پایگاه خبری جماران: در قسمت قبل یک عامل مهم دفع سمّ یأس در جامعه ایران را ورود «همه» مردم به میدان بیان کردیم و بر ضرورت به رسیمت شناختن تمام اقشار، سلیقه ها و تیپ های اجتماعی اصرار ورزدیم.
واقعیت این است که انسان ها وقتی در انفعال قرار گیرند یا دست کم تصور کنند که قدرتی در تعیین مقدرات جمعی خویش ندارند به مرور زمان تعلق خاطر خود نسبت به جمع را از دست داده و به سوی بی تفاوتی یا حتی خشم و نفرت نسبت به مجموعه یاد شده می روند؛ آنان ممکن است بگویند وقتی ما تأثیری در سرنوشت خویش نداریم چرا باید برای کلیت این مجموعه دل بسوزانیم و هزینه بدهیم؟! فراموش نکنیم که پیش تر یکی از توجیهات افراد برای عدم شرکت در انتخابات همین مسأله بوده و برخی با جملاتی همچون «رأی بدهیم که چه بشود؟» و... اهتمامی به امر انتخابات نداشتند اما تجربه دوران هشت ساله 84 تا 92 بخش عمده مردم را متنبه کرد که «رأی» چه اثر بالایی را می تواند در کلیات و جزییات زندگی آنان داشته باشد؛ با این حال خطر تصور بلااثر بودن همچنان پابرجاست.
سخن امام را در واپسین سال عمر خویش فراموش نکنیم که گفتند، « سلیقه های مختلف باید باشد، لکن سلیقه های مختلف اسباب این نمی شود که انسان باهم خوب نباشد. من عرض کردم مثل طلبه ها که با هم مباحثه می کنند، آن وقتی که مباحثه می کردند جار و جنجال جوری بود که انسان خیال می کرد دشمن هم هستند، وقتی مباحثه تمام می شد می نشستند به دوستی کردن و انس. اگر در یک ملتی اختلاف سلیقه نباشد، این ناقص است. اگر در یک مجلسی اختلاف نباشد، این مجلس ناقصی است. اختلاف باید باشد، اختلاف سلیقه، اختلاف رأی، مباحثه، جار و جنجال اینها باید باشد، لکن نتیجه این نباشد که ما دو دسته، بشویم دشمن هم. باید دو دسته باشیم در عین حالی که اختلاف داریم، دوست هم باشیم». (صحیفه امام، ج21، ص: 46)
آنچه در این سخن واضح است تأکید و تایید امام بر «کثرت در عین وحدت» و به رسمیت شناختن تفاوت هاست؛ مسأله ای که گویا امروز همه ما در پذیرش آن دچار خلل هستیم؛ یکی آن دیگری را نادیده می گیرد و طرف مقابل هم لجوجانه هم مقابله به مثل می کند و هم آن طرف را تحقیر می کند. همین پدیده از عوامل شکاف و کاهش امید در جامعه است.
البته در خصوص این جمله گرانقدر امام نکات مختلفی در همین حوزه قابل بیان است که در قسمت های آتی بدان خواهیم پرداخت.
در استمرار این رویکرد، «نقدهای مطلق انگارانه و غیرمسئولانه»، دیگر اثر نادیده گرفتن بخش هایی از مردم است. بدین معنا که اگر کسی احساس نادیده گرفته شدن و سپس، انفعال کرد؛ بعد از مدتی تعلق خاطر خود به جمع را هم از دست داده یا دست کم این حس تعلق را نادیده می گیرد؛ در این جا او نقدها و نظرهایش به وضعیت کشور و عملکرد مسئولان نیز غیرمسئولانه و در موارد بسیار، غیر واقعی و غیرمنصفانه خواهد شد. آنان در ناخودآگاه خویش می گویند، «وقتی من و مطالبه ی من جایی در ذهن و عمل مسئولان ندارند چرا من باید محذورات و تنگناهای آنها و امکانات کشور را درک کنم؟!» پس بی رحمانه نقد می کنند و فی المثل در نظر نمی گیرند که کشور درآمد بالایی برای رونق اقتصاد ندارد یا دولت(به معنای قوه مجریه) در موضوع فیلترینگ و آزادی های سیاسی دست چندان بازی ندارد؛ پس آن را زیر سوال می برند و حتی رأی خود به همین دولت هم فراموش می کنند!
حالا همین مثال ها را به سطح کلان تر ببرید؛ اگر خدای نخواسته مردم فکر کنند جایگاه تعیین کننده سابق را ندارند حتی نسبت به آرمان های اساسی ملی و دینی این انقلاب که خون هزاران شهید به پای آن ریخته شده ممکن است بی تفاوت شوند و خشمگنانه به آنها هم نیش و کنایه بزنند.
پایبندی و حس تعلق خاطر به ارزش ها مهم ترین لازمه امیدواری، تحمل مشکلات کشور و درک متقابل میان نظام و مردم است؛ همانگونه که در دوران دفاع مقدس ارزش گرایی یا به تعبیر امام عامل «ایمان»، «وحدت کلمه» و همگرایی بی نظیری را در کشور به وجود آورد و نقش آفرینی تک تک مردم اجازه نداد تا یک وجب از خاک ایران در اشغال بیگانه بماند.
البته تاکنون مردم نشان داده اند که در لحظات حساس فارغ از این خشم و ناامیدی ها عمل می کنند.
این یادداشت ادامه دارد...