«جان بخشی» یکی از آرایه های ادبی است؛ آرایه ای که از «خدا» عاریت گرفته شده. همان طور که خدا روح خود را در تن انسان دمیده، انسان هم گاهی روح زندگی که از خدا گرفته را در تن اشیا میدمد تا هنر بیافریند؛ هنر و شعر و ادبیات. همان که قرآن می گوید: «خدا زیبا است و زیبایی را دوست دارد»؛ این زیبایی اما گاهی رنگ محبت و مهر می گیرد، بدون اینکه به چشم قابل دیدن باشد. این بار باید آن را با همه وجود احساس کرد... مانند کسانی که وقتی قرار است روحی که از خدا عاریت گرفته اند را به او بازگردانند، می گذارند بخشی از تنشان به همنوعانشان پیوند زده شود تا دریافت کنندگان آن «پیوند» بتوانند از رنج بیماری گذر کنند و زندگی باکیفیتتری را در پیش بگیرند. این پیوند البته همان مهر و محبتی است که خدا به انسان عاریت داده؛ که اگر نبود، شاید آدم ها هرگز نمی توانستند بی مشکل در کنار هم زندگی کنند؛ چه اینکه در جایی که «عشق» رنگ باخته، جایش را خشم و خشونت و هم نوع کشی گرفته. اصلا مگر نه این است که انسان تنها گونه ای است که هم نوع می کشد؛ یا غیرهم نوع را برای هدفی جز بقا از پا در می آورد؟ در میان ما انسان ها، البته پیدا می شوند آدم هایی که خود یا خانواده هایشان می خواهند دنیا را به «مهر» اداره کنند...
گاهی امدادگران و پزشکان این کار را می کنند، گاهی سربازان و آتش نشانان، گاهی هنرمندان و روزنامه نگاران و در بسیاری از اوقات، آنهایی که پاره ای از تن خود را می بخشند، مانند آنها که تنها در 6 ماهه اول امسال به خاطر مرگ مغزی، از اعضای بدن خود گذشته و آنها را به 587 نفر بخشیده اند تا از رنج بیماری نجات پیدا کنند.
توشه آخرت
آدم ها زنده باشند و یا مرگ مغزی شوند،می توانند عضو، خون یا سلول های بنیادی اهدا کنند. این طور خیلی ها از مرگ های احتمالی یا رنج ناشی از نقص یکی از اندام های بدن نجات پیدا میکنند. آدم زنده هم می تواند با اهدای عضو ، جان خیلی ها را نجات دهد؛ البته اینجا در شیراز پیوند عضو -کلیه و کبد- از فرد زنده به فرد بیمار ممنوع است. تلاشی از رئیس بیمارستان پیوند اعضای بوعلی سینا تا جلوی شکل گرفتن تجارت عضو در این شهر گرفته شود. منتها در شهرهای دیگر گویا هنوز چنین پیوندی انجام می شود؛ نادر معینی، رئیس بنیاد خیریه بیماران کلیوی فارس به گزارشگر «خبرجنوب» میگوید که «تعداد مرگ مغزی بالا است و برای همین نیازی به پیوند عضو از فرد زنده نداریم».
این طور که معلوم است، بیشتر خانواده ها می گذارند اعضای بدن عزیزشان که مرگ مغزی شده را به بیماران پیوند بزنند. آقای معینی می گوید که نزدیک به 40 عضو بدن را می توان پیوند زد؛ بیش از همه «قلب، ریه، کلیه، کبد، پانکراس، مغز استخوان، پوست، قرنیه». در میان این همه اعضای بدن، شاید مردم کمی با پیوند پوست و شاید قرنیه ، مشکل داشته باشند. پیوند قرنیه که تنها یک معنا دارد: «بینایی». به عبارت دیگر، وقتی به یک نفر پیوند چشم زده شود، او می تواند بینایی خود را باز یابد؛ این بخشی از خاطره دکتر علی اصغر خدادوست، پدر پیوند چشم ایران که چند وقت پیش در مصاحبه با «خبرجنوب» از خاطره بینا شدن بیمارش میگفت: «یک بار بعد از اینکه عمل پیوند انجام شد و بیمار توانست اطراف را تماشا کند شروع به داد و هوار کرد طوری که همه کارکنان بیمارستان خود را به اتاق او رساندند تا ببینند چه خبر شده است. از دختر او پرسیدم آیا مادرش بیماری روانی دارد؟ دخترش گفت بیمار طی 45 سال گذشته توانایی دیدن نداشته است». بانویی که بینایی اش را پس از 45 سال به دست می آورد، پیش از عمل به دکتر خدادوست گفته بود: «خواب دیده ام که شما می توانید بینایی من را برگردانید؛ می دانم که میتوانید».
پیوند پوست هم همین طور است؛ این پیوند می تواند زندگی کسانی که تنشان در آتش سوخته کمک کند.
رئیس انجمن خیریه حمایت از بیماران کلیوی میگوید: «از ران و از ساق پا اندکی پوست بر میدارند؛ پوست مانند کبد، خود را باز تولید میکند و این گونه کسانی که باید با آثار سوختگی سر کنند زندگی با کیفیتی خواهند داشت؛ ضمن اینکه برای یک فرد مرگ مغزی، اهدای پوست و دیگر اعضا، باقیات و صالحاتی است که می تواند با خود به
آخرت ببرد».
البته این طور نیست که تنها در صورت مرگ مغزی بتوانیم با اهدای عضو یک انسان را از رنج بیماری نجات دهیم؛ گاهی با اهدای خون و سلول های بنیادی می توان بسیاری را از رنج بیماری هایی چون سرطان نجات داد.
رویای درمان سرطان
در آستانه تحقق
از وقتی این شیوه درمان باب شده، بسیاری امیدوار شده اند که بتوان برای برخی از انواع سرطان درمان پیدا کرد.
آن هم سرطان هایی پردرد که تاب و توان انسان را از میان می برند؛ مانند سرطان خون. پیوند سلول های بنیادی -همان که در گذشته پیوند مغز استخوان نامیده می شد- به آسانی اهدای خون است؛ البته این پیوند هم مانند پیوند کبد بیشتر از خانواده بیماران انجام می شود ولی گاهی پیش می آید که بیمار نمی تواند این پیوند را از خانواده دریافت کند.
این طور که دکتر مانی رمزی، رئیس بخش پیوند سلولهای بنیادی دانشگاه علوم پزشکی شیراز به گزارشگر «خبرجنوب» می گوید، در سال 95 در این مرکز نزدیک به 150 بیمار برای پیوند مغز استخوان -از دو نوع آلوژن و اتولوگ- جراحی شده اند؛ که امیدی فراگیر برای درمان سرطان شدهاند. «در این جراحیها، سلولهای بنیادی خونساز برای درمان سرطان خون شامل لوسمی حاد، لنفوم و میولوم به بیمار پیوند زده می شود و میتوان امیدوار بود که با این روش 50 تا 70 درصد بیماران درمان شوند». اما ضرورت اهدای سلولهای بنیادی چیست؟ دکتر رمزی میگوید: «بیشتر این پیوندها از اعضای خانواده انجام شده ولی همه بیماران اهدا کننده مناسب در میان اعضای خانواده ندارند؛ برای همین نیاز است بانک اهدا کننده سلولهای بنیادی فعال و تکمیل شود تا در زمان ضرورت از این بانک استفاده کنیم».
اهدای سلول های بنیادی، کار ساده ای است؛ به سادگی اهدای خون. منتها مردمی که می خواهند این کار را بکنند باید در بانک سلول های بنیادی نام نویسی کنند تا در زمان نیاز با آنها تماس گرفته شود. گویا تاکنون داده های 20 تا 25 هزار نفر در کشور و 4 هزار و 550 نفر در شیراز در این پایگاه ثبت شده. منتها متناسب با جمعیت 80 میلیون نفری ایران، اعضای این بانک باید به 100 هزار نفر افزایش پیدا کند.
دکتر بهروز غارثی فر، مسئول بانک پیوند سلول های بنیادی دانشگاه علوم پزشکی شیراز به گزارشگر «خبرجنوب» می گوید: «خونی که از اهدا کنندگان دریافت می شود، خون محیطی است و دیگر مانند گذشته از لگن گرفته نمی شود».
اگرچه «جان بخشی» بخشی از قدرت انکارناپذیر خداست، ولی جان و مهر هر دو عاریتی است که خدا در هستی انسان گذاشته. برای همین اهدای یک عضو و سلول می تواند اهدای زندگی باشد؛ و به نوعی به بهترین شیوه استفاده از آنچه خدا به بنده اش داده است.
این طور بیماران پیوند عضو یا مبتلا به سرطان که زندگیشان در گرو اهدای اعضای افراد مرگ مغزی یا سلول های بنیادی افراد سالم است می توانند «زنده» بمانند و «زندگی» کنند؛ بدون رنج و درد بیماری. و آن وقت افراد بسیار بیشتری
می توانند برای آینده و رسیدن به رویاهایشان برنامه بریزند یا خیالشان راحت باشد که سایه شان بالای سر فرزند است یا سایه ای بالای سرشان است.
46