پایگاه خبری جماران: یکی از مراجع عظام تقلید گفت: معاویه و ابوسفیان تا دو سال قبل از رحلت رسول خدا(ص) همه سعی و کوشش خود را برای نابودی اسلام و پیامبر(ص) به کار بردند و آن همه لشکرکشی و ولخرجی را در جنگهای خندق و غیره کردند و چون دیدند تلاششان بیثمر ماند و اسلام، بزرگترین پایگاه جزیره العرب و مقدسترین شهرهای حجاز و مرکز همه درآمدهای اقتصادی و کانون همه توطئههای سیاسی آنها را فتح کرد، به ناچار و در ظاهر اسلام را پذیرفتند اما در باطن از شیطنتها و نقشههای پنهانی بر ضد اسلام هیچگاه دست نکشیدند.
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با آیت الله العظمی حاج شیخ عباس محفوظی از مراجع معظم تقلید در پی می آید:
مستحضرید که پس از شهادت امام حسن مجتبی(ع)، بر اساس حکم الهی امام حسین(ع) منصب امامت را عهدهدار شدند. ما میبینیم در این هنگام پیمانشکنیهای معاویه بیشتر میشود و در صدد برمیآید که اندیشهها و طرحهای پلید خود را به اجرا درآورد. در ابتدا علاقه مندیم حضرتعالی درباره شرائط زمانه و اوضاع و احوالی که امام حسین(ع) در آن قرار گرفته بود، صحبت بفرمایید.
به نکته خوبی اشاره کردید. بیتردید حکومت معاویه مطابق معیارهای اسلامی و انسانی نبود. تا جایی که خود معاویه به طور صریح به مردم چنین میگوید که «به خدا سوگند من با شما نجنگیدم که نماز بخوانید، روزه بگیرید، حج به جا بیاورید یا زکات دهید که شما این کارها را خواهید کرد، بلکه تنها انگیزه من برای جنگیدن با شما این بود که بر شما حکومت کنم و خدا حکومت را به من داد، اگر چه شما آن را خوش ندارید».
حتی وی در جای دیگری با کمال وقاحت و بیپروایی میگوید: «الا و ان کل شی اعطیت حسن بن علی تحت قدمی هاتین لاافی به» آگاه باشید که هر پیمانی را من به حسن بن علی دادهام زیر پایم نهادم و به هیچ یک از آنها وفا نخواهم کرد. ابن ابیالحدید به دنبال این گفتار معاویه از ابیاسحاق سبیعی نقل کرده است که درباره معاویه گفته است: «و کان والله غدارا». به خدا سوگند شیوه معاویه پیمانشکنی بود. همچنین از عبدالرحمن بن شریک نخعی کوفی نقل کردهاند که گفته است: «هذا و الله هو تهتک». به خدا سوگند این پردهدری است.
از سوی دیگر، تعابیری که بزرگان اهل سنت درباره بیوفایی، پردهدری و پیمانشکنی معاویه به کار بردهاند قابل مطالعه و تأمل است. میبینیم که معاویه با صراحت یکی از قوانین مسلّم اسلام را زیر پا میگذارد که همان وفاداری به عهد و پیمان است و بیشرمانه پردهدری میکند. چنین شخصی را آیا میتوان مسلمان نامید، چه برسد به اینکه او را عادل بدانیم؟
در پاسخ به سؤال شما و برای پی بردن به اوضاع و زمانه امام حسین(ع) و آگاهی از زمینههای قیام آن حضرت، ابتدا لازم است شخصیت غیر اسلامی و متظاهرانه معاویه و پسرش یزید لعنة الله علیهم ترسیم شود. از همین رو به برخی جنبههای شخصیتی این جرثومههای ضد انسانی اشاره میکنم.
اولین انحرافی که در شخصیت معاویه میبینیم شرابخواری اوست و در پارهای از روایات تاریخی به مسأله شرابخواری او اشاره شده است. عبدالله بن بُرید میگوید: «من و پدرم نزد معاویه رفتیم و او ما را روی فرش نشانید، سپس غذا برای ما آوردند و پس از آن معاویه شراب نوشید آنگاه به پدرم داد اما پدرم گفت: از زمانی که رسول خدا(ص) آن را حرام کرده است من ننوشیدهام.» این روایت در جلد پنجاه کتاب مسند احمد بن حنبل صفحۀ 347 آمده است.
نکته دوم رباخواری معاویه است. درباره این موضوع هم روایات متعددی داریم که معاویه و به تبع او یزید، یک شخصیت رباخوار بودند.
سومین پدیدۀ زشتی که در دوران معاویه، توسط او صورت گرفت الحاق ابنزیاد به ابوسفیان بود. داستان استلحاق زیاد بن ابیه یا زیاد بن سمیه به ابوسفیان که به وسیله معاویه انجام شد یکی از وقیحترین حوادث تاریخ و رسواترین برگههایی است که در پرونده سیاه معاویه دیده میشود و یکی از روشنترین نمونههای مخالفت او با احکام شریعت رسول خدا(ص) بود.
موضوع دیگری که درباره شخصیت معاویه وجود دارد که باید جوانان و نسل جدید بدانند که چه عنصری مقابل وجود نازنین امام حسین(ع) قرار گرفته بود و با شخصیت او بیشتر آشنا شوند، اقامه نماز جمعه توسط معاویه در روز چهارشنبه بود.
شرح خلافکاریهای معاویه خود کتاب مفصلی میخواهد، به اجمال برخی از آن ها را برمیشماریم:
یک: تمام خواندن نماز در سفر. دو: گفتن اذان در نماز عید قربان و عید فطر. سه: فتوای جواز جمع میان دو خواهر و ازدواج با هر دو در یک زمان. چهار: اقدام به قتل حجر بن عدی، رشید هجری، عمر بن حمق خزاعی و جمع دیگری از صحابه بزرگوار و ارجمند رسول خدا(ص) که مورد اعتراض بسیاری از بزرگان اسلام قرار گرفت. پنجم: تقدیم خطبه نماز عیدین بر نماز، برخلاف عمل رسول خدا(ص) و خلفای آن حضرت. ششم: قطع مستمری بسیاری از مردم حجاز، عراق و مصر به جرم طرفداری آنها از امیرالمومنین(ص)، و در مقابل توسعه بیحد و حصر و بذل و بخششهای بیحساب به مردم شام و اطرافیان جیرهخوار و فرماندهان حلقه به گوش و ستمکار لشکر خود. هفت: مصادره اموال مردم به منظور جبران کسری بودجه و تأمین ولخرجیها. هشتم: پوشیدن لباس حریر و دیبا و استفاده از ظروف طلا و نقره و زینتهای مرصعّ به طلا و جواهرات برخلاف دستور اسلام. نهم: وضع و جعل احادیث و روایات به وسیله مزدوران جیرهخوار خود مانند ابوهریره، سمرة بن جندب، مغیرة بن شعبه و دیگران در مذمت علی و اهل بیت رسول خدا علیهمالسلام و مدح خود و پدرش ابوسفیان و دیگر شاخههای شجرۀ خبیثه بنیامیه.
دهم: دستور به سبّ و دشنام امیرالمومنین(ع) در منابر و مجالس برخلاف همه فضائلی که رسول خدا(ص) درباره آن حضرت فرموده بود. یازدهم: تبعید، تهدید و ارعاب شیعیان امیرالمومنین(ع) و مصادره اموال و خراب کردن خانهها و ضبط مستغلات ایشان به جرم طرفداری از امیرالمومنین(ع) که شرح مفصل اینها را بنده در کتاب «امام حسین(ع) و عاشورا» آوردهام، علاقمندان میتوانند به این کتاب مراجعه کنند.
درباره ولیعهدی یزید و شخصیت وی هم سخن بگویید. چون شخصیت یزید و روش او پس از پدرش به طور قطع تأثیر فراوانی در قیام سیدالشهدا(ص) داشته است.
بله، یزید در سال 25 یا 26 هجری به دنیا آمد. مادرش میسون دختر «بَجدل کلبی» بود. درباره تولد یزید و نطفۀ او هم مطلب مفصل است علاقمندان میتوانند به کتاب بنده مراجعه کنند و شرح آن را بخوانند.
یزید علاقه وافر و شدیدی به شکار داشت و یکی از بازیهای او بود به گونهای که به سگهای شکاری خود گردنبندهای طلا میآویخت، لباسهای زربافت به آنها میپوشانید و برای هر سگی غلامی مخصوص گماشته بود که آنها را نگهداری میکرد.
نکته دوم بوزینهبازی یزید بود. وی علاقه زیادی به بوزینهها داشت؛ بوزینه مخصوصی داشت که کنیهاش را ابوغیث گذاشته بود و ته مانده جام شراب خود را به او مینوشاند و میگفت، این یکی از بزرگان بنیاسرائیل است که در اثر گناه مسخ شده است. گاهی اوقات او را بر الاغی وحشی سوار میکرد و در مسابقات اسبسواری او را شرکت میداد.
نکته دیگر دائمالخمر بودن یزید است که یکی از صفات زشت او به شمار میآید تا جایی که گفته میشود سبب مرگ او افراط در آشامیدن شراب بوده است؛ به گونهای که هیچگاه کسی یزید را در حال طبیعی دیدار نکرد و هر گاه او را دیدند مستِ شراب بود.
نکتۀ دیگر درباره شخصیت یزید عبارت از کفریات اوست. هنگامی که عبدالله بن زبیر در مکه بر ضد یزید قیام کرد، وی لشکری به مکه فرستاد و برای او این بیت را نوشت که «ادع الهک فی السماء فاننی ادعوا علیک رجال عک و اشعر». تو خدای خودت را در آسمان بخوان و من مردان قبیله عک و اشعر را برای جنگ با تو میخوانم.
نکته دیگری که حائز اهمیت است و باید به آن توجه شود جنایتهای دوران خلافت یزید است. یزید سه سال و شش ماه بیشتر حکومت نکرد ولی در این مدت کوتاه، در اثر بیسیاستی و پایبند نبودن به مقدسات اسلام و پردهدری، سه جنایت هولناکِ بیسابقه انجام داد که برای همیشه نه تنها تاریخ بنیامیه را ننگین ساخت بلکه تاریخ اسلام را سیاه و مشوه کرد که اجمالاً به آنها اشاره میکنم:
یک: شهادت امام حسین(ع) و یاران ایشان و به اسارت بردن فرزندان و خاندان رسول خدا(ص) و گرداندن آنها در شهرها و قصبات. دوم: فرستادن لشکری جرّار به جنگ مردم مدینه و مباح کردن آن شهر به لشکریان خود به مدت سه روز که لشکریان شام در این سه روز بزرگترین جنایتهای تاریخ را در کنار مرقد مطهر رسول خدا(ص) انجام دادند و جوی خون در مسجد مدینه به راه انداختند. آنان دختر باکرهای را به جا نگذاشتند و خانهای را سالم نگذاشتند.
سوم: ویران کردن خانههای مکه و به خاک و خون کشیدن هزاران انسان در آن شهر، در کنار خانه خدا و حرم امن الهی و سوزاندن و به منجنیق بستن خانه کعبه و ویران کردن قسمتهایی از آن بود که البته خدا به یزید مهلت نداد و در خلال همان روزها، خبر مرگش در سی و چند سالگی به مکه رسید و آنها به ناچار از مکه به شام برگشتند و اگر یزید زنده میماند معلوم نبود جنایتهای او تا کجا پیش میرفت.
حضرت استاد! این همه جنایات چرا در ظرف سه سال به دست یزید انجام میگیرد؟
این هم سؤال خوبی است. خب؛ برای همه جنایتها و هتاکیهای یزید علل و عواملی ذکر شده است که از جمله میتوانیم به تربیت و نشو و نمای او در دامان مسیحیان شام اشاره کنیم. همانگونه که در تاریخ آمده است معاویه، همسرش مِیسون یا دختر بَجدل را هنگامی که به یزید حامله بود طلاق داد و نزد قبیلهاش «کلب» که در بادیه و مجاورت مسیحیان سکونت داشت فرستاد. این قبیله به علت معاشرت زیاد با مسیحیان شدیداً تحت تأثیر افکار و عادات آنان قرار گرفته و آئین نصرانیت بر آنها چیره شده بود. یزید هم پس از تولد، در میان آنان نشو و نما کرد. حتی امر تربیت و تعلیم او را به یکی از معلمان مسیحی سپردند.
تربیت در دامان مسیحیت با خلق و خویِ خشن و تند عربی توأم شد و جرثومهای از بیبندوباری و پردهدری و علاقمندی به بوزینه و شراب و سایر هتاکیها از آن پدید آمد که بعدها قدرت و حکومت نیز به دست او افتاد و آن همه جنایت را به بار آورد. شاید علت اینکه «اختل» شاعر مسیحی دائمالخمر، ندیم او گردید و اختیار تام دربار را به دست گرفت، به دلیل تربیت یزید در دامن مسیحیت و نصرانیت بوده است.
اما به نظر میرسد که تربیت و نشو و نما در دامان مسیحیان به تنهایی نمیتواند منشأ آن همه بیرحمی و هتاکی به مقدسات اسلامی باشد و انسان را به درّندهخویی، شهوترانی و سنگدلی بکشاند. چرا که به اعتقاد بنده، یزید پلید در چند ساله عمر ننگین خود دست به اعمالی زد که نه مسیحیان و نه اعراب بدوی، چنین اعمالی را انجام نمیدهند و اعراب بدوی اگرچه در بیابان و صحرا و دور از تمدن زندگی کرده و میکنند اما اخلاق و عاداتی پسندیده نیز دارند که اسلام هم آنها را تأیید و امضا کرده است؛ مانند وفای به عهد، خوشرفتاری با همسایگان، کرم، شجاعت و حمایت از آبرو و عرض و ناموس و امثال آنها از عربها در تاریخ نقل و ضبط شده است اما بویی از این اخلاق پسندیده و عادات کریمه به دماغ یزید نرسیده بود و اسمی از آنها در تاریخ زندگی ننگینش به چشم نمیخورد.
به نظر بنده منشأ تمام درّندهخویی، دیوسیرتی و هتاکی و بیحیاییهای یزید همان وراثت اموی و ریشههای نژادی اوست که از پدرانِ کافر و مشرک و سختترین دشمنان اسلام مانند معاویه و ابوسفیان و دیگر شاخههای این شجره خبیثه به ارث برده بود.
شما ملاحظه بفرمایید معاویه و ابوسفیان تا دو سال قبل از رحلت رسول خدا(ص) همه سعی و کوشش خود را برای نابودی اسلام و پیامبر(ص) به کار بردند و آن همه لشکرکشی و ولخرجی را در جنگهای خندق و غیره کردند و چون دیدند تلاششان بیثمر ماند و اسلام، بزرگترین پایگاه جزیره العرب و مقدسترین شهرهای حجاز و مرکز همه درآمدهای اقتصادی و کانون همه توطئههای سیاسی آنها را فتح کرد، به ناچار و در ظاهر اسلام را پذیرفتند، اما در باطن از شیطنتها و نقشههای پنهانی بر ضد اسلام هیچگاه دست نکشیدند. این وراثت و ریشه گرفتن از شجره خبیثه اموی با حماقت، جهالت و بیسیاستی که از زندگی در صحرا و دور از تمدن نشأت گرفته بود، با روح تربیتی مسیحیت در یزید به هم پیوست و دست به دست هم داد تا آن جرثومه فساد، در سه سال و اندی حکومت سیاه خود، دست به جنایتهای بزرگ و بیسابقهای زد و آن همه فاجعه به بار آورد.
بنابراین نکته پایانی که عرض کردم میتواند ریشه همه خباثتهای یزید باشد.