اگر به تاریخ انقلاب، از نیمه دوم دهه شصت تا امروز نگاه بیاندازیم بی شک نمی توانیم نقش تاثیرگذار «مجمع روحانیون مبارز» را در تحولات و حوادث مختلف این دوران ندیده بگیریم. انشعابی بزرگ و تاثیرگذار از «جامعه روحانیت مبارز» به واسطه اختلافاتی که دامنگیر هر سه تشکل شاخص مقوم انقلاب اسلامی، یعنی «حزب جمهوری» و «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» شد، البته هر یک با سرنوشتی متفاوت.
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران- سید محمدرضا متقی: اگر به تاریخ انقلاب، از نیمه دوم دهه شصت تا امروز نگاهی بیاندازیم بی شک نمی توانیم نقش تاثیرگذار «مجمع روحانیون مبارز» را در تحولات و حوادث مختلف این دوران نا دیده بگیریم. انشعابی بزرگ و تاثیرگذار از «جامعه روحانیت مبارز» به واسطه اختلافاتی که دامنگیر هر سه تشکل شاخص مقوم انقلاب اسلامی، یعنی «حزب جمهوری اسلامی»، «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» و «جامعه روحانیت مبارز» شد، البته هر یک با سرنوشتی متفاوت.
تا پیش از عزل بنی صدر در تاریخ 31 خرداد 1360، پیروان راه امام خمینی، خود را در یک صف واحد در مقابل سوسیالیست ها و نزدیکان بلوک شرق از طرفی و لیبرال ها و نزدیکان بلوک غرب از جانب دیگر می یافتند. اما پس از ریاست جمهوری محمدعلی رجائی در 2 مرداد ماه 1360 و سپس نخست وزیری محمدجواد باهنر دولت نیز مانند مجلس در اختیار این جریان قرار گرفت. همین اتفاق و پایان مبارزه با سوسیالیست ها و لیبرال ها فراغ بالی میان نیروهای خط امام برای بیان اندیشه های خود آغاز کرد که موجب اختلاف سلیقه هایی میان آن ها شد. اولین بارقه های این اختلاف ها در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بروز و ظهور یافت. این تشکل در ۱۶ فروردین ۱۳۵۸ با به هم پیوستن ۷ گروه اسلامگرای مخالف نظام سلطنتی (امّت واحده، توحیدی بدر، توحیدی صف، فلاح، فلق، منصورون و موحدین) شکل گرفت که همگی سابقه مبارزه نظامی را نیز داشتند. این گروهها تا قبل از پیروزی انقلاب ارتباط تشکیلاتی چندانی با هم نداشتند، اما وجود هدف مشترک مقابله با خطراتی که نظام نوپا را تهدید میکرد، آنها را به اتحاد با یکدیگر سوق داد. دشمنی با سازمان مجاهدین خلق(منافقین) مهمترین وجه اشتراک اعضای این سازمان بود که حتی در نام سازمان نیز تجلی پیدا کرد و اصلیترین هدف از تشکیل این سازمان نیز بود. این سازمان که یکی از دست آوردهای اصلیش برای انقلاب، تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، عاقبت به خاطر اختلافات دورنی و به واسطه حکم نماینده امام خمینی (اعضا از امام درخواست کردند که حَکمی میانشان انتخاب کنند و ایشان نیز آیت الله حسین راستی کاشانی را برگزیدند) در سال 65 منحل شد. (البته پنج سال بعد، برخی از اعضای شاخص جناح چپ این تشکل با تاسیس «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران» دوباره آغاز به فعالیت کردند. اما پس از حوادث 88 این بار به حکم قوه قضائیه منحل شد. طیف راست این حزب نیز با عنوان «جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی» از سال 76 فعالیت حزبی خود را آغاز کرد. محمود احمدی نژاد، رییس دولت نهم و دهم از اعضای این تشکیلات سیاسی بوده است.)
حزب جمهوری اسلامی نیز شاهد همین شرایط بود. این حزب که در 29 اسفند 1357، در سالروز ملی شدن صنعت نفت اعلام موجودیت کرد، پس از عزل بنی صدر عملا هم سکاندار مجلس شده بود (به ریاست آیت الله هاشمی رفسنجانی) و هم قوه مجریه را (حتی پس از شهادت رجایی و باهنر، با ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای و نخست وزیری میرحسین موسوی) در اختیار داشت، دچار اختلافات درونی زیادی میان جریان راست و چپ خود شد. این اختلافات گاهی آنقدر بالا می گرفت که حتی باعث می شد امام خمینی به آن ورود کند و به حل و فصل آن ها بپردازد. این حزب هم نهایتا در 11 خرداد 66 و در نامه مشترک آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی، رییس جمهور و رییس مجلس وقت، به طرفیت از شورای مرکزی این حزب، درخواست انحلال آن را برای امام خمینی ارسال کردند. امام نیز در جواب نامه، این درخواست را پذیرفتند. (البته ارگان خبری این حزب یعنی روزنامه «جمهوری اسلامی» تا امروز نیز باقی مانده و هنوز منتشر می شود.)
از روحانیت تا روحانیون، انشعابی تاریخ ساز
جامعه روحانیت مبارز نیز از اختلافات درونی میان جریان های انقلابی پیرو خط امام به دور نماند. این جامعه که خود را نهادی دینی، روحانی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی می داند، با انگیزهای دینی و با شعار حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران شکل گرفت. در پیشینه آن می توان گفت با شکست قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲، به این موضوع پی برده شد که علت شکست، عدم وجود تشکیلاتی منسجم بودهاست. در سال 1356، به تأکید امام خمینی و با حمایت از آیت الله مرتضی مطهری، نخستین هسته جامعه روحانیت شکل گرفت و اساسنامه آن هم در سال ۱۳۵۷ تدوین شد. برنامهریزی راهپیماییها، سخنرانی در مساجد، تهیه شعارها و هماهنگی و سازماندهی مبارزه ضد حکومت پهلوی عمدتاً بر عهده جامعه روحانیت مبارز قرار گرفت. در آذر ۱۳۵۸ به توصیه امام خمینی اساسنامه جدیدی تنظیم و بسیاری از بندهای اساسنامه پیشین حذف شد و نام آن به «جامعه روحانیت مبارز تهران» تغییر یافت.
در سال ۱۳۶۶ اختلافات درونگروهی میان اعضای جامعه روحانیت مبارز باعث شد تا انشعابی تاریخساز در این تشکل به وقوع بپیوندد که تا سالها صحنه سیاست ایران را تحت تأثیر خود قرار داده بود.
در آستانه انتخابات مجلس سوم، روحانیون چپگرا جامعه روحانیت به رهبری مهدی کروبی و محمد موسوی خوئینیها نامه ای به امام خمینی نوشتند که تاریخ سیاسی معاصر ایران را یک دهه معطوف به خود کرد. اختلاف های میان طیف چپ و راست این تشکل موجب مشکلات زیادی شده بود و نتایج آن در آستانه انتخابات مجلس سوم نمایان شد. حذف «محمود دعایی» و «فخرالدین حجازی» از فهرست انتخاباتی جامعه روحانیت مبارز برای این انتخابات به واسطه حمایت از دولت مهندس موسوی یکی از نمودهای اصلی آن بود. نقطه آغازین علنی شدن اختلافات را نیز می توان نطق و اعتراض حجت الاسلام «صادق خلخالی» در روزهای پایانی مجلس دوم بر سر جلسات سری «جامعه روحانیت مبارز» برای بستن لیست انتخاباتی و پاسخ حجت الاسلام «علی اکبر ناطق نوری» و اشاره به احتمال انشعاب دانست.
مجید انصاری از اعضای شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز در این خصوص در گفت و گو اختصاصی با جماران می گوید: «باید گفت یک سری علل سیاسی باعث انشعاب شد که بی شک علل دیدگاهی نیز آن را قوت می بخشید یا حتی از اخلافات اندیشه ای نشات می گرفت. مثلا در امور اقتصادی، مدیریتی، سیاسی و... اختلاف دیدگاهی موجود بود و اختلافات ریشه در طرز تلقی طرفین از تفقه نیز داشت، اما آنچه که باعث ظهور و بروز این مسئله شد اختلافات به وجود آمده برای تعیین لیست انتخاباتی بود.»
وی در توضیح این مسئله می افزاید: «در انتخابات دور سوم مجلس شورای اسلامی، سلیقه برخی از افراد تصمیم گیر در جامعه روحانیت مبارز بود که افراد خاصی را با دیدگاه سیاسی و اجتماعی خاص برمی تابید و می خواست برای کاندیداتوری مطرح کند. اما مجمع روحانیون مبارز می گفت که باید افراد روشنفکرتری وارد میدان شوند و عرصه باید بازتر باشد و برای فعالیت های سیاسی هر روز فضا را تنگ تر نکنیم و دایره خودی و غیر خود را محدودتر نسازیم.»
این اتفاقات باعث شد مهدی کروبی که رهبری جریان چپگرا جامعه روحانیت را برعهده داشت آن را به این معنا تلقی کند که این تشکل از مسیر اصلی خود که حمایت از انقلاب و انقلابیون اصیل است دست برداشته و کسانی را که سابقه چندانی در انقلاب ندارند، بر کسانی که کاملاً سابقه دارند ترجیح میدهد. به همین واسطه پیروان این نظر نامه ای در ابتدای سال 67 به امام خمینی ارسال کردند.
محمدعلی رحمانی، از اعضای اولیه امضا کننده نامه درخواست انشعاب، در گفت و گوی اختصاصی با جماران می گوید: «از زمانی که انتخابات شد و بحث برخی از موضعگیری ها، امام خمینی به نظر من دیدند که این تک صدایی به ضرر انقلاب مردم ایران است. این که صرفا یک اندیشه و یک صدا، حتی زمانی که چهره های بزرگی هستند موجود باشد، موجب ناهنجاری در جامعه است.»
وی می افزاید: «مشخصا هیچ یک از فقهای ما در اصول با هم اختلاف ندارند، اما در به کارگیری این اصول بر اساس مسائل مختلف اظهارنظرهای مختلف می کنند. حال اگر صرفا فقط یک جریان فعال باشد مشخصا فضای جامعه آن را منفی ارزیابی می کند و محیط تضارب آرا را از بین می برد. رویکرد جامعه روحانیت در برخی موارد حتی با نظرات حضرت امام سازگاری نداشت. به همین واسطه جمعی نزد امام رفتند و گفتند ما با هم دوستیم و هم لباس، مواردی اما اختلاف نظر وجود دارد. حال چه کنیم؟ امام هم که انگار منتظر این صحبت بودند فرمودند بسیار خوب است. نکته اصلی آنجاست که اکثر این دوستان از افراد مورد اعتماد امام بودند و کسانی بودند که سمت های بسیار مهم و خطیری را بر عهده داشتند.»
نامه ای که بدین شرح است: «بسم اللّه الرحمن الرحیم. محضر مبارک رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت آیتاللّه العظمی امام خمینی ـ اداماللّه ظله الوارف علی رؤوس المسلمین. با تقدیم تحیات وافره و ادعیۀ خالصانه، احتراماً، معروض میدارد: در فضای مبارک آزادی اظهار نظر و بیان عقیده که یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی است و در سایۀ حکومت جمهوری اسلامی ایران و در شرایط کنونی کشور و بویژه با توجه به تأکیدات مکرر آن حضرت در جهت لزوم حضور در صحنه و خصوصاً با توجه به وظیفۀ خطیر روحانیون کشور در ارشاد و روشنگری جامعۀ انقلابی و دخالت صحیح در مسائل مختلف اجتماعی و سیاسی و تقویت نظام مقدس اسلامی، اینجانبان امضاکنندگان ذیل لازم دانستیم که با همکاری و تبادل نظر با یکدیگر در قالب تشکل و نظم جدید به فعالیتهای خود در مسائل سیاسی و غیرسیاسی که در سرنوشت انقلاب و کشور تأثیر فراوان و قطعی دارد، سامان دهیم. تعهد و میثاق جمع ما در این فعالیتها پیروی از اصول و خط مشی انقلاب که از ناحیۀ مقام معظم رهبری در مقاطع مختلف در سخنرانیها و پیامها ترسیم و تبیین شده است، میباشد.
خط مشی ما از اصولی است که به طور جامع در «پیام حج» سال گذشته که بحق «منشور انقلاب» نام گرفت، میباشد. خط مشیای که در نامهها و پیامهای پس از آن بویژه در تبیین اسلام ناب محمدی ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ و بیان مرزها و تفکیک آن از اسلام امریکایی آمده است، ترسیم فرمودهاید و امید و اطمینان داریم که با این میثاق الهی و در این تشکل جدید بهتر به وظیفۀ اسلامی خود عمل کنیم و دیْنی که به انقلاب و اسلام و ملت فداکار و مجاهد ایران و شهدای عزیز داریم، ادا نماییم.
لزوماً به استحضار میرساند که قبل از هر اقدامی در این باب تلاش فراوانی توسط بعضی از برادران ما برای نزدیک کردن نقطهنظرات در چهارچوب اصول و موازین مورد قبول با دیگر روحانیون محترمی که سالها با آنان فعالیت مشترک داشتند، صورت گرفت که متأسفانه به علت پافشاری آن آقایان بر روی مسائل و مواردی که آنها را بر خلاف مصلحت و موازین تشخیص میدادیم، به نتیجه نرسید لذا به نظر رسید که جمع ما در تشکل جدید بیشتر و بهتر میتواند خدمتگزار انقلاب اسلامی باشد.
اما از آنجا که ممکن بود از این انشعاب و ایجاد تشکل و نظم جدید شائبۀ اختلاف و تفرقه به بعضی اذهان راه پیدا کند و برخی افراد ناآگاه آن را وسیلهای برای تبلیغ علیه وحدت که همواره مورد توصیه و تأکید آن حضرت بوده است، قرار دهند. لازم دیدیم که موضوع را به استحضار حضرتعالی برسانیم تا چنانچه مصلحت ندانستید اقدامی صورت نپذیرد که از طریق برادر بزرگوار حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمدآقا از موافقت و رضایت خاطر مبارک اطلاع حاصل نمودیم و سپس برای انعکاس این موافقت و رضایت در وسایل ارتباط جمعی مجدداً کسب اجازه گردید که آن را نیز اجازه فرمودید و مطلب توسط رسانه ها اعلام گردید.
بار دیگر برای اطمینان بیشتر از رضایت حضرتعالی در مورد انتخابات دورۀ سوم مجلس شورای اسلامی کسب اجازه شد که نظر موافق نسبت به فعالیت این جمع در ضمن توصیه بر اینکه برای غیر تهران نامزد معرفی نکنید، عنایت فرمودید. پس از طی مراحلی که گذشت این جمع با نام «روحانیون مبارز تهران» اقدامات خود را آغاز کرد و نسبت به انتخابات نیز لیستی از نامزدهای تهران تهیه و به اطلاع مردم شریف تهران رسانید.
اکنون با این تجربۀ موفق و با این اعتقاد که ایجاد تشکل جدید «روحانیون مبارز تهران» از جهات مختلف خصوصاً در جهت حفظ آزادی اظهار عقیده برای سایر اقشار مردم مفید و لازم بوده است، در ادامۀ فعالیتهای دیگر خود خصوصاً اقدامات قولی و عملی در تبیین و ابلاغ محتوای پیامهای آن امام بزرگوار به قشرهای مختلف بویژه اقشار مستضعف که در شأن و وظیفۀ روحانیون است. و از آن جمله حفظ و تحکیم هرچه بیشتر پیوند مابین دو قشر عظیم روحانی و دانشگاهی که آن نیز از دستاوردهای رهبری آن حضرت و این انقلاب شکوهمند است. مستدعی است نسبت به آنچه معروض گردید چنانچه صلاح میدانید نظر مبارک را مرقوم فرمایید. در اینجا لازم میدانیم از صدور دستور کمک مالی ماهانه که قبل از برگزاری انتخابات از اعلام آن در رسانهها خودداری نمودیم، تشکر و سپاسگزاری نماییم.
در خاتمه پیروزی نهایی رزمندگان اسلام و شکست قطعی دشمن بعثی ـ صهیونیستی و نابودی صدام و سایر دشمنان اسلام، خصوصا امریکای جهانخوار و طول عمر و سلامت آن امام عزیز و بزرگوار را از خداوند متعال مسئلت مینماییم.
امضا کنندگان: جلالی خمینی، نمایندۀ امام و امام جمعۀ خمین ـ سید محمود دعایی، نمایندۀ امام و سرپرست روزنامۀ اطلاعات و نمایندۀ مجلس شورای اسلامی ـ سید محمد ابطحی، مدیر صدای جمهوری اسلامی ایران ـ سید سراج الدین موسوی، عضو دفتر حضرت امام، مسئول حفاظت منطقۀ جماران، نمایندۀ امام و فرمانده کل کمیتۀ انقلاب اسلامی ـ محمدحسن رحیمیان، عضو دفتر حضرت امام، مسئول مجلۀ «پاسدار اسلام» و استاد دانشگاه ـ مهدی کروبی، نایب رئیس مجلس شورای اسلامی، نمایندۀ امام و سرپرست حجاج ایرانی و نیز نمایندۀ امام و سرپرست بنیاد شهید انقلاب اسلامی ـ امام جمارانی، نمایندۀ امام و سرپرست سازمان حج و اوقاف و امور خیریه ـ حسن صانعی، عضو و مسئول امور مالی دفتر حضرت امام و نمایندۀ امام و سرپرست بنیاد 15 خرداد ـ محمدعلی انصاری، عضو دفتر حضرت امام و مسئول امور سیاسی و فرهنگی دفتر حـضرت امام ـ موسوی خوئینیها، دادستان کل کشور و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ـ علی اکبر آشتیانی، عضو دفتر حضرت امام، نمایندۀ امام و مسئول عقیدتی ـ سیاسی ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران ـ سیدحمید روحانی، مورخ و مسئول اسناد انقلاب اسلامی ـ موسوی لاری، از اعضای شورای حج ـ کیان ارثی، نمایندۀ مجلس شورای اسلامی ـ محمدرضا توسلی، عضو دفتر حضرت امام و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو دبیرخانۀ مرکزی ائمۀ جمعه ـ مجید انصاری، رئیس سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور و نمایندۀ شورایعالی قضایی ـ محمدعلی نظام زاده، نمایندۀ حضرت امام در اوقاف و عضو مؤسسۀ جامعة الزهرا ـ سید محمد خاتمی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، نمایندۀ امام و سرپرست مؤسسۀ کیهان ـ سید علی اکبر محتشمی، وزیر کشور، عضو دفتر حضرت امام ـ سید محمد هاشمی، عضو دفتر حضرت امام و نمایندۀ شورایعالی قضایی در شورای سرپرستی صدا و سیما و دبیر این شورا ـ محمدعلی صدوقی، عضو دفتر حضرت امام و معاون شورایعالی قضایی ـ سیدتقی درچه ای، امام جماعت در منطقۀ شهرری ـ اسداللّه بیات، نمایندۀ مجلس، عضو هیأت رئیسه و مسئول مؤسسۀ مسجد جامع نارمک ـ هادی غفاری، نمایندۀ مجلس، مسئول مؤسسۀ الهادی ـ محمدعلی رحمانی، عضو دفتر حضرت امام و فرمانده بسیج مستضعفان ـ صادق خلخالی، نمایندۀ مجلس شورای اسلامی ـ منتجب نیا، نمایندۀ مجلس شورای اسلامی ـ عیسی ولایی، نمایندۀ مجلس شورای اسلامی»
مجید انصاری در خصوص مقوله اسلام آمریکایی که مورد اشاره در این نامه بود می گوید: «در اسلام آمریکایی، اسلام یک ابزار است، ابزاری برای تامین منافع استعماری غرب. این ابزار بستگی دارد برای چه سرزمینی، برای چه جامعه ای و برای چه اهداف استعماری به کار گرفته شود.»
وی در توضیح آن می افزاید: «اگر شرایط غالب یک جامعه عرفی مانع نفوذ غرب می شد، اسلام آمریکایی با ورود اسلام به سیاست زمینه های استعماری خود را تامین می کند. اگر در یک جامعه ای اسلام و مسلمانان با اقتدار خود نگذاشته اند استعمار صورت گیرد، اسلام آمریکایی سخن از جدایی دین از سیاست سخن می زند. اگر حکومت دیکتاتوری دینی حاکم باشد و همراه آنان، مقوله اولی الامر و تبعیت کامل را به میان می آورد. اگر می خواستند آن را ساقط کنند، موارد حق قیام را مطرح می کنند و اینکه در زمان غیرمعصوم حکومت دینی امکان پذیر نیست. البته تاکید می کنم هیچ کدام از این موارد مورد تایید یا رد در این مقال نیست. صحبت من آن است که اسلام آمریکایی دین را به صورت ابزار برای اهداف خود مطرح می کند و اصالت را از آن می گیرد. حال امام خمینی با بیان این نظر به اندیشه هایی اشاره می کردند که خواسته یا ناخواسته، دانسته یا نادانسته در راستای اهداف و امیال غرب و در راس آن آمریکا حرکت می کرد. حال مجمع روحانیون مبارز در راستای نگاه حضرت امام خمینی و علمای راستین اسلام، قرائتی از این دین حنیف بیان کردیم.»
محمدعلی رحمانی در خصوص تاکید ویژه این نامه به مقوله اسلام ناب محمدی در مقابل اسلام آمریکایی نیز می گوید: «حضرت امام در کنار سایر امور، مصالح عمومی را نیز از فقه، یعنی کتاب و سنت و نهایتا اجتهاد خود، استنباط کرده بودند که این مسئله توانسته بود یک فتح باب بزرگی در مسائل مختلف فقهی و سیاسی کشور به وجود آورد. این نگاه پویای امام باعث یک بالندگی ویژه شد که مردم و حاکمیت مردم را با این نگرش به صورتی تلفیق کرد که موجب تشکیل جمهوری اسلامی ایران شد.«قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز بر همین مسئله استوار است. امام این نوع نگاه را اسلام ناب محمدی خواند. اسلامی که مردم را یکی از پایه های اصلی خود می داند.»
وی می افزاید: «البته این مسئله بدان مفهوم نیست که خدایی نکرده اعضای جامعه پیرو اسلام ناب محمدی نبودند، بلکه این مجمع می خواست تلاش متمرکزی را در این راه انجام بدهد. در این زمینه باید گفت حضرت امام زمانی که دیدند احتمال دارد کسانی نفوذ کرده باشند در جامعه مسلمان ما، آن منشور روحانیت از جانب ایشان منتشر شد. بعدها نیز اختلافات سیاسی میان اعضای جامعه روحانیت مبارز به وجود آمد و نهایتا منجر به این شد که از امام در خصوص انشعاب سوالاتی پرسیده شود که به پاسخ تاریخی حضرت امام خمینی انجامید.»
پاسخ امام خمینی نیز که در تاریخ 25/1/67 منتشر شد بدین شرح است: «بسمه تعالی. حضرات حجج اسلام، روحانیون مبارز تهران ـ دامت افاضاتهم. سیر قضیه به همین صورتی است که در نامه آورده اید، انشعاب از تشکیلاتی برای اظهار عقیدۀ مستقل، و ایجاد تشکیلات جدید، به معنای اختلاف نیست. اختلاف در آن موقعی است که خدای ناکرده هرکس برای پیشبرد نظرات خود به دیگری پرخاش کند که بحمداللّه، با شناختی که من از روحانیون دستاندرکار انقلاب دارم، چنین کاری صورت نخواهد گرفت. من به شما و همۀ کسانی که دلشان برای اسلام عزیز میتپد دعا میکنم، و توفیق آقایان را از خداوند متعال خواستارم. والسلام علیکم و رحمةاللّه.» صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۸
همین نامه نگاری و سپس اجازه امام آغاز فصل جدیدی در تاریخ سیاسی ایران، و ایجاد دو جناح اصلی سیاسی در کشور، یعنی جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز، تا انتخابات ریاست جمهوری 76 می شود. به صورتی که هر کنشگر سیاسی در چهارچوب نظام در این دوران خود را با نزدیکی به یکی از این دو جریان اصلی شناسایی می کند.