دیگر اساتیدی بودند که حکیم تنکابنی نزد آنها تلمذ کرد.
میرزا طاهر تحصیلات خود را در ادبیات عرب و فارسی، منطق، ریاضیات، طب، الهیّات، عرفان، اخلاق، فقه، حدیث، تفسیر و سیر التواریخ با استفاده از محضر استادان که اجمالا به آنان اشاره شد به پایان رسانید و اکثر عمر خود را به تدریس علم معقول در مدرسه عالی ناصری (مدرسه سپهسالار جدید) مشغول بود. همچنین او نه تنها در فلسفه و حکمت بلکه در تمامی دانش های معقول و منقول سرآمد بود و در هیأت و طب قدیم هیچ کس به پایش نمی رسید.
وی در مدرسه کاظمیه و مدرسه عالی حقوق و علوم سیاسی به تدریس معقول مشغول بود و به ریاضیات آگاهی بسیار داشت و تحریر اصول اقلیدس ـ از خواجه نصیر الدّین طوسی ـ را تدریس می نمود.
در آن سال ها که وی استاد درس معقول در مدرسه سپهسالار بود، بامداد هر روز کتاب های درسی را با سادگی در زیر بغل می گرفت. از خانه خود واقع در خیابان ری پیاده به مسجد سپهسالار می رفت. او پس از عبور از سه راه امین حضور و سرچشمه به مدرسه می رسید و پس از پایان درس و بحث این راه نسبتا طولانی را تا منزل مجدداً می پیمود. خانه او که در حقیقت دار العلم بود و درب آن همواره به روی دانش پژوهان و طالبان معرفت باز بود.
ایشان از جمله مدرسان علوم سیاسی نیز به شمار می رفت. در مجالس و محافل او مخاطبان سراپا گوش می شدند و وقتی در مباحث ادبی و بخصوص علم رجال صحبت آغاز می کرد آن چنان متحیر می گردیدند که گویی قفل سکوت بر دهانشان زده اند. محضری دلنشین و بسیار خوش داشت و برخورداری از صراحت لهجه آمیخته با مناعت طبع به وی قدرت ابراز عقایدش را بدون کمترین هراس می داد. قوه حافظه اش شگرف و بدان حد بود که حتی تا واپسین روزهای زندگی توان این را داشت که آموخته خود را از صفحه ضمیر بر زبان جاری سازد.
برخی از شاگردان او عبارتند از، محمد علی فروغی، محمد تقی مدرس رضوی، محمود نجم آبادی، میرزا هاشم آملی، میرزا مهدی الهی قمشه ای، میرزا حسین خان پیرنیا مؤتمن الملک، حکیم میرزا یدالله نظر پاکِ کجوری، دکتر موسی عمید رئیس اسبق دانشکده حقوق دانشگاه تهران، میرزا عبد الکریم تهرانی، بدیع الزمان فروزان فر، جلال الدین همایی، عبد العظیم قریب، آقا شیخ اسماعیل کلباسی، شیخ علی محمد بن المولی محمد التویسرکانی.
شیخ آقا بزرگ تهرانی، میرزا طاهر تنکابنی را از افاضل فلاسفه و اعلام عرفا معرفی می کند و می افزاید به دلیل پی گیری امرتحصیل حکمت و فلسفه، مکانت علمی و قدر و منزلت اجتماعی او ارتقا یافت و حکیم جلوه کمالات او را ستوده است.
استغنای طبع حکیم تنکابنی هنگامی روشن می شود که وقتی آن اسوه فضیلت در بیمارستان بستری بود ذکاء الملک فروغی(شاگردش) نخست وزیر ایران بود و اگر کمترین اشاره ای به وی می شد به استادش کمک شایان توجهی می کرد. لیکن مرحوم تنکابنی از همین اشاره هم امتناع نمود و این در حالی است که فروغی با میرزا مناسبات طولانی و نزدیک داشت و آن دو، ساعت ها با هم مذاکره می کردند و ذکاء الملک با آن مقامات دولتی و اقتدار سیاسی که داشت به منزل میرزا طاهر می رفت و برای او احترام فوق العاده ای قائل بود و همیشه می گفت : میرزا طاهر از نوادر روزگار است. با مرگ او فلسفه هم تعطیل خواهد شد.
میرزا محمد طاهر تنکابنی در مدت عمر پر برکت خود کتابخانه ای مشتمل بر چهار هزار جلد کتاب خطی و سنگی و نفیس گردآورده نمود که با توجه به احاطه کافی وی به علوم گوناگون از حیث کیفیت کم نظیر و بلکه بی نظیر بود .
شیخ آقا بزرگ تهرانی می نویسد: «درکتابخانه این مرد فاضل وعارف نسخه های نفیس نگهداری می شد که برخی از آنها در اواخر عمر او هنگام کسالت و بیماری اش به کتابخانه مجلس شورا فروخته شد و باقی مانده کتاب های او را بازماندگانش برای ادای قرضش به همان کتابخانه فروختند.»
میرزا محمد طاهر تنکابنی با آن دانش و معرفت از نگارش کتاب مستقل اجتناب می کرد و عقیده داشت آنچه را ضرورت داشته که به رشته نگارش درآید، عالمان سلف نوشته اند و هنر ما باید این باشد که محصول اندیشه آنان را بفهمیم و درک کنیم و برای دیگران باز نماییم.
حکیم میرزا مهدی الهی قمشه ای به علاّمه حسن زاده آملی گفته بود که، امکان نداشت میرزا کتابی را در کتابخانه اش بگذارد مگر این که تمام آن کتاب را با دقتی که مخصوص خودش بود از صدر تا ذیل می خواند. از این رو اغلب کتاب های موجود درآن کتابخانه حواشی مفیدی از ایشان در بردارد که ارزش کتاب را چندین برابر کرده است.
در اثر مطالعه این کتاب ها و هوش سرشار میرزا خودش یک کتابخانه متحرک و بحری از نظر فلسفه، حکمت، عرفان، طب قدیم و فقه و ادب بود. مقدار قابل توجهی از کتاب ها را با خط زیبای خویش استنساخ نموده بود و درکتابخانه اش نگهداری می کرد.
محسن فروغی می گوید، «اولین بار که به همراه پدرم محمد علی فروغی به زیارت میرزا طاهر نائل می شدم در دارالمعلمین مرکزی شاگرد بودم. خدایش بیامرزد مرد آزاده ای بود و استغنای طبع داشت.»
شادروان استاد سید محمد محیط طباطبایی، دانشمند اهل زواره، در این باره گفته است، «کسانی که مرحوم میرزا طاهر را دیده اند نیک می دانند که هم مدرسی والا مقام بود و هم شخصیتی مورد توجه و احترام. من در مباحثات با ایشان شرکت می کردم وهمواره از محضرشان استفاده می بردم. بر وی ستم بسیار رفته بود. از کار بر کنارش کردند و مقام قضاوت را از وی گرفتند و گوشه نشینش ساختند...روزی مرا به منزل خود دعوت کرد تا کتابخانه اش را ببینم و در همین دیداربا فرزند برومندشان نیز آشنا شدم.
چندی بعد از آن، میرزا به سرای باقی شتافت و آقا زاده ایشان به من مراجعه کرد و گفت: برای پرداخت مقداری قرض، گریزی جز فروش کتاب های پدر نیست. من ایشان را از آن کار منع کردم و موضوع را با کتابخانه مجلس درمیان گذاشتم و با موافقت ایشان قرار شد که کتاب ها به کتابخانه مجلس منتقل شود و مبلغ قرض نیز از طریق بودجه مدرسه ای که میرزا در آن تدریس می کرد تأمین و پرداخت گردد.
قراردادی تنظیم شد که متن آن را خود تهیه کردم و در آن این شرط را قرار دادم که کتابهای مزبور درمخزنی به نام مرحوم میرزا محمد طاهر محفوظ بماند و این چنین شد نتیجه آن که به خاطر خواهش و وساطت من و بزرگواری آقا زاده آن حکیم فقید، مجموعه ای شامل 1400 نسخه خطی ممتاز به همراه 1500 کتاب چاپ سنگی نفیس در بخشی به نام آن مرحوم جای گرفته و برای همیشه باقی خواهند ماند»
**گروه ایرنا مقاله
از: علیرضا پورعلم خبرنگارایرنا دفترنوشهر
پژوهشم**1885**2040
«میرزا طاهر تنکابنی» سیاستمدار فیلسوف
میرزا طاهر تنکابنی که عمر گرانب های خویش را در خدمت حکمت، ادب و قانون گذراند و همواره با شجاعت و رشادت از علم، عدالت، حکمت و انسانیت، مردانه دفاع نمود و مصائب مادی و ناملایمات روزگار هر چند روی تندرستی و آسایش را از وی گرفت اما نتوانست او را از مسیر حق خارج سازد.
«میرزا محمدطاهرفقیه» فرزند میرزا «فرجاللهخان فقیه» از طایفه فقیه نصیری و ساکن مازندران در روز بیست و چهارم تیرماه سال 1242 خورشیدی، مطابق با هشتم محرم سال 1280 هجری قمری در روستای کردیچال کلاردشت متولد شد. پدر میرزا طاهر، میرزا فرج الله مدتها عنوان مباشرت محال کلارستاق را داشت و قبل او عمویش میرزا محمد که فرزندی نداشت این سمت را عهدهدار بود ولی به تحریک سرتیپ ولی خان خلعتبری و تبانی علیه وی از این سمت عزل شد.
برادران بزرگش یعنی آقایان محمد خان سرتیپ کلارستاقی و عبدالعلی معتضد السلطان از مجاهدان شجاع انقلاب مشروطه در تنکابن بودند و در ماجرای این قیام رشادت هایی از خود نشان دادند.
میرزا دوران کودکی و تحصیلات مقدّماتی را تا سن یازده سالگی در کردیچال کلاردشت سپری کرد و سپس تا 19 سالگی در روستای لنگا تحصیل نمود و بعد از آن به تهران رفت. ورود وی به تهران مقارن با پی ریزی مدرسه سپهسالار جدید بود. لذا برای تحصیل، ابتدا در مدارس «کاظمیه»، «قنبر علی خان» و «حاج حسن»، مسکن گزید و چون کار بنای مدرسه سپهسالار پایان یافت در آنجا اقامت نمود. وی حدود پنجاه سال در این مرکز علمی وآموزشی می زیست و اشکالات فلسفه مشاء را برای طالبان علم برطرف می نمود.
میرزا محمد طاهر علاوه بر احاطه به فلسفه و حکمت در فقه ، اصول ، نجوم ، ادبیات و ریاضیات نیز تخصص داشت . طب قدیم را مطلع و قانون بوعلی سینا را چندین دوره تدریس کرد و حواشی ذی قیمتی بر قانون نوشته است که در کتابخانه مجلس شورای ملی موجود می باشد.
شهرت میرزا و علاقه وافری که همه مردم به خصوص علما و طلاّب علوم به آن مرحوم داشتند به ویژه صراحت لهجه و شجاعت او در بیان حقایق که خاص ایشان بود، موجب گردید تا آن حکیم عالی مقام در دوره اول مجلس شورای ملّی که انتخابات صنفی بود از سوی طلاّب تهران به وکالت مجلس شورا برگزیده شود.
از آنجا که آن مرد دانشور و اهل فضیلت طرفدار آزادی بود این انتخاب را پذیرفت و از هفدهم شعبان (1324 هـ .ق.) تا جمادی الاول (1326 هـ . ق.) که مجلس اول قهرا تعطیل گردید در مجلس بود ولی دست از کار اصلی خود یعنی تعلیم و تعلم بر نداشت و باز هم بهترین مونسش کتاب بود و بهترین وقتش موقعی بود که به مطالعه و مباحثه می پرداخت.
در دوره سوم مجلس نیز در 30 خرداد (1294 هـ .ش.) از سوی اهالی تهران به مجلس رفت و در همین سال مطابق با (15 محرّم 1334 هـ .ق.) به هنگام وقوع جنگ جهانی اول (که مهاجرت آزادی خواهان را در پی داشت) همراه با عدّه ای از وکلا و مشروطه خواهان مبارز و مشاهیر سیاسی از جمله شهید سید حسن مدرّس، سیّد محمّد رضا مساوات، حسین استر آبادی، محمّد تقی شاهرودی، سید حسن ذاکری و چند تن دیگر درسی ام آبان (1294 هـ . ش.) به عتبات مقدس عراق رهسپار گردید و مدت چهار سال در شهرهای کاظمین، کربلا، موصل و بغداد اقامت نمود.
در این دوران با افراد و مجامع مختلف علمی در تماس بود و با عالمان اهل سنّت آن سامان به بحث در خصوص مباحث کلامی، اعتقادی و حقّانیت مذهب تشیّع و پیروی از شیوه امامان شیعه پرداخت و در گفت وگوهای علمی با عالمان آن سامان خاطرات جالب توجهی از خود به یادگار نهاد و فوق العاده مورد تجلیل و احترام واقع گردید.
در زمان مهاجرت، با این که میرزا در تهران نبود برای دوره چهارم مجلس از سوی اهالی تهران انتخاب گردید و درموقع ورود ایشان و سایر مهاجران به تهران، مردم استقبال شایانی از آنان نمودند. پس از ورود، از30 مرداد 1300 تا 30 خرداد 1302 برای آخرین بار وکیل مجلس بود امّا میرزا طاهر تنکابنی از شرکت در جلسات مجلس چهارم خودداری نمود.
میرزا طاهر تنکابنی علاوه بر امور تدریس و وکالت مجلس، مدتی شغل قضاوت را نیز عهده دار بود و از پانزدهم شعبان (1327 هـ . ق.) (دهم شهریور 1287 هـ .ش.) از قضّات عالی رتبه دادگستری به شمار می آمد و در تشکیلات جدید عدلیه از سوی علی اکبر داور در ابتدا رئیس محکمه های بدایت و استیناف بود و در سال (1330 هـ .ق.) به وکالت انتخاب شد. در سال (1298 هـ .ش.) به عدلیه بازگشت و به عنوان عنصر دیوان عالی تمیز به خدمت قضایی پرداخت
میرزا رضا خان نایینی پس از آن که تعقیب نصرت الدوله میرزا از مجلس شورای ملی به عدلیه احاله گردید و گزارش های واصله را رسیدگی می کرد ادعانامه ای تنظیم و طبق آن تقاضای مجازات شاهزاده فیروز را نمود.
محل محاکمه نصرت الدوله در محکمه جنایی با حضور مردم ترتیب داده شد و در هیأت محکمه، میرزا طاهر تنکابنی حضور داشت. محاکمه تا چند روز ادامه داشت تا منتهی به رأی شد و نصرت الدوله محکوم به محرومیت از حقوق اجتماعی و چهار ماه حبس تأدیبی و به پرداخت سه برابر مبلغی که رشوه گرفته بود به عنوان غرامت گردید.
میرزا طاهر تنکابنی تا یازدهم مرداد ماه سال (1309 هـ .ش.) سمت مستشار دیوان عالی تمییز را عهده دار بود و دراین سال رتبه 9 اعضای شعبه سوم و دیوان عالی کشور را حائز گردید. علّت بر کناریش از شغل قضاوت رأیی بود که بر خلاف نظر شاه داده بود.
فریدون آدمیت می نویسد: «از اهل حکمت قدیم دو تن شاخص بودند میرزا طاهر تنکابنی و حاجی شیخ علی نوری. میرزا طاهر جامع دانش کلاسیک بود. او به عنوان حکیم نماینده تعقّل سیاسی مترقّی بود و به عنوان منشی مجلس همیشه راست و اصولی بود.»
میرزا طاهر تنکابنی چندی نیز عضو هیأتی مشغول به بنیان گذاری قوانین کشوری بود. در سال (1333 هـ . ق.)، (1293 هـ . ش.) میرزا حسن مشیر الدوله پیرنیا، وزارت عدلیه کابینه خود را به عهده محمّد علی فروغی گذاشت و به اتّفاق مشغول قانون اصول محاکمات جزایی شدند. از آن پس فروغی از قبول کارهای اجرایی خودداری کرد و به ریاست دیوان عالی کشور که حقوق و مزایایی مانند وزارت داشت اکتفا نموده و با همکاری سیّد نصرالله تقوی، میرزا طاهر تنکابنی، سیّد محمّد فاطمی و شمس العلما قریب گرگانی، طرح قوانین بسیاری را فراهم آوردند که بعدها اساس تشکیل دادگستری شد.
مصائب حکیم تنکابنی از موقعی آغاز گردید که توجّه رضا خان که پیش تر بخش بزرگی از اراضی شمال را غصب کرده بود متوجّه محال ثلاثه (کجور، کلارستاق و تنکابن) گردید و سرشناسان منطقه را به سایر نقاط ایران کوچانید و اراضی این منطقه را ضبط و ضمیمه املاک سلطنتی نمود. حکیم تنکابنی، مِلکی در منطقه داشت که از تسلیم آنها خودداری کرد و به رغم آن که در آن هنگام به علّت بیماری بستری بود، دستگیر، زندانی و تبعید گردید.
نا گفته نماند که میرزا طاهر در فروردین سال (1311 هـ . ش) به همراه جمعی از بستگانش که در تنکابن، کلارستاق و کجور اقامت داشتند دستگیر و زندانی شدند و علت ظاهری آن غصب املاک آنان توسط رضا شاه بود اما حاج میرزا ابوالحسن خلعتبری در کتاب قیام عظیم اسلامی ضمن اشاره به این مطلب گفته است که، برای ریشه کن ساختن بزرگان مشروطیت علمای اعلام و رجال صدر مشروطه و مجاهدان این قیام در مازندران و گیلان وبه خصوص تنکابن، ایشان با نقشه انگلیسی ها و به فرمان رضاشاه پهلوی دستگیر و زندانی شدند و مدتی نیز او را به همراه بستگان واطرافیان که بالغ بر دویست نفربودند آن هم بدون کمترین آذوقه به نقاط کویری و جنوبی کشور (ابتدا کاشان، کرمان و سپس فارس) تبعید کردند ولی ایمان و اخلاص و وارستگی میرزا طاهر بدان اندازه بود که با وجود تمام مشقّت ها هیچ گاه دل از یاد خدا و زبان از ذکر حق بر نداشت و در همان ایام تبعید ، میرزا طاهر رساله ای در مقام حضرت علی(ع) نگارش نمود.
دکتر محمّد ابراهیم باستانی پاریزی می گوید: «بی مناسبت نیست اشاره کنم به چند تن از مازندرانی هایی که در برابر ضبط املاک و اموالشان مقاومت کردند و از این جهت به کرمان تبعید شدند. در این میان میرزا محمّد طاهر تنکابنی، منتظم الملک، شیخ نورالدّین و... نام بردارتر از دیگران هستند اغلب این خانواده ها وقتی به کرمان رسیدند هیچ نداشتند»
همزمان با افتتاح دوره نخست دانشکده معقول و منقول ، این دانشمند گرامی برای تعلیم فلسفه دعوت شد ولی در اثر انتقاداتی که از نظام دیکتاتوری می کرد او را برکنار کردند. میرزا طاهر عشق و علاقه وافری به این دانشکده داشت به همین دلیل حتی پس از برکناری او از استادی این مرکز علمی تا وقتی که او را به دانشکده راه می دادند می آمد و در صحن و یا حجره های مدرسه می نشست و مطالب فلسفی و علمی را مطرح می ساخت و در ضمن از اوضاع کشور و وضع مردم گفت گو می کرد.
مرحوم میرزا محمد طاهر تنکابنی پس از تحمّل تبعید خانواده، مصادره اموال، اخراج از دستگاه قضایی و منع تدریس در حوزه های علمیّه و حذف حقوق دولتی، در سالهای آخر عمرش تنها یک آرزو داشت و آن اینکه سقوط رضا خان را از اریکه قدرت به چشم خود ببیند که آرزوی آن حکیم رنجیده با هجوم متفقین به ایران در سوم شهریور 1320 و تبعید رضا خان تحقق یافت و علاّمه تنکابنی در دو سه ماه آخر عمر خود پایان کار دوران نکبت بار رضا خان میرپنج را دید و عاقبت سوء، غصب اموال و مستغلات خود و دیگران را که سرنوشت همه غاصبان و ستمگران است را مشاهده کرد و زبونی و اضطراب رضا شاه را در کناره گیری و استعفا از سلطنت ظالمانه در جراید همان سال خواند و سپس با وجدانی آسوده و ایمانی ثابت و راسخ به دیدار حق شتافت.
در اواخر پاییز سال (1318 هـ . ش.) میرزا طاهر تنکابنی به بیماری سختی مبتلا گشت و بر اثر سه بار سکته متوالی، سمت راست بدنش دچار بی حسی شد و توان حرکت از ایشان سلب گردید. پزشکان او را از مطالعه و تدریس منع کردند و این برای استاد غیر قابل تحمّل بود و پیوسته مرگ را از خدا طلب می نمود.
سرانجام در اواخر آبان (1320 هـ . ش.) بیماری او شدت یافت و از منزل به بیمارستان نجمیه منتقل شد. در بیمارستان به دنبال عمل جراحی به ذات الریه مبتلا گردید و پس از یک شبانه روز تب شدید در ساعت هشت صبح روز جمعه، چهارده آذر ماه سال (1320 هـ . ش.) (پانزدهم ذیقعده، 1360 هـ . ق.) در سن هشتاد و یک سالگی از گرفتاری های دنیوی رهایی یافت و از سرای غرور به سرای سرور شتافت.
میرزا محمد طاهر تنکابنی از محضر سه حکیم نامدار حوزه تهران در اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم، میرزا ابوالحسن جلوه زواره ای، حکیم قمشه ای و آقا علی مدرسی بهره مند گردید.
حاج شیخ علی نوری مشهور به شیخ الشوارق، میرزا عبدالله، حاج میرزا ابوالفضل تهرانی، حاج میرزا محمد حسن آشتیانی از دیگر اساتیدی بودند که حکیم تنکابنی نزد آنها تلمذ کرد.
میرزا طاهر تحصیلات خود را در ادبیات عرب و فارسی، منطق، ریاضیات، طب، الهیّات، عرفان، اخلاق، فقه، حدیث، تفسیر و سیر التواریخ با استفاده از محضر استادان که اجمالا به آنان اشاره شد به پایان رسانید و اکثر عمر خود را به تدریس علم معقول در مدرسه عالی ناصری (مدرسه سپهسالار جدید) مشغول بود. همچنین او نه تنها در فلسفه و حکمت بلکه در تمامی دانش های معقول و منقول سرآمد بود و در هیأت و طب قدیم هیچ کس به پایش نمی رسید.
وی در مدرسه کاظمیه و مدرسه عالی حقوق و علوم سیاسی به تدریس معقول مشغول بود و به ریاضیات آگاهی بسیار داشت و تحریر اصول اقلیدس ـ از خواجه نصیر الدّین طوسی ـ را تدریس می نمود.
در آن سال ها که وی استاد درس معقول در مدرسه سپهسالار بود، بامداد هر روز کتاب های درسی را با سادگی در زیر بغل می گرفت. از خانه خود واقع در خیابان ری پیاده به مسجد سپهسالار می رفت. او پس از عبور از سه راه امین حضور و سرچشمه به مدرسه می رسید و پس از پایان درس و بحث این راه نسبتا طولانی را تا منزل مجدداً می پیمود. خانه او که در حقیقت دار العلم بود و درب آن همواره به روی دانش پژوهان و طالبان معرفت باز بود.
ایشان از جمله مدرسان علوم سیاسی نیز به شمار می رفت. در مجالس و محافل او مخاطبان سراپا گوش می شدند و وقتی در مباحث ادبی و بخصوص علم رجال صحبت آغاز می کرد آن چنان متحیر می گردیدند که گویی قفل سکوت بر دهانشان زده اند. محضری دلنشین و بسیار خوش داشت و برخورداری از صراحت لهجه آمیخته با مناعت طبع به وی قدرت ابراز عقایدش را بدون کمترین هراس می داد. قوه حافظه اش شگرف و بدان حد بود که حتی تا واپسین روزهای زندگی توان این را داشت که آموخته خود را از صفحه ضمیر بر زبان جاری سازد.
برخی از شاگردان او عبارتند از، محمد علی فروغی، محمد تقی مدرس رضوی، محمود نجم آبادی، میرزا هاشم آملی، میرزا مهدی الهی قمشه ای، میرزا حسین خان پیرنیا مؤتمن الملک، حکیم میرزا یدالله نظر پاکِ کجوری، دکتر موسی عمید رئیس اسبق دانشکده حقوق دانشگاه تهران، میرزا عبد الکریم تهرانی، بدیع الزمان فروزان فر، جلال الدین همایی، عبد العظیم قریب، آقا شیخ اسماعیل کلباسی، شیخ علی محمد بن المولی محمد التویسرکانی.
شیخ آقا بزرگ تهرانی، میرزا طاهر تنکابنی را از افاضل فلاسفه و اعلام عرفا معرفی می کند و می افزاید به دلیل پی گیری امرتحصیل حکمت و فلسفه، مکانت علمی و قدر و منزلت اجتماعی او ارتقا یافت و حکیم جلوه کمالات او را ستوده است.
استغنای طبع حکیم تنکابنی هنگامی روشن می شود که وقتی آن اسوه فضیلت در بیمارستان بستری بود ذکاء الملک فروغی(شاگردش) نخست وزیر ایران بود و اگر کمترین اشاره ای به وی می شد به استادش کمک شایان توجهی می کرد. لیکن مرحوم تنکابنی از همین اشاره هم امتناع نمود و این در حالی است که فروغی با میرزا مناسبات طولانی و نزدیک داشت و آن دو، ساعت ها با هم مذاکره می کردند و ذکاء الملک با آن مقامات دولتی و اقتدار سیاسی که داشت به منزل میرزا طاهر می رفت و برای او احترام فوق العاده ای قائل بود و همیشه می گفت : میرزا طاهر از نوادر روزگار است. با مرگ او فلسفه هم تعطیل خواهد شد.
میرزا محمد طاهر تنکابنی در مدت عمر پر برکت خود کتابخانه ای مشتمل بر چهار هزار جلد کتاب خطی و سنگی و نفیس گردآورده نمود که با توجه به احاطه کافی وی به علوم گوناگون از حیث کیفیت کم نظیر و بلکه بی نظیر بود .
شیخ آقا بزرگ تهرانی می نویسد: «درکتابخانه این مرد فاضل وعارف نسخه های نفیس نگهداری می شد که برخی از آنها در اواخر عمر او هنگام کسالت و بیماری اش به کتابخانه مجلس شورا فروخته شد و باقی مانده کتاب های او را بازماندگانش برای ادای قرضش به همان کتابخانه فروختند.»
میرزا محمد طاهر تنکابنی با آن دانش و معرفت از نگارش کتاب مستقل اجتناب می کرد و عقیده داشت آنچه را ضرورت داشته که به رشته نگارش درآید، عالمان سلف نوشته اند و هنر ما باید این باشد که محصول اندیشه آنان را بفهمیم و درک کنیم و برای دیگران باز نماییم.
حکیم میرزا مهدی الهی قمشه ای به علاّمه حسن زاده آملی گفته بود که، امکان نداشت میرزا کتابی را در کتابخانه اش بگذارد مگر این که تمام آن کتاب را با دقتی که مخصوص خودش بود از صدر تا ذیل می خواند. از این رو اغلب کتاب های موجود درآن کتابخانه حواشی مفیدی از ایشان در بردارد که ارزش کتاب را چندین برابر کرده است.
در اثر مطالعه این کتاب ها و هوش سرشار میرزا خودش یک کتابخانه متحرک و بحری از نظر فلسفه، حکمت، عرفان، طب قدیم و فقه و ادب بود. مقدار قابل توجهی از کتاب ها را با خط زیبای خویش استنساخ نموده بود و درکتابخانه اش نگهداری می کرد.
محسن فروغی می گوید، «اولین بار که به همراه پدرم محمد علی فروغی به زیارت میرزا طاهر نائل می شدم در دارالمعلمین مرکزی شاگرد بودم. خدایش بیامرزد مرد آزاده ای بود و استغنای طبع داشت.»
شادروان استاد سید محمد محیط طباطبایی، دانشمند اهل زواره، در این باره گفته است، «کسانی که مرحوم میرزا طاهر را دیده اند نیک می دانند که هم مدرسی والا مقام بود و هم شخصیتی مورد توجه و احترام. من در مباحثات با ایشان شرکت می کردم وهمواره از محضرشان استفاده می بردم. بر وی ستم بسیار رفته بود. از کار بر کنارش کردند و مقام قضاوت را از وی گرفتند و گوشه نشینش ساختند...روزی مرا به منزل خود دعوت کرد تا کتابخانه اش را ببینم و در همین دیداربا فرزند برومندشان نیز آشنا شدم.
چندی بعد از آن، میرزا به سرای باقی شتافت و آقا زاده ایشان به من مراجعه کرد و گفت: برای پرداخت مقداری قرض، گریزی جز فروش کتاب های پدر نیست. من ایشان را از آن کار منع کردم و موضوع را با کتابخانه مجلس درمیان گذاشتم و با موافقت ایشان قرار شد که کتاب ها به کتابخانه مجلس منتقل شود و مبلغ قرض نیز از طریق بودجه مدرسه ای که میرزا در آن تدریس می کرد تأمین و پرداخت گردد.
قراردادی تنظیم شد که متن آن را خود تهیه کردم و در آن این شرط را قرار دادم که کتابهای مزبور درمخزنی به نام مرحوم میرزا محمد طاهر محفوظ بماند و این چنین شد نتیجه آن که به خاطر خواهش و وساطت من و بزرگواری آقا زاده آن حکیم فقید، مجموعه ای شامل 1400 نسخه خطی ممتاز به همراه 1500 کتاب چاپ سنگی نفیس در بخشی به نام آن مرحوم جای گرفته و برای همیشه باقی خواهند ماند»
**گروه ایرنا مقاله
از: علیرضا پورعلم خبرنگارایرنا دفترنوشهر
پژوهشم**1885**2040
کپی شد