به گزارش ایرنا، این نمایشنامه را سباستین تیِری نمایشنامه نویس فرانسوی نگاشته است.
تیری متولد 25 آوریل 1970 است که در سال 2009 موفق به دریافت جایزه مولیر برای همین نمایشنامه با عنوان بهترین نمایشنامه کمدی شده است. مولیر معتبرترین جشنواره تئاتر فرانسه است که از سال 1987 در این کشور برگزار می‌شود.
در اجرای این نمایش که کارگردان آن مانی آبادیان است، صحنه خانه‌ای را نشان می‌دهد که دو طبقه است، دری و راهرویی در سمت چپ وجود دارد که واسط دنیای درون و بیرون است، در سمت راست صحنه تابلو سگی شکاری بر دیوار خودنمایی می‌کند، مهم‌ترین بخش خانه، آشپزخانه است که داستان از آنجا شروع می‌شود و تلفنی که در صحنه نخست مدام زنگ می‌خورد و باعث دردسر‌هایی می‌شود.
همانگونه که از نام نمایش بر می‌آید‌ قرار است مخاطب در این 90 دقیقه آقای اشمیت را بشناسد. نام نمایشنامه که دلالت مستقیمی بر موضوع هویت دارد، بار این درونمایه اجتماعی، فلسفی و سیاسی را تا پایان داستان بر دوش می‌کشد.
نمایشنامه از همین رو، سرشار از نشانه‌گذاری و نماد است که هر جزء آن به تکه‌های پازلی می‌ماند که بیننده را تا پایان درگیر پرسش‌های گوناگون می‌کند.
تیری با دیدگاهی ایدئولوژیک به بررسی برساخت‌های هویتی در جوامع بسته می‌پردازد. جوامعی مدرنیزه شده که در آن افراد به ماشین‌هایی در اختیار نهاد قدرت بدل می‌شوند که حتی هویت آن‌ها نیز توسط آن تعریف می‌شود و چنانچه کسی در برابر هویت تحمیل‌ شده‌اش مقاومت کند، در درجه اول محکوم به طرد و مجازات می‌شود و بعد جنون و مرگ سرانجام اوست.
شخصیت پلیس در این نمایش که نقش آن را رضا صفری بازی می‌کند، نماد این نهاد قدرت است که آرامش خانواده قوچی را به هم می‌زند و به آنان القا می‌کند که در کشوری جز فرانسه زندگی می‌کنند و آقا و خانم اشمیت هستند.
وقتی خانواده قوچی با این تعریف جدید مواجه می‌شود، ابتدا در مقام انکار برمی‌آید اما به علت ترس و ارعاب و نیز با ابزارهای فشاری همچون آموزش هدفمند و روانکاوی درباره هویت واقعی خود دچار تردید می‌شود.
پلیس برای آنکه خانواده قوچی را برای پذیرش هویتی که جامعه از او می‌خواهد تحت تأثیر قرار دهد، از روانشناس استفاده می‌کند، نگین منصور صفاییان در این نمایش در نقش روانکاوی حاضر می‌شود که بناست شخصیت اول داستان را تربیت کند.
آقای اشمیت کنونی یا همان آقای قوچی با بازی کمال کلانتر، با آموزش‌هایی که شبیه به تربیت سگ‌هاست، همچون پرت کردن توپ، گرفتن آن و شرطی شدن، در معرض سخت‌ ترین آزمایش‌های هویتی قرار می‌گیرد.
در اینجاست که کم‌ کم مخاطب نیز شک می‌کند و با خود فکر می‌کند شاید اشمیت فعلی واقعا اشمیت است و براثر کار زیاد، همانگونه که مدام گفته می‌شود دیوانه شده، شاید با خانواده‌ای مجنون مواجهیم که دارد ما را بازی می‌دهد،‌اصلاً آقای اشمیت کیه؟
در ادامه اما پلیس با تحمیل کردن پسری سیاه‌ پوست با بازی مهران حیدری به این خانواده با این عنوان که پسر آن‌هاست، تیر خلاص این تغییر هویتی را می‌زند.
زن داستان با بازی شهره رستمی، به آسانی می‌ پذیرد که این پسر فرزند آن‌هاست، در این قسمت از داستان دیگر نشانی از رعب در شخصیت زن وجود ندارد، بلکه ذوب شدگی به دلیل القائات جامعه بسته و نیز تأثیر تهدید‌ها او را به این باور می‌رساند که مادر فرزندی است که حتی هم‌ نژاد او نیست.
در واقع، جامعه موفق می‌شود مهم ‌ترین دارایی فرد، یعنی هویت او را تغییر دهد و هویت مورد نظر خود را به او تزریق کند. هویتی که تنها در اوراق شناسایی اعتبار دارد و حالا فرد آماده است که مانند رباتی در جاده خواسته‌های نهاد قدرت گام بردارد.
هویت از آن رو مهم ‌ترین دارایی هر فرد تلقی می‌شود که با خانواده، موقعیت جغرافیایی و مفاهیمی ارزشی همچون وطن و دین سر و کار دارد که برای او برداشت‌هایی مشخص و منحصر‌ به ‌فرد از خاطرات، آموزه‌ها، مفاهیم و نقش‌هایی که در جامعه دارد، می‌سازد.
تلفن نیز که در ابتدای روایت، نخستین القاگر نقش خانواده اشمیت است، به عنوان نماد رسانه و ارتباط در این جامعه، مهم‌ترین نقش را بر عهده دارد که زمینه ‌ساز تغییرات اساسی با هدفی است که ایدئولوژی را تبلیغ می‌کند که در نتیجه آن افراد جامعه را به مهره‌هایی دست‌آموزی بدل می‌کند که بنا بر شروط از پیش تعیین شده زندگی می‌کنند.
در پایان راه، آقای قوچی یا همان اشمیت ساختگی، به این فشارها تن نمی‌دهد و دست به نابودی خود می‌زند تا نشان دهد بحران هویت چگونه می‌تواند انسانی را تا حد دست‌ کشیدن از زندگی پیش برد و او را از همه چیز بیگانه کند،‌حتی از خود.
لحن نمایشنامه، طنز غلیظی را ارائه می‌دهد که پادزهر تراژدی خلع هویت است و آبادیان به عنوان کارگردان این اثر در کنار راهنمایی بازیگران برای رسیدن به لحن مطلوب از بازی بدن آن‌ها نیز بهره‌های بسیاری برده است چنان‌ که حرکات ظریف چشم،‌ دست و اشارات بازیگران در روی صحنه بسیاری از مفاهیم را به خوبی منتقل می‌کند.
همچنین استفاده از طبقه دوم خانه، که بیش از دیگر فضاها تاریک است و بازی سایه‌ها و نور در آن به چشم می‌خورد بهترین چینش صحنه و فضاسازی را برای نشان دادن ضربه تراژیک پایان داستان ایجاد کرده است.
درواقع بیش از هر چیز آنچه در نمایش آقای اشمیت کیه دیده می‌شود، استفاده از فضاهای تازه و چینش صحنه و فضاسازی دقیق است که مخاطب را در طول 90 دقیقه اجرا با خود همراه می‌کند و ملال و خستگی را به او راه نمی‌دهد.
نمایشنامه آقای اشمیت کیه در ایران با برگردان شهره حائری و توسط نشر قطره در سال 1390 به چاپ رسیده است و تاکنون اجراهای بسیاری از آن بر روی صحنه رفته است.
گزارش از سیده سمیرا متین نژاد
7375 /1876
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.