از زمره حقوق مسلمان آن است که وقتی به کسی هدیه ای داد و یا در حق دیگران خوبی کرد، در نیت او تشکیک نکنند و آن کار را بر راستی و درستی حمل کنند. پس همه وظیفه داریم که محبت ها و بخشش های مسلمانان را «پاک» به حساب آورده و در آن خدشه نکنیم.
حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در سلسله یادداشت های دیگری با عنوان" آیین مسلمانی حقوق انسانها در کلام رسول اکرم (ص)" به بازخوانی معارف رمضانی اسلام می پردازد.
یادداشت های یادگار امام با این عبارات آغاز می شود: "ماه مبارک رمضان در پیش است و همه باید خویشتن را برای استفاده از آن آماده کنیم. ماهی که ابواب رحمت الهی در آن گشوده می شود و طالبان معرفت بیش از هر زمان دیگر امید دارند تا با اجابت دعوت خداوند، به مطلوب خویش رهنمون شوند. امسال نیز نگارنده بر آن است که از خرمن معارف اسلامی، هر روز چند سطری را تقدیم دوستان کند. باشد که از نفحات قدسیه ای که در این ماه می وزد، شمیمی نیز نصیب ما شود و از مطالعه آن چه می نویسیم، اثری در جان خسته بنشیند."
بدین ترتیب، از امروز تا آخرین روزماه مبارک رمضان ، هر روز، یادداشتی به قلم حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران منتشر می شود که بیست و پنجمین بخش آن در ذیل می آید:
بیست و پنجمین حق
یبرّ انعامه
«حق پاک دانستن بخشش .زشت ترین خیانت ، خیانت در قالب محبت است»
از زمره حقوق مسلمان آن است که وقتی به کسی هدیه ای داد و یا در حق دیگران خوبی کرد، در نیت او تشکیک نکنند و آن کار را بر راستی و درستی حمل کنند. پس همه وظیفه داریم که محبت ها و بخشش های مسلمانان را «پاک» به حساب آورده و در آن خدشه نکنیم. پیش از این درباره «سوء ظن» سخن گفتیم و اشاره کردیم که مسلمان نباید به برادرانش سوء ظن داشته باشد. اینک نیز اضافه کنیم که در قرآن از «گمان بد» نهی کرده و می فرماید: «یا أیها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن إن بعض الظن إثم ولا تجسسوا: ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری از گمان ها بپرهیزید، چراکه بعضی از گمان ها گناه است؛ و هرگز (در کار دیگران) تجسس نکنید؛ »[1] و جالب آنکه در ادامه می فرماید: «ولا تجسّسوا» و این نیست مگر به آن جهت که آدمی هر گاه گمان بد داشته باشد، به دنبال آن، تجسّس می کند و تلاش می کند تا به آن چه گمان بد برده است، برسد و این کار باعث می شود که به حریم شخصی دیگران وارد شده و حرمت آن ها را بشکند و چه بسا گناهان دیگری از آن زائیده شود، «اسرار مؤمن» افشا شود، و آبروی او در معرض خطر قرار گیرد. این در حالی است که امام سجاد علیه السلام می فرمایند: «هر کس از لطمه زدن به آبروی مسلمانان خودداری کند، خدای سبحان از لغزش های او در قیامت می گذرد.» [2]
پس وقتی کسی به شما محبت می کند، و نعمتی را در اختیار شما می گذارد، باید سعی کنید از ذهنیت منفی نسبت به او اجتناب کنید.گمان نکنید که در این محبت ، نیت پلیدی نهفته و «هدیه دهنده» قصد کلاه برداری مادی یا غیر مادی داشته است. روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که به کعبه نگاه می کرد فرمود: «آفرین بر این خانه! چه مقدار خدا تو را بزرگ داشت و حرمت و احترام تو را زیاد گرداند. ولی به خدا که حرمت مؤمن از حرمت تو بیشتر است. چراکه خداوند یک چیز تو را حرام کرد در حالی که مال مؤمن و خون او محترم هستند و نباید کسی به او گمان بد برد.» [3]
نکته: ممکن است «یبرّ انعامه» که در کلام رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمده است ـ و به عنوان حق مؤمن شناخته شده ـ به معنای «غلبه کردن بر نعمت های مؤمن» باشد. به این معنی که اگر مسلمانی به دیگران محبت کرد، دیگران آن محبت را به صورت بهتر جبران کنند. چنانکه قرآن می فرماید: «و اذا حیّیتم بتحیةٍ فحیّوا بأحسن منها»[4]
همچنین ممکن است که مراد رسول خدا صلی الله علیه و اله آن باشد که اگر به مسلمانی هدیه ای داده می شود، این «هدیه دادن» بی توقع و صادقانه باشد. به این معنی که «هدیه دهنده» در صدد فریب دادن «هدیه گیرنده» نباشد. باید توجه داشت که یکی از زشت ترین کارها آن است که آدمی کسی را به وسیله «محبت کردن» فریب دهد.
امام کاظم علیه السلام می فرمایند: «نفرین به کسی که مسلمانی را بفریبد و یا به او نیرنگ بزند.» [5] و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «هرکس برادر مؤمن خود را فریب دهد، خداوند برکت را از روزی او برمی گیرد و زندگی اش را تباه می کند و او را به خودش وا می گذارد. [6] و هم ایشان می فرمایند: «از ما نیست کسی که مسلمانی را در معامله ای فریب می دهد و یا به او زیان می رساند و یا به او نیرنگ می زند.» [7] امیرمؤمنان علیه السلام نیز می فرمایند: «مؤمن برادر خود را فریب نمی دهد، او را تنها نمی گذارد و او را متهم نمی کند.» [8] و هم ایشان می فرمایند: «از نشانه های بدبختی و شقاوت آن است که آدمی دوستش را بفریبد.» [9]
نا گفته پیداست که بدترین فریب ها، وقتی حاصل می شود که شما را به اسم «محبت و دوستی» بفریبند و در حالی که شما با تمام وجود، اعماق جان خویش را به کسی تسلیم کرده اید و درهای اعتماد را به روی او گشوده اید، شما را گمراه کرده و در کارتان خدعه کند.در این هنگام شخص«فریب خورده» از انجا که آمادگی مواجهه با خیانت را نداشته است ، با صدمات روحی و مالی بیشتری مواجه می شود و این صدمات آنگاه عمیق تر می شود که آدمی به کسی دل بسته باشد و امید خویش را ـ چه در عرصه شخصی و چه در عرصه عمومی ـ به او معطوف نموده باشد. در این جاست که وقتی دروغین بودن آن محبت معلوم شد،محبت به تنفر تبدیل می شود و کسی که تا دیروز به سبب بخشش و محبت محبوب بود، تبدیل به موجودی غیر قابل تحمل می شود .
«خیانت به اعتماد» و «خدعه در رفاقت» از پست ترین صفات انسانی است. و به همین سبب است که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند: «حق مسلمان است که وقتی به او محبت می شود، صادقانه و به دور از هر گونه «غلّ و غش» باشد.» و امام صادق از پیامبر اکرم (ص) نقل مکنند که «هر کس به دیگری محبت کند ولی بعد از آن او را با حرف های خود بیازارد و یا بر او منت بگذارد ،خوبی خود را باطل کرده است.»
فراموش نکنیم که امیرمؤمنان علیه السلام در فرمان خویش به مالک اشتر می فرمایند: «به امانی که داده ای خیانت مکن، و پیمانت را مشکن، و دشمنت را نفریب. چراکه شکیبایی در برابر سختی ها بهتر است از آن که دست به پیمان شکنی و خیانت بزنی.» [10]
و آخر کلام آن که همه باید از مکر و فریب دوری کنیم تا جامعه ای اسلامی و سالم داشته باشیم و خدای ناکرده چنین نباشد که «زیرکی» را در «دروغ گویی و فریب» و «ثروتمندی» را در «صدقه ندادن و «بزرگی» را در «محبت نکردن» بدانیم. امیرمؤمنان علیه السلام به چنین جامعه ای اشاره کرده و می فرمایند: «زمانی بر مردم بیاید که جز سخن چین ،کسی مقرّب و محبوب نباشد و جز نابکار کسی را زیرک نشمارند و انسان با انصاف را ناتوان و زبون به شمار اورند. در آن زمان صدقه را خسارت می دانند و صله رحم و محبت را منّت می شمارند که بر بستگانشان می نهند و به سبب «عبادت» خود را برتر از مردم به حساب می آورند.» [11]
[1] . سوره حجرات، آیه12.
[2] . عیون اخبار الرضا علیه السلام، ص85».
[3] . روضة الواعظین، ص293.
[4] . سوره نساء، آیه86.
[5] . بحار الانوار، ج103، ص82.
[6] . بحار الانوار، مرحوم مجلسی، ج76، ص365.
[7] . تحف العقول، ص42.
[8] . خصال، ص622.
[9] . غرر الحکم، ح9297.
[10] . نهج البلاغه، کتاب53.
[11] . نهج البلاغه، حکمت102 / میزان الحکمه، ج9، ص4442.