در پس همان تپه های سرسبز، ابرهای پشته ای سفید نشسته بر نیلی آسمان رودخانه ای در پیش پایت هویدا می شود و وجود آبی زلال که ماهی هایی هر چند ریز خاکی رنگ را که نمی تواند پنهان نماید، رخ نمایی می کند.
زیبایی اصیل طبیعت و پاکی سرشته در ذات آن به تکامل می رسد از دور لیلی زنی 57 ساله عشایر دیده می شود؛ که در تب و تاب چیدن وسایل زندگی بعد از کوچ بهاره است.
در میان وسایل؛ رختخواب هایی پیچیده شده در ماشته هایی که تمام رنگ ها را در تار و پود خود تنیده اند به چشم می خورد؛ این ماشته ها که در واقع کاربرد رختخواب پیچ در زندگی های عشایری را دارد؛ حاصل کار دست زنان عشایر است.
از بین وسایل مختصری از آشپزخانه که در کنار یکی از چادرها بر روی زمین گذاشته شده؛ چراغ علاالدین و اجاق خوراک پزی که برای بسیاری از ما همراه با حسی نوستالژی است بیشتر از همه به چشم می آید.
گلیم هایی که با اینکه رنگ رخسارشان هنوز هم با گذر زمان و پهن شدن ها و جمع شدن های ییلاق و قشلاق کم نوا تر شده اما همچنان می توانند بعنوان بهترین فرش ها با انبوهی از رنگ و تار و پور و ریشه در زیرچادرهای عشایری پهن شوند و آرامش و امنیت بعد از ساعات و روزهای سخت کاری عشایر را به ارمغان آورند.
لیلی در حال صاف کردن فضایی است که قرار است چادر را در آنجا بنا کند؛ زمین آبخورده را با کف بیل بخوبی صاف کرده و اطراف آن فضایی مهیا شده برای بنا نهادن چادر را با ایجاد خراش هایی در خاک سفت، مشخص کرده است.
او می گوید؛ امسال باران زیاد بارید و زمین هنوز خیس است باید کمی صبر کنیم آفتاب به خاک بخورد و بعد چادرها را بنا می کنیم و وسایل خانه و رختخواب ها را می چینم.
چهارپایه های با ارتفاع حدود 30 یا 40 سانت، عرض کمی بیشتر از نیم متر و طول بیشتر از 2 متر در انتهای چادر گذاشته می شود که به این چهارپایه ها زیررختخوابی می گویند و بر روی آن بالش ها و رختخواب ها و سایر وسایل و لوازم بخصوص پوشاک شان را می گذارند.
لیلی در حالیکه به گرمی از مهمانان ناخوانده اش استقبال می کند؛ در پاسخ به اینکه از کدام ایل و طایفه عشایری است به زبان لری می گوید ' ما از هوز بور هستیم' یعنی از طایفه بور که زیر مجموعه ای از طایفه بیرانوند است.
لیلی که اینک پیچ و خم و پستی و بلندی و آداب زندگی عشایری را بخوبی می تواند بجا آورد آنطرف تر به مرغ و جوجه هایی که سر و صدایش کمی بلند شده است سر می زند و برایشان دانه می پاشد؛ بعد از آن سری به سبد کشک هایی می زند که با پارچه توری بر روی یکی از ' کولا ' (به چیزی شبیه سایبان که با شاخ و برگ درختان بر روی تیرهای چوبی پوشانده شده گفته می شود) های مخصوص پخت نان چیده شده اند.
او به سمت دیگ بزرگ و سیاهی که روی آتش قرار دارد می رود و چند بار آن را هم می زند؛ می گوید در این دیگ دوغ ریخته تا بپزد و بعد از پختن و غلیظ شدن در کیسه های خاصی ریخته می شود.
لیلی ادامه می دهد؛ دوغ غلیظ شده در این کیسه ها برای چند روز به کناری گذاشته می شود تا خوب آب آن چکیده شود؛ مایع سفت مانندی شبیه پنیر اما نرمتر و لطیف تر از پنیر بدست می آید که در زبان محلی خود به آن ' توف یا شیراز' می گویند و از آن برای درست کردن کشک استفاده می کنند.
بانوی عشایری بعد از هم زدن دیگ سیاه و بزرگ نهاده شده بر آتش بی درنگ به سمت مشک می رود و شروع به مشک زدن می کند در پاسخ به اینکه اجازه تصویر گرفتن هست، استقبال می کند و دوست دارد برود لباس دیگری بپوشد.
لیلی می گوید؛ گذران زندگی شان از طریق فروش کشک، روغن حیوانی و سایر فرآورده های تولیدی دامی خودشان است و درآمدی که حاصل می کنند را صرف هزینه تحصیل بچه هایشان که در روستاهای اطراف بروجرد به مدرسه می روند صرف می کنند.
او می گوید: سه دختر و سه پسر دارد که برایشان خانه ای در روستای اطراف بروجرد اجاره کرده اند و بچه هایشان از پاییز تا دو ماه از بهار در آن خانه هستند و به مدرسه می روند؛ و بعد از مدرسه به زمگه (محل اتراق عشایر) عشایری بازمی گردند.
در حرکات و رفتار لیلی، پویایی، چالاکی که گاهی احساس می کنی عجله دارد دیده می شود؛ ولی در واقع این سبک زندگی پرتلاش عشایری است که در واقع بیانگر این است که هر چادر مصداقی از یک کارگاه تولیدی است که البته زنان نقش اصلی و محوری در این مسیر تولید دارند.
کمی آنطرف تر از چادر لیلی و خانواده اش، چادر های دیگری نیز برپا شده اند که آنها نیز از طایفه بیرانوند هستند و بنوعی همه با هم فامیل هستند.
در زیر یکی از کولاها ، دودی که نشان از بساط پخت نان محلی دارد بلند است، هنوز کمی مانده تا به نزدیک آن برسیم که صدای گرمی تو را به داخل فرا می خواند و در حالیکه نیم خیز می شود تا سرش به سقف کوتاه سایبان نخورد، نانی بر روی دست دارد و تعارف می کند.
ثریا گله دار بانویی عشایر زاده و حدود 60 ساله که در حال پخت نان است؛ در صدایش گرمی و صمیمیتی راستین وجود دارد که درنگت برای ماندن نزد او را بیشتر می کند.
ثریا که در اخلاقش شوخ طبعی ظریفی وجود دارد با خنده می گوید با اینکه فامیلی ام گله دار است ولی در واقع بی گله ام ؛ منظورش این است که گله زیادی ندارد ولی با همین اندک داشته هایشان سعی می کند زندگی خود و پسرانش که آنها نیز ازدواج کرده اند را بچرخاند.
او به چادر بزرگی اشاره می کند که در مجاورت همان جایی که در آن مشغول به پخت نان است قرار دارد و می گوید این چادر خودم است و آن دو چادر آنطرف تر نیز برای پسرانش است که هر کدامشان سه یا چهار فرزند دارند.
ثریا می گوید ؛ برق ندارند و شب ها با چراغ فانوس روشنایی به چادرهایشان می دهند و شب هایی هم پیش می آید که فانوس به دست برای شب نشینی به چادر همسایگانشان که در واقع بنوعی فامیل هم هستند می روند.
خدیجه زن جوان 30 ساله که در حال شستن ظرف ها روبروی چادرشان است؛ سه فرزند کوچک دارد و می گوید همسرش گوسفندان را برای چرا به پشت آن تپه های روبرو برده است.
خدیجه که بعد از عنوان کردن اجازه برای گرفتن عکس با احساسی توام با شرم بلافاصله روسری اش را مرتب می کند جواب مشخصی نمی دهد و می گوید از زندگی شان راضی است؛ این شیوه زندگی همراه با آسودگی و آرامشی برگرفته از طبیعت است اما همراه با سختی هایی نیز است که اضافه بر آن نبود آب، گاز، برق زندگی را دشوار تر می کند.
اکرم بانوی جوان دیگر عشایری است که 24 سال سن دارد و دارای 3 فرزند است می گوید ؛ در 17 سالگی ازدواج کرده است و اکنون در کنار زنان کارکشته عشایر در کار تولید کشک، پختن نان، زدن مشک و گرفتن کره، نگهداری از مرغ ها و جوجه ها و سایر اقداماتی که مستقیم به تولید فرآوده ای ختم می شود مشارکت دارند.
این بانوی جوان عشایری در حالیکه یکی از فرزندانش را در بغل دارد نگاهش به آن کودک دیگرش است که در زیر چادر گریه سر داده است ؛ او می گوید زندگی دلنشینی است ولی نبود دستشویی سیار و جایی برای حمام کردن زندگی را برای آنها سخت می کند.
اکرم که لبخندی مداوم بر چهره دارد می گوید برای حمام کردن دیگ هایی بزرگی را از آب پر می کنند وبر روی آتش می گذارند و آن آب را به زیر چادر می آورند و حمام می کنند.
وظیفه مرد خانه در زندگی عشایری دامداری و بردن گله به صحرا است و در مابقی این زندگی عجین شده با رنج ، زنان همپا و دوشادوش مردان تلاش می کنند اما باید انصاف داد زنان بیشتر هم نقش ایفا می کنند .
زندگی شان سخت است و جابجا کردن زندگی بین ییلاق و قشلاق آنها را سخت کوش تر از آن کرده است که از سختیها و نداشته ها لب به سخن بازکنند اما آنجا هم که از سختی های زندگی از آنها سوال می شود اول از رضایت شان می گویند و مابین حرف هایشان به نداشته ها اشاره می کنند.
آنچه در زندگی عشایری عیان است حضور پررنگ زنان است که با تولید فرآورده های دامی ؛ کشک و روغن ، عسل و صنایع دستی در اقتصاد خانواده نقش مهمی دارند.
**کوچ بهاره عشایر لرستان
مدیر کل امور عشایر لرستان گفت: کوچ بهاره عشایر لرستان همه ساله از اول اردیبشهت آغاز و تا پایان این ماه ادامه دارد که این کوچ به سه شیوه کوچ سنتی، کوچ ماشینی و کوچ با قطار انجام می شود.
سعید کریمی افزود: عشایر کوچنده لرستان با طی کردن 150 کیلومتر در مناطق ییلاقی خود مستقر می شوند.
وی بیان کرد: حدود 14 هزار و 648 خانوار عشایری با جمیعت حدود 84 هزار نفر در قالب 12 ایل و 14 طایفه مستقل در لرستان زندگی می کنند.
کریمی یادآور شد: عشایر لرستان یک میلیون و 500 هزار راس دام سبک و 28 هزار راس دام سنگین در اختیار دارند.
*** 150 خانوار عشایری در بروجرد
مسئول دفتر امور عشایری شهرستان بروجرد اضافه کرد: تعداد 150 خانوار خانوار عشایری با جمیعیت معادل حدود یک هزار نفر در بروجرد ثبت شده ولی در واقع تعداد خانوارهای عشایری بیشتر از این میزان است و به حدود 500 خانوار هم می رسد.
رضا پرندوش ادامه داد: این میزان عشایر در واقع جمعیتی تولید کننده هستند که می توانند در اشتغال و رونق تولید این شهرستان ظرفیت مطلوبی باشند.
وی با اشاره به راه اندازی دفتر امور عشایر بروجرد اظهارداشت: به تازگی دفتر امورعشایر بروجرد راه اندازی شده است ولی جای سوال است که شهرستانی با این میزان جمیعت عشایر چرا تا پیش از این دستگاهی و دفتری بعنوان متولی امور عشایر نداشته و این نکته ضرورت توجه به جمعیت عشایری را در سالی رونق تولید بیشتر می کند.
وی با تاکید بر مشکلات و سختی هایی که در زندگی های عشایری وجود دارد، گفت: عشایر از کمترین رفاه برخوردار هستند و همانند گذشتگان دور خود که زندگی هایشان همراه با سختی هایی بوده زندگی می کنند در حالیکه بیشترین سهم در تولید را دارند.
کوچ عشایر آغاز شده است و در این میان بنظر می رسد بیشترین مشکلات این شیوه از زندگی بر دوش زنان و دختران است که در کنار وظیفه اصلی نگهداری از فرزندان و بچه داری و البته خانه داری و همسرداری در کارهای تولیدی همچون فرش بافی، صنایع دستی، نگهداری از دام ها، گرفتن کره، روغن و کشک ، تخم مرغ و سایر فراوده ها نقش اصلی را دارند.
آنجا که وظیفه مردان بردن گله به صحرا و چوپانی از دام ها و چرای آنهاست اما نیروهای پویای دیگری در دل سیاه چادرها با تلاشی خستگی ناپذیر امورات را مدیریت و از پیش می برند و لحظه ای هم درنگ را برنمی تابند که لازمه این شیوه از زندگی است.
گزارش:مهری میردریکوند
1920/7273
زیبایی اصیل طبیعت و پاکی سرشته در ذات آن به تکامل می رسد از دور لیلی زنی 57 ساله عشایر دیده می شود؛ که در تب و تاب چیدن وسایل زندگی بعد از کوچ بهاره است.
در میان وسایل؛ رختخواب هایی پیچیده شده در ماشته هایی که تمام رنگ ها را در تار و پود خود تنیده اند به چشم می خورد؛ این ماشته ها که در واقع کاربرد رختخواب پیچ در زندگی های عشایری را دارد؛ حاصل کار دست زنان عشایر است.
از بین وسایل مختصری از آشپزخانه که در کنار یکی از چادرها بر روی زمین گذاشته شده؛ چراغ علاالدین و اجاق خوراک پزی که برای بسیاری از ما همراه با حسی نوستالژی است بیشتر از همه به چشم می آید.
گلیم هایی که با اینکه رنگ رخسارشان هنوز هم با گذر زمان و پهن شدن ها و جمع شدن های ییلاق و قشلاق کم نوا تر شده اما همچنان می توانند بعنوان بهترین فرش ها با انبوهی از رنگ و تار و پور و ریشه در زیرچادرهای عشایری پهن شوند و آرامش و امنیت بعد از ساعات و روزهای سخت کاری عشایر را به ارمغان آورند.
لیلی در حال صاف کردن فضایی است که قرار است چادر را در آنجا بنا کند؛ زمین آبخورده را با کف بیل بخوبی صاف کرده و اطراف آن فضایی مهیا شده برای بنا نهادن چادر را با ایجاد خراش هایی در خاک سفت، مشخص کرده است.
او می گوید؛ امسال باران زیاد بارید و زمین هنوز خیس است باید کمی صبر کنیم آفتاب به خاک بخورد و بعد چادرها را بنا می کنیم و وسایل خانه و رختخواب ها را می چینم.
چهارپایه های با ارتفاع حدود 30 یا 40 سانت، عرض کمی بیشتر از نیم متر و طول بیشتر از 2 متر در انتهای چادر گذاشته می شود که به این چهارپایه ها زیررختخوابی می گویند و بر روی آن بالش ها و رختخواب ها و سایر وسایل و لوازم بخصوص پوشاک شان را می گذارند.
لیلی در حالیکه به گرمی از مهمانان ناخوانده اش استقبال می کند؛ در پاسخ به اینکه از کدام ایل و طایفه عشایری است به زبان لری می گوید ' ما از هوز بور هستیم' یعنی از طایفه بور که زیر مجموعه ای از طایفه بیرانوند است.
لیلی که اینک پیچ و خم و پستی و بلندی و آداب زندگی عشایری را بخوبی می تواند بجا آورد آنطرف تر به مرغ و جوجه هایی که سر و صدایش کمی بلند شده است سر می زند و برایشان دانه می پاشد؛ بعد از آن سری به سبد کشک هایی می زند که با پارچه توری بر روی یکی از ' کولا ' (به چیزی شبیه سایبان که با شاخ و برگ درختان بر روی تیرهای چوبی پوشانده شده گفته می شود) های مخصوص پخت نان چیده شده اند.
او به سمت دیگ بزرگ و سیاهی که روی آتش قرار دارد می رود و چند بار آن را هم می زند؛ می گوید در این دیگ دوغ ریخته تا بپزد و بعد از پختن و غلیظ شدن در کیسه های خاصی ریخته می شود.
لیلی ادامه می دهد؛ دوغ غلیظ شده در این کیسه ها برای چند روز به کناری گذاشته می شود تا خوب آب آن چکیده شود؛ مایع سفت مانندی شبیه پنیر اما نرمتر و لطیف تر از پنیر بدست می آید که در زبان محلی خود به آن ' توف یا شیراز' می گویند و از آن برای درست کردن کشک استفاده می کنند.
بانوی عشایری بعد از هم زدن دیگ سیاه و بزرگ نهاده شده بر آتش بی درنگ به سمت مشک می رود و شروع به مشک زدن می کند در پاسخ به اینکه اجازه تصویر گرفتن هست، استقبال می کند و دوست دارد برود لباس دیگری بپوشد.
لیلی می گوید؛ گذران زندگی شان از طریق فروش کشک، روغن حیوانی و سایر فرآورده های تولیدی دامی خودشان است و درآمدی که حاصل می کنند را صرف هزینه تحصیل بچه هایشان که در روستاهای اطراف بروجرد به مدرسه می روند صرف می کنند.
او می گوید: سه دختر و سه پسر دارد که برایشان خانه ای در روستای اطراف بروجرد اجاره کرده اند و بچه هایشان از پاییز تا دو ماه از بهار در آن خانه هستند و به مدرسه می روند؛ و بعد از مدرسه به زمگه (محل اتراق عشایر) عشایری بازمی گردند.
در حرکات و رفتار لیلی، پویایی، چالاکی که گاهی احساس می کنی عجله دارد دیده می شود؛ ولی در واقع این سبک زندگی پرتلاش عشایری است که در واقع بیانگر این است که هر چادر مصداقی از یک کارگاه تولیدی است که البته زنان نقش اصلی و محوری در این مسیر تولید دارند.
کمی آنطرف تر از چادر لیلی و خانواده اش، چادر های دیگری نیز برپا شده اند که آنها نیز از طایفه بیرانوند هستند و بنوعی همه با هم فامیل هستند.
در زیر یکی از کولاها ، دودی که نشان از بساط پخت نان محلی دارد بلند است، هنوز کمی مانده تا به نزدیک آن برسیم که صدای گرمی تو را به داخل فرا می خواند و در حالیکه نیم خیز می شود تا سرش به سقف کوتاه سایبان نخورد، نانی بر روی دست دارد و تعارف می کند.
ثریا گله دار بانویی عشایر زاده و حدود 60 ساله که در حال پخت نان است؛ در صدایش گرمی و صمیمیتی راستین وجود دارد که درنگت برای ماندن نزد او را بیشتر می کند.
ثریا که در اخلاقش شوخ طبعی ظریفی وجود دارد با خنده می گوید با اینکه فامیلی ام گله دار است ولی در واقع بی گله ام ؛ منظورش این است که گله زیادی ندارد ولی با همین اندک داشته هایشان سعی می کند زندگی خود و پسرانش که آنها نیز ازدواج کرده اند را بچرخاند.
او به چادر بزرگی اشاره می کند که در مجاورت همان جایی که در آن مشغول به پخت نان است قرار دارد و می گوید این چادر خودم است و آن دو چادر آنطرف تر نیز برای پسرانش است که هر کدامشان سه یا چهار فرزند دارند.
ثریا می گوید ؛ برق ندارند و شب ها با چراغ فانوس روشنایی به چادرهایشان می دهند و شب هایی هم پیش می آید که فانوس به دست برای شب نشینی به چادر همسایگانشان که در واقع بنوعی فامیل هم هستند می روند.
خدیجه زن جوان 30 ساله که در حال شستن ظرف ها روبروی چادرشان است؛ سه فرزند کوچک دارد و می گوید همسرش گوسفندان را برای چرا به پشت آن تپه های روبرو برده است.
خدیجه که بعد از عنوان کردن اجازه برای گرفتن عکس با احساسی توام با شرم بلافاصله روسری اش را مرتب می کند جواب مشخصی نمی دهد و می گوید از زندگی شان راضی است؛ این شیوه زندگی همراه با آسودگی و آرامشی برگرفته از طبیعت است اما همراه با سختی هایی نیز است که اضافه بر آن نبود آب، گاز، برق زندگی را دشوار تر می کند.
اکرم بانوی جوان دیگر عشایری است که 24 سال سن دارد و دارای 3 فرزند است می گوید ؛ در 17 سالگی ازدواج کرده است و اکنون در کنار زنان کارکشته عشایر در کار تولید کشک، پختن نان، زدن مشک و گرفتن کره، نگهداری از مرغ ها و جوجه ها و سایر اقداماتی که مستقیم به تولید فرآوده ای ختم می شود مشارکت دارند.
این بانوی جوان عشایری در حالیکه یکی از فرزندانش را در بغل دارد نگاهش به آن کودک دیگرش است که در زیر چادر گریه سر داده است ؛ او می گوید زندگی دلنشینی است ولی نبود دستشویی سیار و جایی برای حمام کردن زندگی را برای آنها سخت می کند.
اکرم که لبخندی مداوم بر چهره دارد می گوید برای حمام کردن دیگ هایی بزرگی را از آب پر می کنند وبر روی آتش می گذارند و آن آب را به زیر چادر می آورند و حمام می کنند.
وظیفه مرد خانه در زندگی عشایری دامداری و بردن گله به صحرا است و در مابقی این زندگی عجین شده با رنج ، زنان همپا و دوشادوش مردان تلاش می کنند اما باید انصاف داد زنان بیشتر هم نقش ایفا می کنند .
زندگی شان سخت است و جابجا کردن زندگی بین ییلاق و قشلاق آنها را سخت کوش تر از آن کرده است که از سختیها و نداشته ها لب به سخن بازکنند اما آنجا هم که از سختی های زندگی از آنها سوال می شود اول از رضایت شان می گویند و مابین حرف هایشان به نداشته ها اشاره می کنند.
آنچه در زندگی عشایری عیان است حضور پررنگ زنان است که با تولید فرآورده های دامی ؛ کشک و روغن ، عسل و صنایع دستی در اقتصاد خانواده نقش مهمی دارند.
**کوچ بهاره عشایر لرستان
مدیر کل امور عشایر لرستان گفت: کوچ بهاره عشایر لرستان همه ساله از اول اردیبشهت آغاز و تا پایان این ماه ادامه دارد که این کوچ به سه شیوه کوچ سنتی، کوچ ماشینی و کوچ با قطار انجام می شود.
سعید کریمی افزود: عشایر کوچنده لرستان با طی کردن 150 کیلومتر در مناطق ییلاقی خود مستقر می شوند.
وی بیان کرد: حدود 14 هزار و 648 خانوار عشایری با جمیعت حدود 84 هزار نفر در قالب 12 ایل و 14 طایفه مستقل در لرستان زندگی می کنند.
کریمی یادآور شد: عشایر لرستان یک میلیون و 500 هزار راس دام سبک و 28 هزار راس دام سنگین در اختیار دارند.
*** 150 خانوار عشایری در بروجرد
مسئول دفتر امور عشایری شهرستان بروجرد اضافه کرد: تعداد 150 خانوار خانوار عشایری با جمیعیت معادل حدود یک هزار نفر در بروجرد ثبت شده ولی در واقع تعداد خانوارهای عشایری بیشتر از این میزان است و به حدود 500 خانوار هم می رسد.
رضا پرندوش ادامه داد: این میزان عشایر در واقع جمعیتی تولید کننده هستند که می توانند در اشتغال و رونق تولید این شهرستان ظرفیت مطلوبی باشند.
وی با اشاره به راه اندازی دفتر امور عشایر بروجرد اظهارداشت: به تازگی دفتر امورعشایر بروجرد راه اندازی شده است ولی جای سوال است که شهرستانی با این میزان جمیعت عشایر چرا تا پیش از این دستگاهی و دفتری بعنوان متولی امور عشایر نداشته و این نکته ضرورت توجه به جمعیت عشایری را در سالی رونق تولید بیشتر می کند.
وی با تاکید بر مشکلات و سختی هایی که در زندگی های عشایری وجود دارد، گفت: عشایر از کمترین رفاه برخوردار هستند و همانند گذشتگان دور خود که زندگی هایشان همراه با سختی هایی بوده زندگی می کنند در حالیکه بیشترین سهم در تولید را دارند.
کوچ عشایر آغاز شده است و در این میان بنظر می رسد بیشترین مشکلات این شیوه از زندگی بر دوش زنان و دختران است که در کنار وظیفه اصلی نگهداری از فرزندان و بچه داری و البته خانه داری و همسرداری در کارهای تولیدی همچون فرش بافی، صنایع دستی، نگهداری از دام ها، گرفتن کره، روغن و کشک ، تخم مرغ و سایر فراوده ها نقش اصلی را دارند.
آنجا که وظیفه مردان بردن گله به صحرا و چوپانی از دام ها و چرای آنهاست اما نیروهای پویای دیگری در دل سیاه چادرها با تلاشی خستگی ناپذیر امورات را مدیریت و از پیش می برند و لحظه ای هم درنگ را برنمی تابند که لازمه این شیوه از زندگی است.
گزارش:مهری میردریکوند
1920/7273
کپی شد