در این یادداشت آمده است: قبل از آنکه تصویر هولناک سقوط اتوبوس سربازان در اذهان کمرنگ شود، شاهد پرپرشدن دانشآموزان و نخبگان در استان فارس هستیم. استان فارسی که زمانی به جهان فخر میفروخت و خورشید حقوق بشر از آنجا طلوع کرد. نمیدانم با کدام زبان که فارغ از فضای نمایش و تصنع و ریا باشد، با پدران و مادرانی که در این سهلانگاری، فرزندانشان را از دست دادند، ابراز همدردی کنم. خودم پدر هستم و دو فرزند در همین سن دارم و خوب میدانم جان و دل پدران و مادران بسته به آرامش و امنیت فرزندانشان است. با کدام زبان همدرد این خانوادهها بشوم، نمیدانم! یقین دارم بیبرنامگی و فقدان آییننامههای حمایتی و پیشگیرانه و نظارت بر جزئیترین امور مرتبط به دانشآموزان، این آیندهسازان فردای ایران را به ورطه مرگ راند.
من از شیراز آمدهام؛ از فارس که پاره تن ایران است؛ اما چه کنم! فرودگاه پاسخگو نیست، راهآهن استانم سالها است در اغمای عملیاتیشدن فرو رفته و جادههایش در بدترین حد خویش بدل به گذرگاه مرگ شدهاند. حالا شما کیفیت بیکیفیت این خودروهای بهاصطلاح ملی و داخلی را که سالانه چند صدهزار هموطن را به کام مرگ فرو میبرد، به اینها اضافه کنید.
اگر بخواهم واقعبینانه حرف بزنم، میگویم دهههاست شرمسار مردمان استانمان هستیم. شرمسار مسافران و میهمانان هستیم، شرمسار دانشآموزان و نخبگانمان هستیم و شرمسار سربازان سرزمینمان. حال خطابم به مسئولان اجرائی است. این استان طلای ناب ایران است و تمام جهانیان آماده سفر به این شهر جهانی و درآمدزایی در آن هستند. اگر به جد و واقعا و به دور از بیصداقتی به فکر درآمدهای غیرنفتی هستید، تنها راهش مالیات بر درآمد این ملت بیدرآمد نیست. بیایید راه و راهآهن و فرودگاه شیراز را احیا کنید و بگذارید مردم ایران مثل تمام مردم جهان حق انتخاب خودروی ایمن را داشته باشند تا به شما بگویم درآمد کجاست.
به سهم خود از همه مسئولان پیگیر حادثه سقوط اتوبوس قدردان هستم؛ ولی جا دارد کسی مسئولیت این فاجعه را بر عهده بگیرد و در کنار حضور و پیگیری، فرهنگ پذیرش مسئولیت و استعفا هم در کشور ما نهادینه شود. مایل نیستم به رسم عادت دیرینه تسلیت بگویم؛ فقط میگویم من هم یک پدرم. بار سنگین غمی را که تحمل میکنید، با دل و جان درک میکنم. ما کوتاهی کردهایم؛ مسئولان کوتاهی کردهاند؛ شرمندهایم و اینجانب مطابق مسئولیتم و به جد پیگیر این ضایعه ملی خواهم بود.
6114/ 2027
من از شیراز آمدهام؛ از فارس که پاره تن ایران است؛ اما چه کنم! فرودگاه پاسخگو نیست، راهآهن استانم سالها است در اغمای عملیاتیشدن فرو رفته و جادههایش در بدترین حد خویش بدل به گذرگاه مرگ شدهاند. حالا شما کیفیت بیکیفیت این خودروهای بهاصطلاح ملی و داخلی را که سالانه چند صدهزار هموطن را به کام مرگ فرو میبرد، به اینها اضافه کنید.
اگر بخواهم واقعبینانه حرف بزنم، میگویم دهههاست شرمسار مردمان استانمان هستیم. شرمسار مسافران و میهمانان هستیم، شرمسار دانشآموزان و نخبگانمان هستیم و شرمسار سربازان سرزمینمان. حال خطابم به مسئولان اجرائی است. این استان طلای ناب ایران است و تمام جهانیان آماده سفر به این شهر جهانی و درآمدزایی در آن هستند. اگر به جد و واقعا و به دور از بیصداقتی به فکر درآمدهای غیرنفتی هستید، تنها راهش مالیات بر درآمد این ملت بیدرآمد نیست. بیایید راه و راهآهن و فرودگاه شیراز را احیا کنید و بگذارید مردم ایران مثل تمام مردم جهان حق انتخاب خودروی ایمن را داشته باشند تا به شما بگویم درآمد کجاست.
به سهم خود از همه مسئولان پیگیر حادثه سقوط اتوبوس قدردان هستم؛ ولی جا دارد کسی مسئولیت این فاجعه را بر عهده بگیرد و در کنار حضور و پیگیری، فرهنگ پذیرش مسئولیت و استعفا هم در کشور ما نهادینه شود. مایل نیستم به رسم عادت دیرینه تسلیت بگویم؛ فقط میگویم من هم یک پدرم. بار سنگین غمی را که تحمل میکنید، با دل و جان درک میکنم. ما کوتاهی کردهایم؛ مسئولان کوتاهی کردهاند؛ شرمندهایم و اینجانب مطابق مسئولیتم و به جد پیگیر این ضایعه ملی خواهم بود.
6114/ 2027
کپی شد