جماران ـ آنچه که در پی می آید متن نخستین بخش از نشست صحیفه خوانی با دکتر سید کاظم اکرمی است که در محل پایگاه اطلاع رسانی جماران انجام گرفت. نشستهای صحیفه خوانی در جماران به مسوولین و شخصیتهای فرهنگی ـ سیاسی اختصاص دارد که نام آن ها در صحیفه امام آمده است و نقطه آغاز هر نشست، بررسی متنی از صحیفه است که نام فرد در آن ذکر شده است، گرچه دیگر خاطرات این شخصیت ها از انقلاب اسلامی، امام خمینی و دوران رهبری ایشان نیز در این نشست ها مورد بررسی قرار می گیرد.
در نشست های صحیفه خوانی تلاش می شود؛ شأن نزول، زمینه ها و منطق نهفته در سخنان امام خمینی و نحوه اجرای سیاست های مورد تأکید ایشان مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد؛ تا منبعی دیگر به مجموعه منابع تاریخ شفاهیِ مورد استفاده تاریخ نگاران و تحلیل گران اندیشه امام خمینی و انقلاب اسلامی افزوده شود.
دکتر سیدکاظم اکرمی، استادیار دانشگاه تربیت معلم، مبارز و زندانی سیاسی سال های پیش از پیروزی انقلاب، وزیر آموزش و پرورش دولت مهندس موسوی و مشاور عالی وزیر کنونی آموزش و پرورش است.
آقای دکتر شما در تاریخ 28 اسفند 1363 به عنوان وزیر وقت آموزش و پرورش دیداری با امام خمینی داشتید. در بخشی از این دیدار ایشان از سویی بر ضرورت توامان بودن آموزش و پرورش تأکید دارند. از سوی دیگر در این میان، نقش اساسی و بنیادین را برای تربیت اخلاقی و تهذیب نفس قائل می شوند و متخصصان و دولت مردانی که در نظام گذشته بر ضد منافع ملی و به نفع منافع دیگر کشورها فعالیت می کردند را محصول نظام آموزشی ای می دانند که در آن پرورش مورد غفلت قرار گرفته بود. در ادامه با اشاره به این که امروز دنیا در آتش دانشِ دانشمندانِ مضری مى سوزد که سلاح هاى مخرب و بمب و موشک ها را ساخته اند؛ بر مقدم بودن تزکیه بر دانش تأکید می کنند.
این در حالی است که امروزه بحران بی اخلاقی و بی ادبی یکی از مهمترین بحران های فرهنگی و اجتماعی است که گریبانگیر جامعه امروز ایران است. گرچه کارکرد مجموعه های امورتربیتی و معلمان پرورشی در دهه نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی با کارکرد فعلی متفاوت بود؛ اما به هر حال بسیاری از کارشناسان، نقدهای جدی بر مجموعه سیاست های پرورشی وزارت آمورش و پرورش دارند.
برای آغاز بحث در این باره، توضیح دهید که دیدار شما با امام خمینی در چه شرایطی انجام شد، به عنوان وزیر آموزش و پرورش وقت و یک متخصص علوم تربیتی، چه درکی از این سخنان امام داشتید و برای عملی کردن آن چه کارهایی انجام دادید؟
آن روز همایشی با حضور مسوولان آموزش و پرورش مناطق کشور برگزار می شد و من قبل از این که با این عزیزان دیدار داشته باشم، خدمت امام رفتم. امام به درستی این آموزه ی قرآنی را مورد تأکید قرار می دانند که علم اگر در یک زمینه اخلاقی، معنوی و انسانی قرار نگیرد، میشود مصداق «چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا». این درست همان نکته مورد تأکید بسیاری از دانشمندان و صاحب نظران امروزین تعلیم و تریتب است و الآن ما میبینیم کسانی چون آقای دکتر سید حسین نصر و بعضی متفکران غربی، آیزایا برلین، مثل آقای جان میلر و برزینکا و به این نکته رسیدهاند که اگر اخلاق و معنویت پایه آموزش قرار نگیرد حاصلش انسانهایی میشود که علی رغم آن که خدمات زیادی می توانند به رشد و توسعه علم و تکنولوژی کنند، ولی وضعیت بغرنجی را برای جامعه بشری به وجود میآورند که، بحران محیط زیست، بحران معنویت، بحران اخلاق و بسیاری از نابسامانیهای دیگر حاصل آن است. این دستاورد امروزین علوم تربیتی امروز این است که اگر بدون اخلاق و معنویت،آموزشها بهره ای برای جامعه بشری دربرنخواهد داشت و گاه ممکن است که مورد سوء نیز استفاده قرار گیرد. متخصصی که اسلحه شیمیایی را به دست ستمگران میدهد که مردم را بکشند متخصص برجستهای است، اما چون اخلاق و تزکیه ندارد پولش را میگیرد و میدهد دست امثال صدام که از آن استفاده بکنند و 5000نفر از اهالی حلبچه کشور خودش عراق را از بین میبرد.
دکتر سید حسین نصر تحلیل های جدی در این باره دارد که کل بحران معنویت و حوادثی که اکنون در جهان جاری است همه به این بر میگردد که این آموزشهای علمی در یک جهانبینی و جهانشناسی معنوی و الهی قرار ندارد. امام با الهام از قرآن بر موضوع تزکیه تاکید زیادی داشتند.
شما در مدتی که مسوولیت وزارت خانه را عهده دار بودید؛ چه برنامه هایی را برای اجرای این سیاست در دستور کار قرار دادید؟ چرا با گذشت چندین دهه از تأسیس جمهوری اسلامی، سیاست های مورد تأکید بنیان گذار نظام در این زمینه به درستی اجرا نشده است.
وقتی من وارد وزارتخانه شدم، موضوع امور تربیتی توسط شهید باهنر مطرح شده بود. البته بعضی معلمین به این امر اعتراضاتی داشتند که مگر ما نیستیم که معلمی دیگر تحت عنوان تربیتی وارد مدارس شوند. قبل از انقلاب اگر معلم خوبی بود فقط دانش خوبی داشتند مثلا در زمینه ریاضی، فیزیک و شیمی. در دانشسرای عالی که من خودم آنجا تحصیل کرده ام به مسائل معنوی و اخلاقی توجهی نمیشد.
بعد از انقلاب سعی شد معلمان امور تربیتی در کنار سایر معلمان به آموزش بعضی اصول اخلاقی و معنوی بپردازند. اما آن هم بیعیب و ایراد نبود. به سرعت افرادی برای این کار جذب شدند که تحصیلات بسیاری از این ها دیپلم بود. خیلیها که در دوره شهید باهنر استخدام شدند، یا به صورت استخدام دائمی و یا قرارداد پیمانی وارد مدارس شدند تا کارهای پرورشی بکنند. اما اینها دانشی در زمینه روانشناسی نوجوان و جوان نداشتند که چگونه با آنها برخورد کنند. به همین جهت یک مقدار از جهت عملی ناموفق بودند.
یعنی ایدهآل شما این بود که معلمین پرورشی از دانش روانشناسی لازم برخوردار باشند؟
بله
آیا سیاستگذاری خاصی در این زمینه کردید؟ هیچ آغازی برای اجرای این سیاست داشتید؟
در اواخر دوره کاری ما مقدمات این موضوع شروع شد تا معلم های پرورشی کارشناسی دوره روانشناسی بگذرانند. در دوره وزارت آقای نجفی هم از بنده برای تدریس دعوت شد و مدتی بنده به تدریس این دورهها مشغول بودم.
در دوره آقای حاجی این بحث مطرح شد که ما نمیتوانیم آموزش و پرورش جدا داشته باشیم. یعنی هر معلمی که وارد کلاس میشود چه بخواهد و چه نخواهد اثر پرورشی خواهد داشت. نوع نشستن معلم ژستهایی که میگیرد، طنزهایی که به کار میبرد، شوخیهایی که میکند، خاطراتی که تعریف میکند و. . . اینها همه اثر پرورشی دارد و بنا بر این نمیشود آموزش و پرورش را از همدیگر جدا کنیم. اگر ما تربیت معلمی مناسب داشته باشیم که در کنار آموزش علوم، ادبیات و درسهایی که در دوره دبیرستان تدریس میشود، مسائل اخلاقی و معنوی هم آموزش داده شود میتوان به ایده آل ها نزدیک شد. ما باید این را با لحاظ کردن مصاحبه و گزینش اعمال کنیم. به نظر من از دوره دبیرستان یا حتی دوره راهنمایی باید دانش آموزها پرونده داشته باشند. افرادی بتوانند معلم باشند که از همان دوره دانش آموزی خودشان دلسوزی نسبت به سایرین، نظم، خوش اخلاقی را جزو خصایص اخلاقی خود داشته باشند.
پس منظورتان گزینش سیاسی نیست؟ گزینش روانشناختی است؟
دقیقا! منظورم گزینش روانشناختی و اخلاقی است. معلم باید ویژگیهایی از این قبیل داشته باشد تا اینکه ما این ها را وارد دانشگاه کنیم. دوره کارشناسی شان را تمام کنند. بعد آنها را وارد دانشگاه تربیت معلم کنیم. بعد که آماده شدند باز نیاز است که آنها را غربال کنیم. تا وقتی وارد کلاس میشوند معلمی داشته باشیم که دیگر نیاز به معلم پرورشی ندارند. در حقیقت این معلم آموزش با پرورش را با هم دارد.
از لحاظ اخلاقی چطور میشود افراد را گزینش کرد؟ قبول دارید این نوع گزینش کار سختی است و همیشه در آن سلیقه لحاظ میشود؟
مگر میشود سلیقه لحاظ نشود. ولی ما میخواهیم با آن سوالهایی روانشناختی که طراحی شده است و همچنین سوابق رفتاری و اخلاقی، افراد مناسب این شغل وارد سیستم آموزشی شوند.
مگر ما چه تعداد افرادی داریم که بتوانند از منظری روانشناختی با افراد مصاحبه کنند و توانایی تحلیل تست شخصیت را داشته باشند؟
الان ما چنین افرادی داریم. البته این گزینشی که انجام میشود بیشتر گزینش سیاسی - امنیتی است. من این سبک گزینش را قبول ندارم. گزینش معلم باید گزینش شخصیت معلم باشد. میگویند که مرحوم آخوند خراسانی، تقریرش بسیار خوب بود ولی تحریرش خوب نبود. من اضافه کنم وایت هیر همکار برتراند راسل در کتابی که درباره آینده تربیت نوشته، دارد آموزش دهنده خوب نباید کمتر از کسی باشد که ده تا مقاله علمی نوشته است. مرحوم دکتر سحابی در مجلس به من میگفت اکرمی معلوم است که تو معلمی کردهای. ما در دانشسرای عالی پرورش یافته بودیم. من دانشگاه تهران قبول شدم ولی به خاطر علاقهای که به معلمی داشتم به دانشسرای عالی رفتم. با الگو قرار دادن ابنسینا علاقه داشتم که معلم شوم.
گرچه تردیدی در این موضوع نیست که بخش امورتربیتی یا پرورشی در دهه نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی عملکردی به مراتب قابل دفاع تر از شرایط کنونی اش داشته است. اما آیا از عملکرد امور تربیتی آن سالها دفاع میکنید؟
صد در صد نه. یادم هست در اردوگاه رامسر که معلمان امور تربیتی سراسر کشور را دعوت کرده بودیم، از آن ها پرسیدم چند نفر را بیدین کردید؟ همه خندیدند. گفتم جدی میگویم چند نفر را بیدین کردید. خیلیهایشان نمیدانستند که میخواهند چه کار کنند. بیشترشان دیپلم بودند که به آموزش و پرورش آمده بودند. گفتم باید کتاب های روانشناسی بخوانید، روان شناسی کودک بخوانید. بودجه کم بود و دوره ای بود که با جنگ مقارن بود.
البته ما دورههایی برقرار کردیم که طی آن روانشناسی و روانشناسی کودک آموزش داده میشد. معاون پرورشی من آقای زرهانی بود و جزئیاتش را باید از ایشان پرسید.
اما دورههای تخصصی آموزش روانشناسی برای معلمان پرورشی ظاهرا ادامه نیافت.
پس از من تعطیل شد.
پس به نظر شما ایدهآلتر این است که مساله پرورش را با تفکیک معلمهای آموزشی و پرورشی دنبال نکنیم، اما این سیاست با سیاستی که درباره نوع آموزش های معلمان پرورشی به اجرا درآوردید؛ در تناقض نیست؟
از طرفی امروزه این، امری بدیهی است که بسیاری از خصلت های اخلاقی و معنوی انسان ها نسبتی مستقیم با شخصیت و تربیت های روانشناختی آن ها دارد. مفاهیمی همچون هوش اخلاقی و هوش معنوی امروزه در بسیاری از کشورهای غربی مورد توجه قرار گرفته است. شما خوب می دانید که مهارت های زندگی چه نقش مهمی در پیش گیری از فساد و آسیب های اجتماعی و اخلاقی در جامعه دارد.
البته این که دبیران سایر دروس هم از این دانش برخوردار باشند؛ روشن است که بسیار عالی است. ولی امروز در سیستم آموزشی غرب مهارتهای زندگی و حتی گاه هوش اخلاقی و هوش معنوی به صورت تخصصی تدریس می شود. تحلیل روانشناسان این است که هوش اخلاقی همچون هوش اجتماعی تأثیر فوق العاده ای در موفقیت فرد و جامعه دارد. چرا در حالی که ما بیش از سه دهه دبیرانی را با عنوان دبیران پروشی در مدارس داشته ایم؛ نباید تدریس مهارت زندگی، هوش اجتماعی و هوش اخلاقی را داشته باشیم. چرا خود شما در آن دوره به این موضوع توجه کافی نکردید؟
من میخواهم اولا به آن مسالهای که گفتید تناقض است پاسخ بدهم. در آن روزگار اکثریت معلمین ما فقط دوره آموزش درسی را که میبایست تدریس میکردند، دیده بودند. بحثهای اخلاق و هوش اخلاقی و هوش معنوی. اینها آن روز اصلا مطرح نبود..
لازم بود که ما در کنار مباحث آموزشی، مربی پرورشی داشته باشیم. من الان هم از آن دفاع میکنم. اما اگر قرار باشد که برای مساله پرورش در آموزش و پرورش اولویت قائل باشیم. همه آدم هایی که قرآن خواندند و قرآن می فهمند یا مطالبی را که در نهج البلاغه و آثار دیگر ائمه کم و بیش موجود است مطالعه کرده اند می دانند که انسان یک موجود چند بعدی است. هم بعد آموزشی دارد و هم بعد اخلاقی. به تعبیر یونسکو، انسان موجودی اجتماعی روانی و معنوی است. حالا که ما معلمین خود را تا حدودی خودمان تربیت کردیم، میتوانیم بگوییم که مربی پرورشی دیگر لزومی ندارد. و هر معلمی ضمن این که ریاضی و سایر دروس را تدریس میکند همزمان به پرورش هم میپردازد. همان طور که قبل از انقلاب، معلمینی که زمینه ساز انقلاب شدند کسانی بودند که مثلا ضمن تدریس ریاضی، معلم پرورشی هم بودهاند. نمونهاش آقای محمد حسین تألهی که استاد هندسه همدان بود. در سال 1346 بعد از تعطیلات عید که سر کلاس آمد گفت: بچه ها اگر تا پارسال ده تا دروغ میگفتید یکی از دروغهایتان را کم کنید. ریاضیات درس میداد، اما در عین حال، مدرس اخلاق هم بود. ما نیازمند این چنین برخوردهایی هستیم. اگر ما به آموزش و پرورش اولویت بدهیم به خصوص بعد بودجه و امکانات باید توجه کنیم و کاری کنیم که معلم راضی باشد. برای این که چنین معلم های خوبی داشته باشیم باید تحلیل شخصیت معلمین را از قبل و از دوران دانش آموزی آنها پیگیری کنیم. اینها که دانشگاه رفتند کسانی را انتخاب کنیم که زمینه اش را دارند و معلمند و دارای اخلاق حسنه هستند. چنین افرادی برای تدریس هر درسی که به کلاس بروند مطمئنا در کلاس درس علاوه بر آموزش درس تخصصی، به آموزش اخلاق نیز خواهند پرداخت.
مهارتهای زندگی دو بعد دارد. یکی بعد درس خاصی که تدریس می شود و بعد دیگرش کلی است که همه معلمین میتوانند در کنار درس اصلی به آن بپردازند. در همان پنج دقیقه آخر کلاس می تواند بسیاری از مهارتهای زندگی و محاسن اخلاقی را در ذهن دانش آموزان نهادینه کنند. طبیعتا حرف معلم ریاضی، شیمی و فیزیک را از حرف یک معلم پرورشی بیشتر میخرند. بعد از تأسیس دانشگاه فرهنگیان، در زمینه جذب معلم به دوستان گفتم شما دانشجوهایی را که در نظر دارید از مقطع لیسانس جذب کنید، علاوه بر توجه به معدل علمی حتما باید با آنها مصاحبه کنید، مقدمات این نوع مصاحبهها هم از 4 سال پیش و دوران دانش آموزی فراهم شده است.
مقدمات چگونه فراهم شده است؟
ما سؤالاتی را نوشتهایم که باید در مصاحبه اخلاقی و علمی از بچهها پرسیده شود. با لحاظ کردن نمرات متقاضیان در این مصاحبهها و بررسی سوابق دانش آموزی، مقدمات جذب آنها برای گذراندن دروس تخصصی و روش تدریس فراهم شود.
چرا یک تست شخصیت از آنها گرفته نمیشود؟
تست شخصیت هم خوب است ولی یک سری مسائل است که با صحبت معلوم میشود. معلم باید گفتار خوبی داشته باشد که با نوشتن معلوم نمیشود. ما باید صحبت کنیم. به نظر من معلم باید طنزهای خوب و شعرهای خوب بلد باشد. و از اینها در انتقال و آموزش مفاهیم استفاده کند.
برای بهبود اوضاع چندین شرط لازم است. باید دولت به آموزش و پرورش بهای اول یا دوم را بدهد. ما که این قدر هزینه نظامی میکنیم باید برای معلمین هم هزینه کنیم. ما نباید این حرف امام را فراموش کنیم که بدین مضمون فرموده بودند که اگر آمریکاییها با چترباز داخل ایران فرو بیایند، [اگر مردم مملکتشان را دوست داشته باشد و علاقهمند باشند] مردم خودشان آنها را قطعه قطعه میکنند. هزینه نظامی در جایش لازم است. ولی در مرحله دوم و سوم به آموزش و پرورش برسیم. معلمی که یک میلیون تومان حقوق میگیرد و کمی هم از آن کسر میشود، ناراضی میشود. اغلب معلمین ما ناراضیاند، طبیعی است.
دیدگاه شما در این مورد چه بود؟
آن زمان زمان جنگ بود. هیچ کاری نمیتوانستیم انجام دهیم. با قوانین قبل از انقلاب به معلمان بدهکار بودیم. ولی میگفتیم ببخشید جنگ است و پولی نداریم. معلمین 70 میلیون تومان بستانکار بودند وقتی من این را پیگیری میکردم میگفتند بگویید جنگ است. البته در دوره آیتالله هاشمی رفسنجانی که جنگ تمام شد و مقداری استقراض خارجی شد کمی از بدهیها به معلمین پرداخت شد.
چرا برنامه پیشاهنگی قدیم به کلی حذف شد؟دیدگاه شما چه بود؟ حضرت امام هم در این مورد نظری داشتند؟
متاسفانه بعد از انقلاب برنامه پیشاهنگی، مشاوره راهنمایی، تغذیه رایگان و امثال اینها جمع شدند. تا جایی که به یاد دارم شنیدیم برخی از مدیرانی که وارد آموزش و پرورش شدند گفته بودند چون این برنامهها طاغوتی هستند باید جمع شوند. من بعد از اینکه وارد آموزش و پرورش شدم، مشاوره راهنمایی را احیا کردم و گفتم ما می توانیم آدمهای خوب را در این برنامهها به کار بگیریم. بعد هم تغذیه رایگان را دوباره راه انداختم. از سیستان و بلوچستان این طرح شروع شد. با این طرح و بودجهای که از دولت گرفتیم ده هزار نفر را از کوچهها جمع کردیم و به مدرسهها آوردیم. خدا را شکر هم این طرح عمومی شده است و شیر و تغذیه در سراسر ایران پخش میشود. من دیدگاه مثبتی داشتم و دیدگاهم منفی نبود. بعضیها نقدشان این بود که مثلا پیشاهنگان سرودهای شاهنشاهی را میخواندند و این قبیل حرفها. در حالی که می شد این سرودها را حذف کرد. روی هم رفته پیشاهنگها کارهای خوبی انجام میدادند. کارهای امدادی میکردند و در حوادث به مردم کمک میکردند. البته یادم نمیآید که امام مخالفتی با پیشاهنگی کرده باشد.
تا چه حد در تربیت انسان های اخلاقی و معنوی توسط سیستم آموزش و پرورش موفق بوده ایم؟خروجی آموزش و پرورش در این 35 سال تا چه حدی قابل قبول بوده است؟
ما در جلساتی که حول محور مسائل مذهبی در همدان داشتیم قبل انقلاب نهایتا صد نفر از دانش آموزان به آن جلسات می آمدند.
الان اگر یک شخصیت مذهبی در شهری مشابه همدان آن زمان برای تدریس یا سخنرانی بیاید به نظر شما بیشتر از صد نفر را به این جلسه جذب می کند؟
نه. ولی نباید همه این موضوع را به پای آموزش و پرورش نوشت.
پس به نظر شما سهم آموزش و پرورش در کیفیت وضعیت اخلاقی و مذهبی فعلی چقدر است؟
به نظرم نمی شود درصدی مشخص کرد. من نمی توانم درصدش را تخمین بزنم. مقداری از مشکلات از درون آموزش و پرورش و درون جامعه خودمان است و درصدی هم از بیرون. مشکل اساسی در درون آموزش و پرورش خودمان این است که با تغییر هر دوره دولت افرادی می آیند در کتاب ها به خصوص کتاب های دینی دخالت می کنند در حالی که متخصص این کار نیستند. اصلا آیا همه معلمین دینی ما علاقه و عشق لازم برای این کار را دارند؟! باید بررسی شود. گمان نمی کنم معلمان پرورشی هم الان در آموزش و پرورش جایگاه محکمی داشته باشند.
حالا که در سطح دنیا مساله تدریس مهارت های زندگی جا افتاده است و حتی کتاب های بسیاری در این زمینه در ایران ترجمه و چاپ شده است؛ چرا نباید به صورت علمی و جدی تدریس آن در مدارس تدریس شود؛ در حالی که بسیاری معتقدند، وقت ساعات پرورشی در شرایط کنونی به بطالت می گذرد؟
برای اینکه در 8 سال گذشته در دانشگاه ها بحث بر سر این بود که این علوم به درد نمی خورد و باید اسلامی و بومی شود. رئیس دانشگاه علامه طباطبایی چند سال پیش بعضی از این رشته ها را جمع کرد. چیزی را که مقام معظم رهبری گفتند، می تواند به صورت عالمانه و خردمندانه مورد توجه قرار بگیرد و روی آن کار شود. ببینیم ما چقدر محتوا برای این رشته ها داریم و تا چه حدی این محتوا در دنیای علم مورد پذیرش قرار می گیرد باید مورد بررسی قرار دهیم. به جای این کار می آییم علوم را جمع می کنیم.
به هر حال به طور صریح نظر صریح شما درباره تدریس سرفصل های مهارت های زندگی در مدارس چیست؟آیا ضرورت دارد؛ تدریس شود؟
بله. ولی کسانی که دروس علوم انسانی را از دانشگاه ها جمع می کنند؛ از تدریس این دروس خوششان نخواهد آمد.
مشکل اصلی در ناکامی سیاست های پرورشی وزارت آموزش و پرورش را چه چیزی می دانید؟
مشکل اساسی بعد از بودجه بحران عدم تداوم سیاست ها بوده است. برنامه من را در آموزش روانشناسی به مربیان تربیتی و پرورشی متوقف کردند. اگر این سیاست ادامه پیدا کرده بود، امروز ما وضعیت متفاوتی در کارنامه تربیتی و پرورشی وزارتخانه داشتیم.
ادامه دارد ....