پایگاه خبری جماران: در این ماه سه تن از علمای وارسته دار فانی را وداع گفتند که هر یک ستاره ای بودند، مرحوم حاج سید مهدی طباطبایی، مرحوم حمید زاده و مرحوم استاد احمدی.
اکثر مردم تهران به گونه ای با این سه دانشمند وارسته آشنایی داشتند و از فقدان آنها متأثرند. مرحوم طباطبایی در منطقه شهدا و خراسان به عنوان یک امام جماعت و خطیب و خدمتگذار مشهور بود. مرحوم حمیدزاده را با سخنرانی ها و منابر فوق العاده تأثیر گذار و تألیفات علمی، بویژه در حوزه نهج البلاغه و قرآن خیلی ها می شناختند و بالاخره مرحوم دکتر احمدی که از چهره های علمی در حوزه و دانشگاه محسوب
می شد و جزء شاگردان خاص مرحوم علامه طباطبایی و امام خمینی (ره) بود بیشتر مردم بویژه اندیشمندان او را می شناختند. خداوند همه آنها را رحمت کند و در آخرت بر سر سفره امیر المؤمنین (علیه السلام) میهمان نماید.
به مناسبت ارادتی که به جناب دکتر احمدی داشتم مطالبی کوتاه به شرح زیر عرض می کنم:
اولاً:
فقدان این ستارگان علم و تقوی واقعاً سخت و سنگین است. سالها طول می کشد تا مجددا شخصیتی بزرگ همچون دکتر احمدی تربیت شود و خود منشأ صدها اثر علمی و فلسفی باشد. عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی که بعدها شورای عالی انقلاب فرهنگی نام گرفت، ریاست بر سازمان سمت که متولی کتب درسی دانشگاه ها
می باشد، تدریس فلسفه و حکمت در دانشگاه و حوزه، تألیف ده ها اثر و شرکت در صد ها همایش و کنگره از استاد احمدی چهره ای علمی و دانشمند ساخت و نشان می دهد که به این سادگی ها جای خالی او پر
نمی گردد.
ثانیاً:
از بین دانشمندان گذشته و حال کسانی داریم که در این حد از نبوغ می باشند اما در کنار شخصیت علمی ایشان، شما با فردی آشنا می شوید که فوق العاده با ادب، متین، باسواد و پرکار بود.
او در کنار تدریس، مدیریت مؤسسه و سازمان سمت را دارا بود که می بایست صد ها دانشمند را راهبری نماید. در صرف بیت المال فوق العاده حساس و سختگیری می کرد. در انتشار آثار اعم از کتاب ها، نشریات و برپایی همایش ها به هیچ وجه اجازه نمی داد مقالات و مطالب سخیف و غیر علمی انتشار یابد. در سخنرانی ها جامع و عمیق سخن می گفت و برای وقت مخاطب ارزش قائل بود.
ثالثاً:
دکتر احمدی با این مقام علمی فوق العاده متواضع بود. بارها به مسجد حضرت ابوالفضل (علیه السلام) جهت اقامه نماز می آمدند و در بین مردم به صورت عادی می نشستند و وقتی اصرار داشتیم که امامت را به عهده داشته باشند پرهیز می کردند.
ایشان اصرار داشتند بعد از حمد بخشی از قرآن را در نماز ها تلاوت کنند که خودشان می گفتند صدها و بلکه هزاران بار قرآن را با تدبر در نماز ختم کرده اند.
در توسلات به معصومین (علیهم السلام) بویژه به ساحت مقدس رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) ارادت عجیبی داشتند و وقتی از سیره آنان سخن می گفتند با جان و دل آنان را توصیف می نمودند. مخاطبان سخنرانی های ایشان و شاگردان درس استاد احمدی اقرار می کنند که دکتر احمدی هر آنچه وصف می کرد به آن عمل
می نمود.
رابعاً:
از خود ایشان و اطرافیان بارها می شنیدم که مردم برای یافتن راهنما و مرشد به زحمت می افتند. مرتب از علما سوال می کنند که فردی را معرفی نمایند. جالب اینکه به دلیل تبلیغات غلط به کمتر از مرحوم قاضی و شاه آبادی هم راضی نمی شوند و چون این افراد بسیار نادر هستند حاضر نمی شوند در محضر دیگر علما تلمذ نمایند. سابق بر این رسم بود اهل هر محله و هر شهر به عالم محل خود تأسی می کردند و بعضی خواص برای تلمذ و بهره بردن از محضر دیگر علما هجرت می نمودند. در همین تهران قبل از انقلاب 8 جلسه تفسیر و اخلاق برپا بوده است که هر کدام رونق خاصی داشته است.
به راستی آیا سید مهدی طباطبایی، شاه آبادی و دکتر احمد احمدی با این همه کمالات علمی و اخلاقی
نمی توانند مربیان خوبی برای ما و خانواده هایمان باشند؟ چرا در زمان حیات این بزرگان از محضر آنان استفاده نمی کنیم و به بهانه های واهی سراغ افرادی می رویم که افسانه ای شده اند؟
آیاعالم پرهیزگاری که نه دروغ می گوید، نه تملق و چاپلوسی بلد است، نه تظاهر می کند شایسته هدایت جامعه نیست؟
آیا دانشمندی که حدود 70 سال با زهد و تقوی از اندیشه ناب اسلام محمدی تبلیغ کرده است و در زندگی اش کمترین ابهامی وجود ندارد نباید به عنوان الگوی هدایتی مطرح شود؟
یاد و خاطره این استاد گرانقدر که توانست علم و تقوی و مبارزه و خودسازی را باهم جمع کند گرامی باد. امید این که شاگردان و مریدان بتوانند با تأسی به اخلاق حسنه او یادش را گرامی داشته باشند.
محمدرضا حشمتی
رمضان 1439
خرداد 1397