محمدمحتاطی - در محموداباد،چندی پیش به عنوان یک فعال اجتماعی بمنظور آشنایی با تاریخ و هویت شهرم اقدام به مطالعه تاریخ و پیشینه محمودآباد نمودم و وقتی تاریخ محمودآباد را ورق میزدم نکات جالبی به چشمم خورد ، از جمله آنها اینکه محمودآباد در قدیم بندرگاه آمل بوده و راه آهنی بوده که کالا را از بندر محمودآباد به آمل انتقال میداد. این راه آهن جزو اولین و قدیمی ترین راه آهن باری احداث شده در ایران می باشد که توسط امین الضرب ساخته شد.وی در سال 1308 هجری قمری راه آهنی از سبزه میدان آمل و در امتداد جاده آمل- محمودآباد به طول 21 کیلومتر به محمودآباد کشید که انجام این کارمدت 2 سال به طول انجامید.
همچنین از اماکن دیگر محمودآباد انبار کالایی بود که در محل فعلی مدرسه امام خمینی قرار داشت که فعلا اثری از آن نیست.در همین مکان برج و بارویی درست کرده بودند که بتوانند در مقابل حملات ترکمن های دشت گرگان که از طریق ساحل به شهرها و روستاهای ساحلی یورش میبردند مقاومت کنند. همچنین، کارخانه برق و سد بندی برای جلوگیری از خطر سیل نیز در این منطقه بوجود آمده بود .
نکته جالب تر این بود که در سال ۱۳۰۸ محمودآباد مجدداً مورد توجه قرار گرفت و نقشه اصلی شهر شامل سه خیابان اصلی و چندین خیابان فرعی در آن احداث گردید. در این دوره کارخانه شالیکوبی احداث شد و مجدداً به زندگیها رونق بخشید و اسکله جدید و چند انبار بزرگ در شهر بنا شد و این شهر به مرکز صدور برنج و کنف به شوروی سابق تبدیل گردید و خط آهن کوتاهی، کارخانه شالیکوبی را به اسکله جدید متصل مینمود.
صادرات کالا از این بندر موجب نیاز به ساختمان گمرک گردید. پس از آن نیز پرورش کرم ابریشم رونق شهر را افزود. به همین منظور یک کارخانه پیله کشی نیز در مجاورت کارخانه شالیکوبی احداث گردید. ابریشم تولیدی به کارخانه ابریشم بافی چالوس ارسال میشد. توسعه محمودآباد، آن را به بخشی کوچک تبدیل کرد که کارخانه برق، ادارات گوناگون از جمله اداره طرق و اداره املاک و احداث مجتمع تفریحی و آموزشی نفت و مجتمع خدمات آموزشی نجات خدمه و فرودگاه نیروی هوایی در روستای بیشه کلا و همچنین ساخت منازل مسکونی جدید و نوساز را به دنبال داشت.
برای لحظاتی در ذهنم از تاریخ محمودآباد فاصله گرفتم و به دوران نوجوانی خودم برگشتم زمانی که شهر کوچک محمودآباد دارای شهربازی در پارک لاله بود و من و سایر دوستانم بخش اعظمی از خاطرات دوران نوجوانیمان را در آن دفن کردیم و سرخوش بعد از تعطیلی مدرسه به آنجا می رفتیم. از هر چه بگذریم از سینما استقلال محمودآباد نمی شود گذشت و شور و حال شهروندان برای تماشای فیلم های تازه اکران شده مثال زدنی بود و از یاد نمی برم وقتی برای اولین بار فیلم کلاه قرمزی و پسرخاله در محمودآباد به نمایش گذاشته شد.
هر چه ما بزرگتر شدیم شهر با ما بزرگ نشد و محمودآباد من با یک قرن قدمت در گذر زمان با تمامی فرصتهای که پیش رو داشت مظلوم واقع شد و زخمهای سختی به خود دید که توان بلند شدن را نداشت.
شهری که روزی عنوان پایتخت راه آهن ایران رو با خود یدک می کشد و جزء معدود شهرهای بندری شمال کشور بشمار میرفت و مرکز صادرات کالا به کشورهای همسایه بود امروز به عنوان یک گذرگاه برای عبور مسافران برای رسیدن به شرق و غرب مازندران محسوب می شود.
وقتی تاریخ این شهر را ورق میزنی و امروز محمودآباد را میبینی این سوال پیش می آید چرا من و دوستانم باید برای تحصیل، تفریح، کار و... نگاه مان به شهرهای اطراف مان معطوف باشد و سهم مان از شهر جز شرمساری و نامش در صفحه اول شناسنامه قسمت نام محل تولد باید باشد؟
محمودآباد کوچک من از نظر جغرافیا ولی بزرگ در صفحات تاریخ ایران امروز در سایه بی توجهی و کوتاهی های الهام گرفته از مرزبندی ها و جناح گیری های سیاسی روزهای خوبی در رقابت با شهرهای همجوار سپری نمی کند.
همواره تاکید داشته ام عدم ایجاد تغییر و تحول طی همه سالهای گذشته در شهر محمودآباد به گونهای است که اگر یک محمودآبادی بیش از 20 سال از کشورمان خارج شده باشد و بعد از همه این سالها به محمودآباد بازگردد چیزی را از دست نداده و هنوز ساختار و دیوارهای قدیمی و عدم تغییر محسوس در شهر بیانگر جفاهای صورت گرفته در حق محمودآباد است و این روزها این شهر ساحلی و توریستی را بیشتر به یک شهرک سینمایی قدیمی و مستعد برای ضبط سریال و فیلم سینمایی همچون معمای شاه و کلاه پهلوی و کیف انگلیسی شبیه ساخته است.
این شهر به موجب بهره مندی از ظرفیت ها و پتانسیل های بالقوه و خاص از جمله ساحل آزاد و قابل دسترس و آماده برای اجرای طرحهای تفریحی و توریستی و زمینهای حاصل خیز کشاورزی و مستعد کشت برنج و کاشت گل و گیاه و میوه و همچنین جنگل های بکر و آب بندان های دست نخورده و فرودگاه و صنایع فعال و موقعیت سوق الجی
شی شهر از جمله قرار گرفتن در مسیر پایتخت کشورمان به عنوان اولین شهر ساحلی مازندران متاسفانه همه ی فرصتهای پیش رو تبدیل به تهدید شده و نیازمند عزمی راسخ و همتی استوار و پرهیز از جانب داری و مرز بندی های سیاسی جهت شناخت قابلیت ها و تبدیل آنها از بالقوه به بالفعل می باشد ولی حیف که سهم ما از صنعت پر رونق توریسم و گردشگری در سایه بی تدبیری مدیران تنها ترافیک و زباله است.
خسته از نگارش سطرهای تکراری و واژه های که روح خود را از دست داده اند به شهر باز خواهم گشت و با دوستانم دوره خواهیم کرد شب را ، روز را و هنوز را و امیدوارم انگیزه و تلاش و همت شما چراغ راه مدیران قرار گیرد تا در افق چشم انداز1404 شرمنده آیندگان نباشیم همانگونه گذشتگان ما با وجدانی آسوده درخاک ها آرمیده اند.
محمد محتاطی - محمودآباد
46