ماما فریاد گریه نوزاد را به وسعت یک عشق، صبوری می کند و چنان مادر را همراهی می کند که گویی فرشتهای سفیدبال در آغازین لحظات مادر شدن به یاری او آمده است تا درد زایمان را تحمل کند، برای دیدن لبخند نوزادی که مانند لوح سفیدی است که بر قلب او میتوان نقش عشق زد!
پنجم ماه می مصادف با 15 اردیبهشت از سوی سازمان بهداشت جهانی و کنفدراسیون بین المللی مامایی به نام روز جهانی ماما نام گذاری شده است. ماماها با تعهد خود در برابر زنان باردار میتوانند در کاهش مرگ و میر نوزادان و مادران تاثیر بسزایی داشته باشند.
این قشر متعهد چنان زندگی خود را با تولد یک نوزاد عجین کردهاند که تمامی لحظات مراقبت از مادر در دوران بارداری، پیش از تولد و پس از آن را خاطره میدانند و اعتماد به ماما از سوی مادران برای انجام زایمان طبیعی در صورت وجود شرایط لازم و مطلوب را بهترین هدیه به خود می دانند.
به همین مناسبت «خبرجنوب» پای خاطرات دلنشین تنی چند از ماماهای نمونه و فعال کشور و استان فارس نشسته که از نظر می گذرانیم.
سارا حمزه لو مقدم- مامای نمونه کشوری:
حدود 23 سال پیش به عنوان ماما در یکی از مناطق محروم مشغول بودم. آن منطقه مشکلات بسیاری از نظر امکانات داشت، از روستاهای دور و نزدیک به بخش زایمانی که در آن فعال بودم برای به دنیا آوردن فرزندشان میآمدند. محل زندگیام دقیقاً در کنار اتاق زایمان بود و 24 ساعته به تنهایی خدمات را ارایه میدادم. یکی از شبهای زمستان به من اطلاع دادند که یک زائو از روستاهای اطراف مراجعه کرده و رو به روی در ورودی پشت یک وانت در حال زایمان است.
هوا تاریک بود و با یک فانوس خودم را فوراً به آن زن رساندم، در حال زایمان بود و امکان آوردن او به داخل اتاق هم وجود نداشت. در عین حال بچه از پا در حال متولد شدن بود و شرایط زایمان دشوار بود. پای نوزاد بیرون آمده بود و استرس زیادی را تحمل می کردیم اما به هر حال زایمان انجام شد و هم حال بچه خوب بود و هم حال مادر. با وجود گذشت سال ها از آن شب، هنوز آن صحنه ها و خاطره آن تولد در ذهنم ماندگار است.
نیلوفر باهوش- مامای نمونه کشوری
بعد از کلی بیخوابی شبانه، صبح زود وارد بخش زایمان شدم. با دانشجوهایم بالای سر مادر بارداری که فوق العاده حساس بود رفتیم. او اجازه نمی داد معاینه اش کنیم. بعد از حرف زدن با او راضیاش کردم که با ما همکاری کند اما وضعیت زایمانش خوب پیش نمیرفت و نگرانیهایش اوضاع را بدتر می کرد. هر چقدر برایش توضیح می دادم که زایمان طبیعی بهتر از سزارین است، اعتماد نمی کرد و تحمل مقابله با درد را نداشت. بالاخره تصمیم گرفته شد که او برای سزارین به اتاق عمل برده شود. بعد از 5 دقیقه انتقال او من را به اتاق عمل پیج کردند، با خودم فکر کردم که چه اتفاقی افتاده است. نکند من و یا دانشجوها اشتباهی کردهایم. با این افکار وارد اتاق عمل شدم. بیمار را دیدم که در حال زایمان طبیعی روی ویلچر بود و از پرسنل خواسته بود فقط من زایمانش را انجام دهم. با آن وضعیت سخت مادر، بدون این که حتی گان تنم باشد بچه را به دنیا آوردم. جالب این بود که بچه با وزن 4 کیلو و 200 گرم به دنیا آمد و زایمان بسیار سختی بود. خدا را شکر مادر و نوزاد سالم به اتاق ریکاوری رفتند و خانوادهاش بسیار برایم دعا کردند. احساس خوبی را تجربه کردم به خاطر این که توانسته بودم ارتباط خوبی با بیمار برقرار کنم به طوری که او تمایل داشت تنها من در کنارش باشم و زایمانش را انجام بدهم. باید بگویم در این حرفه اخلاق خوش و ارتباط قوی با بیمار رمز موفقیت است.
منیژه اسدی- مامای نمونه کشوری
خدا را شاکرم که ماما هستم و خداوند به من لطف کرده که میتوانم اولین لحظات تولد یک انسان و ورود او به این دنیا و عشق مادر به فرزند را نظاره گر باشم. نوزاد نخستین نگاه معصومانه اش را به ما می اندازد و ما هستیم که گریه اش را صبوری می کنیم. روزی با خانواده برای خرید به مغازه ای رفتم صاحب مغازه به دخترش اشاره کرد و به من گفت میشناسیاش و من با تعجب نگاه کردم، وقتی برخورد من را دید فوراً گفت این دختر همان نوزادی است که در بدو تولد همه فکر میکردند نفس نمی کشد و مرده است اما شما به عنوان ماما او را ماساژ قلبی داده و احیا کردی. در تمامی این سالها همیشه دعایتان می کنم.
مریم فخار- ماما و نخستین مجری «زایمان در آب» در کشور
چندی پیش زایمان خانمی طولانی شد و شرایط تولد اتفاق نمیافتاد. با وجود این که مادر شرایط زایمان طبیعی را داشت، هر قدر او را حمایت می کردیم بچه به دنیا نمیآمد. به همین دلیل با جراح تماس گرفتیم که نزد او بیاید. استرس زیادی داشتیم؛ با توجه به این که زایمان در آب با ریلکسیشن و پخش صداهای آرامش دهنده به نحو مطلوبتری انجام می گیرد، حدیث کسا را پخش کردیم و با یک حالت ملتمسانه یا حسین (ع) میگفتیم که یکی از همکاران داد زد و گفت بچه دارد به دنیا می آید؛ برای همه تعجب آور بود، 10 روز بعد شوهر آن زن به کلینیک آمد و گفت در همان لحظات قبل از تولد فرزندم، نذر کردم که فرزندمان سالم متولد شود تا به پابوس امام حسین (ع) بروم و همین کار را کردم.
مرضیه یوسفی نژاد- مامای بیمارستان حضرت زینب (س)
سعادت داشتم که در جریان زلزله بم به مردم خدمت کنم و در چادرهای صلیب سرخ و کمپ هایی که وجود داشت مستقر شدم. فضایی بسیار صمیمی و متواضعانه بین پرسنل درمانی حاکم بود. مادری باردار به یکی از چادرها مراجعه کرد. صدای قلب جنین او افت داشت و در ماه نهم به سر می برد. این وضعیت نگرانمان کرده بود، با یکی از امدادگرانی که از کشور فنلاند به بم آمده بود مادر را در وضعیت بهتری قرار دادیم و برای او سزارین انجام شد و بچه سالم به دنیا آمد. تولد یک نوزاد در آن شرایط دشوار بعد از زلزله همه را منقلب کرده بود و آن تولد امید را در دل ما زنده کرد.
از دیگر خاطراتم میتوانم به دوران گذراندن طرح اشاره کنم که در حال انجام زایمان یک زن از یک روستای محروم بودیم که 2 پای بچه بیرون آمده بود و بزرگی پاها من را دچار استرس کرد که با این وضع سر و تنه نوزاد چقدر درشت است و زایمان سختی را در پیش داریم اما به یکباره آن نوزاد به دنیا آمد و تنها پا بود و تنه و این عجیبترین تولدی بود که تاکنون دیده ام!
طاهره شهبازی- مامای بیمارستان حضرت زینب (س)
معمولاً مادرانی که شکم اول سزارین می شوند، بار دوم نیز فرزند آن ها به همین روش متولد میشود. شیفت بودم و خانمی که در روز آخر بارداری بود مراجعه کرد، هنگامی که برای انجام زایمان طبیعی او را معاینه می کردم جای سزارین قبلی را بر روی شکمش دیدم، بسیار مضطرب شدم چرا که بچه با پا بود و در چنین مواردی باید سزارین انجام شود، به دلیل شرایط موجود بسیار استرس داشتم اما زایمان را طبیعی انجام دادیم و موفق شدیم.
هم بچه و هم مادر حال خوبی داشتند و همین خستگی بسیار را از تن من و همکارانم درآورد.
46