مصطفی سلیمانی
اول آبان ماه سالروز شهادت فرزند ارشد و امین حضرت امام(س)، آیتالله حاج سید مصطفی خمینی است که به گفته بسیاری از معاصران ایشان و تحلیلگران انقلاب اسلامی، بر نهضت بنیانگذار جمهوری اسلامی و در پیشبرد و به انجام رسیدن انقلاب اسلامی تاثیر به سزایی داشت؛ تا جایی که رهبر کبیر انقلاب در سخنانی به همین مناسبت، آن را "الطاف خفیه الهی" دانستند.
شهید مصطفی -خمینی در 21 آذر 1309ش به- عنوان اولین فرزند امام خمینی(س) در شهرستان قم متولد شد. به -مناسبت نام پدربزرگ پدریشان «شهید سیدمصطفی موسوی»[ نهضت امامخمینی، سید حمید روحانی، ج 1، ص 36] و به درخواست و تقاضای مادر گرامیشان خانم خدیجه ثقفی او را نیز مصطفی نامیدند.[یادها و یادمانها از آیتالله مصطفی خمینی، ج 1، ص 29] پس از دوران کودکی راهی دبستان شدند و تا پنجم ابتدایی در مدرسه «باقریه» و «سنایی» به تحصیل پرداخت.[فصلنامۀ 15 خرداد، ش 4، ص 137] در 14سالگی به تحصیل مقدمات علوم و معارف دینی پرداخت و بهخاطر هوش سرشاری که داشتند از هم ردیفان خود به سرعت فاصله گرفت؛ بهگونهای که طی مدت دو سال و چند ماه کتابهای سیوطی، حاشیهی ملاعبدالله، معالمالاصول، شمسیه، مطول و بخشی از لمعه را به پایان رساند.[فصلنامۀ یاد، دورۀ سوم، ش 12، ص 109] در هفدهسالگی و پس از پایان دورهی مقدمات حوزه معمم شدند. ایشان در 21 سالگی در درس خارج آیات عظام سیدحسین طباطبایی بروجردی و سیدمحمد حجت کوهکمری حضور یافت و نزدیک به سیزده سال فقه و اصول را نزد والد گرامیاش فراگرفت. در این میان از محضر درس آیتالله سیدمحمد داماد نیز بهره میگرفت. تلاش و کوشش در کنار هوش سرشار سرانجام در 27 سالگی ثمر داد و ایشان را به درجهی اجتهاد رساند.
شهید سیدمصطفی خمینی از سال 1341 که نهضت امام خمینی آغاز شد، همواره در کنار امام و یار و همراه و مشاور حضرت امام بود. ایشان پس از جریان 15 خرداد و نیز بار دیگر پس از تبعید حضرت امام، به علت اقدامات اعتراضآمیز خود بر علیه رژیم شاه توسط ساواک دستگیر شد و در نهایت نیز در 13 دی 1343 مأموران رژیم، به خانه او حمله کرده و ایشان را نیز به ترکیه تبعید کردند. ایشان پس از ورود به نجف در کنار برنامههای درسی و علمی، مبارزه را در کنار حضرت امام ادامه دادند. در سال 48 به دنبال یک سلسله فعالیت علیه رژیم بعثی عراق، دستگیر و به بغداد منتقل شدند. سرانجام در نیمه شب اول آبان 1356، آیتالله سید مصطفی خمینی، به شکل مرموزانهای به شهادت رسید. شهادت ایشان، نهضت اسلامی ایران را جان تازهای بخشید و به شکل انقلابی فراگیر درآمد که پس از 15 ماه منجر به سقوط رژیم پهلوی شد. شاید به همین جهت بود که حضرت امام خمینی(س)، شهادت ایشان را از الطاف خفیه الهی دانستند.
جایگاه علمی شهید مصطفی درخاطرات دوستان و یاران
ذکر خاطره از عزیزان و بزرگان در عین سادگی و پیراستگی میتواند در شناخت زوایای پنهان شخصیتی آنان، برای کسانی که آن بزرگواران را ندیده و یا آشنایی نزدیکی نداشته اند کمک به سزایی باشد چرا که، دوستان چیزهایی را دیدهاند که هم تلخ آن و هم شیرین آن شنیدنی است.
آقایی به علم و تقواست
حاج آقا مصطفی(س) یکی از نزدیکترین افراد به امام(س) بود، چه در جریان مبارزات و چه در تبعید. ایشان فقط یک آقازاده نبود، بلکه خود یک آقا بود؛ یعنی چنین نبود که بخواهد فقط فرزند یک مرجع باشد و از موقعیت پدر استفاده کند، بلکه یک طلبه فاضل، یک دانشمند؛ در اواخر، یک مجتهد برجسته، یک مدرس و یک شخصیت علمی بود. در بینش صحیح اسلامی، آقایی به ایمان، علم و تقواست، و مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی(س) هم آقا بود، هم آقازاده، ملاکهای آقایی و سیادت را حتی اگر فرزند حضرت امام(س) هم نبود، داشت، ایشان یک مظلومیت هم داشت، چرا که شخصیت علمی و فکری او تحتالشعاع شخصیت بزرگ امام(س) قرار گرفت، و چون فانی در پدر بود و واقعا دستیار و پیرو واقعی امام(س) بود، خود را فراموش کرد تا راه امام(س) درخشان باشد. مثل یک سرباز در عرصه بود و مجالی برای عرضه خویش در مقام اثبات نداشت. شخصیت ثبوتی حاج آقا مصطفی(ره) به هیچ عنوان قابل مقایسه با شخصیت اثباتی ایشان نیست، یعنی به مراتب آن چه که بود، از آن چه که مینمود بیشتر و بزرگتر بود. در عین حال، مرید امام(س) بود و شاید امام(س) خصوصیترین کارها را با ایشان درمیان میگذاشتند. امام(س) کاملا به شجاعت و شهامت ایشان نیز مراتب فضل و علم او آگاه بودند. کسی که در دامن امام(س) پرورش پیدا کرده و در کوران حوادثی که بر امام(س) گذشته بود، لحظه به لحظه حضور داشت، شخصیت علمی، سیاسی و مبارزاتی برجستهای بود که عنوان نزدیکترین فرد را به امام داشت. ایشان میتوانست پس از انقلاب هم نقش عمدهای داشته باشد و به حق، همان گونه که امام فرمودند، «امید آینده اسلام» بود، هم از حیث سیاسی برای استواری جمهوری اسلامی و هم از حیث علمی برای حوزههای علمیه، حاج آقا مصطفی(ره) یک فیلسوف، فقیه، اصولی و مفسر نامدار بود که وجودش میتوانست برای اسلام و جامعة اسلامی بسیار ارزنده و مفید باشد.[خاطرات سید محمد خاتمی، کتاب یادها و یادمانها، ج دوم، ص 13-12]
مستدل حرف میزد
نکته جالبی که در سفری که با ایشان به آن برخورد کردم، عمق علمی حاج آقا مصطفی(ره) بود. حرف های ما عمدتاً درباره مبارزه و مسایل سیاسی بود، اما گاهی که حرف پیش میآمد و مباحث فقهی، کلامی و مانند آنها مطرح میشد، میدیدم در هر مسئلهای که مطرح میشود، حاج آقا مصطفی(ره) مبانی را کاملا در دست دارد و بر اساس آنها، نظریات فقهی و عقیدتی مطرح میکند. بر بحثهای اجتماعی هم مسلط بود و براساس آنها، موضع میگرفت و واضح و مستدل صحبت میکرد.
(خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی، جلد دوم، کتاب یادها و یادمانها، ص30-29)
قوت درگرفتن احادیث اهل بیت(ع)
آیتالله حاج آقا مصطفی(ره) هم قوت درگرفتن احادیث اهل بیت(ع) و قرآن و سنت و تحقیقات فقهاء مخصوصا پدر بزرگوارش(ع) را داشت و هم میتوانست آنها را پیاده و اجرا کند.
دلیل بر پیاده کردنش صدماتی است که از اوایل تا اواخر زندگی متوجه او بود. اگر قدرت بر پیاده کردن و اجرا نبود و تنها قدرت بر یاد گرفتن و اصطلاحات را آموختن و نعوذبالله از آن سوء استفاده کردن بود، چرا در قم و در مرکز نور و فضیلت امروز و دیروز، دشمنان اجرای احکام الهی و دشمنان آزادی و آگاهی مردم دستور میدهند ظرفی را که او از آن آب آشامیده آب بکشید؟ دشمن از آن روز میفهمید و میدانست این پدر و پسر در آینده سبب نابودی ستمکاران خواهند بود چنانکه بعد هم میبینیم آن بزرگوار در دوران نهضت، بار مسئولیتها را به دوش میگیرد.[سخنرانی آیتالله صانعی، کتاب یادها و یادمانها، جلد دوم، ص43]
استعداد و حافظۀ قوی
آیتالله حاج شیخ جعفر سبحانی از اساتید بنام حوزه علمیه قم و یکی از مراجع تقلید درباره نبوغ او چنین میگوید:
«از جمله خصوصیات ایشان در درس، در درجۀ اول استعداد قویشان بود؛ حافظهای قوی هم داشت. بیشتر اشخاص خوش فهم و خوش فکر، از حافظهای قوی برخوردار نیستند؛ ولی ایشان در عین حال که فهمی خوب و دقتی بسیار داشت، دارای حافظه خوبی هم بود؛ به همین دلیل با اصرار من؛ ایشان همه الفیة ابن مالک را حفظ کرد و نه تنها حفظ میکرد، بلکه خوب هم میخواند. گاهی که من مطلبی درباره زندگی علما نقل میکردم، ایشان علاقهمند شد که آن بخش از کتاب نخبةالمقال را (کتابی در موضوع تراجم و رجال) که راجع به علما بود، حفظ کند. بعدها که معقول را نزد دیگران میخواندند، قسمتی از اشعار منظومه را هم حفظ کرده بودند و میخواندند. هم عمق فکری و هم ذکاوت داشت و در کنار این دو، دارای حافظهای قوی بود. یکی از مواهبی که ایشان داشت، فکر زایا بود. گاهی در یک مسئله، اگر طرف مقابل هم مثل ایشان حال و حوصله داشت، شاید یک ساعت و نیم بحث میکردند. ایشان میتوانست مسئله را به صورت ممتد با طرف مقابل بحث کند.» به علت علاقه و استعداد درخشان توانست طی مدت دو سال و چند ماه کتابهای سیوطی، حاشیه ملاعبدالله، معالمالاصول، شمسیه، مطول و بخشی از شرح لمعه را به پایان برساند.
نگارش صفحههای درخشان
به طور معمول کسانی که در عرصه تدریس و پرورش نیروی انسانی تلاش میورزند و توفیق دارند کم تر مجال می یابند آثار علمی ژرف از خود به جای بگذارند. انگشت شمارند آنان که هم در تدریس درخشیده باشند و هم در نگارش صفحههای درخشان و پر برگی از خود به جای گذارده باشند.
شهید در هر دو میدان پیشگام بود. از جوانی حوزه تدریس با شور و شادابی داشت و از همان روزگار یافتههای علمی و پژوهشی خود را به رشته تحریر میکشید. میتوان ادعا کرد شهید یکی از موفّقترین چهرههای علمی حوزه بود که با عمر کوتاه بیش ترین آثار علمی در دانشهای گوناگون از خود به یادگار گذارد. در قم نگارشهای علمی ارزشمندی به جا گذاشت که از سوی رژیم غارت شد.
آثار و فعالیتهای علمی
سید مصطفی در عمر کوتاه خود، آثار علمی فراوانی از خود به جای گذاشتند که مهم ترین آنها عبارتند از:
1. القواعد الحکمیه(حاشیه بر اسفار)؛
2. کتاب البیع(دورهی کامل مباحث استدلالی بیع در سه جلد)؛
3. مکاسبه محرمه(در دو جلد)؛
4. مبحث اجاره؛
5. مستند تحریرالوسیله؛
6. تعلیقهای بر عروة الوثقی؛
7. تفسیر القرآن الکریم(در چهار جلد که ناتمام میباشد)؛
8. تحریرات فیالاصول(از اول اصول تا استصحاب تعلیقی)؛
9. شرح زندگانی ائمهی معصومین علیهمالسلام، تا زندگانی امام حسین(ع)؛
10. کتاب الاصول؛
11. القواعد الرجالیه؛
12. کتابی در مبحث نکاح؛
13. حاشیه بر شرح هدایه، ملاصدرا؛
14. حاشیه بر مبدأ و معاد ملاصدرا؛
15. حواشی بر وسیله النجاة آقا سیدابوالحسن اصفهانی؛
16. تطبیق هیئت جدید بر هیئت نجوم اسلامی و... .
شخصیتی جامع از نظر علمی
شهید آیت الله سید مصطفی خمینی از نمونههای بارز و مشهور دانشوران شیعه در عصر حاضر میباشد. او با استفاده از نبوغ ذاتی، ابتکار و خلاقیت و نیز اهتمامی وافر در سنین جوانی شایستگی و توانایی استنباط احکام را به دست آورد و در مباحث فلسفه و حکمت مراتب عالی را طی نمود و در عرفان نظری، سیر و سلوک و تهذیب نفس مقاماتی معنوی و ملکوتی را به خویش اختصاص داد. روح تشنه اش از طلب دانش آرام نمیگرفت و در میدان عمل و عرصههای سیاسی اجتماعی مبارزی پرنشاط و خستگی ناپذیر بود.
شخصیت جامع علمی و نیز ویژگیهای این عالم عامل در میدان ستیز با استبداد به گونه ای بود که حضرت امام خمینی وی را «امید آینده اسلام» معرفی کرد و از همین رو بود که رژیم سرسپرده طاغوت تاب تحمل چنین خورشید درخشانی را نداشت و مزدوران ساواک که احساس کردند نقش بارز و یگانه حاج آقا مصطفی در دوران تبعید و هجرت پدرش در استمرار مبارزه اثر داشت و در نجف حلقه اتصال تمامی نیروهای ضد استبداد و استکبار به شمار میرفت و چون سدی سدید از انحرافات و اتلاف نیروها جلوگیری میکرد به نحوی مرموزانه این بزرگوار را به شهادت رسانیدند. اما شهادت این انسان با صلابت منشأ خیزش حوزه علمیه قم و به تبع آن پیروان حضرت امام در سراسر ایران شد تا آن که این ماجرا به سرنگونی رژیم شاه منجر گردید.
نقش آزاد اندیشی در روح اجتهاد
بسیاری از اهل نظر و فرهیختگان دلیری اظهار نظر در برابر آرای بزرگان ندارند. کم شخصیتهایی یافت میشوند از خود استقلال رأی نشان دهند و تسلیم رأی بزرگان دانش نشوند و بزرگی بزرگان آنان را از اظهار نظر باز ندارد.
شهید از دانشوران جوانی بود که چون از تواناییهای علمی خوبی برخوردار بود از همان آغاز به آرای بزرگان با دید نقد مینگریست و با پشتوانه دلیل سخن خود را بدون ترس از ناسازگاری با مشهور و بزرگان ابراز میکرد. هیچ گاه بدون دلیل و برهان حاضر نبود به سخن کسی گوش فرا دهد:
از همان اوّل حالت تعّبد نسبت به مطالب علمی نداشت؛ مثلاً اگر شیخ انصاری یا هر بزرگواری مطالبی را گفته است سربسته نمی پذیرفت… می توان گفت از همان اول روح اجتهاد داشت و همین باعث ترقی او شد.[مجلّه پاسدار اسلام، شماره 28/23 آبانماه 1362] این روحیه علمی در آثار قلمی که از استاد به جا مانده به خوبی نمایان است.
فعالیت در عرصۀ سیاسی
شهید مصطفی خمینی در کنار ویژگیهایی نظیر سادهزیستی، زهد، تواضع و فروتنی، همنشینی با قرآن، دائمالذکر بودن، تهجد و شبزندهداری، تقید به انجام مستحبات و دیگر خصایصی که از ایشان شخصیتی کم نظیر ساخته بودند هیچگاه از جریانات و وقایع سیاسی جامعه غافل نبوده و همواره در سنگر فعالیتهای سیاسی به تلاش و مجاهدت مشغول بودند. در ادامه به گوشهای از این فعالیتهای سیاسی اشاره میگردد:
فداییان اسلام
شهید مصطفی خمینی قبل از شروع نهضت امامخمینی(س) ضمن آشنایی با جریانهای سیاسی جامعه، به برخی از آنان نظیر جمعیت فدائیان اسلام گرایش داشت. سیدمصطفی با نواب صفوی که رهبری این جنبش را داشت آشنا بوده همچنین با شهیدعبدالحسین واحدی که نفر دوم این جمعیت بود نیز ارتباط دوستانه و نزدیکی داشت. ایشان دربارهی این جمعیت می گوید: «جمعیتی در ایران معروف بودند به فداییان اسلام؛ رئیس آنها مردی بود به نام نواب صفوی(مجتبی) که واقعا دلیر و توانا و از روی احساس، سنگ اسلام را به سینه میزد و نمیتوان او را دور از حقیقت دانست. مرد شمارهی دو آنها دوست عزیز خودم شهید عبدالحسین واحدی بود... اینها به دست پسر رضاخان جلب شدند و با سکوت مرگبار علما، آنها را تیرباران کردند، گرچه دوست من عبدالحسین را درجای دیگر از بین بردند و داغش را بر دل ما گذاشتند.»
همراهی با نهضت امامخمینی(س)
شهیدمصطفی که قبل از نهضت امام(س) با جریانهای سیاسی همکاریهایی را داشت، زمان شروع نهضت با قرار گرفتن در متن آن فعالیتهایش را بهصورت گسترده و کاملا محسوس دنبال کرد تا آنجا که موضوع گزارشهای بسیاری از سازمان ساواک قرارگرفت. با دستگیری امامخمینی(س) در نیمه شب 15 خرداد 1342 و متعاقب آن قیام 15 خرداد، نقش ایشان در نهضت پررنگ بود. چرا که از یکسو ایشان باید برای آزادی امام تلاش میکردند و از سوی دیگر شبکهی نهضت را فعال نگه میداشتند و افزون بر آنها مدیریت بیت امام را بهعهده میگرفتند. بدینجهت بود که در کانون توجهات و گزارشهای ساواک قرار گرفت. به عنوان نمونه میتوان نقش جانشینی ایشان را در آینهی اسناد اینگونه یافت که در گزارشهای آنها آمده بود «بعد از دستگیری و بازداشت آیتالله خمینی پسر وی به نام مصطفی که معمم نیز میباشد امور جاریه را انجام میدهد» ایشان «دستورهای او را انجام میدهد و اعلامیههایی تهیه و برای روحانیون میفرستد.» این قبیل تحرکات باعث شده بود که ایشان به شدت تحت مراقبت قرار گیرد.
امامخمینی(س) درحالی در 16 فروردین 1343 آزاد شدند که در طول این مدت سیدمصطفی با درایت و تدبیری کمنظیر به ساماندهی امور مختلف در پیشبرد نهضت پرداخته بودند.
کاپیتولاسیون
خرداد 1343 دولت منصور لایحۀ کاپیتولاسیون را به تصویب رساند. امام به محض اطلاع از آن اعلام کرد که در آن زمینه سخنرانی خواهد کرد. مقامات دولتی به محض اینکه از تصمیم امام با خبر شدند در پی رایزنی برآمدند تا امام را منصرف کنند. لذا به قم آمدند و درخواست ملاقات با امام را داشتند که امام آنها را به حضور نپذیرفت و لذا چاره را در آن یافتند که با سیدمصطفی دیدار کنند در این دیدار مأمور آنها سعی میکرد با آوردن استدلالهایی از قبیل این که «هرگونه حمله به آمریکا به مراتب خطرناکتر از حمله به شخص اول مملکت است و امام نباید در این مورد سخنرانی بکند.»در ایشان نفوذ کنند. ولی سیدمصطفی با قاطعیت پاسخ دادند: «آیتالله خمینی به وظیفهی خودشان هر جور صلاح بدانند عمل میکنند، این گونه حرفها هم نمیتواند ایشان را در اجرای وظیفه و رسالتی که به عهده دارند به تجدیدنظر وادارند.» با ایراد سخنرانی تاریخی امام خمینی(س) و تبعید ایشان به ترکیه، فعالیتهای سیدمصطفی وارد فاز جدیدی شد.
تبعید به عراق
نیروهای مبارز داخل ایران طی تماسها، نامهها و تلگرافهای متعدد به مقامات ترکیهای نگرانیشان را نسبت به تبعید امام و فرزندشان به آن کشور ابراز میداشتند و بدین وسیله عرصه را بر دولت ترکیه تنگ کردند. به همین جهت دولت ترکیه رژیم شاه را تحت فشار قرار داد تا امام و سیدمصطفی را به جای دیگری منتقل کنند. سرانجام در 13 مهر 1344 امام و فرزندشان از ترکیه به عراق فرستاده شوند. امام با ورود به خاک عراق (بغداد) ابتدا به کربلا و زیارت سیدالشهدا رفتند و سپس رهسپار نجف اشرف شدند. در نخستین شب ورود ایشان به نجف شماری از علمای بزرگ نظیر آیتالله سیدابوالقاسم خویی و آیتالله سیدمحمود هاشمی بهدیدار ایشان آمدند.
امام با ورود به نجف فعالیتهای سیاسی خود را که در زمان تبعیدشان در ترکیه (به خاطر فضای حاکم بر کشور ترکیه) فرصت چندانی برای عملیاتی کردن آنها نداشت، از سر گرفت. در اینجا سیدمصطفی یکی از با اهمیتترین و سختترین نقشهایشان را در ایجاد برقراری رابطه با مبارزان علیه حکومت پهلوی در سطوح مختلف بر عهده گرفت. اقدام برای نشر افکار انقلابی و اندیشههای امام از طریق توزیع رسالهی عملیه، اعلامیهها، پیامها، نامهها و نشر سخنان امام در این نامهها و... همه از مواردی بود که تحت نظر سیدمصطفی انجام میگرفت.
دولت عراق و سیدمصطفی
رویهی دولت عراق در قبال امام خمینی(س) و فرزندشان، تا حدود زیادی از روابطش با دولت ایران تاثیر میپذیرفت. زمانی که روابط دو کشور تیره میشد دولت عراق سعی میکرد از امام بهعنوان اهرم فشاری بر دولت ایران استفاده کند و از این راه به اهداف سیاسی خود برسد و در زمانی که روابط بهبود مییافت عرصه را بر امام تنگ میکرد. این درحالی است که امام با همکاری سیدمصطفی تا پایان تبعیدشان در عراق حاضر به هیچ نوع همکاری با حکومت عراق علیه دولت ایران نشدند. بهعنوان نمونه در یکی از گزارشهای ساواک اینگونه آمده که: مقامات عراقی از سیدمصطفی خواستهاند که پدرش را وادار به صدور اعلامیهای علیه دولت ایران کند و در ازای این عمل به وی قول دادهاند که آیتالله حکیم را از عراق اخراج و ترتیب جانشینی امام خمینی را بهجای ایشان بدهند. اما این پیشنهاد بهشدت از سوی امام با استناد به اینکه آقای حکیم بزرگ ماست و این کار را نمیتواند انجام بدهد، رد شده است.
پیامدهای شهادت سیدمصطفی
رژیم ایران پس از مشاهدهی این حوادث و نقش سیدمصطفی در پیشبرد نهضت، برای ضربهزدن به نهضت اسلامی، ایجاد فشار روانی بر امام، جلوگیری از پیدایش خطرهای بعدی از سوی خمینی دیگری آنهم جوان و پرتوان و همچنین جلوگیری از سیاسیشدن حوزۀ علمیۀ نجف و در نهایت ایجاد رعب و وحشت در میان مبارزان و مخالفان، سحرگاه 1356/8/1 در عملیاتی کاملا مرموزانه سیدمصطفی خمینی را مسموم و به شهادت رساندند و متعاقب آن علت فوت ایشان را سکتۀ قلبی اعلام کردند. درحالیکه تمامی اقوام و بستگان نزدیک و دوستان حاج آقا مصطفی همگی معتقد بودند که عمال حکومت پهلوی در این قضیه دست داشته است. بهعنوان نمونه مرحوم حاج سیداحمد خمینی دراین باره میگوید: «آنچه من میتوانم بگویم و شکی در آن ندارم، اینکه ایشان را شهید کردند، زیرا علامتی که در زیر پوست بدن ایشان، بدن ایشان، روی دست و پا و صورت ایشان و همچنین لکههای بسیار بزرگ حکایت از مسمومیت شدید میکرد. من شک ندارم ایشان را مسموم کردند. اما چگونه این کارصورت گرفت نمیدانم.»
شهادت ایشان واکنشهایی را در ایران و عراق بهدنبال داشت. کلاسهای درس در حوزهی علمیه نجف به صورتی بیسابقه تا ده روز تعطیل شد و حتی بنا بر این شد که تعطیلی تا اربعین ادامه پیدا کند که امام مخالفت کردند و خود ایشان در روز دهم بهمنظور واداشتن دیگران به شروع کلاسها، در کلاس درس و نماز جماعت حاضر شدند. در شهر قم بازار تعطیل شد و اقشار مختلف مردم به عزاداری پرداختند. در تهران نیز همچون شهر قم بازار تعطیل و مجالس ختم و بزرگداشتی برگزار گردید. بقیۀ شهرهای ایران نیز با مقصر دانستن ساواک در این حادثه، عزادار شهادت فرزند امام شدند و با تشکیل دادن کانونها و انجمنهایی از نویسندگان، طلاب، معلمان و همچنین برگزاری مراسمهای اربعین، شعلههای نهضت امام را شعلهورتر کردند.
در مجموع شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی علیرغم تصور رژیم پهلوی، نه تنها بر روند رشد نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی تاثیر منفی برجای نگذاشت، بلکه خود، عامل موثر شتابدهنده برای رسیدن به پیروزی نهایی بود. نکته مهم اینکه این حادثه باعث شد نام امام که ممنوعالذکر بود، بارها و بارها و با صدای رسا و بلند در مجالس و تریبونها آورده شود.
عزّت قناعت و ساده زیستی
در نجف نیز با وجود آنکه حاج آقا مصطفی می توانست از امکانات مالی فراوانی استفاده کند و خود مجتهدی بود که می توانست در وجوهات مالی و شرعی تصرف کند همچون طلبهای عادی زندگی میکرد، وضع زندگی سادهای داشت و همین ویژگی کمک میکرد که بتواند در عرصههای علمی و سیاسی موفق باشد. خانهای که در نجف در اختیارش بود مساحتی در حدود پنجاه متر مربع داشت و از لحاظ امکانات و وضع ظاهری بسیار فرسوده بود تا آنکه همسرش منزلی را که در قم داشت فروخت و پولش را به عراق آورد و با این سرمایه هر دو با هم به مکه رفتند و پس از بازگشت، ظاهر خانه را مرتب نمودند. خانوادهاش در طبقه هم کف خانهای زندگی میکردند که سادگیش برای هر که میدید قابل انکار نبود، اتاق مطالعه ایشان در طبقه دوم منزلشان بود، شبها را در این اتاق به مطالعه و احیانا نگارش و برنامه ریزی امور میگذراند و ظهرها با اعضای خانواده اش بود.[یادها و یادگارها، ج اول، ص86 و 232؛ ج دوم، ص86] آیت اللّه بجنوردی میگوید: ما تمام منزل حاج آقا مصطفی را دیده بودیم آن طور نبود که بین اتاق بیرونی و درونی اش از لحاظ شکل ظاهر و امکانات تفاوتی دیده شود، بسیار ساده و در سطح پایینی بود، در زندگی داخلی هم اگر چیزی میخواستند بخرند از آن نوعی بود که عامه مردم تدارک میدیدند.[مجلۀ حضور، شمارۀ 22، ص324]
چشمۀ محبت
سید مصطفی برای والدین خویش احترام ویژه ای قائل بود، خواهرش میگوید: ما مدام میگفتیم خوشا به حالش که این اندازه قدردان پدر و مادر است و با خانواده مهربان و صمیمی می باشد، عاشق پدر بود و محبت بین امام و ایشان از عواطف پدر و فرزندی خارج شده بود و مصطفی در زندگی خویش هم نشان داد که نسبت به امام چقدر ازخودگذشتگی دارد، در تمام سختیها با او بود و هرگز در مقابل مشکلات پدر بزرگوارش بی تفاوت نماند.[دلیل آفتاب، ص177]
حاج آقا مصطفی بسیار مؤدب بود، همیشه وقتی به منزل وارد میشد دست مادرش را میبوسید، هیچ گاه نسبت به والدین خویش گستاخی را تحمل نمیکرد. چون در 24 شعبان سال 1384 ه.ق مصادف با 8 دی ماه 1343 از زندان آزاد گردید و به او گفتند لازم است به ترکیه بروید و با پدرتان ملاقات کنید و منظورشان این بود که ایشان را تبعید کنند و چون از رفتن امتناع میکرد از سوی ساواک طی مکالمهای تلفنی به سید مصطفی گفتند: چرا نمیروید؟ ایشان پاسخ داد: مادرم اجازه نمی دهد و من بر خلاف میل مادرم کاری نمیکنم که البته ایشان را دستگیر نموده و با هواپیمایی به ترکیه فرستادند.[خاطرات آیت اللّه پسندیده، به کوشش محمدجواد مرادی نیا، ص114]
امام هم هنگامی که دوران تبعید در ترکیه را می گذراند در مکاتبات خود به فرزندش در خصوص جلب رضایت مادر سفارشهای لازم را می نمود. در فرازی از نخستین نامه ای که امام از بورسای ترکیه برای سید مصطفی فرستاده و در پنجم رجب سال 1384ه··· .ق نوشته شده آمده است: «قم به مصطفی خمینی برسد، نورچشمی. لازم است در موضوع مادر و خواهر و احمد و بستگان به شما تأکید کنم. رضای خداوند و رضای من در حُسن سلوک با آنهاست. مادر احتیاج به خدمت دارد، باید از هر حیث مادی و معنوی رضایت او را به دست آورید نگذارید نگرانی پیدا کند، راحتی او را فراهم کنید.[مجلۀ پیام زن، پیش شماره اول، ص13]
جایگاه علمی مصطفی از نگاه پدر
برای حسن ختام این مقاله کوتاه درباره حیات علمی شهید حاج آقا مصطفی(ره)، مناسب است به چند عبارت کوتاه از آن شهید درباره استاد و مراد وی حضرت امام(س) اشاره کنیم، تا نظر علامه شهید - با آن مقامات علمی - دربارۀ پدر بزرگوار خویش بر خوانندگان روشن شود.
شهید در اکثر کتب خود از حضرت امام(س) به «الوالد، المحقق، مدظله» یا «الوالد العلامة» تعبیر میکند، و در جایی مینویسد: «النحریر الاکبر و العالم الاعظم و المبتکر المفخم». در مسئله طلب و اراده مینویسد: «المحقق الفحل النحریر فی الفن الوالد المعظم الجلیل مدظله العالی»، و در تفسیر چنین می نویسد: «الاستاذ الملاذ الوالد الممتاز فی کلیة العلوم التدوینیة»؛ چنانچه در مقدمۀ تفسیر، حضرت امام(س) را اینگونه معرفی میکند: «الوالد المحقق العارف برموز الکتاب و بعض اسراره».