سلسله جلسات «انس با کتاب» با هدف تبیین هر چه بیشتر آرا و اندیشه های رهبر کبیر انقلاب اسلامی جهت معرفی، نقد و بررسی کتابهای مرتبط با اندیشه ها و شخصیت حضرت امام خمینی(س) با حضور مولفان و کارشناسان این حوزه و با همکاری اصحاب فرهنگ و رسانه به صورت ماهیانه برگزار خواهد شد.
پایگاه اطلاع رسانی جماران: نخستین محفل «انس با کتاب» پایگاه خبری جماران به نقد کتاب «سطر اول» پیرامون خاندان، رجال و حوادث بیست سال نخست زندگی امام خمینی(س) نوشته محمدجواد مرادی نیا اختصاص یافت که در این نشست علاوه بر نویسنده این کتاب و حمید بصیرت منش ناظر انتشار آن، غلامعلی رجایی استاد تاریخ دانشگاه و محمدحسن رجبی نویسنده و پژوهشگر تاریخ معاصر حضور داشتند که پس از توضیح مرادی نیا در مورد نحوه نگارش کتاب «سطر اول» و جمع آوری منابع برای نوشتن این کتاب، رجایی و رجبی به ذکر نکات مثبت و نقاط ضعف این کتاب پرداختند که سعی بر دسترسی به تمام منابع ممکن تاریخی از جمله نکات مثبت و پرداختن کم به برخی وقایع تاریخی و گذر سطحی از آنها از جمله نقاط ضعف این کتاب عنوان شد و نویسنده آن توضیحاتی در این موارد و موارد دیگر ارائه داد.
متن نخستین نشست «انس با کتاب» ویژه نقد و بررسی کتاب سطر اول را در ادامه می خوانید:
دکتر محمدجواد مرادی نیا: نگارش کتاب سطر اول از سال ۱۳۸۰ آغاز شد، هرچند تحقیق و پژوهش آن از دو سه سال پیشتر شروع شده بود.
از مقطع 57 که انقلاب اسلامی به رهبری خیره کننده امام پیروز شد همیشه این سوال در ذهن من وجود داشت که شخصیت این مرد تاریخ ساز تحت تاثیر چه عوامل و شرایطی شکل گرفته؟ و به تعبیر دیگر، عوامل محیطی، خانوادگی، تاریخی، سیاسی، فرهنگی، و جوّ و فضایی که امام خمینی (س) را در دوران خطیر کودکی تا جوانی در احاطه داشته چه بوده است. علت دیگر جذابیت موضوع برای من این بود که امام خمینی (س) همشهری من محسوب می شد.
اولین اطلاعات مستند و موثق موجود در باره موضوع تحقیق، خاطرات آیت الله پسندیده بود که غیر از آن تقریبا سند و مدرک خاصی وجود نداشت. بنده به دلیل شناختی که از بعضی افراد و خانواده ها در خمین داشتم دنبال این افتادم که سند پیدا کنم. کار سختی بود؛ مثلا ده یا بیست جا مراجعه می کردم و یک مورد به نتیجه می رسید و یک سند پیدا می کردم. سند هم الزاما این نیست که ابتدا تا انتهای آن در ارتباط با موضوع ما باشد؛ گاهی یک مهر، مثلا مهر پدر امام پای یک سند ازدواج، یا تاریخ امضای یک سند می توانست ما را به کشف برخی واقعیت ها رهنمون سازد.
گرفتن خاطرات آگاهان محلی که تعدادشان به سرعت داشت رو به کاهش می گذاشت مرحله ای دیگر از کار بود . در این حوزه هم افراد زیادی در دسترس نبود ، چون امام سالیان طولانی بود که از خمین مهاجرت کرده و به جز تعداد انگشت شماری از مردان کهنسال محله رازی کسی دوران نوجوانی یا جوانی امام را در خاطر نداشت، آن اندک افراد هم که داشتند فقط خاطرات محو و غیر شفافی را به یاد می آوردند که با وقایع و اشخاص دیگر خلط می شد و اطلاعات زیادی دستگیر آدم نمی شد. به هرحال در حدی که امکان داشت از آنها اطلاعات گرفتم.
علاوه بر اینها روزنامه های دوران تولد و کودکی امام را هم نگاه کردم. اول با ناامیدی شروع به ورق زدن آن روزنامه ها کردم. البته آن زمان پیدا کردن روزنامه های قدیمی و استفاده از آنها کار خیلی ساده ای نبود و تقریبا امکانات اسکن و عکس گرفتن وجود نداشت و صرفا باید رونویسی می کردم. خوشبختانه دو سه مطلب خیلی مهم هم در ارتباط با کودکی و نوجوانی امام در روزنامه های آن زمان پیدا شد که بسیار مفید بود.
مشخصا در این کتاب من سعی کردم به این پرسش ها پاسخ دهم :
۱-سرزمین و محیطی که امام در آن به دنیا آمد و دوران سرنوشت ساز کودکی تا جوانی را در آنجا سپری کرد کجا بود و از نظر جغرافیایی چه ویژگی هایی داشت؟
۲-این سرزمین از منظر مردم شناختی، اقتصادی و اجتماعی حائز چه شرایطی بود؟
۳-خانواده و خاندانی که امام به آن تعلق داشت چه کسانی بودند و با چه ویژگی هایی تشکیل شده بود؟ اجداد وی در دو شاخه پدری و مادری چه کسانی بودند؟ آنان به چه طبقه اجتماعی تعلق داشتند؟ و موقعیت سیاسی، مذهبی، اجتماعی و اقتصادی آنان در محل چگونه بود؟
۴-میزان تأثیرپذیری و تأثیرگذاری اعضای خاندان امام در فعل و انفعالات سیاسی و اجتماعی منطقه خمین یا کمره آن روز چقدر بود؟
۵-کدامین حوادث تاریخی منطقه ای و ملی در دو دهه نخست زندگی امام و برابر دیدگان وی رخ داد و تأثیر ملموس آن حوادث در شکل گیری ذهنیت تاریخی، سیاسی و نیز شخصیت امام تا چه میزان بود؟
۶-آخرین سؤال این بود که رجال سرشناس و تأثیرگذار دینی و سیاسی، چه در سطح ملی و چه در سطح محلی، که امام در آن دو دهه به نوعی با آنها آشنایی پیدا کرد چه کسانی بودند؟
البته بعد از تدوین و انتشار این کتاب اسناد جدیدتری به دست آوردم که اگر آن روز اینها در اختیار من بود این مباحث کامل تر ارائه می شد و شاید بعضی نتایج تغییر می کرد. بعد از انتشار این کتاب دو سه سند جدید را در خلال کتاب «یادنامه مرحوم حجت الاسلام حاج شیخ علی اصغر احمدی خمینی» (پسر دایی امام) استفاده کردم و اسناد بیشتری را هم که بعدا به دست آوردم در قالب کتاب «خاندان امام خمینی (س) به روایت اسناد» در سال 1393 انتشار دادم.
دکتر رجبی: در مجموع تحقیق شما تا انتشار کتاب چند سال به طول انجامید؟
مرادی نیا: کار از سال ۸۰ شروع شد اما تا زمان انتشار در سال ۱۳۸۵ با یک وقفه دو ،سه ساله روبرو شد. یعنی می شود گفت که کار تدوین کتاب حدود دو سال به طول انجامید. البته غیر از جمع آوری اسناد که به مرور و به تدریج گرد آوری شده بود.
دکتر بصیرت منش: چند نکته می خواهم بگویم بعد به کتاب اشاره کنم. اولا می خواهم ذکر خیری کنم از کسانی که ما بعد از انقلاب در تحقیق، پژوهش و کارهای تاریخی وامدار آنها هستیم. یکی مرحوم علی دوانی است که در خدمت فرزند برومند ایشان هستیم. ممکن است به هر تاریخ نگاری نقد داشته باشیم. اما انصافا اینها در تاریخ نگاری اسلامی پیشگام و پیشرو بودند. نفر دوم هم با وجود اینکه ممکن است نقدی بر تاریخ نگاری او داشته باشیم سید حمید روحانی است که ایشان هم جزو پیشگامان بود. جلد اول «نهضت امام خمینی» را قبل از انقلاب و بعد از انقلاب هم جلدهای بعدی را منتشر کرد. البته افراد دیگری هم هستند و من نمونه آوردم.
ذکر خیر دوم از نسل جوانتری است که انصافا با پشتکار و تلاش بسیار زیادی این کار را ادامه دادند. خود آقای محمدحسن رجبی انصافا جزو پیشگامان است. یعنی چون نهضت امام خمینی صفحات زیادی داشت ما بعد از انقلاب دنبال زندگینامه ای بودیم که صفحات زیادی نداشته باشد. ایشان این خلأ را پر کرد؛ با این گله مندی از ایشان که جلد دوم را ادامه ندادند.
نفر دوم آقای دکتر غلامعلی رجایی است. آقای رجایی هم جزو کسانی بود که به این رشته علاقمند بود و خودش در خیلی حوادث حضور داشت. آقای رجایی از قبل انقلاب در مسائل جنبش دانشجویی بود و نسبت به امام نیز علاقه داشت. کتاب هایی که تدوین کرد هم ارزشمند بود که من از زحماتی که ایشان کشیدند تشکر می کنم.
نفر سومی که الآن جایش خالی است، آقای امیررضا ستوده است که ایشان هم با مجموعه ای که تحت عنوان «پا به پای آفتاب» فراهم کرد بسیار زحمت کشید و مصاحبه ها را با افرادی انجام داد که الآن در قید حیات نیستند یعنی فوق العاده اهمیت دارد.
آقای سید علی قادری نویسنده کتاب «خمینی روح الله» است که پیشنهاد می دهم جلسه ای را برای نقد این کتاب اختصاص دهید. آقای قادری هم برای تألیف آن کتاب زحمات زیادی کشید.
یک تشکر هم از کسی دارم که اسم این کتاب (سطر اول) را گذاشت که به نظرم آقای سهراب هادی بود.
مرادی نیا: اسم انتخاب خود من بود و زحمت طرح جلد را آقای هادی تقبل کردند.
بصیرت منش: به هر حال به نظرم کار خوبی درآمد.
این کتاب یکی از مجموعه کتاب هایی که از نظر پژوهشی جزو کارهای خیلی خوب مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) است. مجموعه کارهایی در کمیته ماده 159 انجام شد که یکی از آنها سطر اول است، کارهای خوبی شد که ان شاء الله باز هم مؤسسه چنین کارهایی انجام دهد.
ما ذکر خیری هم باید از محققان تاریخ محلی خمین داشته باشیم. البته در هر تاریخ منطقه ای زحمت می کشند. کسانی که در مرکز هستند و تاریخ های عمومی می نوسند دسترسی وسیع تری به کتابخانه ها دارند. کسانی که منطقه ای و محلی هستند زحمات فوق العاده زیادی می کشند که ممکن است نادیده گرفته شود.
آقای مرادی نیا ادامه دهنده زحماتی است که افراد دیگری کشیدند و البته ایشان زحمات را گرفت و به تکامل رساند. نامگذاری هایی که در جاهای مختلف به اسم شهدا می کنیم خیلی خوب است؛ ولی بخشی از فرهنگ سازی هم همین چیزها است که اسم و آثار کسانی که در منطقه ای زحمت کشیدند و کارهای فرهنگی کردند را زنده نگه داریم. پیشنهاد من این است که در کنار نام شهدا از نام کسانی که برای هر منطقه زحمت کشیدند نیز برای این نامگذاری ها استفاده شود.
حالا چند ویژگی مهم این کتاب را می گویم. کتاب «سطر اول» یک کتاب کلاسیک تاریخ نگارانه است. کتاب تاریخ کلاسیک ویژگی هایی دارد شامل اینکه منابع کتابخانه ای آن به طور کامل بررسی و واکاوی شده باشد و کار میدانی در آن انجام شده باشد. محصولی که می خواهد در تاریخ معاصر انقلاب نوشته شود باید این ویژگی ها را داشته باشد. بخش کتابخانه ای فقط کتاب نیست که از کتاب های موجود استفاده کنند. دانش تاریخ اگر بدون دانش حاشیه ای و جانبی باشد اصلا ارزش تأثیرگذار خودش را ندارد. یک مورد آن سندشناسی است. نگاه کردن صدر و ذیل سند و سندخوانی کلی زحمت دارد. مهرشناسی فنی است که کارگاه های آموزشی راجع به آن هست. از این جهت این کار شایسته تقدیر و یک الگوی تاریخ نگارانه برای نسلی است که می خواهد بدون هیاهو و جنبه های حماسی و با استدلال و برهان کار انجام دهد. راجع به زندگی امام و خانواده ایشان می شود حماسی نوشت اما ایشان جوری خودش را بر حذر داشت که مرز بین تاریخ نگاری حرفه ای و چیزی که علائقش به آن هست را رعایت کرد تا وارد هیچ کدام از این آفت نشود که حماسی صرف و یا بدون اعتنا به مسائل عاطفی باشد. به نظر من ایشان در نگارش مرز تعادل را رعایت کرد.
محمدحسن رجبی: کتاب دیگری به نام «زندگینامه پیشوا» درآمد که ناشناخته باقی ماند. فکر می کنم کتاب برگرفته از کتاب آقای حمید روحانی بود که اواخر دوره پهلوی به چاپ رسید.
ای کاش آقای بصیرت منش ادامه می دادند. شاید به آخرین کتابی که بتوان اشاره کرد کتاب امام خمینی (س) آقای شیرعلی نیا است که ایشان هم جزو نسل سوم هستند. ایشان هم واقعا زحمت کشیدند.
دکتر غلامعلی رجایی: حقیقتا ما جناب آقای دکتر مرادی نیا را به نوآوری می شناسیم. یعنی ایشان مؤلف نوآوری هستند و کارهای ایشان در عرصه امام کارهای ماندگاری است. ایشان به دلیل اینکه خودشان اهل خمین هستند تاریخ محلی نوشته اند. اما قاعدتا با حجم کمی که کتاب دارد جای کار بیشتری بود. ویژگی بعدی کتاب آقای مرادی نیا این است که در این حوزه کار نشده و می شود گفت به جز کار آقای پسندیده کتاب «سطر اول» کار اول است و باید تأسف خورد که از پس آن کار دیگری نیامد. این پیشنهاد من است که در تجدید چاپ ها اصلاح و اضافات انجام شود.
از دیگر ویژگی های این اثر این است که اولا مستند به صحیفه امام شده که بسیار مهم است. ویژگی بعدی مصاحبه هایی است که آقای مرادی نیا کردند و بعضا افرادی که با آنها مصاحبه شده از دنیا رفته اند که این امر کار را ارزشمندتر می کند. نقد من این است که متأسفانه مصاحبه ها از خانواده امام کمتر است. البته ما می دانیم که این دوره مثل دوره زند یک دوره کم سند است و من می فهمم که 120 صفحه سند پیدا کردن چقدر سخت و طاقت فرسا است.
ویژگی بعدی اثر و مؤلف که من مثبت می بینم این است که آقای مرادی نیا مثلا در صفحه 51 نوشته اند نائب السلطنه کمره در این دوره برای نگارنده شناخته نشد؛ یعنی صداقت را به نگارنده انتقال می دهند. در صفحه 150 مؤلف محترم رأی تاریخی خودش را مطرح می کند و اعلام می کند ممکن است «دینعلی شاه» اسم جد امام نباشد و عنوان انگشتر ایشان باشد. به نظر من نظر ایشان به واقعیت نزدیک تر است؛ البته جای تحقیق بیشتری دارد.
اما به رغم این ویژگی ها و نوآوری قاعدتا ایراداتی متوجه کتاب هست. چون کار اول بوده با تسامح می پذیریم ولی کار می توانست حجم بیشتری داشته باشد. اگر این کار دهه شصت و هفتاد نوشته می شد جای تسامح بود ولی در دهه هشتاد حداقل این بود که در این کار تعجیل نشود. کل صفحات کتاب 260 صفحه است که به نظر من حق مطلب ادا نشده است. مثلا فصل پنجم چهار صفحه است که به سختی می شود عنوان فصل به آن داد. نکته بعدی که من تقصیر را متوجه مؤلف نمی بینم ولی در کار تأثیر داشته این است که مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) خاطرات بیشماری در این رابطه داشته که می توانسته در اختیار شما قرار دهد. ارجاعات شما به خاطرات آرشیوی مؤسسه بسیار کم است. شما سعی کرده اید با مصاحبه این را جبران کنید ولی به نظر من این از نقایص کار است که مؤسسه می توانسته این نقیصه را برطرف کند. مثلا اطلاعات مربوط به جد امام خیلی مختصر است و تا مخاطب می خواهد آشنا شود شما خارج می شوید. به نظر من در این زمینه تأمل بیشتری می طلبیده است.
اما به رغم زحمات بسیار ارزشمندی که به نظر من فعلا در این عرصه کتابی به این ارزش نداریم، محقق نمی تواند از تصاویر آن استفاده کند. شما در آخر هنر به خرج داده اید و در دو صفحه توضیح اسناد را داده اید. ای کاش این اسناد زیر نوشت داشت. توصیه من این است که برای چاپ های بعدی عجله نشود. می توان در صفحات سفید کتاب در مورد اسناد توضیح داد. من فکر می کنم مؤسسه می توانست کمک کند و تصاویر مرتبط بیشتر شود تا کار را قوی تر کند.
رجبی: دکتر مرادی نیا در زمانی به این کار پرداختند که نه مثل آقای روحانی به یمن همجواری با حضرت امام به آن منبع غنی متصل بود و توانستند کتاب ارزشمند را در سال 56 منتشر کند؛ نه مثل من که سال های جنگ و رحلت امام که فقدان او همه را متحیر کرده بود، در این عرصه حضور داشتند. در سال هایی ایشان مشغول شدند که این موضوعات برای خیلی از اهل قلم موضوع جذابی نبود. اما ایشان در سن جوانی به این امر پرداختند که واقعا جای تقدیر دارد. غیر از مراتب تعهد ایشان و عشق و علاقه ای که دارد، هیچ موضوع دیگری نبود که بتواند ایشان را متحمل این کار طاقت فرسا کند و من به نوبه خودم از ایشان تقدیر می کنم.
ایشان برای این موضوع که دوران بیست ساله زندگی امام است، با عنوان خوبی که خودشان انتخاب کردند از این منابع استفاده کرده اند، 85 عنوان کتاب تاریخی و سفرنامه و 9 عنوان روزنامه و مجله از عصر مشروطه تا زمان تألیف کتاب، مصاحبه با 16 نفر از اعضای خاندان امام خمینی، نزدیکان، دوستان دوران کودکی و نوجوانی، فرزندان و نوادگان آنها و یا کسانی که از وضعیت تاریخی و سیاسی خمین در صد سال اخیر اطلاعاتی داشتند، ضمن اینها استفاده از آرشیو مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) هم بوده، مطالعه دقیق بیش از یکصد سند خطی و تعداد انگشت شمار چاپی و تلگراف، شامل اسناد خاندانی از قبیل عقدنامه، وصیت نامه، اسناد معاملات ملکی و زراعی، شکواییه، مکاتبات دوستانه، اخوانیات، گزارش ها، اسناد تجاری و مالی که به ندرت در آثار مشابه می توان یافت و خواندن و پیاده کردن بسیاری از آنها یک پروژه مستقل است، بالأخره جست و جو و دسترسی به اشارات امام خمینی (س) نسبت به اوضاع سیاسی و اجتماعی خمین و رجال و مشاهیر مورد نظر در دوره قاجار، اوایل و اواخر دوره پهلوی از خلال 22 جلد صحیفه امام، منابعی بوده که آقای مرادی نیا استفاده کردند.
ایشان اشاره کردند که سؤالاتی برایشان مطرح بوده است. این سؤالات را از اشخاص مختلف کردند یا مصاحبه های مختلف را خواندند و به این نتیجه رسیدند که تا حدود زیادی خواننده را به فضای آن سال ها نزدیک کرده و این امکان را به اهل تحقیق خواهد داد که بیاندیشند آقا روح الله خمینی در چه جامعه ای چشم و گوش باز کرده، با چه کسانی رو در روی بوده و روح و جان ایشان در چه محیطی راه تکامل آغاز کرده است.
من فکر می کنم اگر بخواهم یک برجستگی ویژه کتاب را ذکر کنم که شاید این کتاب را از سایر آثار متمایز کند این است که ایشان به دوره ای پرداخته و برجسته کرده که این دوره یا از ذهن و چشم بسیاری از مورخان که مشخصا راجع به امام کار کرده اند دور مانده و یا در حاشیه کارشان بوده، مغفول مانده و یا بهای لازم داده نشده است. کسانی که دیده اند شأن و اهمیت و اعتبار لازم را احساس نکردند که این دوره تاریخی در شخصیت مردی که بعدا می خواهد سرنوشت این کشور را رغم بزند تا چه حد مؤثر بوده است. لذا به نظر من کار ایشان از این نظر کاملا بکر و نوآور است که در آثار ایشان دیده نمی شود و اگر دیدند به سرعت گذشتند و حق مطلب ادا نشده است.
ایشان بر این نظر هستند که مقدمات حوادث بیست ساله اول زندگی امام، قبل از دوران تولد ایشان رخ داده؛ از قبیل ناامنی هایی که اشرار ایجاد می کردند، مناسبات ظالمانه خوانین با رعیت ها و نیز حکام ستمگر با طبقات مردم که در دوران عمر حضرت امام ادامه داشت، آمد و رفت رجال سیاسی به خمین در جریان جنگ جهانی اول، سایه قحطی ها و بیماری های مردم و همچنین افراد تأثیرگذار در شخصیت سیاسی و اجتماعی ایشان را در شکل گیری شخصیت امام واکاوی کرده؛ شخصیتی که یک فلسفه و طرح نو در سال های بعد برای تاریخ کشورش فراهم می کند. ایشان می خواهد این نتیجه را بگیرد که حوادث دوران نوجوانی و اوایل جوانی امام و اظهار ناراحتی از ستم به طبقات محروم و مشاهده تبعیض های متفاوت امام را آماده می کند برای دوره ای که اینها را در مجموعه فقهی و فلسفی خودش تفسیری فقهی می کند و طرح نویی به نام حکومت اسلامی در می اندازد. در حالی که بسیاری از نویسندگان تصور می کنند که دریافت امام از ولایت فقیه یا حکومت اسلامی و تفسیر ویژه ای که از فقه سیاسی دارد مربوط به دوران ورود به درس طلبگی و حوزه علمیه است و ایشان می فرماید صحنه هایی که امام دیده زمینه و بستر را آماده کرد که ایشان در دوران جوانی این را با یک منظر فقهی ببیند و تفسیر کند. این نکته بسیار جالب و به نظر من نکته کلیدی است که در کار ایشان می شود دید و در کارهای مشابه دیده نمی شود.
ویژگی دیگری که باید برای این اثر برشمارم این است که تا انسان ضمیر و باطن صافی نداشته باشد در قلمش جاری نمی شود. ایشان تعلق خاطر به امام داشته اما تأکید دارند که مبادا این قلم حماسی و عاطفی در عبارت ایشان متجلی شود و متقابلا از برخی افراد نقل قول کردند که احساس می کنم با مواضع فکری و سیاسی ایشان سنخیت نداشته اما بدون هیچ گونه دستکاری در عبارات آن را آورده و در تحلیل تاریخی هم همین را رعایت کردند. این سبب شده که علاوه بر ذوق ادبی که ایشان داشته و دارند بسیار نثر زیبا، دلنشین و جذابی را به کار بردند. در این کتاب عبارت های زیبایی به کار برده شده و اطلاعات مفید و ارزنده ای از تاریخ، جغرافیای طبیعی، جامعه شناسی و مردم شناسی یک شهر ارائه داده اند.
بصیرت منش: من ترجیح می دادم که این جلسه در دو بخش برگزار می شد؛ یکی اینکه ویژگی های کتاب و اهمیت آن را بگوییم و در بحث بعدی نقدهایی که داریم به این کتاب برای اصلاح و بهبود که بسیاری از این موارد مورد نظر خود مؤلف هم هست، را بیان می کردیم. چون نکاتی که آقای دکتر رجایی گفتند هم ویژگی های مثبت و هم نقد بود.
آقای رجایی نکته جالبی اشاره کردند که در کتاب «سطر اول» ما با یک دوره تاریخ اجتماعی مواجه هستیم. یعنی وضعیت خمین، البته ممکن است مشابه جاهای دیگر هم باشد، بخشی از تاریخ اجتماعی است. شناخت اماکن، رجال و اهالی این منطقه با توجه به اینکه خود آقای مرادی نیا اهل این منطقه بودند، انجام مصاحبه با تعدادی از مطلعین محلی که امروز در قید حیات نیستند از اهمیت بالایی برخوردار است. قلم آقای مرادی نیا، قلمی گیرا است و موجب میشود خواننده کتاب را بر زمین نگذارد. ایشان از آرشیو خاطرات مؤسسه و خاطرات آقایان پسندیده و بروجردی هم استفاده کردهاند.
یکی دیگر از ویژگی های این کتاب که من آن را مهندسی کتاب می دانم نیز در این کتاب به درستی انجام شده است. یعنی کتاب دو قسمت است. نیمی از آن متن و نیم دیگر سند است و مستندات تمام مواردی که در نیمه اول استفاده در نیمه دوم آن ارائه شده است. این مهندسی در فصول کتاب هم دیده می شود. هر چند که ممکن است که بر اساس اطلاعاتی که داشته اند، فصول کوتاه یا طولانی شده باشد. یکی دیگر از ویژگیهای این کتاب یا به عبارتی سبک کار آقای مرادی نیا این است که لبّ مطلب را بیان می کند و گویی حواشی ندارد. برای مثال یک موضوع از اهمیت بالایی برخوردار است و اگر فردی بخواهد همان مسأله را بیان کند ممکن است شاخ و برگ بسیاری به آن بدهد. اما آقای مرادی نیا به سرعت به سراغ موضوع اصلی می رود و حالتی دایرة المعارف وار دارد و حتی گاه به نظر می رسد در توضیح مسأله خسّت به خرج داده اند. البته این کار از یک نظر برای محققان مفید است.
کتاب با آنکه عنوان 20 سال اول زندگی حضرت امام را داشته اما اطلاعات ماقبل و ما بعد هم در آن وجود دارد. ایشان گاه لازم می دانسته که موضوعی را توضیح بدهد؛ مثلاً راجع به سادات، شیعیان و هند. گاهی لازم بوده بعد از این دوره را بازگو کند مثلاً درباره آقای پسندیده. بنابراین تنوع دوره و منابعی که ایشان مورد استفاده قرار داده، وسیع است. یکی از مصاحبههای منحصر به فرد ایشان با مرحوم امیر حسین آریانپور است که حال مساعدی هم ندارد و به آلزایمر مبتلا شده است. اما جزو نوادگان نایب حسین کاشی است و بنا به ضرورت با ایشان ارتباط برقرار کرده و توانسته اند مصاحبه ای مکتوب با ایشان انجام دهند. دو الی سه متن دیگری که در اختیار ایشان قرار داشت، دست نوشته های مرحوم سید محمد کمره ای بود که بعدها تحت عنوان روزنامه خاطرات سید محمد کمره ای منتشر شد. اسم آقای پسندیده چند بار آورده شده است. اسم امام، اسم مادر امام و..از این منبع فوق العاده بوده است. خود دستیابی به این روزنامه خاطرات سید محمد کمره ای هم از هنرهای آقای مرادی نیا است. یعنی چیزی نبوده که به راحتی در اختیار ایشان قرار بگیرد. کسانی که نسخه خطی پیدا کرده اند که چاپ نشده است با زحمات فراوان این کار را انجام داده اند.
رجایی: من این کار را کاری آغازین برای دکتر مرادی نیا می دانم. حتما ایشان می دانند که اگر بخواهند یک بار دیگر کتاب را بخوانند، با قلم شیوا و روانی که دارند می توانند کتاب را پربار تر ارائه کنند. اما ما چگونه باید به سخنان آقای پسندیده اطمینان داشته باشیم؟ مشخص است چون سند دیگری نداریم. اما می توانیم تشریح کنیم؟ بله، اما برای تشریح خود ادله ای نداریم. ما شاهد مهاجرت یا فرار برخی از ایرانی ها به شبهه قاره هند هستیم. چون در غرب کشور اساسا تعصبات شیعه و سنی وجود دارد. بله ما عتبات را داریم اما این عتبات در آن زمان در سیطره دولت سنی عثمانی بوده است که ما می دانیم اساسا در دوره صفویه چه جنگ هایی با یکدیگر داشته اند. در این اوضاع عده ای از ایران مهاجرت می کنند که به تصور من صرفا علما نبوده اند و در واقع این شعرا بوده اند که به شبهه قاره مهاجرت کرده اند. ما در هند شعرای پارسی گوی را داریم. شاعر باید فضای آرامی داشته باشد که بتواند شعر بگوید و او در چکاچاک شمشیرها نمی تواند شعر بگوید. به این ترتیب ممکن است ما به این نتیجه برسیم که آقای پسندیده که می گوید جد دینعلی شاه از علمای کشمیر بوده است نیاز به تأمل دارد.
به نظر من خوب است مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی یک کار تحقیقی انجام دهند که واقعا درباره آنها در کشمیر چه اطلاعاتی وجود دارد. یک قول هم وجود دارد که جد امام به میرحامد حسین می رسد که آن هم مورد تشکیک واقع شده است. به نظر می رسد اگر کار تحقیقی مستقلی در کشمیر صورت بگیرد که مشخص شود اساسا ایشان عالم بوده است یا خیر و آیا علمای ایرانی مهاجر به کشمیر یا هند وجود داشته است؟ می تواند روشن کننده باشد. چون بیشتر این تجار بوده اند که به هند می رفته اند. از آنجایی که هم تاجر و هم پول ترسو است و این افراد در محیطی که مدام دست به دست شده و جنگ در جریان بوده نمی توانستند تجارت کنند و مال التجاره آنها مورد غارت قرار می گرفته، ما حتی گزارش هایی داریم که در دوره آخر زند تجار ایرانی به دامان عثمانی پناهنده می شوند، یعنی می روند و بصره را آباد می کنند.
ما باید در اینجا تأمل کنیم که آیا ما اصلا نسل علمای ایرانی را در هند داریم و اگر داریم چرا؟ آیا آنها از ایران علماء را برده اند؟ که این مورد تردید است چون ایران حوزه ای نبوده که به سایر کشورها روحانی بفرستد چیزی که ما در دهه های بعد می بینیم. بنابراین فردی که تاریخ شفاهی آقای پسندیده را تدوین می کرد باید از ایشان می پرسید. آنچه که دکتر مرادی نیا مطرح کرده بنا بر نقل کتبی از مطلعین است، اما این نقل کتبی از کجاست؟ آقای پسندیده باید مستندات کتبی خود را می آوردند.
ما حتی می توانیم این تشکیک را وارد کنیم که ممکن است این فرد اهل علم نبوده و تاجری بوده باشد. من در سفری که به هند داشتم به این نتیجه رسیدم که اکثرا ارامنه یا زرتشتی ها از ایران به هند مهاجرت می کردند و شیعیان و مخصوصا علماء مهاجرت نمی کردند. اگر بپذیرم مهاجرت خاندان امام در اوایل دوره کریمخان یا اواسط آن صورت گرفته باشد، مسأله بعدی این است که خراسان اساسا چندان محل درگیری و کشمکش نبوده است و چرا باید یکی از علمای نیشابور برود و ساکن کشمیر شود؟ این مسأله ای است که مورد تردید قرار دارد و شاید اما را به این نتیجه برساند که دینعلی شاه تاجری بوده که به کشمیر مهاجرت کرده است. من چنین تجاری را در چین هم دیده ام. مؤسس مساجد فعلی پکن تجار ایرانی مهاجر به چین هستند و عجیب است که قبر این افراد در مساجد به شکل امامزاده در آمده و از چند صد سال قبل نگهداری شده است.
رجبی: یکی از محاسن کار آقای مرادی نیا این است که همه کار ایشان حول محور امام خمینی (س) است. آقای مرادی نیا تمرکز بر همین موضوع دارند و همانطور که آقای بصیرت منش هم اشاره کردند ایشان چهار کتاب تنها با موضوع امام تدوین کرده اند که موجب شده کتاب ها از غنای ویژه ای برخوردار شود.
اگر بنا شد کار ادامه پیدا کند خوب است که با آقای سید حمید روحانی نیز مصاحبه ای داشته باشید. ایشان به دلیل مجالستی که با حضرت امام داشته است بسیاری از مسائل خصوصی را از امام پرسیده اند. ایشان حدود 11 سال با امام مأنوس بوده اند حتی در عراق بوده و بسیاری از مسائل را از نزدیک از ایشان پرسیده اند. فرد دیگری هم وجود دارد به نام آقای خواجه پیری که ایشان سال ها در هند به دنبال شجره نامه حضرت امام بودند.
اما چیزی که دکتر رجایی اشاره فرمودند درست است. آقای احمد گلچین معانی در کتاب کاروان هند فقط از شاعران ایرانی که به هند مهاجرت کرده اند می گویند که برخی از آنها عارف و برخی از علماء بوده اند. مانند قاضی اولی شوشتری، میر عبدالحمید شوشتری صاحبت ترفته العالم، حزین لاهیجی، آقا احمد کرمانشاهی، سید جواد اسد آبادی و ... که برخی از آنها در هند ماندگار شده اند. این افراد برای سیر و سیاحت یا برای تبلیغ دین دعوت می شدند و برخی در آنجا در گذشته اند و قبر آنها نیز در آنجا وجود دارد.
مرادی نیا: این کار برکاتی داشت : اول اینکه از دل آن ما اکتشافاتی داشتیم. یکی کشف خاطرات و به تبع آن شناخت شخصیت یکی از رجال بزرگ کشور به نام سید محمد کمره ای بود. آقای پسندیده که خاطرات ایشان یکی از منابع اصلی کار من بود در خاطرات خود ضمن برشمردن نام اقوام سببی به نام سید محمد کمره ای اشاره می کند و می گوید ایشان یکی از رجال مطرح صدر مشروطه و منشأ کارهای مهمی بوده است. برای من سؤال بود که این فرد چگونه رجل بزرگی بوده که هیچ کجا اسم ایشان را ندیده و نخوانده ام و از حضورش در مشروطه چیزی دیده نمی شود. این یک علامت سؤال بزرگ برای من ایجاد کرد که سید محمد کمره ای کیست؟ از آن روز به بعد در کنار این کاری که انجام می دادم یکی از دغدغه ها و کارهای اصلی من یافتن اطلاعات درباره آقای کمره ای هم شد. این داستان 10 سال طول کشید تا اینکه بالأخره از طریق یک نفر متوجه شدم که نوه آقای سید محمد کمره ای در قید حیات است. هر طور بود ایشان را که در یکی از کوچه های قدیمی و سنتی کوچه آبشار در خیابان ری منزل داشتند پیدا کردم. سؤالاتم را پرسیدم و در آخر جویا شدم که آیا دست نوشته ای از ایشان دارید؟ پاسخ مثبت بود. یک کارتن بسیار قدیمی را آورد؛ باز کردم و دیدم چندین دفتر در آن وجود دارد که گوشه های این دفترها را هم موش خورده بود. اولین دفتر را باز کردم و ورق زدم. در کمال شگفتی دیدم که این یک گنج است. خاطرات خود نوشت و روز نوشت مرحوم کمره ای بود. گفتم اینها چیزهای خوبی است اجازه دارم آنها را ببرم و از روی آنها بنویسم؟ ایشان هم از سر لطف اجازه دادند. استنساخ آن دفترها یک سال و نیم به طول انجامید. آن خاطرات دیگر تنها مربوط به خمین نبود بلکه در سطح ایران و مربوط به مسائل ملی بود.
سید محمد کمره ای یکی از رجال بزرگی است که دکتر محمد مصدق افتخار می کرده که شاگرد مکتب سیاسی او بوده است. یا بسیاری از رجال مانند دهخدا یا سلیمان میرزا اسکندی همه از دوستان و رفقای گرمابه و گلستان او بوده اند. او حتی نامزد کودتا قبل از رضاخان بود و در خاطرات به صورت رمزی اشاراتی هم دارد و من بعدها رمز ها را کشف کردم. فردی به نام موسیو زومر که کاردار سفارت آلمان بوده در حال مهیا کردن کمره ای برای کودتا بوده است. اما کمره ای آدم کندی بود و آنقدر این دست و آن دست کرد تا انگلیسی ها آمدند گوی سبقت را ربودند و رضاخان را سر کار آوردند.
در کنار اطلاعات بسیار منحصر به فردی که در این کتاب درباره موضوعات مختلف وجود دارد اطلاعاتی هم درباره خاندان امام دیده می شود که بسیار اهمیت دارد . مثلا روشن شد که دست کم یکی از منابع اطلاع گیری خانواده امام از اوضاع سیاسی آن روز پایتخت آقای کمره ای بوده است. در خمین آن روز که قصبه ای کوچک بوده و روزنامه ای هم به آنجا ارسال نمی شده است خانواده امام خمینی (س) از کجا اطلاعات پیدا می کنند که مدرس چه کسی است؟ مشروطه چیست؟ و... آقای کمره ای دفترچه ای به نام ارسال و مراسلات داشت و به هر کسی که نامه نوشته در آنجا یادداشت کرده است. مثلا نوشته است امروز ارسال جریده ایران به کمره برای آقا مرتضی (برادر بزرگتر امام). آقا مرتضی که هفت الی هشت سال از امام بزرگتر بود نامه ها و روزنامه های پایتخت برای او مرتب ارسال می شد و امام هم در کنار آقا مرتضی این اطلاعات را مشاهده می کرد و می خواند.
آقای دکتر امیر حسین آریانپور نوه یارماشالله خان و نواده نایب حسین کاشی بود. من ایشان را که دوران کهولت را طی می کرد پیدا کرده و موضوع تحقیق را برایش توضیح دادم که بسیار هم استقبال کرد. ایشان نسخه ای خطی را در دسترس داشت که اگر اشتباه نگویم مربوط به لسان الملک سپهر بود. دکتر آریانپور بخش هایی از آن نسخه را که مربوط به خمین دوران جوانی امام بود در اختیار من گذاشت که گزارشی از عبور نایب حسن کاشی و سربازان و نوچه های او از خمین در بازگشت از جنگ جهانی اول بود.
اما در رابطه با صحبت های آقای رجایی و مصاحبه با اقوام امام خمینی در خمین باید بگویم تقریبا دیگر فردی وجود ندارد. اگر باشد هم فامیل های خیلی دور هستند که دیگر اصلا نه اطلاعی دارند و نه ارتباطی داشته اند. بنابراین دیگر در خمین کسی وجود نداشت. اما در تهران افرادی وجود داشتند که به سراغ آنها رفتم.
در مورد حجم کتاب، آقای رجایی هم که خودشان نویسنده هستند می دانند که تولید یک جمله مستند موثق و معتبر چه میزان دشوار است. من هم این توانایی را دارم که بر اساس خیالپردازی بنویسم اما هیچگاه این کار را انجام نداده ام و این کار را خیانت به تاریخ می دانم. محل استفاده خیالپردازی در داستان و رمان است و نباید به قلمرو تاریخ بیاید. من خواستم برای هر کلمه ای که می نویسم سند داشته باشم. بنابراین در آن مقطع مستندات بیشتری یافت نشد.
رجایی: شما سه کتاب را در یک کتاب جمع کرده اید. یعنی رجال برای خودش یک کتاب است، حوادث بیست سال یک کتاب و...
مرادی نیا: بله درست است. اسناد هم مستند اطلاعاتی هستند که در کتاب به آنها اشاره شده است. یعنی به هر یک از آنها نگاه کنید در متن حتما مستندی راجع به آن خواهید یافت. درباره تصاویر هم ما با فقر شدید رو به رو هستیم. از پدر امام که تصویری موجود نیست. از امام هم عکس های دوران کودکی و نوجوانی محدود است و همان چند موردی است که در همه جا وجود دارد و در این کتاب هم من تعدادی از آنها را استفاده کرده ام. در مورد دینعلی شاه، آن زمان که این کتاب نوشته می شد هیچ سندی وجود نداشت؛ به جز همان چیزهایی که آقای پسندیده گفته بود. اما امروز حداقل یکی دو سند پیدا شده که از او با لقب عالیجاه یاد شده است. یعنی تا آن زمان من نمی دانستم که دینعلی شاه پدر سید احمد هندی است یا پدر بزرگ یا جزو اجداد دور است. اما با مشاهده این اسناد مشخص شد که او پدر سید احمد است. با روشن شدن این موضوع، این مسأله که دینعلی شاه به هند مهاجرت کرده است منتفی می شود چون آقای پسندیده می گوید سید احمد، یعنی جد ما سواد فارسی نداشت و نمی توانست فارسی حرف بزند. خوب اگر پدر او مهاجرت کرده بود که در یک نسل انقطاع به وجود نمی آمد. حتما چندین نسل گذشته که این انقطاع به وجود آمده است و چند نسل قبل مهاجرت کرده بودند. برخی تلاش کردند که برای امام شجره نامه بنویسند. اما من هیچ کدام را قبول ندارم، هرچند که صد درصد هم نمی توان آنها را رد کرد. اما هیچ سندی دال بر درستی آن هم در دست نیست. هیچ گونه سند مکتوبی در دست نیست و تا اطلاعات مکتوب و مستند پیدا نشود نمی توان هیچ شجره نامه ای برای این خاندان نوشت. بنابراین با وجود اینکه شجره نامه ها را در دسترس داشتم در این کتاب نیاوردم.
در مورد شخصیت سید احمد هندی برخی از کتاب هایی که بر اساس خاطرات و خیال نوشته اند ایشان را علامه معرفی کرده اند در حالی که اگر چنین بود باید در القاب ایشان منعکس می شد که البته نشده است. من تعجب می کنم. اصلا علامه بودن پدر بزرگ امام چه شأنی را بر شئون امام اضافه می کند یا نبودن آن چه شأنی را از امام می کاهد؟ اگر ایشان روحانی بود حتما در اسناد آن زمان با القاب روحانیان ایشان را خطاب می کردند کما اینکه پسر ایشان، آقا مصطفی روحانی و مجتهد بوده است و در اسناد با القابی همچون فخرالمجتهدین و... ثبت شده است. اما در مورد سید احمد هندی تنها لقب ایشان عالیجاه است که به معنی فرد محترم است. سید احمد هندی احتمالا فردی بازرگان بوده که یکی از خوانین خمین که آن زمان به عتبات برای زیارت رفته است با ایشان آشنا شده و این آشنایی به قدری زیاد می شود که از او دعوت می کند با او به ولایتشان برود که به خمین می رود و ساکن می شود. یوسف خان که یکی از خوانین کمره است خواهر خود را به عقد ازدواج او در می آورد و سید احمد هندی از طریق همسر خود صاحب ملک و زمین در خمین می شود و به تدریج ثروتی به دست می آورد. بنابراین نباید شخصیت سازی غیر واقعی کرد.
بصیرت منش: در ایام ارتحال امام که گاهی افرادی از کشمیر می آمدند کسانی بودند که اطلاعاتی داشتند و خوب است که مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) این مسأله را دنبال کند. البته در زمان ناامنی ها این نخبگان هستند که مهاجرت می کنند و تجار و نخبگان هر دو جزو نخبگان محسوب می شوند و مردم عادی تقریبا توانایی مهاجرت ندارند. آقای مرادی نیا نکته ای در مورد خیال گفتند که لازم است بگویم آن خیالی که مذموم است و دکتر مرادی نیا هم به درستی آن را مورد حمله قرار دادند، خیال مترادف با وهم است. اما خیالی که به آن حدس و گمان علمی می گوییم متفاوت است. یعنی پازلی از اسناد و مستندات که در کنار هم چیده شده است و یک جایی پازل کامل نمی شود و محقق بر اساس همان مواردی که در اختیار دارد حدس هایی را مطرح می کنند که این حدس علمی است.