گلستان، زنی به مانند تمام زنان دیگر منطقه فلک الدین خرم آباد است که با اینکه متولد دهه 60 هستند در فقر به سر می برند اما فرزند آوری بالایی دارد.
مادرش که زبانی تلخ دارد می گوید بارها به او (منظورش گلستان است) گفته ام این همه دختر برای چه آورده ای وقتی نمی توانی خرج آنها را بدهی.
گلستان می گوید، چهار سالش که بوده از نورآباد به منطقه فلک الدین خرم آباد مهاجرت کرده اند و در سن کم ازدواج کرده و اکنون هم شوهرش معتاد است.
می گوید؛ وقتی به پسرم می گویم برو سر چهارراه و پول نانی بیاور خودم هم عذاب وجدان می گیرم ولی چه کنم که از سرنداری است و وقتی دیگر هیچ غذایی نیست و اشاره می کند هر چند غذای خوب ما بعد از حبوبات، سیب زمینی است ولی وقتی آن را هم نداریم مجبور می شوم به پسرم بگویم برو سرچهارراه و شیشه اتومبیلی بشوید یا آدامسی بفروشد و با آن نان بخرد.
گلستان به همراه مادرش و بسیاری از زنان دیگر که همگی ساکن منطقه حاشیه ای کم برخوردار فلک الدین خرم آباد هستند بعنوان مادران کودکان کار که برای شرکت در کلاس های توانمند سازی کودکان کار اردیبهشت زیر نظر بهزیستی آمده اند.
به عبارتی دیگر گلستان هم مادر کودک کار و هم خواهر کودک کار است سه نسل مادر بزرگ، مادر و فرزند گرفتار یک معضل اجتماعی هستند و این چرخه همچنان ادامه دارد.
زهرا زن جوان دیگری از منطقه فلک الدین است که متولد 60 و هفت فرزند دارد و برای پول جیبی بچه ها و یا برای پولی به منظور تهیه نان، 2 پسرش را برای کار به بیرون می فرستد.
او نیز اکنون در کلاس های توانمندسازی و آموزشی که بهزیستی در قالب مراکز آموزشی کودکان کار برگزار می کند شرکت می کند، شوهرش معتاد است و منتظر واریز یارانه می ماند تا آن را هزینه خرید مواد کند.
زهرا می گوید؛ غذای اصلی آنها حبوباتی است که در طول تابستان خریداری می کنند تا زمستان شان را با آنها سر کنند.
پسرش که 13 ساله بنظر می رسد و کارش فروختن آدامس و وزنه کنار خیابان است می گوید؛ مرغ کیلویی چهارده هزارتومان شده است و اگر او یک روز تمام آدامس بفروشد بین هشت تا 10 هزار تومان می شود؛ پسرک همچنان با انگشتانش حساب روزها و پول آدامس ها و در کنارش اگر شسشه اتومبیل ها را هم بشوید و وزنه ای هم کنار خیابان داشته باشد را محاسبه می کند و وزن یک مرغ متوسط را و ...
یاسمن دختری جوان، زیبا و با چشمانی آبی است که آرامتر از زیبایی اش بنظر می رسد ، می گوید 30 سال دارد اما جوانتر از آنچه می گوید نشان می دهد.
رضایتی در چهره و ظاهر خود نشان می دهد که بنظر نمی آید مادر پسری 12 ساله است که بخاطر اعتیاد پدرش ، سرچارهها شیشه اتومبیل ها را می شوید.
یاسمن را مادر همسرش همراهی می کند و هر از گاهی چادر عروس را که کمی جابجا می شود را به جلو می کشاند ، یاسمن بدون هیچ اعتراضی و حالتی که نشان دهنده اعتراض به این حرکت مداوم مادر همسرش باشد با نگاه ثابتش به اطرافیان نگاه می کند نگاهی که هیچ چیز را طلب نمی کند و دختربچه ای را به ذهن تداعی می کند که به همراه مادرش برای اولین بار بیرون آمده است و منتظر است زود به خانه بازگردد.
یاسمن می گوید همسرش معتاد است و پول نانشان را مادر همسرش می دهد و همگی در خانواده ای شلوغ زندگی می کنند و گاه که پولی لازم داشته باشند مجبور می شود پسرش را به کار بفرستد.
ملوک زنی میانسال که هفت بچه دارد و به همراه خودش و همسرش خانواده ای 9 نفره را تشکیل می دهند که می گوید همسرش معتاد است زمانیکه پول مواد ندارد داد وبیداد می کند و می گوید از همسایه های برایش پول قرض بگیریم.
می گوید وقتی شیشه مصرف می کند او با بچه ها خانه را ترک می کنند تا به آنها آسیبی نرسد.
ملوک مادر پسربچه ای 12 ساله است که آنها هم مجبورند بطور روزانه برای پول نان سرچهار راهها و کنار خیابان کار آدامس فروشی کنند.
مادران این کودکان کار همگی حکایتی شبیه بهم دارند ، ازدواج زودهنگام داشته اند، همسرانشان معتاد هستند، مهاجر هستند، در منطقه حاشیه ای فلک الدین خرم آباد ساکن هستند، بیشتر متولد دهه 60 هستند و بیشترشان فرزند آوری بالا دارند و همگی بادغدغه نان است که بچه هایشان را برای کار به بیرون می فرستند.
پسرکان کار اما در کنار دغدغه نان خود رویاها و آرزوهایی دارند که حتی اگر محکوم به نرسیدن به آن باشند اما رویای کودکانه ای قوی دارند که گاه سرسختانه برای رسیدن به آن تلاش می کنند.
امیر محمد 11 ساله یکی از همین کودکان کار است که می گوید دوست دارد در آینده پلیس شود؛ در توضیح این علاقه خود می گوید؛ یکبار یک موتوری تنها باکس آدامس هایم را که کنار خیابان چیده بودم برای فروش را از من قاپید و فرار کرد.
امیر محمد ادامه می دهد با گریه دنبال موتوری دویدم اما فقط توانستن شماره اش را حفظ کنم و یه پلیس دادم و بعد پلیس زنگ زد و گفت دزد را گرفته و آدامس ها را برگردانده است.
آیا واقعا پلیس دزد را گرفته یا نه؟! مهم نیست ، مهم این است که همین که پلیس آدامس های کودک را برایش حتی اگر از جیب خودش خریده باشد اما امیر محمد از آن روز به بعد تصمیم گرفته است که تلاش کند تا در آینده پلیس شود و قدرتی در برابر خشونت هایی که به او می شود را کسب کند.
علیرضای 12 ساله یکی دیگر از کودکان کار است که وزنه دارد و در یکی از خیابان های شلوغ مرکز شهر کار می کند؛ او می گوید روزانه حدود 10 هزار تومان درآمد دارد و آنها را در قلک می ریزد تا نزدیک عید برای مادرش لباس و اگر چیزی ماند برای خودش هم شلوار بخرد.
علیرضا می گوید دوست دارد ، باشگاه هم برود ولی فعلا به آن فکر نمی کند چون اول باید بفکر خرید کمی لباس برای خودش و مادرش باشد.
امیدرضا یکی دیگر از کودکان کار است که در چهارراه فرهنگ و چهارراه بانک خرم آباد مشغول به کار است، می گوید بیشتر کار شیشه شویی اتومبیل ها را انجام می دهد.
می گوید گاهی از برخورد تند راننده ها ناراحت می شود ولی سعی می کند زود فراموش کند تا بتواند به کارش ادامه می دهد.
امید رضا می گوید شسشه شستن به صرفه تر است یک محلول شیشه شوی حدود 45 هزار ریال می خریم و بعد از 2 روز که تمام شد با آب و ریکا که هزینه ای ندارد پر می کنیم.!
مددکار اجتماعی مرکز کودکان کار اردیبهشت خرم آباد در این خصوص در گفت و گو با ایرنا گفت: در این مرکز تعداد 120 پرونده مربوط به کودکان کار وجود دارد که بصورت هفتگی هم برای کودکان کار و هم برای مادران آنها کلاس های توانمندی سازی ، هنری و آموزشی برگزار می شود.
مهری رضا پور افزود: هدف از این آموزش ها آگاهسازی مادران است تا متوجه آسیب هایی که کودکان آنها را تهدید می کند باشند و در عین حال فرصت مناسبی است تا کودکان استعداد یابی شوند و هر کدام از آنها در زمینه ای خاص اگر استعداد دارند راهنمایی و حمایت شوند.
وی بیان کرد: از بین 120 کودک کار ثبت نام شده در مرکز اردیبشهت تعداد 10 کودک که ترک تحصیل کرده بودند شناسایی و موضوع ادامه تحصیل آنها پیگیری شده است.
این مددکار اجتماعی گفت: مادران این کودکان کار با اینکه متولد دهه 60 هستند اما ازدواج های زودهنگام و تعداد بچه های زیادی دارند و پدران این کودکان نیز اعتیاد به مواد مخدر اعم از سنتی و صنعتی دارند.
سمانه فرج الهی روانشناس مرکز کودکان کار اردیبهشت خرم آباد که زیر نظر بهزیستی است نیز می گوید: کودکان کار ، کودکانی با استعداد هستند که در واقع قربانی وضعیت خانوادگی خود می شوند و تا زمانیکه از نظر اقتصادی حمایت نشوند همچنان به این حرفه خود ادامه می دهند.
وی در گفت و گو با ایرنا گفت: همه کودکان این مرکز که تحت عنوان کودکان کار شناخته شده اند از سلامت روان برخوردار هستند اما مادران آنها اغلب دچار مشکلاتی همچون افسردگی ، مشکلات زناشویی و اقدام به خودکشی دارند.

*** کودکان کار پدیده ای نوظهور
مدیرکل بهزیستی لرستان در گفت و گو با خبرنگار ایرنا با بیان اینکه برای ساماندهی پدیده کودکان کار باید سایر دستگاه های مرتبط نیز همکاری لازم را داشته باشند گفت: پدیده کودکان کار بعنوان آسیب اجتماعی تقریبا نوظهوری تلقی می شود که برای مقابله با این پدیده 11 دستگاه اداری باید به ساماندهی این آسیب اجتماعی بپردازند و تا کنون نیز 488 کودک کار در این استان شناسایی شده است.
فاطمه زهرا توکلی با اشاره به اقداماتی که برای توانمندسازی این کودکان انجام شده است، اظهارداشت: با راه اندازی مراکزی که کودکان کار در آن ساماندهی می شوند می توان از بازگشت مجدد این قشر از جامعه به این چرخه پیشگیری کرد.
وی افزود: تاکنون سه مرکز برای ساماندهی کودکان کار در استان در نظر گرفته شده و 307 پرونده مرتبط با آنها در این مراکز که در خرم آباد و بروجرد واقع هستند ثبت شده است.
مدیرکل بهزیستی لرستان اضافه کرد: از بین کودکان شناسایی شده 110 نفر از مادران آنها در دوره های آموزش فنی و حرفه ای شرکت داده شدند.
توکلی ادامه داد: از بین کودکان کار شناسایی شده 58 کودک بازمانده از تحصیل بودند که مقدمات و شرایط تحصیل برای آنها فراهم شده است.

*** تحلیل جامعه شناسی کودکان کار
رئیس انجمن جامعه شناسی لرستان گفت: کار کردن کودکان در جوامع سنتی یک پدیده عادی محسوب می شود و افراد با رسیدن به سن 6 و هفت سالگی یک نقش اقتصادی را در خانواده به عهده می گیرند و یا اینکه کودک برای رشد اجتماعی خود معمولا زیر نظر افرادی آشنا و یا غریبه به یادگیری حرفه ای می پرداخت و از این طریق نیز درامدی کسب می کرد.
مجتبی ترکارانی افزود: در این مسیر تحصیلات، اوقات فراغت، تفریح و بازی معمولا در درجه دوم اهمیت قرار داشت و یا با دیگر نقش های زندگی کودک ازجمله نقش اقتصادی درهم تنیده بود.
وی اضافه کرد: ولی در دنیای مدرن و با گسترش طبقه متوسط و رشد خانواده هسته ای دوره کودکی و نوجوانی به رسمیت شناخته شد و فرزندان ازتقسیم کار اقتصادی کنار گذاشته شدند ودر این دوره معمولا جز تحصیل و فراغت وآموزش کمتر وظیفه ای را به عهده می گیرند و خانواده هسته ای (پدر و مادر)خود متکفل همه فعالیت های اقتصادی شدند.
رئیس انجمن جامعه شناسی لرستان ادامه داد: بیکاری و فقر، مهاجرت و آسیب های اجتماعی از جمله عواملی هستند که باعث اختلال در کارکردهای خانواده می شوند.
ترکارانی افزود: این عوامل باعث اختلال در کارکرد اقتصادی خانواده می شود و کودک به ناچار مستقیما با واقعیت خشن فقر مواجه شده است و خود عهده دار براورده کردن نیازهای معیشتی خود و خانواده می شود.
وی بیان کرد: وارد شدن کودکان به جامعه مخصوصا در شرایطی که جامعه با مشکل شغل و کار مواجه هست بر پیچیدگی ها و مشکلات موضوع می افزاید بطوریکه این کودکان مجبورند به کارهایی کم اهمیتی مانند آدامس فروشی و یا شیشه پاک کنی و یا وزن کشی اقدام کنند که در واقع نوعی تکدی گری محسوب می شود.
این جامعه شناس لرستانی ادامه داد: کودکان کار بیشتر متعلق به خانواده های با پدر و یا مادر معتاد و یا خانواده از هم گسیخته (طلاق ویا سرپرست از کار افتاده) هستند و پدر به لحاظ اقتصادی توان نان اوری نداشته و مادر نیز در این شرایط حاد اقتصادی توان پیدا کردن شغلی را ندارد و اینجا است که کودک ویا نوجوان ناخوداگاه به صحنه خشن زندگی برای کسب حداقلی برای معاش پرتاب می شوند.
ترکارانی گفت: در بیشتر مدارس محلات فقیر نشین اسفندماه دانش اموزان از آمدن به مدرسه خودداری می کنند و بدنبال دست فروشی هستند.
وی با بیان اینکه پدیده کار کودکان در این دوره با شرایط خاص اجتماعی و اقتصادی معمولا باپیامد هایی منفی همراه است گفت: احتمال بروز اسیب های اجتماعی مانند تجاوز به کودکان و یا اعتیادبه مواد مخدر بالا است و در کنار این نوع پیامدهای آشکار می توان به مشکلات روانی ناشی از فشار واسترس بالای وارد شده به این کودکان بیش از حد توان آنها اشاره کرد.
رئیس انجمن جامعه شناسی لرستان بیان کرد: این کودکان در شرایطی که باید معصومانه در سایه محبت خانواده باشند در مقابل چهره خشن فقر و نگاه های ترحم قرار می گیرند که منجر به نوعی خشم و تنفر اجتماعی در آنها نسبت به جامعه ای می شود که احساس می کنند آنها را نادیده گرفته است.
این پژوهشگر مسائل اجتماعی افزود: چنین شرایطی زمینه ساز بروز سرخوردگی و تنفر در کودکان می شود و آنها را به سمت بزهکاری اجتماعی و وندالیسم و بی تفاوتی اجتماعی در آینده سوق دهد.
رئیس انجمن جامعه شناسی لرستان یادآور شد: در چنین کودکانی معمولا به خاطر عدم حمایت اجتماعی ذر سنین کودکی آرزوی دستیابی به مشاغل پرقدرت وبا اقتدار ویا داشتن قدرت بدنی بالا پیش می روند تا بتوانند در آینده حق خود را از همه کسانی که تنهایشان گذاشته و یا حق شان را تضییع کرده اند بگیرند.
/6060/1920
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.