احمدرضا معتمدی کارگردان فیلم «سوءتفاهم» معتقد است قصه دو وجهی فیلمش نه تنها مخاطب را سردرگم و گیج نمیکند بلکه این شکل روایی قصه حتی برای او هم چالشبرانگیز است.
به گزارش جی پلاس، احمدرضا معتمدی، دکترای فلسفه دارد و پیش از شروع فعالیت در سینما، سالها به نظریهپردازی در حوزه مباحث تئوریک هنر، فلسفه و زیبایی شناسی پرداخته است.
«هبوط» (۱۳۷۲)، «زشت و زیبا» (۱۳۷۷)، «دیوانهای از قفس پرید» (۱۳۸۱)، «قاعده بازی» (۱۳۸۵)، «آلزایمر» (۱۳۸۹)، «بوف کور» (۱۳۹۵) و اینک «سوء تفاهم» که در جشنواره سیوششم به نمایش درآمد، نشاندهنده دغدغههای فکری این فیلمساز است که چندان پُر کار نیست.
به بهانه تازهترین فیلم احمدرضا معتمدی، با او به گفتوگو نشستهایم.
طبق تجربههای قبلی، شما معمولا هر 5-6 سال یکبار سراغ فیلمسازی میروید، البته بین ساخت «آلزایمر» و «بوف کور» اگر اشتباه نکنم فاصله بیشتری افتاد. اما امسال با فیلم «سوءتفاهم» در جشنواره حضور دارید، آن هم در حالی که فیلم قبلیتان هنوز اکران نشده است. از این سالها برایمان بگویید و اینکه چطور «سوء تفاهم» شکل گرفت؟
من بعد از فیلم «آلزایمر» درگیر به پایان رساندن جلد اول کتاب «فلسفه فیلم» بودم که سی سال روی آن کار کردم، نوشتن این کتاب هم 3 تا 4 سال زمان میبرد. بعد از آن 3 تا 4 سال هم برای فیلم «بوف کور» در کشمکش بودم که در نهایت این فیلم تحت عنوان «بوف کور» به جشنواره سال گذشته رسید ولی بعدا به دلایلی نامش به «راه رفتن روی سیم» تغییر کرد. این فیلم داستان اعضای گروه راکی است که از ایران مهاجرت میکنند و با ماجرای پناهنگی و مسائل دیگر رو به رو میشوند. «سوءتفاهم» را هم بلافاصله بعد از یک سال ساختم و شاید برای اولین بار در این فاصله دوباره فیلمی را کارگردانی کردم. البته در این فاصله به جز مقاطعی که درگیر نگارش کتابم بودم، مدتی هم مشغول جنگیدن برای ساخت همان فیلم «بوف کور» بودم.
سرنوشت اکران «بوف کور» به کجا رسید؟
خوشبختانه فیلم رفع توقیف شده است و امیدوارم که بتوانیم اکران خوبی برایش داشته باشیم. اما زمان دقیق اکران هنوز مشخص نشده است.
برای شما به عنوان کارگردانی که معمولا با فاصله فیلم میسازید، اکران «بوف کور» در آیندهای نزدیک و حضور «سوءتفاهم» در جشنواره به نظرتان اتفاق خوبی است یا اینکه ترجیح میدادید مثل سالهای قبل مخاطبان هر چند سال یکبار ازتان فیلم ببینند؟
به هر حال این اتفاق نادری برای خود من است چون من معمولا هر 6 یا 7 سال یک بار کار میکردم ولی این دو فیلم ژانرهای کاملا متفاوتی با یکدیگر دارند. من فکر میکنم «بوف کور» بچههای اهل موسیقی داخل کشور را به شدت جذب کند، نمایش خصوصی فیلم را هم که داشتیم هم بچههای اهل موسیقی سنتی را خیلی جذب کرد هم حتی گروههای رپ هم که کار را دیدند میگفتند این فیلم سرنوشت زندگی خودمان است و خیلی به کار علاقهمند شدند. یک گروه راک واقعی هم بازیگران اصلی فیلم هستند. «بوف کور» به نظرم کار تجربی خیلی خاصی است و حالا امیدوارم با رونمایی که برای آن میگیریم، در اکران هم اقبال خوب و گستردهای پیدا کند؛ حتی اگر شرایط مهیا شود گروه راک ما بیایند و برای بچهها بنوازند.
با توجه به موضوعات اجتماعی که در تعداد زیادی از فیلمهای حاضر در جشنواره امسال دیدیم، چقدر جنس داستان و فضای «سوءتفاهم» را به عنوان کارگردان این اثر متفاوت میدانید؟ ما در کارهای قبلی شما هم نوعی تجربهگرایی را میدیدیم، در «سوءتفاهم» هم این روند را به زعم خودتان ادامه دادید؟
چون من همه فیلمهای جشنواره امسال را ندیدم نمیتوانم قضاوتی در اینباره داشته باشم اما بدون شک حتما آثار درخشانی تولید شده است و اینکه حدود 25 فیلم از بین 80 تا 90 اثر ساخته شده برای جشنواره انتخاب شدند، نشاندهنده این است که حتما آثار خوبی به جشنواره امسال راه پیدا کردند. ولی با توجه به همین ویژگی که شما اشاره کردید، سوژههای اجتماعی و جنگ یک مقدار تکراری شدهاند و در این میان فیلمی با نگاه متفاوت کمتر دیده میشود من فکر میکنم اگر فیلم ما بهترین کار جشنواره نباشد، حداقل متفاوتترین فیلم جشنواره امسال هست.
این تفاوت از نظر خودتان بیشتر در کدام وجوه فیلم نمایانتر است؟
این کار نسبت به کارهای قبلی خودم، در بازیگری، فیلمبرداری، طراحی میزانسنهایی که در فیلم هست و ساختار خود فیلمنامه کار متفاوتی شده است و برای خودم هم این تجربه جذابی بود.
«سوءتفاهم» قصهای دو وجهی دارد، این موضوع به نظرتان باعث سردرگمی مخاطب نمیشود؟ تا جاییکه مرز بین واقعیت و مجاز برایش غیر قابل تشخیص شود؟
به نظرم این نکتهای که شما به آن اشاره کردید برای مخاطب، تعلیق جذابی است. خود این تجربه برای مخاطب چالش برانگیز است. ما این مسیر را با خود عوامل فیلم طی کردیم و در طول آن با هم جلو رفتیم. همان لحظه من احساس میکردم هر چیزی که از من به آنها منتقل میشود و بازتاب آنها، بازتابی است که مخاطبین و تماشاگران هم خواهند داشت. بنابراین سعی کردیم به آن حداقل تنزل امکانی که وجود داشته برسیم که پایینترین سطح فهم مخاطب عام هم بتواند درگیر قصه فیلم شود.