پایگاه خبری جماران: تاریخ و فلسفه انشعاب مجمع روحانیون مبارز از دل جامعه روحانیت مبارز مسأله ای بسیار مهم و جریان ساز در تاریخ سیاسی معاصر ایران است. در همین راستا به سراغ حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی رحمانی، استاد حوزه و دانشگاه، فرمانده بسیج مستضعفین در زمان امام، رییس سابق سازمان عقیدتی نیروی انتظامی و عضو مجمع روحانیون مبارز رفتیم. وی در این گفت و گو با اشاره به سختی های به وجود آمده برای مجمع روحانیون مبارز گفت: «ما همیشه تاکید کردیم که نه کسی از ما با اصل نظام مشکل دارد و نه کسی از ما با رهبری. زمان دولت احمدی نژاد می دیدیم که جامعه را در دل چاه می اندازند و نتوانستیم نسبت به آن سکوت کنیم. چه تهمت هایی که به ما زدند صرفا به خاطر آنکه زودتر از بقیه خطر این جریان را متوجه شدیم.»
مجمع روحانیون مبارز محور تشکیل خود را حمایت و حرکت در مسیر اسلام ناب محمدی تعریف کردند. اسلام ناب محمدی چه مفهومی داشت که نیازمند ایجاد تشکلی جدید در این راستا بود؟
بر همه معلوم است که انقلاب اسلامی و نظام سیاسی زاده آن بر اساس اندیشه های فقیه بزرگ و فقید، حضرت آیت الله العظمی امام خمینی و به تبعیت و قیام ملت ایران و بر پایه دین رهایی بخش اسلام در سال 57 به پیروزی رسید. بنابراین انقلاب ما بر سه رکن اساسی اسلام، امام و مردم استوار است. اسلامی که امام امت قیام را برای احیا آن انجام دادند مکتب رهایی بخش، به دور از تبعیض و تحقیر انسان، فقر و فساد انسانی بوده، مکتبی که تضمین کننده عدالت اجتماعی، کرامت و حقوق انسانی و... است؛ امام امت با این تعریف از اسلام بزرگترین حماسه را در پایان این هزاره دوم میلادی، در عصر دین گریزی و دین ستیزی، پیروز ساخت. مردمی هم که از امام تبعیت کردند، بیش از هزار سال دین اسلام را پذیرفته بودند، اما احکام این دین حنیف را در سرزمین خود به صورت صحیح کمتر می یافتند. در همین راستا این ملت برای رهایی از استبداد داخلی و نفی هر گونه استعمار برای برپایی احکام و حکومت اسلامی به پا خواستند. چون شعار امام نیز مردم سالاری دینی بود، مردم را پشت خود به صف کرد.
امام با قرائتی که از اسلام ارائه دادند، یعنی قرائت مردم سالار از دین که حاکمیت دین بر مردم را مبتنی بر این نگرش نوین دانسته که رای و نظر آن ها را در اداره امور مملکتی دارای اهمیت و تاثیرگذار بیان می داند، توانست گام های بزرگی را در احیای اندیشه دینی در جهان بردارد. از جانب دیگر، حضرت امام در کنار همه این مطالب مصالح عمومی را نیز از فقه، یعنی کتاب و سنت و نهایتا اجتهاد خود، استنباط کرده بودند که این مسئله توانسته بود یک فتح باب بزرگی در مسائل مختلف فقهی و سیاسی کشور به وجود آورد. این نگاه پویای امام باعث یک بالندگی ویژه شد که مردم و حاکمیت مردم را با این نگرش به صورتی تلفیق کرد که موجب تشکیل جمهوری اسلامی ایران شد. قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز بر همین مسئله استوار است. امام این نوع نگاه را اسلام ناب محمدی خواند. اسلامی که مردم را یکی از پایه های اصلی خود می داند. این اسلام ناجی حقوق انسان هاست، ناجی و حافظ کرامت خلق خداست و بر عدالت اجماعی در هر جهتی حفاظت می کند. حال هر نظامی که بخواهد بر اساس اراده عمومی، به عدالت اجتماعی برسد، می تواند از آن به عنوان یک الگوی قابل قبول بنگرد.
پس شما علت تفوق اندیشه امام نسبت به سایر علما را در ارائه نظریه «اسلام ناب محمدی» می دانید؟
در طول تاریخ اسلام، بسیار قیام صورت گرفته است، اما باید پرسید چرا معدود قیامی بعد از معصومین پیروز شدند؟ می توان دلیل اصلی آن را قرائت های نادرست در بستر محیطی این قیام ها دانست. اینکه تفکرات بسته و قشری از اسلام بیان شود خود حتی بیشترین ضربه و آسیب را به دین زده اند. مثلا در گذشته زمانی که صحبت می شد از بسیاری از نوگرایی هایی که در متن دین است، با آن صحبت ها و قالب های کهنه و واپسگرایانه، سرکوب می شد بسیاری از مطالب به صورت قالب های کهنه ارائه می شد. همین رفتار باعث دین گریزی جامعه بود. از جانب دیگر هم برخی از مذهبیان و حتی روحانیان در مقابل ظلم اندیشه های عجیبی داشتند. آن ها می گفتند که باید امام زمان بیاید تا دین اجرا شود. بسیاری از مسائل سیاسی را نیز از دین بری می دانستند و می گفتند که دین و دینمدار باید از این مسائل بری باشد.
کار به جایی رسید که امام گفتند سال ها تلاش شده که دین از سیاست جدا شود؛ سال ها تلاش شده که صرفا یکسری اعمال ظاهری در میان مردم باقی باشد. دین از سیاست، حکومت، اقتصاد و... دور شود. حتی خود ما روحانیون هم باور نمی کردیم با این دید انقلاب اسلامی شکل بگیرد. به ما می گفتند که به جای کار سیاسی بروید و درستان را بخوانید. هر وقت آقا امام زمان آمدند خودشان ظلم ها را کنار می زنند و حقیقت دین را آشکار می سازند. همین صحبت ها بود که امام خمینی در پاسخ گفت تا زمانی که امام زمان نیامده است چه کار کنیم، با حکومت های خود فروخته و دین ستیز باید سازش کرد؟ شاید یک میلیون سال دیگر هم امام زمان ظهور نکند، تلکیف ما چیست؟ آیا هیچ تکلیفی در قبال اسلام نداریم؟ همین بود که عده ای هم به خاطر نظرات نادرستی که داشتند، حتی پس از انقلاب در مقابل امام ایستاده بودند. امام این افراد را مبلغان اسلام آمریکایی می دانستند.
به تعریف «اسلام آمریکایی» اشاره کردید. امام اسلام آمریکایی را چه می دانست؟
اگر نگاهی کنیم به برخی سوالات که از امام پرسیده می شد مانند نقش دادن به بانوان و ... تعریف ایشان از اسلام آمریکایی مشخص می شود. زمانی که می بینیم این سوال پرسیده می شد آیا زنان در جمهوری اسلامی نقش دارند یا خیر، وقتی می بینیم که چه محدودیت هایی بر جامعه از جانب برخی بر اسلام تحمیل می شد. مثلا همین مسئله موسیقی و آهنگ های خوب یا شطرنج، می توان اسلام آمریکایی را دید. من خودم بودم زمانی که حاج احمد آقا رفتند پیش امام و امام به ایشان گفتند اگر ما اصل نماز را منکر شده بودیم آنقدر اعتراض نمی شد و نامه نمی آمد تا الانی که گفته ام اگر قمار با شطرنج نشود نفس این بازی حرام نیست. اما اسلام آمریکایی را اسلامی می دانستند که صرفا به ظاهر نگاه می کند و بواطین امور را در نیافته و همین تصور باعث می شود این اسلام، اسلامی سلفی شود.
پس در راستای حمایت از اسلام ناب محمدی و مقابله با اسلام آمریکایی مجمع روحانیون مبارز راه اندازی شد؟
بله. البته این مسئله بدان مفهوم نیست که خدایی نکرده اعضای جامعه پیرو اسلام ناب محمدی نبودند، بلکه این مجمع می خواست تلاش متمرکزی را در این راه انجام بدهد. در این زمینه باید گفت حضرت امام زمانی که دیدند احتمال دارد کسانی نفوذ کرده باشند در جامعه مسلمان ما، آن منشور روحانیت از جانب ایشان منتشر شد. بعدها نیز اختلافات سیاسی میان اعضای جامعه روحانیت مبارز به وجود آمد و نهایتا منجر به این شد که از امام در خصوص انشعاب سوالاتی پرسیده شود. پیش این پرسش اکثریت مجمع عضو جامعه روحانیت مبارز بودند. جامعه روحانیت مبارزی که پیش از انقلاب، آن طور که تعریف می کردند، جمعیتشان به بیش از ده نفر تجاوز نمی کرد. اما این ده نفر افراد شاخصی بودند از جمله آیات و حجج اسلام بهشتی، مطهری، شاه آبادی، موسوی خوئینی ها، کروبی، ملکی، امامی جمارانی، سید محسن هزاوه ای و... این تشکل برای آن تشکیل شده بود که با آن متحجرینی که با اصل نهضت همکاری نمی کردند یا برخی از آخوندهای درباری که با جنبش مبارزه می کردند مقابله اندیشه ای کنند. پس از پیروزی انقلاب هم شخصیت های بزرگی به آن پیوستند. کسانی مانند آیت الله خامنه ای، آیت الله هاشمی رفسنجانی، آیت الله مهدوی کنی و... و همین طور شخصیت های دیگری که نتیجتا جمعیت بزرگی را شکل دادند.
اما از زمانی که انتخابات شد و بحث برخی از موضعگیری ها پیش آمد، امام خمینی به نظر من دیدند که این تک صدایی به ضرر انقلاب مردم ایران است. این که صرفا یک اندیشه و یک صدا، حتی زمانی که چهره های بزرگی موجود باشند، موجب ناهنجاری در جامعه است. مشخصا هیچ یک از فقهای ما در اصول با هم اختلاف ندارند، اما در به کارگیری این اصول بر اساس مسائل مختلف اظهارنظرهای مختلف می کنند. حال اگر صرفا فقط یک جریان فعال باشد مشخصا فضای جامعه آن را منفی ارزیابی می کند و محیط تضارب آرا را از بین می برد. رویکرد جامعه روحانیت در برخی موارد حتی با نظرات حضرت امام سازگاری نداشت. به همین واسطه جمعی نزد امام رفتند و گفتند ما با هم دوستیم و هم لباس، مواردی اما اختلاف نظر وجود دارد؛ حال چه کنیم؟ امام هم که انگار منتظر این صحبت بودند فرمودند بسیار خوب است.
نکته اصلی آنجاست که اکثر این دوستان از افراد مورد اعتماد امام بودند. افرادی مانند آیات و ححج اسلام جلالی خمینی، نمایندۀ امام و امام جمعۀ خمین ـ سید محمود دعایی، نمایندۀ امام و سرپرست روزنامۀ اطلاعات و نمایندۀ مجلس شورای اسلامی ـ سید محمد ابطحی، مدیر صدای جمهوری اسلامی ایران ـ سید سراج الدین موسوی، عضو دفتر حضرت امام، مسئول حفاظت منطقۀ جماران، نمایندۀ امام و فرمانده کل کمیتۀ انقلاب اسلامی ـ محمدحسن رحیمیان، عضو دفتر حضرت امام، مسئول مجلۀ «پاسدار اسلام» و استاد دانشگاه ـ مهدی کروبی، نایب رئیس مجلس شورای اسلامی، نمایندۀ امام و سرپرست حجاج ایرانی و نیز نمایندۀ امام و سرپرست بنیاد شهید انقلاب اسلامی ـ امام جمارانی، نمایندۀ امام و سرپرست سازمان حج و اوقاف و امور خیریه ـ حسن صانعی، عضو و مسئول امور مالی دفتر حضرت امام و نمایندۀ امام و سرپرست بنیاد 15 خرداد ـ محمدعلی انصاری، عضو دفتر حضرت امام و مسئول امور سیاسی و فرهنگی دفتر حـضرت امام ـ موسوی خوئینیها، دادستان کل کشور و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ـ علی اکبر آشتیانی، عضو دفتر حضرت امام، نمایندۀ امام و مسئول عقیدتی ـ سیاسی ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران ـ سیدحمید روحانی، مورخ و مسئول اسناد انقلاب اسلامی ـ موسوی لاری، از اعضای شورای حج ـ کیان ارثی، نمایندۀ مجلس شورای اسلامی ـ محمدرضا توسلی، عضو دفتر حضرت امام و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو دبیرخانۀ مرکزی ائمۀ جمعه ـ مجید انصاری، رئیس سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور و نمایندۀ شورایعالی قضایی ـ محمدعلی نظام زاده، نمایندۀ حضرت امام در اوقاف و عضو مؤسسۀ جامعة الزهرا ـ سید محمد خاتمی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، نمایندۀ امام و سرپرست مؤسسۀ کیهان ـ سید علی اکبر محتشمی، وزیر کشور، عضو دفتر حضرت امام ـ سید محمد هاشمی، عضو دفتر حضرت امام و نمایندۀ شورایعالی قضایی در شورای سرپرستی صدا و سیما و دبیر این شورا ـ محمدعلی صدوقی، عضو دفتر حضرت امام و معاون شورایعالی قضایی ـ سیدتقی درچه ای، امام جماعت در منطقۀ شهرری ـ اسداللّه بیات، نمایندۀ مجلس، عضو هیأت رئیسه و مسئول مؤسسۀ مسجد جامع نارمک ـ هادی غفاری، نمایندۀ مجلس، مسئول مؤسسۀ الهادی ـ محمدعلی رحمانی، عضو دفتر حضرت امام و فرمانده بسیج مستضعفان ـ صادق خلخالی، نمایندۀ مجلس شورای اسلامی ـ منتجب نیا، نمایندۀ مجلس شورای اسلامی ـ عیسی ولایی، نمایندۀ مجلس شورای اسلامی. نامه ای که در آن خط مشی ما را از اصولی بیان می کند که به طور جامع در «پیام حج» که به حق «منشور انقلاب» نام گرفت، ارائه شده است. خط مشیای که در نامهها و پیام های پس از آن به ویژه در تبیین اسلام ناب محمدی ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ و بیان مرزها و تفکیک آن از اسلام امریکایی توسط امام خمینی مطرح شده است. نگرانی آن می رفت که این حرکت نشانه تفرقه بین صفوف انقلابی باشد و امام آن را تایید نکنند. چون می دانستیم که اگر از جانب امام خمینی این حرکت تایید نشود بی شک این تشکل ناموفق خواهد شد. امام اما پس از آنکه سیر قضیه را شنیدند و این نامه را خواندند همان روز پاسخ را فرمودند و نوشتند: «سیر قضیه به همین صورتی است که در نامه آورده اید، انشعاب از تشکیلاتی برای اظهار عقیدۀ مستقل، و ایجاد تشکیلات جدید، به معنای اختلاف نیست. اختلاف در آن موقعی است که خدای ناکرده هرکس برای پیشبرد نظرات خود به دیگری پرخاش کند که بحمداللّه، با شناختی که من از روحانیون دستاندرکار انقلاب دارم، چنین کاری صورت نخواهد گرفت. من به شما و همۀ کسانی که دلشان برای اسلام عزیز میتپد دعا میکنم، و توفیق آقایان را از خداوند متعال خواستارم. والسلام علیکم و رحمةاللّه.»
این جواب امام را بد نیست کسانی که از روز تاسیس مجمع به جان آن افتادند دوباره و چند باره بخوانند.
حال پس از گذشت سی سال از تاسیس مجمع روحانیون مبارز، آیا هنوز اندیشه ها مانند همان زمان است؟
بعدها البته تغییراتی در مجمع صورت گرفت. یکی از این موارد تغییر اساسنامه بود که در سال 1384 رخ داد. اما این تغییرات به صورت بنیادین نبوده و صرفا به خاطر تغییرات در شرایط زمانی بود. این تغییرات نیز زمانی رخ داد که دیگر حجه الاسلام و المسلمین مهدی کروبی عضو مجمع روحانیون مبارز نبودند و از این تشکل کنارگیری کرده بودند. البته بسیاری مخالف بودند و من هم با این کنارگیری مخالفت کردم. اما از آن چیزی که مهم بود و ما دنبالش بودیم لحظه ای عقب نشینی نکردیم. مجمع روحانیون مبارز با این که تغییراتی دارد، تاکید می کند که همیشه همان طور که پیشتر در عرصه سیاسی، دینی و اجتماعی حضور داشته، به ادامه فعالیت خواهد پرداخت. مسیر این مجمع بی شک در راهی خواهد بود که بر اساس آن انقلاب شکوه مند اسلامی مردم ایران واقع شد و اهدافی که حضرت امام خمینی پیگیر آن بوده است.
اگر هدف مجمع به این شکل بود و به این حد در راستای اهداف صریح نظام حاکم حرکت کرد، چرا پس از رحلت امام خمینی فشارهای زیادی بر این تشکل وارد شد؟
در زمان امام خمینی نیز کسانی بودند که فشارهای زیادی را به مجمع روحانیون مبارز وارد کردند. اما پس رحلت امام خمینی این روند رو به فزونی گرفت. مجمع بعد از رحلت امام نیز تلاش کرد در مسیر ایشان گام بردارد. ایشان در وصیت نامه خود فرموده بودند: «وصیت اینجانب به ملت در حال و آتیه آن است که با اراده مصمم خود و تعهد خود به احکام اسلام و مصالح کشور در هر دوره از انتخابات وکلای دارای تعهد به اسلام و جمهوری اسلامی که غالباً بین متوسطین جامعه و محرومین میباشند و غیر منحرف از صراط مستقیم ـ به سوی غرب یا شرق ـ و بدون گرایش به مکتب های انحرافی و اشخاص تحصیلکرده و مطلع بر مسائل روز و سیاستهای اسلامی، به مجلس بفرستند.» در ادامه نیز افزودند: «و به جامعه محترم روحانیت خصوصاً مراجع معظم، وصیت میکنم که خود را از مسائل جامعه خصوصاً مثل انتخاب رئیس جمهور و وکلای مجلس، کنار نکشند و بیتفاوت نباشند.»
مجمع نیز در همین راستا سعی کرد در همه انتخابات ها در میان میدان باشد. اما کسانی که منافعشان با ادامه خط امام و بعد حضرت امام، خط رهبری سازگاری نداشت در جاهایی اقداماتی کردند که کم کم اختلافات زیادی به وجود آید و مهم ترین این عرصه ها نیز در انتخابات ها بود. این محدودیت ها وجود داشت و گاهی نیز ما به آن ها اعتراض می کردیم و گاهی نیز با آن کنار می آمدیم. اما پس از سال 84 روند تغییر کرد.
تیم آقای احمدی نژاد تمام تلاش های خود را کردند که به شخصیت های اصیل انقلاب ضرباتی جبران ناپذیر وارد کنند. اعضای مجمع روحانیون مبارز نیز به عنوان اولین کسانی که خطر وی را فهمیده و به جامعه گوشزد می کردند شاهد بیشترین این حملات بودند. ما در همین راستا همیشه تاکید کردیم که نه با اصل نظام کسی از ما مشکل دارد و نه کسی از ما با رهبری، صرفا می بینیم که جامعه را در دل چاه می اندازند و نمی توانیم نسبت به آن سکوت کنیم. چه تهمت هایی که به ما زدند صرفا به خاطر آنکه زودتر از بقیه خطر جریان احمدی نژاد را متوجه شدیم.