نشست ویژهی شهر کتاب به نقد و بررسی هفتمین جلد از مجموعهی تاریخ شفاهی انتشارات موسسهی فرهنگی ـ تحقیقاتی امام موسی صدر با عنوان «سخن خوشتر دوست» به کوشش طیبه ولیبغدادی اختصاص داشت.
به گزارش جماران؛ بهتازگی هفتمین جلد از مجموعهی تاریخ شفاهی انتشارات موسسهی فرهنگی ـ تحقیقاتی امام موسی صدر با عنوان «سخن خوشتر دوست» به کوشش طیبه ولیبغدادی منتشر شده است.
این کتاب شامل خاطرات غلامحسین ابراهیمیدینانی، احمد احمدی، غلامرضا اعوانی، فتحالله مجتبایی، محمد مجتهدشبستری و مهدی محقق از امام موسی صدر است و طی جلسات متعدد مصاحبه و گفتوگو گردآوری و تدوین شده است.
نشست ویژهی شهر کتاب به نقد و بررسی این اثر اختصاص داشت و با حضور محمدجواد مرادینیا، علیرضا کمری و طیبه ولیبغدادی در روز دوشنبه ۲۶ اردیبهشت به صورت مجازی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
روشن و روادار
در ابتدای این نشست، علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهرکتاب، اظهار داشت: کتاب «سخن خوشتر دوست» شامل شش گفتوگو با استادانی چون غلامحسین ابراهیمی گیلانی، احمد احمدی، غلامرضا اعوانی، فتحالله مجتبایی، محمد مجتهدشبستری، مهدی محق است و به کوشش طیبه ولیبغدادی فراهم آمده است. این کتاب از مجموعهی تاریخ شفاهی مؤسسهی امام موسی صدر است و در آن این بزرگان خاطرات خودشان را از امام موسی صدر در موقعیتهای مختلف بیان کردهاند.
او ادامه داد: امام موسی صدر در محافل دینی و فرهنگی شخصیتی شناخته شده است. دیدگاههای او دربارهی مسائل مختلف در کارها و سخنرانیهای او در ایران، لبنان یا دیگرجاها، مشخص است. امام موسی صدر هم این ایدهها و نظریهها را در سخنرانیها بیان کرده هم بسیاری از این ایدهها را در قم و بعدها در سالهای اقامت در لبنان به مرحلهی اجرا درآورده است. در این کتاب هر فرد براساس دیدار و رابطه خود با امام موسی صدر، به جنبههایی از زندگی و اندیشههای او اشاره میکند. در این میان، من به برخی نکات در میان این متن اشاره میکنم که جنبههایی از شخصیت امام موسی صدر را نشان میدهند که گاهی نیازمند مباحثه و گفتوگوی بیشتر است.
او بیان داشت: از نکاتی که در زندگی و شخصیت امام موسی صدر به چشم میآید و در این کتاب بارها به آن اشاره شده است، روشن و رواداربودن او و شناخت او از جهان است. نکتهی دوم مساله باطنگرایی سهروردی و اختلاف دیدگاههای امام موسی صدر با دیدگاه هانری کربن دربارهی این امر است. در پیوست سه، مقالهی امام موسی صدر در این باره منتشر شده است. دینانی در گفتوگوی خود به این بحث درازدامن توجه کرده است. نکتهی سوم، حوزهی فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و علمی امام موسی صدر در قم و در لبنان و ویژگیهای این فعالیتهاست. نکتهی چهارم، مسالهی تأسیس مجلهی «مکتب اسلام» است و نقش امام موسی صدر در آن است. پیش از انقلاب، «مکتب اسلام» یکی از معدود مجلاتی بود که مخاطب زیادی داشت. بسیاری از فضلای حوزهی علمیهی قم در این مجله مقاله مینوشتند و در خانوادههای مذهبی بسیار نفوذ داشت. وقتی دانشآموز بودم پدرم مشترک این مجله بود و من هم این مقالات را میخواندم. امروز اسمهایی مثل مهدی پیشوایی، سبحانی، مکارم را از این مجله به یاد دارم.
او ادامه داد: نکتهی دیگری که برای من جالب بود، رابطهی صَلاح الصاوی با امام موسی صدر است. صلاح الصاوی یکی از شاعران برجستهی جهان عرب بود که مدتها در ایران و مدتی در مؤسسهی انجمن حکمت فلسفه بود. هم اعوانی هم دیگران به رابطهی این شاعر با امام موسی صدر اشاره کردهاند. او یکی از شاعران بزرگ عرب بود که زندگی خیلی مشکلی داشت و در اینجا نکات جالبی دربارهی زندگی او اشاره شده است. نکتهی ششم، دیدگاههای امام موسی صدر در باب موسیقی و آوازخوانی زنان است. او نگاهی پولورالیستی/کثرتگرایانه داشت و برخی عقاید او مبنی بر راههای متعدد رسیدن به خدا، طهارت اهل کتاب، ازدواج دائم بین افرادی از پیروان طایفههای گوناگون مذهبی، شاید هنوز هم برای برخی ناآشنا باشد. در حالیکه ما در روزگار کنونی به شدت به این دیدگاهها نیاز داریم. در واقع، این مرد چنان ذهن روشنی داشته است که دیدگاههای پنجاه شصت سال پیش او برای امروز ما میتواند راهگشا باشد.
او دربارهی ارتباط و تعامل امام موسی صدر با ادیان مختلف در لبنان سخن گفت و توجه به رمز موفقیت او در این تعامل را ضروری دانست. همچنین افزود: شیکپوشی و زیبایی در جنبهی ظاهری و هم شوخطبعی هم متانت در مباحث در امام موسی در یک فرد جمع شده بود و این همان چیزی است که امروز بدان نیاز داریم.
او در پایان ضمن تشکر از موسسه امام موسی صدر برای گردآورندهی و پیگیری تاریخ شفاهی برای نسلهای آینده، بر اهمیت تاریخ شفاهی در حوزهی دین، سیاست و ادبیات تأکید ورزید و در پایان گفت: یکی از کارهای خوب ولیبغدادی در این کتاب ضمیمهکردن پیوستهایی مرتبط با موضوعات مطرح شده در خلال گفتوگوهاست که برخی از اینها جنبهی تاریخی دارند و برخی در مورد مکانها و افرادند و پیوستها امکان بررسی و مطالعهی بیشتر را برای مخاطب فراهم میکند.
تکخاطرههایی برای تاریخ
طیبه ولیبغدادی سخنان خود را به بیان مقدمهای دربارهی شکلگیری کتاب و تحلیلی کوتاه دربارهی تاریخ شفاهی و جایگاه آن اختصاص داد. او اظهار داشت: شکلگیری این کتاب هفت سال طول کشید. این کار را از سال ۹۳ دست گرفتم و کتاب در انتهای ۱۴۰۰ چاب شد. وقتی میخواهیم کاری را دست بگیریم برای آن زمانی تعیین میکنیم، اما به نظرم در پروژههای تاریخ شفاهی این زمان پیشبینیپذیر نیست. چراکه مصاحبهها ما را پیش میبرند و تعیین میکنند که باید چه کار کنیم و چه مسیری را طی بکنیم تا کار پرباری شود. در این کار با شش نفر از بزرگان علم و ادب کار میکردیم و باید از شش مختصات مختلف کار میشد که خود این حجم کار را بسیار بالا میبرد و کار را دشوار میکرد. ممکن بود در بعضی موارد همپوشانی داشته باشد و بعضاً هم نداشت. پس، باید روی هرکدام جدا جدا کار میکردیم.
او تاکید کرد: این کار علاوه بر تاریخ شفاهی، کاری پژوهشی هم بود؛ یعنی مصاحبهها برای ما مشخص میکردند که این کار نیاز به پژوهش همزمان دارد. ما یک جلسه با دکتر احمدی صحبت کردیم. اما همان یک جلسه ما را به مجلهی «مکتب اسلام» هدایت کرد تا بتوانیم آن مصاحبه و محتوا را براساس گفتههای این مصاحبهشونده گویا کنیم. برای خود من تازه اینجا بود که مجلهی «مکتب اسلام» و فعالیت امام موسی صدر در آن معنادار شد، راهی که از سخنان دکتر احمدی برای من گشوده شد. همچنین، اشارات دکتر اعوانی به صلاح الصاوی من را به سمت روشن و معلوم کردن مختصات کاری این شاعر کشاند. این تلاش تا روزهای آخر ادامه داشت تا بالاخره توانستم آنطور که میخواستم مقاله و پیوستی دربارهی این شاعر تنظیم کنم.
او بیان داشت: در این کار با دکتر دینانی وارد فازی شدیم که کمتر به آن پرداخته شده است و آن فاز نقد اندیشهی امام موسی صدر است. در این بخش پرسیدیم آیا هر آنچه امام موسی صدر گفته است دقیق و درست است؟ ما در اینجا قدم اول را برداشتیم و امیدواریم افراد دیگری نیز در این فاز وارد شوند و از جنبهی تخصصیشان این مساله را بررسی کنند و بدین ترتیب، این اندیشه را پویا کنند.
او در بخش دوم سخنان خود اظهار داشت: در این مصاحبهها خواستیم هرکسی تکخاطرهای از امام موسی صدر بگوید. شاید فکر کنیم که تکخاطره چطور میتواند نمایهسازی یا مستندسازی کنیم. من ادعا میکنم که این کتاب و مصاحبههایی که با این شش بزرگوار شده است میتواند به تکمیل کردن بخشی از پازل بزرگ تاریخ معاصر ایران کمک بکند. این کتاب تکهای از این پازل بزرگ را تکمیل کرده است که مهم است، چراکه موارد مطرح شده در این کتاب شاید در زندگینامهی خودنوشت، زندگینامهی رسمی یا تاریخ رسمی مطرح نمیشد و نمیآمد. هر کدام از این اساتید آنقدر در زندگی و فعالیتهایشان قلههای بلند دارند که احتمالاً به نکتههای ریز زندگیهایشان توجهی نمیشود. در واقع، «سخن خوشتر دوست» یک تاریخ شفاهی است که در کنار بقیهی کتابهای تاریخ و تاریخ شفاهی برای تکمیل آنچه ما کمتر به آن میپردازیم مهم خواهد بود و لزوماً با تاریخ رسمی و حتی با تاریخ غیررسمی متفاوت است.
او در پایان از همفکری دکتر موسیاسوار برای انتخاب عنوان و از مهدی شادکام، باستانشناس، برای راهنمایی در نحوهی دسترسی به برخی مار و اسناد تشکر کرد.
مصاحبهگر نباید ضبطصوت بیجان باشد
علیرضا کمری در بخشهایی از سخنان خود اظهار داشت: کار تاریخ شفاهی در پیوستگی و استمرار معنا پیدا میکند. ما امیدواریم که این امکان همچنان میسور باشد. باید بگویم که تاریخ شفاهی روش و رویکردی در تاریخپژوهی است و فراهمآوری مواد تاریخی برای عرضه و تدوین متن. ماهیت و مبنای تاریخ شفاهی براساس مصاحبه، مباحثه و محادثه با طرف گفتوگو شکل میگیرد که من نام او را مرجع روایت میگویم، نه راوی. گفتوگوی روشمند فعال محقق شفاهی یا گفتوگوی مورخانهی مورخ شفاهی است که متن تاریخ شفاهی را شکل میدهد. تأکید و تمرکز بر این را از این جهت لازم میدانم که بین تاریخ شفاهی در شیوهی عمل و در منظر و آنچه در متن میآید با خاطرهپرسیها و خاطرهگیریهای شفاهی و خاطرهنویسیهای مبتنی بر مصاحبههای متعارف فرق بگذاریم. گفتوگوهای این کتاب روشمند و دقیقاند و پرسشها حساب شده است و میتوان این متن را نوعی گفتوگوی فعال تاریخ شفاهیوار تلقی کرد.
او افزود: محتوا و موضوع در تاریخ شفاهی معمولاً یا معطوف به شخص است یا به رویداد و موضوع. در مواردی که کار ارتفاع یا ارتقاء پیدا میکند این دو با هم ترکیب میشوند. متن حاصل گفتوگو هم ناظر به شخص و شخصیت است هم ناظر به رویدادها. در اینجا این اتفاق افتاده است. نکتهی دیگر اینکه، دلالت محتوا و ارزش متن در تاریخ شفاهی در دو جهت، یکی از جهت کشف مجهول یا معلوم کردن مبهم و دیگری فراهمآوری دادهها برای مطالعات بعدی یا ثانوی، در تاریخ شفاهی قابل اعتنا است. در متن تاریخ شفاهی آنچه ما میخوانیم یا میشنویم به خودیخود در جایگاه یک متن قابل استفاده است، منتها چون تولید اطلاعات صورتگرفته و نقل از کاغذ به کاغذ نیست، خود آن متن مبنایی برای کارهای بعدی میشود؛ یعنی کاری که در این ششهفت جلد انجام شده است، مبنایی تحقیقاتی برای تحلیلهای بعدی ایجاد خواهد کرد. بنابراین، ما مصرفکنندهی صرف این متن نیستیم و در این متن زایشهای بعدی و آثار بعدی بر آن مترتب خواهد بود.
کمری ضمن اشاره به اینکه تاریخ شفاهی در این کتاب تاریخ شفاهی اندیشه و فرهنگ است که به اندازهی تاریخ شفاهی در حوزه سیاست یا اقتصاد یا تاریخ اهمیت دارد، بیان داشت: پژوهش در حوزهی تاریخ شفاهی صرفاً مصاحبه یا پژوهش اسنادی و کتابخانهای نیست، بلکه این نوع پژوهش شامل پژوهش میدانی، مشاهده و مصاحبه است. این مبحث، در علوم اجتماعی سابقه دارد و با عنوان روش پژوهش به آن توجه شده است. اعتبار مرجع روایت در روند انجام مصاحبههای تاریخ شفاهی بسیار مهم است و سبب ارزشی دولایه/دوسویه در متن میشود. برای نمونه در اینجا بزرگان اندیشه و فرهنگ دربارهی بزرگی دیگر سخن گفتهاند. این بسیار مهم است. بدین جهت، این متن هم شناسای موضوع شناسایی، امام موسی صدر، است هم شناسای خود راویان. این امر بسیار قابلاعتنا است. مواردی که دینانی، شبستری، مجتبایی مطرح کردند به آسانی به دست نمیآید و خود این مطالب ارزش بالاستقلال دارند و بهعنوان قطعات مطالعات بعدی میتوانند محل استفاده قرار بگیرند. پس، فزون بر اینکه این کار تاریخ شفاهی زیست و زمانه و اندیشهی امام موسی صدر است، شناسای راویان هم هست. همچنین همشأنی میان مرجع روایت و موضوع روایت در اینجا رعایت شده است و کسانی دربارهی امام موسی صدر سخن گفتهاند که سخن آنها محل توجه است، چنانکه باید بین معرِف و معرَف نسبتی برقرار شود. همچنین، من واقعاً در این صحبتها حرف متوسط یا جملهی زائد و دورریزی ندیدم.
او بیان داشت: حاصل گفتوگوی فعال و روشمند دادههای دووجهی است؛ هم به حیث آنچه در متن میخوانیم هم به حیث اینکه آن دادهها دستمایهی مطالعات بعدی قرار میگیرند. متن در تاریخ شفاهی بایستی شما را از گذشته منسلخ کند و به اکنون برساند برای آینده؛ یعنی آنچه در پژوهشهای تاریخی قابلاعتناست، اکنون است و نه گذشتهگرایی و گذشتهمانی. تفاوت تاریخ شفاهی با خاطرهگرایی و خاطرهنویسی این است که خاطرهگرایی ما را از اکنون به گذشته واپسمیزند، درحالیکه در تاریخ شفاهی ما گذشته را برای اکنون و آینده میخواهیم. در اینجا، این اتفاق مبارکی افتاده و پرسنده بسیار هوشیارانه عمل کرده است، تاجایی که من گمان کردم با فضای حوزه و حجره و مباحثه آشنایی دارد. مصاحبهگر نباید ضبطصوت بیجان باشد، بلکه باید در گفتوگوی فعال باشد. هر کدام از این بزرگواران وجهی از شخصیت متضلع امام موسی را بیان کردند، مثلاً حذاقت ذهن و آن دقت و درنگ عالمانه در کلام استاد دینانی هست، چون خودش اهل این دقت و درنگ بوده است؛ طبع ادبی و دریافت ظرائف احساسی در کلام دکتر احمدی بازتاب پیدا کرده است؛ وسیعالمشرببودن در نگاه دکتر شبستری و پرهیز از تعصب خشک و اهل گفتوگو بودن در کلام دکتر اعوانی. هر کدام از این راویان روی چیزهایی تمرکز کردند.
کمری در پایان گفت: گفتوگو با دینانی، مجتبایی و شبستری به نظر من بسیار حائز اهمیت است. اینها مصادیقی از موارد تحلیلیاند که امروز نیاز داریم به آنها بپردازیم. وقتی این کتاب را خواندم متوجه شدم که امام موسی صدر در مشی و مرام فکری و عملی بسیار از زمانهی خودش جلو بوده است. البته همین جلوبودگی باعث غربت او در زمان خودش و متهم شدن او به نزدیکی به مسیحیت در عادات و آداب شده است. امام موسی صدر به خوبی فهمیده بود که شیعهگری در عراق و لبنان و ایران متفاوت است و این ریشه در تاریخ و جغرافیا و فرهنگ این کشورها دارد. طبیعی است که این شخص آزاده و وسیعالمشرب بایستی به فضایی میرفته است تا بتواند در حوزهی فرهنگی بین ایران و عراق و لبنان کارهایی انجام بدهد.
رونق تاریخ شفاهی
محمدجواد مرادینیا در بخشهایی از سخنان خود اظهار داشت: جامعهی پویا و طالب تکامل و پیشرفت باید مردان و زنان بزرگ و تأثیرگذار خود را بشناسد و آنها را به جامعه بشناساند. اگر از تجارب افرادی که با برخوردای از سطح بالاتری از هوش و درایت و فهم راهبری جامعه را برعهده داشتهاند نشناسیم و تجاربشان را نکاویم و یادآوری نکنیم، در دور تکرار میافتیم و انگار خواسته باشیم چرخ را دوباره اختراع کنیم. به نظرمن، ارزش تاریخ شفاهی رجال در این است که مانع آن میشود که افراد مؤثر، مهم و تعیینکننده در جامعه گم و فراموش شوند. چه بسا همانند امام موسی صدر بسیار داشتهایم و کسی نبوده راجع به اینها تحقیق و پژوهش کند و دیدگاههایشان، یافتههایشان دربارهی زندگی یا سیرهی عملیشان را گردآورد، دستهبندی کند، به بحث بگذارد و در اختیار نسل آینده قرار دهد.
او تأکید کرد: امام موسی صدر همعصر ما بوده است و دامنهی تأثیرش از ایران فراتر رفته است، تا جایی که زندگی و تداوم و تکثیر آرا و اندیشههای او کسانی را به خطر انداخته و باعث شده است او را بگیرند. حالا، ما باید بدانیم این شخصیت که بوده است. در واقع، دولتها وظیفه دارند این کار را انجام بدهند. دولت جمهوری اسلامی هم حتماً در این زمینه وظایفی دارد. افزون بر آن، همهی علاقهمندان و دلسوزان سرنوشت انسانها، کشور و مکتب و آیین هم باید به این امر توجه کنند. اما ما چطور و با چه ابزاری میتوانیم این شخصیتهای بزرگ را بشناسیم؟ امکانات در دسترس ما اسناد، مدارک، گفتوگوها، یادداشتها، کتابها، اعلامیهها است. به هر حال، انسانهای بزرگ تراوشات ذهنی و فکری خودشان را به انحای مختلف در اختیار جامعه قرار دادهاند. یکی از راههای شناخت اینان هم تحلیل محتوای ایدهها و گفتههای منتشرشدهشان است. خوشبختانه در دورهی معاصر و مدرن ما از ابزار شفاهی هم بهرهمندیم که همهی سوراخسنبههای عمده را پر میکند؛ یعنی خیلی از چیزهایی که در آثار مکتوب و غیرمکتوب این بزرگان نیست، در تاریخ شفاهی و از طریق نگاه دیگران به دست میآید. به هر حال، هر فردی خانواده و دوستان و شاگردان و اساتید و همراهان و همرزمانی دارد که میتوانند به ما کمک کنند به زوایا و ابعاد دیگری از زندگی او دسترسی پیدا کنیم.
او افزود: خوشبختانه بحث تاریخ شفاهی در کشور ما خیلی رونق گرفته است و هر روز تخصصیتر میشود. باید برای بهرهمندی بیشتر از این حوزه این مصاحبهها و مطالب راستیآزمایی شوند و اسناد و مدارکی آنها را تکمیل کند. چراکه انسان دچار سهو لِسان و نُسیان و هزار مساله میشود و ممکن است در بیان موضوع، حادثه، روایت، تاریخی را فراموش کند یا اسمی را فراموش کند یا خاطرهای را با خاطرهی دیگر قاتی کند و مصاحبه دقیق و واقعبینانه از کار در نیاید. در این اثر خوشبختانه، مستندات در کنار گفتوگوها قرار گرفته و مکمل تاریخ شفاهی شده است. در این اثر، با شش نفر از بزرگان علم و اندیشه و فلسفه و فرهنگ مصاحبه صورت گرفته است که لزوماً مدت طولانی در کنار امام موسی صدر نبودهاند. اما نمیتوانیم به این دلیل که مدت زمان کوتاهی با او همراه بودند، از سخنانشان صرفنظر کنیم.
مرادینیا در ادامه برخی خاطرات جالب توجه در این گفتوگوها را برشمرد، از آن جمله گفت: در خاطرهای که دینانی از آیتالله بروجردی نقل میکند، در مراسم ختمی پدر امام موسی صدر، آیتاله سید صدرالدین صدر، حضور داشته است و علما جمع بودند که آیتاله بروجردی وارد میشود و متوجه حضور آیتاله صدرالدین صدر نمیشود و در سمت دیگر مجلس مینشیند. باز هم صدرالدین صدر بلند میشود و احترام میکند، اما بروجردی متوجه نمیشود. این در عالم آخوندی و علمایی معنای خودش را دارد و شاید حمل بر چیزی دیگر شود. اما صدرالدین صدر آقازادهاش را که در آن زمان سن و سالی نداشته است، صدا میزند و میگوید برو به آقای بروجردی هرچه لازم است بگو. این خاطرهای کوچک است، اما دنیایی درس در خود نهفته دارد. آن اعتماد به نفسی که بعدها در امام موسی صدر ظاهر میشود و باعث میشود به لبنان برود و با اقتدار در آنجا سازمانی تشکیل بدهد و آن جامعه را محتول بکند، در لحظه ایجاد نشده است. یکی از سرچشمههای این اعتماد به نفس چیزی است که در جوانی و نوجوانی از خانواده و پدر بزرگوارش گرفته است . خوب حرف زدن و سخن گفتن با مرجع بزرگ شیعیان، آیتاله بروجردی، در جایی شلوغ کاری ساده نبوده است. همین که او مطمئن است که با حرف زدن در این موقعیت باعث آبروریزی نمیشود، خیلی مهم است. پس، این خاطره در شکلگیری شخصیت صدر مهم است.
او بیان داشت: تقریباً همهی مصاحبهشوندگان از خوشزبانی و خوشاخلاقی و خوشرفتاری، خوشقیافگی امام موسی صدر صحبت کردهاند. این هم از منظر روانشناسی هم روانشناختی برای ما مهم است. حتی وعاظ خوشقیافه و خوشتیپ و خوشپوش و خوشآواز هم منبرهای شلوغی دارند و برعکس. پس، یکی از رازهای موفقیت امام موسی صدر همین موهبت الهی بود. نکتهی دیگری که در خاطرات دینانی به آن اشاره شده است، تحصیلات امام موسی صدر در دانشگاه و لیسانس اقتصاد او است. چیزی که در حوزهی دههی سی برای یک آخوند عجیب است. در آن زمان کسی نمیدانست اقتصاد چه هست که حالا دنبال لیسانس اقتصاد باشد. همین امر، سرنخی دربارهی دامنهی تأثیرگذاری افکار و اندیشههای صدر به ما میدهد. اگر او در حوزه مانده بود و به عالم خارج از حوزه نفوذ نمیکرد، معلوم نبود که بتواند به این درجات برسد. البته دینانی در مصاحبهی خودش صراحت دارد و صادقانه میگوید، من اثر فلسفی از ایشان ندیدهام که بتوانم قضاوت کنم. این امر اعتماد خواننده را بیشتر جلب می کند. او در مییابد که اینطور نیست که همه محو شخصیت صدر شده باشند و تعریف بیجا کنند. این واقع بینی و دوری از اغراق لازمهی شناخت واقعبینانهی افراد است.
او ادامه داد: مصاحبه با دکتر احمد احمدی مختصر است. او اطلاعات کمی دارد. اما بخش جالبی در مورد مجلهی «مکتب اسلام» دارد که یک سر فصل فرهنگی مهم در زندگی صدر است. نقش صدر در آن مجله و نگارش مقالات اقتصادی در نشریات امروز چیز نوبری بوده است. در مورد سیرهی پیامبر تاریخ اسلام بحثهای فقهی و اصولی بسیار شده، اما معمولاً بحثهای اقتصادی نشده است. امام موسی صدر بعد از هفت هشت شماره از این مجله جدا میشود. اما علت این جدایی چه بوده است؟ آیا این به بروز اختلافی برمیگردد یا به زمان محدود امام موسی صدر؟ باز در مورد مهاجرت از قم هم علتجویی میتوانست جالب باشد. اعوانی نیز اطلاعات مستقیم چندانی دربارهی صدر ندارد. او بیشتر تحلیل و تفسیر میکند و دیدگاههای خودش را بیان میکند. البته در مورد جلسات دانشجویی دانشگاه امریکایی بیروت یکی دو مورد میگوید. به جز آن، بقیهی گفتههایش نقل قول است.
مرادینیا بیان داشت: مجتبایی هم به نظرم سرفصل قابلتوجهی از زندگی صدر ارائه داده است و آن تحصیل ادبی صدر در دبیرستان صمصامی اراک است. در آنجا، شهید بهشتی، صدر و رضا ثقفی با هم بودهاند. اینها همه به ما نشان میدهد که صدر همنشین چه کسانی بوده و با چه کسانی نشست و برخاست داشته است. همچنین، مجتبایی به موسیقیشناس و هنرشناس بودن صدر و آشنایی او با شعر و ادب فارسی و ادبی اشاره میکند که در میان علمای ما جای خالی این ویژگیها دیده میشود. مجتبایی میگوید، از همان زمان همیشه فکر و ذکر صدر لبنان بود. پس، او اتفاقی سر از لبنان درنیاورده و اتفاقی دست به کارهایی نزده است، بلکه قبلاً زمینهی فکری آن اقدامات را فراهم کرده است. مجتبایی به تمایل صدر به جبهه ملی در زمان نهضت ملی شدن نفت نیز اشاره میکند که نشان میدهد در جایگاه یک عالم روحانی جوان به مهمترین حادثهی سیاسی زمانهی خودش بیاعتنا و بیتوجه نبوده است.
او ادامه داد: در مصاحبه با مجتهدشبستری نکات جالبی در مورد ماهنامه «مکتب اسلام » آمده است. البته مطلب روایتی دستدوم است، ولی در جای خود ارزش دارد. دیدار او با امام موسی صدر در بیروت در سال ۵۲ با حضور دکتر چمران و توصیف هنرستان صنعتی در آنجا نیز جالب است. تصور کنید، جاذبهی امام موسی صدر تا اندازهای بوده است که رجل نابغهای مثل چمران را از امریکایِ مهد آرامش و رفاه در آن طرف دنیا به وسط آتش و فقر لبنان میکشاند. نسل امروز اگر بداند چمران چه کسی بوده است، میتواند درک بکند که برقراری رابطهی مرید و مرادی میان چمران و امام موسی صدر تا چه اندازه اهمیت دارد.
او تمهید نمایهی توصیفی و افزودن اسناد و تصاویر را بسیار مناسب دانست و در پایان گفت: این کتاب ترسیم نه چندان کامل از چهرهی روحانی یا آخوندی متفاوت در دهه سی و چهل است. به نظر من شناخت آرا و شخصیت مخالفان امام موسی صدر هم میتواند به شناخت بهتر او کمک بکند. گذشته از این، در این کتاب به سابقه و تاریخچهی فعالیت مطبوعاتی جمعی از روحانیون در دهه سی اشاره شده است، هرچند جای مصاحبه با بعضی از اینها اهم خالی است. سابقهی گرایشهای جهانوطنی و علاقه به فعالیت در خارج از مرزهای ایران در میان علمای شیعه، همچنین سابقهی تعامل روحانیت با دولتهای خودمان یا دیگر دولتها در این کتاب آمده است. امام موسی صدر آغازگر راه اصلاح بود، نه انقلاب. او مصلح اجتماعی بود، نه انقلابی و این شاید در اوایل انقلاب نقطه ضعف دیده میشد، اما امروز جامعه پختهتر شده است و اصلاح اجتماعی و سیاسی را بر انقلاب و خسارات آن مقدم میشمرد. در کمال تأسف باید بگویم که او خوشمیدرخشید ولی دولت مستعجل بود. ای کاش امروز از حضور او بهرهمند بودیم و از نگاه زیبا، لطیف و کامل انسانی او برخودار میشدیم.