جناب وزیر! تا فرصت است وکاری ازدستتان برمی آید، کاری کنید که شاید فردا دیرباشد!
آقای وزیر! جناب دکترربیعی! بسیارخوشحالیم که فردا سه شنبه 12 دیماه 96 ، مازندران میزبان شما وزیرپرکارومردمی است!
فردا به خطه ای سفرمی کنید که سرسبزی اش شهره عام وخاص است لیکن مردمانش درپس این زیبایی ها ، حالشان نازیباست!
اینجا دریا ودشت وکوه وجنگل ؛ همه الطاف الهی یک جا جمع اند! ومردمان این سرزمین بهره ای ازآن ها نبرده اند ودررنجند!
آقای وزیر! جناب دکتر! شما متولی وزارتخانه ای عرض وطویل به نام تعاون، کار ورفاه هستید؛ نامی که دل می برد و...
آقای وزیر! همه می دانند که شما جزو پرکارترین ومردمی ترین وزیرکابینه تدبیرو امیدهستید ورسالتی بسیارخطیربرعهده دارید!
حفظ اشتغال موجود؛ صیانت ازنیروی کار وتنظیم روابط کاردرواحدهای صنعتی وتولیدی و... تمامی عرصه هایی که با کارگرسرو کار دارند؛ همه می دانند که شما متواضع ودلسوزید! چون ازمتن کارگران برخاسته اید!
وچون اینگونه است؛ با شما سخن می گویم!
آقای دکترربیعی! امروز به استانی سفرمی کنید که روزگاری نه چندان دورمهد صنعت نساجی بوده وهزاران کارگرزحمتکش ازقبل این صنعت امرارمعاش می کرده اند واینک خود بهترمی دانید که چه برسرآنها آمده وچه سرنوشتی پیدا کرده اند کارگران شریف ومظلوم!!
جناب وزیر! امروز70 تا 80 هزارجوان مازنی وعمدتا افرادی که ازدانشگاه فارغ شده اند؛ رنج بیکاری را تحمل می کنند وازدولت وشما انتظاردارند کاری کنید وتدبیری بیاندیشید!
امروزدهها واحد تولیدی - به گفته مقامات مسئول 360 واحد تولیدی – یا توسط بانک ها تملک شده اند ویا درشرف تملک هستند و سوال این است که وزارتخانه تحت مدیریت شما که خود را مسئول حفظ وصیانت ازنیروی کارمی داند؛ درقبال صدها کارگری که بلاتکلیف هستند ویا امنیت شغلی اشان دچارمخاطره می شود؛ چه خواهد کرد؟
جناب وزیر! تا فرصت است وکاری ازدستتان برمی آید، کاری کنید که شاید فردا دیرباشد!
خدایا چنان کن سر انجام کار
تو خوشنود باش و ما رستگار
محمد درخشنده