پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

گزارش دکتر احمد مسجدجامعی ازدیدار با علمای قم

شعر و شور و عطر یاس

در اردیبهشت امسال به روال معمول سالانه سفری به قم داشتیم که توفیق دیدار با گروهی از بزرگان و بهره‎گیری از محضر آنان دست داد. آن روز لطافت هوای بهاری، سرزمین خشک قم را میهمان بارانی تند و فراوان کرده بود. هر چند روز جمعه بود و درس و بحث و دیدارها تعطیل، اما بزرگواران با محبت و صمیمیت ما را در خانه خود میهمان کردند؛ زیرا قافله ما از شعر و ادب و فرهنگ بود و عطری از محبت و دوستی خاندان اهل‌بیت(س) را می‌پراکند. در این دیدارها جمعی از اصحاب اندیشه، فرهنگ، هنر و رسانه به حضور حضرات آیات وحید خراسانی و صافی گلپایگانی رسیدند و پس از مقدمه و سخنانی کوتاه، اشعاری درباره زهرای مرضیه(س) خواندند.
بیان آیت‌‌الله وحیدخراسانی درباره حضرت زهرا(س)
نخستین دیدار با آیت‌‌الله وحیدخراسانی بود. ایشان با تشویق شعرخوانی حاضران گفتند که توفیقی عظیم نصیب شما شده است و با اشاره به صلوات مخصوص حضرت زهرا(س) ادامه دادند: «از خصوصیات ارتباط با حضرت زهرا(س) این است که در کانون فیض و معرفت قرار دارد و هرکسی که با مرکز دایره در ارتباط است با همه دایره در ارتباط است و ما هنوز درک نکرده‌ایم.» توضیح مفهوم مرکز در این گفتار، روشنگری‎ها و نکات بسیار ظریفی دارد. ایشان پنج تن آل‌عبا را به دو، دوگانه تقسیم کردند و جایگاه حضرت زهرا(س) را در مرکز دانستند؛ به این شرح:
«آنچه عقل هر حکیمی را مبهوت می‌کند که اول شخص عالم و آدم پیغمبر خاتم است و دوم شخص عالم و آدم، وصی خاتم است؛ آن دو نفر دیگر هم به اتفاق عامه و خاصه سید تمام اهل بهشت‌اند و خدا جنت عدن را به این دو زینت داده است. اینها کسانی هستند که زیر کساء هستند. کساء یعنی اجتماع این پنج نفر، که تمام علمای فریقین در این‌باره اتفاق دارند. (رسول‌الله در پاسخ تقاضای ام‌سلمه برای قرار گرفتن در زیر کساء فرمود: انت علی خیر، ولی درخواست او را اجابت نکرد). این محدوده انحصاری است: انما یرید الله... وقتی معرفی می‌شوند، فاطمه است و پدر فاطمه که شخص اول عالم است، آن شخص دوم عالم به عنوان شوهر اوست؛ فاطمه است و شوهر فاطمه، فاطمه است و دو پسر فاطمه. کسی که با این مرکز دایره مربوط باشد، با همه دایره ارتباط دارد. دایره هم فقط دور این عده می‌گردد.» بنا بر این نگاه، حضرت فاطمه تنها کسی است که با تمام آل کساء رابطه‌ای بلافصل دارد و با آنکه پیامبر گرامی، بالاترین شأن را دارد، رابطه‌ او با حسین(ع) به واسطه حضرت زهراست. حضرت علی هم فرزندان دیگری داشته است، اما بدون پیوند با حضرت زهرا، از چنان عظمت و جایگاهی برخوردار نشده‌اند.
شاید این مرکزیت بیان دیگری از تعبیر ام‎ابیها باشد. در این جا «ام» در معنای ریشه و گوهر گویاتر است. چنانچه می‎گوییم ام‎القری، یعنی مکه، یعنی زمینی که منشأ شکل‎گیری شهرها و مناطق دیگر شد.
در این دیدگاه «‎ام» در معنای گوهر، جوهر و ریشه با همان مفهوم مرکزیت قابل جمع است.
آیت‎الله وحید ادامه می‎دهند: «علی‌ای‌حال، از خصوصیات حضرت زهرا این است که با خدمت به او پیش هر امامی، پیش خود شخص خاتم، دفترچه حساب مخصوص برایش صادر می‌شود. چون وقتی موقعیت انسان این است، کسی که برایش شعر گفته یا کاری کرده، اگر پیش امام رضا(ع) برود، طور دیگر نگاهش نمی‌کند؟ اگر برود کربلا، پیش امام حسین(ع)، اگر برود پیش حضرت معصومه (س) طور دیگری نگاهش نمی‌کنند؟ اینها را باید درک کرد. ما آنقدر عمرمان را بیهوده تلف کرده‎ایم که حسرتش برای فرداست. بلی، نگاه آنها به او این است که برای مادر ما، چنین قدمی برداشته‎اید. وقتی عمر این‌گونه صرف شد دیگر حسرتی نیست.»
عظمت و برکات سوره «یس»
سپس آیت‌الله وحید اشاره‎ای به عظمت سوره یس دارد: «مردم غافل‌اند از این سوره یس... این سوره به قدری عظمت دارد که برای هر محتضری خوانده شود برایش سکرات مرگ سبک می‎شود. (خفف الله عنه) آن وقت اگر کسی یک عمر این سوره را بخواند چه می‎شود؛ این است که ما غافلیم از گوهرهای ناشناس، مهم این است که این سوره خود پیغمبر است. «یس» اسم خود اوست، بعد از «یس» قسم به قرآن حکیم است که «انک لمن المرسلین.» لذا این سوره قلب قرآن است. حال سوره را که خواندی، هدیه کن به حضرت زهرا (س). من وقتی این سوره را بخوانم یس من است. اما وقتی هدیه به او شد، می‌شود یس فاطمه زهرا (س) که اکسیر اعظم است.» شاید اشاره ایشان به «حدیث متواتر ثقلین» باشد، این حدیث «قرآن و عترت» را جدایی‌ناپذیر دانسته و هدایت را بر محور آن دو می‌داند. از این رو خواندن سوره یس که «قلب قرآن» است، به نیت «مرکز فیض و معرفت» (حضرت زهرا) اکسیر اعظم یا دگرگون‌کننده قلب و حال است. هرچند در معنای قلب ظرافت‌های بسیاری نهفته است. نمی‌دانم چرا از «یس» به «یاس» می‌رسم، شاید شباهت آوایی بی‌تاثیر نباشد اما همه این واژه‌ها یادآور نام بلند حضرت زهراست. یاس و یس، اکسیر و اکسیر اعظم که مس وجود را به زر ناب تبدیل می‌کند. به یاد سروده ماندگار احمد عزیزی می‌افتم:
یاس بوی مهربانی می‌دهد
عطر دوران جوانی می‌دهد
در شبان ما که شد خورشید؟ یاس!
بر لبان ما که می‌خندید؟ یاس!
یاس یک شب را گل ایوان ماست
یاس تنها یک سحر مهمان ماست
بعد روی صبح پرپر می‌شود
راهی شب‌های دیگر می‌شود
یاس مثل عطر پاک نیت است
یاس استنشاق معصومیت است
یاس را آیینه‌ها رو کرده‌اند
یاس را پیغمبران بو کرده‌اند
یاس بوی حوض کوثر می‌دهد
عطر اخلاق پیمبر می‌دهد
حضرت زهرا دلش از یاس بود
دانه‌های اشکش از الماس بود


ارزش‌های شعر دینی
از ویژگی‎های عالمان بزرگ شیعه اشراف آنها به شعر و ادب است و انس آنها با ادبیات عربی و فارسی که در شکل‎ها و شیوه‎های مختلف در گفتار و نوشتار آنها جلوه‌گر است. ادامه بیان آیت‎الله وحید چنین است: «شما اهل شعر هستید. بهترین شعر از جهت علوم شعری خصوصیاتی دارد. مثلا سعدی، حافظ و سنایی هر یک در جهتی در شعر ورود دارند. مثلا هیچ‌کس در وصف شب، مانند منوچهری شعر نگفته است، یا نظامی در داستان‌سرایی شاخص است و در این نوع شعر هنری به خرج داده که برای اهلش معلوم است. حالا همین نظامی وقتی به پسرش توصیه می‎کند، می‎گوید: «احسن شعر اکذب اوست.» (در شعر مپیچ و در فن او/ چون اکذب اوست احسن او) اکذب می‎شود احسن. اما همین شعر، اگر در راه او خرج شود «لکل بیت بیت»، یعنی به ازای هر بیت شعر یک خانه در بهشت به او اختصاص می‎یابد. بلی، شعر اگر به او منتسب شود همان حقیقتی می‎شود که به قول نظامی منقلب می‎کند و خاصیتش این است که اکسیر دارد. این نتیجه اضافه کردن شعر به حضرت زهراست. اضافه کردن شعر به امیرالمومنین است.» بیت شعری همان بیت به معنی خانه است. یعنی هر دو بیان‌کننده یک مجموعه به هم پیوسته‌اند و کوچک‌ترین واحد مستقل در شعر یا حیات جمعی است. مقصود از اشاره ایشان در وصف شب قصیده معروف منوچهری است با این بیت آغازین:
شبی گیسو فرو هشته به دامن / پلاسین مجمر و قیرینه گرزن
و مراد از شعر نظامی این بیت است:
در شعر مپیچ و در فن او / چون اکذب اوست احسن او.
شیخ صدوق در عیون اخبارالرضا از امام صادق علیه‎السلام روایت کرده است که: «من قال فینا بیت شعر بنی الله تعالی له بیتا فی الجنه» (هرکس درباره ما یک بیت شعر بخواند خدا برای او خانه‎ای در بهشت می‎سازد). یاد روزی می‎افتم که آیت‌الله در جمع اصحاب فرهنگ و هنر سخن می‌گفت و جایگاه والای این حوزه را چون کبریت احمر دانست. مثال ایشان همان پرچم عزاداری حضرت زهرا سلام‎الله‌علیها بود که در اتاق آویخته بودند و روی آن آیه‎ای از قرآن کریم و حدیثی از حضرت خاتم نوشته شده بود و زیر آن شعری از ایشان بود که به شیوه‎های گوناگون، خوشنویسی و رنگ‎آمیزی شده بود. ایشان گفتند فرهنگ، محتواست. آنچه نوشته شده فرهنگ است و رنگ و ترکیب و فرم، هنر است. همان که امروزه به عنوان کمپوزیسیون یا شیوه‎های ترکیب و آرایش اجزا خوانده می‎شود. شعر مفهومی دارد که همان محتواست که در جایگاه فرهنگ است و دیگری شیوه بیان و ظرایف ادبی است که همان هنر است و هنر شعر و شاعری در قالب‎ها و سبک‎ها و شیوه‎های بیان و ظرایف ذوقی بروز می‎کند. ایشان در شعردوستی اهل بیت چنین گفت: «اهل بیت به شعرا نظر خاصی دارند. مثل نظر امام هشتم به دعبل خزایی. فکر کنید و قدر خودتان را بدانید و عمرتان را بیهوده صرف کارهای دیگر نکنید. فکر کنید و مضامینی را که در نصوص معتبره هست، مثلا مسایلی را که درخصوص حضرت زهرا(س) جمع شده در شعر بیاورید. آن هم با لسان ذوق، با خود ذوق. اینها قضیه را عوض می‎کند. هرچه لطیف‎تر باشد موثرتر است. آن وقت محال است که یک قلب با شعر شما هیجان‎زده نشود و ابتهاجش برای پیغمبر و آل او نباشد. و به شعر شما متاثر نشود و حزنش برای حضرت زهرا نباشد. آن وقت محال است حضرت در شب اول قبر شما را تنها بگذارند، از آنجا تا برسد به قیامت کبری.
پس همت کنید و جلسه شعر فاطمی را به بهترین وجه برگزار کنید. مضامینی را که کتب فریقین درباره صدیقه کبری دارد به شعر درآورید و به همه دنیا عرضه کنید.»
شاعران بزرگ اهل بیت
آیت‎الله وحیدخراسانی نمونه‎ای تاریخی از جایگاه والای شاعران شیعی ذکر می‎کند: «دعبل وقتی شعرش را خواند، حضرت رضا جبه‎اش را به او داد. جبه‎ای را که خودش پوشیده و در آن ‌هزار ختم قرآن کرده بود. این را در قبال شعر دعبل به او داد. وقتی این جبه روی او باشد هنگام جان دادن عزراییل چه خواهد کرد؟ اگر یک تار آن جبه در کفنش باشد، فشار قبر کجا خواهد بود؟ وقتی با آن جبه محشور شود مقامش چیست؟ حالا آن جبه داستانی دارد. این عنایت ائمه است به شاعرانی که در مدح این خاندان شعر می‌گویند. محرم که می‌شد امام هشتم مجلس تشکیل می‎دادند. دعبل می‎‌آمد و شعر می‎گفت. او هنرش، شعر برای امام حسین بود، ولی ابتدای شعرش که صدای شیون از حرم امام رضا بلند می‎کرد و امام هشتم گریه کردند به طوری که چشمان‌شان مجروح شد، این بود: «أفاطم قومی یا ابنه الخیر واندبی... أفاطم لو خلت الحسین مجدلا...»باز هم اسم فاطمه بود. این است سعادتی که خدا نصیب شما کرده است. خدا این سعادت را از شما نگیرد و به شکرانه این سعادت هرچه می‎توانید در این راه قدم بردارید که آبروی تازه‎ای می‎دهد. هر قدمی که برمی‎دارید احیای دین است و خود امام فرموده‎اند: رحم الله من احیا امرنا.» ایشان در پایان توصیه‎ای عمومی داشتند که: «بهترین کارها همین است که همه کارها را از اول تا آخر، حتی سوره‎ای که برای حضرت زهرا می‎خوانید و اعمالی که انجام می‎دهید به امام زمان تقدیم کنید؛ آبا و اجداد و اولادتان از این عمل سربلندند. به مردم هم این توصیه را بکنید.» سپس دعای فرج را قرائت کردند.
در محضر آیت‎الله صافی‌گلپایگانی
محضر گرم و راهگشای آیت‎الله وحیدخراسانی را به دیدار با فقیه دیگری از تبار عالمان اهل بیت(ع) پیوند زدیم. آیت‎الله صافی‌گلپایگانی به رغم کهولت سن و اشتغالات فراوان با روی گشاده در منزل خود پذیرایمان شدند و برای تکریم اهالی شعر و ادب و فرهنگ، اعضای بیت ایشان نیز با جمع همراه شدند. فرصت کوتاه بود؛ فقط دقایقی تا اذان ظهر داشتیم. آنگاه چند نفر از شاعران سروده‎های فاطمی و علوی خود را ارایه کردند و سپس مستمع بیانات ایشان شدیم.
جایگاه والای شعر و شاعران شیعی
«من افتخار می‎کنم که به دیدار شما نائل شدم و این را برای خودم ذخیره قرار می‎دهم، شنیدن این اشعار ثواب‎هایی دارد و ترویج این مطالب خیلی مهم است. انسان وقتی تامل می‎کند می‌بیند که حیات انسان به همین است. زندگی حقیقی بشر به همین است، این اشعار و معانی و این مطالب است که آدم را زنده نگه می‎دارد. اگر اینها نباشد آدم دنبال چیزهای دیگر نیست که بخواهد به آنها دلبستگی داشته باشد. ذوق و قریحه شعر گفتن نعمتی است و اگر این نعمت در راه تبلیغ حقایق و حمد و سپاس خدا و مدح اهل بیت(ع) به کار گرفته شود خدا می‎داند که چقدر ارزش دارد. شاعرانی که متعهد هستند و با هدف، شعر می‎گویند، از نعمت بزرگی برخوردارند. یکی از آقایان خیلی بزرگوار می‎گفت من هرچه شعر می‎خوانم نمی‎توانم حتی یک مصرع بگویم؛ حالا کسی بتواند این‌گونه شعر بگوید از نعمت‎های خداوند است و باید قدر این نعمت را بداند و در همین مسیر تبلیغ حقایق پیش برود، مطالبی که الحمدلله شما در آن وارد هستید. این نعمت را در همین مطالب صرف کنید تا به وسیله اشعارتان مردمان زنده شوند و حقایق را بشنوند.
چه بسا، می‎خواهند مردم را به یک مسیر دعوت کنند، با سخنرانی نمی‎شود اما با چند شعر، حرکتی ایجاد می‎شود و روح کسی زنده می‎شود. بنابراین از همان قدیم در میان شیعیان، افراد بزرگی بودند که با شعر خود مردم را متوجه معارف و حقایق و عظمت اهل‌بیت می‎کردند. آنها خیلی تبحر داشتند، به طوری که وقتی می‎خواستند از کسی تعریف کنند چه در زبان عرب و چه عجم و بگویند که این شاعر، خیلی خوش قریحه است می‎گفتند: «یرفض فی ‌الشعر» یعنی مثل شاعران شیعه شعر می‎سراید. شاعران شیعه به گونه‎ای شعر می‎گفتند که دیگران به او نمی‎رسیده‎اند، گویی به اینها الهام می‎شده و حقایق بر زبانشان جاری می‎گشته است.» به یاد سخنان شاعر بزرگ عرب ادونیس می‌افتم که چند سال پیش در تالار خانه شاعران از تبار شیعی شعر عرب سخن گفت. در زبان فارسی نیز هر شاعری که دفتر و دیوانی دارد اشعاری ارزشمند در منقبت پیامبر و اهل بیت سروده و دشمنان آنان را نکوهیده است. پدر شعر فارسی، رودکی سمرقندی است؛ هر چند عمده اشعار او از میان رفته و جز اندکی باقی نمانده است، اما در همین اندک آثار بازمانده به خوبی شاهد ارادت او به ساحت حضرت علی و حضرت زهرا هستیم آنجا که می‌گوید: «اندر جهان مگرو جز به فاطمی» یا «هر که را باشد به دل مهر حیدر.» این روند در اشعار همه بزرگان ادب فارسی به شیوه‌ها و بیان‌های گوناگون به چشم می‌خورد. از این رو می‌توان فارغ از نگاه‌های آیینی ارادت به پیامبر و آل او را یکی از ارکان هویت شعر و ادب فارسی دانست؛ حتی بسیاری از آنان که آشکارا مذهب سنت می‌ورزیدند صمیمانه سرسپرده این خاندان بودند. این سرسپردگی به اهل‌بیت رفته‌رفته تا آنجا پیش رفت که فارسی گویان دیگر کشورها - مثلا شاعران هندوی شبه قاره- زبان فارسی و ارادت به اهل بیت را یکی می‌دانستند. آیت‌الله صافی گلپایگانی ادامه می‌دهند: «اصلا این اشعاری که در مقامات و فضایل اهل بیت و مخصوصا حضرت زهرا سلام‎الله علیها می‎گویند هرچه قوی هم باشد، در برابر مقامات آنان چیزی نیست، ما که نمی‌توانیم حضرت زهرا(س) را توصیف کنیم، فقط این افتخار ماست که در این راه حرف می‌زنیم و به قول شاعر:
ما آن مدحتُ محمدا بمقالتی/ لکن مدحت مقالتی بمحمد (من محمد (ص) را با سخن خود مدح و ثنا نگفتم بلکه با ذکر نام محمد سخن خود را ارج نهادم). منظور این است که مدح پیامبر و اهل بیت پیش اهل هنر یک اعتبار و ارزش بود وگرنه آفتاب را همه می‌بینند و حاجتی به شمع روی دیوار نیست.»
برکات سرودن شعر در مدح اهل بیت
«هرچه شاعر در این وادی بیشتر قدم بردارد، پاکی گوهرش را بیشتر نشان می‎دهد و معنویات و حقایقی را که درک کرده بهتر وصف می‎کند و به همه اعلام می‎دارد که به چه درجات و مطالبی نایل شده است. همه اینها برای انسان افتخار است و امیدوارم خداوند بر این توفیقات شما بیفزاید.
خب، آقایان اشعار استوار و نغزی خواندند و در برابر این هنرمندی‎ها نمی‎توان خود را عرضه کرد. به قول شاعر در برابر آفتاب که نباید نور چراغ آورد، اما بنده برای اینکه ارادت خود را به ساحت مقدس حضرت زهرا نشان دهم، گاهی اشعاری سروده‎ام که اگر اجازه بفرمایید برخی ابیات آن را بخوانم.» جمع که از این فروتنی و صمیمیت مشعوف بود، با شوق جدی درخواست کرد که ایشان شعرهایشان را بخوانند. سپس آیت‎الله ادامه دادند:
«در یک سروده گفته‎ام:
ای دخت گرامی پیمبر/ ‌ای سر رسول در تو مضمر/ ای شبه نبی به خلق و اوصاف / ‌ای نور مجسم و مصور/ ای خادم خانه تو حوا / وی حاجب درگه تو هاجر / تو اصلی و دیگران همه فرع / تو جانی و دیگران چو پیکر / بر رفعت قلب تو گواه است / بیت و حجر و مقام و مشعر / زان خطبه آتشین که پیچید / در هر دو زمان به سان تندر / محکوم شد آن نظام و گردی / حق روشن و غالب و مظفر...
در سروده دیگری آمده است:
ای کاخ رفیع دین اسلام/ از همت و جوشش تو محکم...
سروده دیگر:
ای بعد نبی و شاه مردان / بیت‌الغزل کتاب تدوین... .
بر همین منوال:
ختم رسل نبی اعظم / تو روح و روان و قره‌العین...»
محضر به راستی سرشار از شور و احساس و معنویت بود. فرصت را مغتنم شمردم و در خواست کردم نسخه‌ای از اشعار را در اختیار ما قرار دهند تا اجلاس شعر فاطمی را با آن آغاز کنیم. این درخواست نیز پذیرفته شد و آیت‌الله فرمودند: «من اشعار را تقدیم شما می‌کنم.» سپس ادامه دادند: «خداوند شما را حفظ کند، مواظب باشید از این نعمت حداکثر بهره را در راه تبلیغ دین و تربیت افراد ببرید. الان شعرایی که اشعارشان بر جای مانده، مردم می‌خوانند و استفاده می‌کنند.»
آخرین توصیه
ظهر جمعه بود و آوای اذان در سراسر شهر پیچیده و باید رخصت می‌گرفتیم، اما گویی تقارن آن لحظات با حال و هوای مجلس فاطمی نظر آیت‌الله را به نکته‌ای دیگر معطوف کرد و دریغ‌شان آمد که آن را با ما در میان نگذارند: «زبان و شعر را در مسیر ترویج دین و خدمت به امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف به کار برید. یک رابطه خاصی بین حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و امام زمان هست.
وقتی حضرت رسول می‌خواستند فاطمه زهرا را بشارت و آرامش و دلداری دهند، فرمودند: «ابشری یا فاطمه بالمهدی من ولدی» (فاطمه، من تو را به مهدی بشارت می‌دهم که از فرزندان من است). البته این هم عظمتی در مقام مهدویت است. خداوند فرج امام زمان را نزدیک کند، همه ما را از شیعیان و مخلصان اهل بیت قرار دهد، مشکلات این مردم و مسلمانان و این مملکت را مرتفع بفرماید، روز به روز بر عزت اسلام و عظمت مذهب بیفزاید. والسلام علیکم و رحمه الله برکاته.»

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.