ضمن پذیرش اختلاف سلایق و تفاوت ها ما باید بپذیریم که می توانیم گفت و گو کنیم. باید دنبال راه حل هایی گشت. گفت و گوی ملی اگر درست طرح شود راه حل خوبی است. گفت و گوی ملی تنها میان افرادی که در قدرت هستند، نیست. بلکه آنهایی که حذف کردیم هم باید باید این گفت و گو مشارکت دهیم.

یک نظریه پرداز اصلاح طلب با تاکید بر شرایط حساس کشور گفت: باید در دوره همین رئیس جمهور، وارد یک دوره تصمیم گیری ها و اصلاحات سخت در کشور به صورت پیوسته شویم. 

به گزارش خبرنگار جماران، عصر امروز، دکتر علیرضا علوی تبار در نشست چالش های سیاستگذاری عمومی در مرکز بررسی های استراتژیک نهاد ریاست جمهوری گفت: وقتی که به خط مشی های عمومی که در ایران وضع شده، نگاه می کنیم؛ چند مشکل اساسی را مستقل از جهت گیری های ایدئولوژیک، در آن می بینیم. یک مشکل این است که اغلب دیده می شود میان ابزارها و اهداف تناسبی وجود ندارد؛ آنچه که اصطلاحاً به آن «عقلانیت عملی» گفته می شود

وی با بیان اینکه عقلانیت بر دو نوع است؛ عقلانیت نظری، عقلانیت عملی، افزود: عقلانیت نظری یعنی تناسبی میان مدعا نداریم و عقلانیت عملی به معنای آن است که تناسبی میان هدف و وسیله وجود ندارد. متاسفانه در خط مشی های عمومی ما، عقلانیت عملی وجود ندارد.

این فعال سیاسی اصلاح طلب گفت: ما باید از ابزارها و وسایلی استفاده کنیم که ما را به اهدافمان نزدیک تر سازد. ما در دوره های گذشته نیز با عدم تناسب میان ابزار و هدف مواجه بوده ایم. مشکل دیگر، ناسازگاری میان سیاست های عمومی ماست. این خط مشی ها در وجوه مختلف، همدیگر را تقویت و تحکیم نمی کنند. بلکه نافی یکدیگر هستند.

وی با طرح این سوال که این عدم سازگاری در درون مجموعه چه ریشه هایی دارد و چرا اتفاق می افتد؟ گفت: علیرغم اینکه مراکز تخصصی وجود دارند که هر کدام کار خود را با حضور متخصصین پیش می برند. مشکل دیگر ناپایداری خط مشی هاست. خط مشی های عمومی ما به شدت ناپایدارند. با سرو صدای زیاد آغاز می شوند و بدون سروصدا، پایان می یابند. بدون آنکه کسی بررسی کند که چرا این اتفاق می افتد.

وی بیان کرد: در همین زمینه، خط و مشی ها از حمایت پایدار نیز برخوردار نیستند. برای نمونه خط ومشی هایی که در حمایت از کارگران وضع شده، هیچگاه نمی تواند حمایت آنها را به طور کامل به دنبال داشته باشد. متاسفانه این سه مشکل در تمام برنامه های شاه هم وجود داشته و هیچ گاه مشکل ناسازگاری، عدم تناسب میان ابزار و اهداف و ناپایداری برطرف نشده است.

وی با بیان اینکه، این خطا، خطایی سیستماتیک است، گفت: وقتی خطایی مدام تکرار می شود، یعنی مشکلی در سیستمی که آن را پرداخت می کند، وجود دارد. ما اگر خط مشی های عمومی را به عنوان محصولات یک سیستم در نظر بگیریم، قاعدتاً سیستمی وجود دارد که ورودی هایی را دریافت می کند و در فرآیندهایی آن را تبدیل به برون دادی می کند که ما از آن به عنوان خط مشی ها یاد می کنیم.

علوی تبار بیان کرد: این سیستم، سه خرده سیستم دارد که در هر کدام از آنها، یک اتفاق می افتد. در یکی خط مشی شکل می گیرد؛ در یکی دیگر اجرا و در قسمت دیگر، ارزشیابی می شود. در واقع این سه خرده سیستم با یکدیگر ارتباط عمومی دارند و سیستمی را می سازند که برون دادش خط مشی های عمومی است. 

وی افزود: ورودی های این سیستم، نیازها، خواسته ها و تقاضاها و حمایت ها هستند. ما اگر بخواهیم مدل سیستمی را مطالعه کنیم، این سیستم بیشتر سرفصل ها را در اختیار ما قرار می دهد، تا اینکه به ما پاسخ دهد. یعنی به ما می گوید که کجا دنبال مشکل خود بگردیم. من این موضوع را در کتاب خود با عنوان«اقتصاد سیاسی و خط مشی گذاری عمومی» به این مدل پرداختم.

وی افزود: هم سیستم و هم ورودی هایش باید به کمک متغیرهای دیگر توضیح داده شوند. در واقع باید مدل وسیع تری داشته باشیم که بتواند یک پله قبل را هم توضیح دهد. مدلی که وضعیت خط مشی های ما را تبیین می کند، مدل اقتصاد سیاسی است.

وی تشریح کرد: اقتصاد سیاسی به معنای خاص خود، دانسته ها و دانش اقتصادی ما را با جامعه شناسی سیاسی ترکیب می کند. این مدل از سه دانش استفاده می کند تا سیستم خط و مشی گذاری عمومی ما را تبیین کند. اگر بخواهیم اقتصاد سیاسی ایران را آسیب شناسی کنیم، ابتدا باید روی مدلی به توافق برسیم و بر اساس آن مدل، به یافتن چالش ها و مشکلات بپردازیم.

این استاد دانشگاه اظهار کرد: ما در تاریخ مدل های تبیین خط مشی گذاری عمومی یک گرایش «حکومت محور» داریم و یک گرایش «جهان محور». در واقع اقتصاد سیاسی به دنبال ترکیب این دو سنت است. این مدل مناسبی است و می تواند وضعیت ایران را توضیح دهد. در مورد اقتصاد سیاسی، سه دسته متغیر داریم که وابسته، بینابینی و مستقل هستند. در عین حال متغیر مستقل خود دارای سه دسته است. یک دسته، به ساختار حکومت و کار کرد های آن مربوط می شود. دسته دوم متغیر مستقل نیروهای اجتماعی هستند که قصد دخالت در سیاستگذاری دارند و برای آن بسیج منابع به راه می اندازند.

وی با اشاره به دسته سوم گفت: این دسته تکنولوژی و نظام اقتصادی است. متغیرهای بینابینی نیز به عناصر نظام خط و مشی گذاری ما یعنی همان خرده سیستم ها مربوط می شوند. سه ویژگی حکومت ایران در تحقیقی که ما انجام دادیم، به عنوان عامل مشکل مطرح شدند. اولین آن ساختار چند وجهی حکومت بود. حکومت ایران به لحاظ ساختار حقوقی ترکیبی از سه نوع ساختار کاریزماتیک، الیگارشیک و دموکراتیک است.

علوی تبار افزود: فرهمندی، اندک سالاری و مردم سالاری در قانون اساسی ما به رسمیت شناخته شده است. این سه وجه از آنجا که از لحاظ ساختار و شیوه ها با یکدیگر متفاوتند، مشکل ساز شده اند و در خط مشی گذاری تناقض ایجاد می کنند. بخش دیگر که در این تحقیق به عنوان عامل مشکل زا معرفی شده، ناسازگاری حکومت ایران در کارکرد است. ناسازگاری بدین مفهوم که اگر شما میزان مسئولیتی که حکومت در قبال جامعه بر عهده میگیرد، از کم ترین تا بیشترین را در نظر بگیرید. بین این مسئولیت ها طبقه بندی وجود دارد. اگر حکومتی مسئولیت بالاتری را به عهده میگیرد باید مسئولیت های پایین تر را به درستی انجام داده باشد. اما حکومت در ایران بدون انجام وظایف مراحل قبلی، وظایف بالاتری را برعهده می گیرد. در چنین حالتی بحث ناسازگاری مطرح می شود.

این فعال سیاسی اصلاح طلب گفت: سومین خصوصیت حکومت این است  که نسبت به حکومت پیشین، موقعیتی خود مختار دارد. وقتی حکومت دچار دموکراسی بیش از اندازه می شود، وابستگی اش به نیروهای اجتماعی تا جایی افزایش می یابد که هر کاری کند باز نیروهایی پیدا می شوند با آن مخالفت می کنند. اما موقعیت خودمختار زمانی به وجود می آید که وابستگی حکومت به نیروهای اجتماعی قطع می شود. زمانی که حکومت خواسته های عام و بلند مدت را به خواسته های خاص و کوتاه مدت ترجیح دهد می تواند استقلالی بهینه از نیروهای اجتماعی پیدا کند.

وی تصریح کرد: حکومت ایران نه در موقعیت بهینه قرار دارد و نه در موقعیت دموکراسی بیش از اندازه است. حکومت به دلیل نفت، یک خودمختاری از نیروهای اجتماعی دارد که به خود اجازه می دهد، تصمیماتی بگیرد بگیرد که تنها خواسته خود است. این سه مشکلی است که وجود دارد.

وی یادآور شد: گیدنز جامعه را دودسته می کند، جوامع منقسم به طبقات و جوامع طبقاتی. جوامع منقسم به طبقات جوامعی هستند که در آن طبقات اقتصادی شکل گرفته، اما به طبقه اجتماعی تبدیل نشده است و ایدئولوژی، سبک زندگی و نوع تشکیلات و ساماندهی خود را ندارد.

وی با اشاره به نوع دیگر جوامع گفت: طبقات در این جوامع به طبقات اجتماعی تبدیل شدند. در مدل گیدنز در جوامع منقسم به طبقات، توزیع قدرت منجر به توزیع ثروت شده است یعنی آن کس که بیشترین قدرت را دارد می تواند بیشترین ثروت را دارا باشد. ولی در جوامع طبقاتی، این توزیع ثروت است که قدرت می آورد.

وی افزود: در ایران تنها طبقه متوسط مدرن و بخشی از طبقه سرمایه دار سنتی به طبقات اجتماعی تقسیم شدند. ما بقی طبقات هنوز در طبقات اقتصادی قرار دارند و ما هنوز جامعه ای منقسم به طبقات داریم که این خود در زمینه خط و مشی گذاری دارای عواقبی است. وقتی جامعه شما طبقاتی نیست آن دو نیروی اجتماعی و منزلتی اهمیت بیشتری پیدا می کنند و از میان گروه های منزلتی روحانیون و نظامیان نقش اساسی در خط و مشی گذاری عمومی ایفا می کنند. 

وی بیان کرد: از سوی دیگر جناح بندی های سیاسی نیز مهم جلوه می کنند. مساله گرایش های ایدئولوژیک متعارض با حکومت هم، در تبیین خط و مشی گذاری عمومی، اهمیت پیدا می کند. مساله دیوان سالاری و بوروکراسی در ایران نیز مهم جلوه می کند. در همه جای دنیا، بوروکراسی شکل قالبی دارد اما در ایران همه نوع اشکال بوروکراسی وجود دارد.

وی اظهار کرد: راه حلی که در تمامی سیستم ها می توان دنبال کرد که چگونه می توان ظرفیت های ملی خود را برای خط مشی گذاری افزایش دهیم که بخشی از آن در حکومت است. ظرفیتی خارج از حکومت نیز وجود دارد و آن ظرفیت رسانه هاست که باید افزایش یابد. واقعیت این است که رسانه های ما از این بابت دچار مشکل هستند.

علوی تبار افزود: ظرفیت نهادهای پژوهشی و احزاب و تشکل ها باید افزایش پیدا کند. همه ما باید به عنوان کاری متعهدانه بپذیریم که حتی اگر تعلقی به احزاب نداریم، به آموزش در آنها کمک کنیم. مساله دیگر بالابردن ظرفیت گروه های ذی نفوذ است. گروه هایی که لزوماً سیاسی نیستند و با مقاصد دیگری شکل گرفتند. اما می توانند در خط و مشی گذاری اثر بگذارند. ظرفیت بخش خصوصی که امروز فاقد ظرفیت حداقلی هستند، باید افزایش پیدا کند. این راه حلی است که می توان در هر وضعیتی دنبالش کرد.

وی بیان کرد: البته معتقد نیستم که ما آنقدر زمان داشته باشیم. زیرا فکر می کنم نقطه عطفی در ایران در حال وقوع است. ما احتیاج به تغییری بنیادین داریم. تغییری که امیدوارم جامعه ما در طول آن دچار خشونتی فراگیر نشود. این را به عنوان آرزو عرض می کنم، تغییری با اتکا به شهروندان ایرانی و نه از سوی دشمنانی که دام جنگ برای ما پهن کردند، رخ دهد و با تکیه بر شهروندان ایرانی با روشی مسالمت آمیز بتواند از پس اصلاحاتی سخت در ایران بر بیاید.

وی افزود: به نظر نمی رسد افق زمانی طولانی برای این کار وجود داشته باشد. ما باید در دوره همین رئیس جمهور، وارد یک دوره تصمیم گیری ها و اصلاحات سخت در کشور به صورت پیوسته شویم. بدون شک خشونت در چنین جامعه ای که نمی توان نقطه ختمی برای آن متصور بود، بسیار دشوار است.

وی افزود: چرا ایران درخواست گفت و گو با اروپا را درباره صلح و تروریسم رد کرد؟ به نظرتان ما حرفی گفتنی در این باره نداشتیم که از خود دفاع کنیم؟ تنها کشوری که در جنگ با داعش غیر از کشور درگیر کشته داده، ایران است. ایران نقش جدی در مقابله با داعش داشته و این موضوع قابل دفاع است.

علوی تبار اظهار داشت: گفت و گو که اشکالی ندارد. ما نمی توانیم سیاست خارجه خود را رها کنیم و فقط به اقتصاد خود فکر کنیم. همچنین نمی توانیم اقتصاد خود را رها کنیم و فقط به فرهنگ فکر کنیم. ما به یک بسته جامع برای تحول در ایران احتیاج داریم و این از پس دولت به تنهایی بر نمی آید. در ماجرای حمله به سفارت ایران در مزارشریف، اگر معاون وزیر وقت نبود، ما وارد درگیری در افغانستان می شدیم. این کار در جای دیگر هم امکان پذیر است.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه امروز راهی به جز گفت و گو نداریم، گفت: ضمن پذیرش اختلاف سلایق و تفاوت ها ما باید بپذیریم که می توانیم گفت و گو کنیم. باید دنبال راه حل هایی گشت. گفت و گوی ملی اگر درست طرح شود راه حل خوبی است. گفت و گوی ملی تنها میان افرادی که در قدرت هستند، نیست. بلکه آنهایی که حذف کردیم هم باید باید این گفت و گو مشارکت دهیم.

وی افزود: باید آنهایی که متحداً حذف کردیم، بازگردانیم. آنها ممکن است حرف هایی داشته باشند. باید گفت و گو کنیم و مکانیزم هایی برای فصل خصومت جهت گرفتن تصمیم پیدا کنیم. شاید انتخابات راه خوبی برای این مساله بود. شاید اینکه آقای روحانی حرف از رفراندوم می زند، راهی دیگر باشد. یک جایی باید تصمیم گرفت و نمی شود تا ابد گفت و گو کرد. اگر چه گفت و گو زمینه تصمیم گیری های بهتر را فراهم می کند.  

وی تصریح کرد: امروز گروه های سیاسی به تعارض خط مشی ها رسیده اند؛ البته درست هم همین است، زیرا تا دیروز آنها درباره اشخاص جدل می کردند. البته ظاهراً این جدل ها بی فایده نبوده، زیرا هر وقت که اشخاص تغییر می کردند، خط مشی ها نیز تغییر کرده است. بهترین دوران اقتصادی، دوران آقای خاتمی بود. این در حالی است که شعارش اقتصادی نبود اما تدابیرش صحیح بود. در همان دوره، دولت در برنامه سوم، استقراض از بانک مرکزی را ممنوع شد و تصویب شد که نرخ ارز سالانه با توجه به تورم داخلی داخلی و خارجی تعدیل شود. امروز اگر همان موارد برنامه سوم توسعه به اجرا در آمد بود ما مشکلی نداشتیم.

این فعال سیاسی اصلاح طلب تصریح کرد: امروز ما به این نتیجه رسیدیم که تغییر اشخاص به تنهایی کافی نیست. در مرحله هایی به این نتیجه رسیدیم که تغییر خط مشی ها نیز به تنهایی کافی نیست. ما اشکالات ساختاری داریم و سیستم تصمیم گیری ما خطاها را تکرار می کند. باید به سراغ اصلاح آن برویم.

وی بابیان اینکه، اگر ما بتوانیم بسته جامع خط مشی گذاری در ایران برای گذر از وضعیت فعلی تهیه کنیم، خوب است، گفت: این کاری ناممکن نیست و ما گفت و گو را برای این می خواهیم. برای اینکه نهادهای ما درباره یک بسته جامع خط مشی ها به توافقی ملی برسند، باید از جاهای مورد توافق گفت و گو را آغاز کنیم. 

وی افزود: بخشی از مشکلات ایران به معضل تبدیل شده و بخشی به بحران. اولین کار این است که بسته ای برای خروج از این وضعیت تهیه شود. اگر این بسته جامع تهیه شود وظیفه روشنفکران و احزاب، کمک کردن برای اجرای درست این بسته است. مساله و اولویت ما ما سیاسی به معنای وسیع خود است.

وی گفت: امروز ما راهی جز جاانداختن راه خروج از بحران نداریم. این راه در یک جنبه هایی هموار است و در  جنبه های دیگر هم نیروها می دانند باید چه کار کنند. برای نمونه در سیاست خارجه، حق تصمیم گیری با کسی است که مسئولیت دارد و کسی که مسوول نیست حق دخالت ندارد.

علوی تبار گفت: خوبی حکومت ایران این است که هر جا لازم باشد، انعطاف نشان می دهد. امروز باید به فاعلیت جمهور در جامعه بازگشت. اینکه جمهور بنیانگذار دگرگونی ها در کشور باشد. من به سختی این پروژه واقفم. اما اگر سخت نبود که دیگران انجامش می دادند. باید گروهی منسجم با کم ترین هزینه این کار را انجام دهند. راه حلی جز ارتباط، انسجام، گفت و گو، ایجاد نیروی اجتماعی، فشار، اقناع و تمامی راهکارهایی که در سیاست خارجی بکار می بندیم، وجود ندارد. ما باید همه این راهها را در سیاست داخلی بکار بگیریم.

وی گفت: من نگران آینده ام،  نگرانی من به خاطر تظاهرات های 100 الی 150هزار نفره کشور در دی ماه اخیر نیست. هرچند که آنها هم مردم بودند و حق اعتراض داشتند. یادمان نرود که ما در همین تهران، تظاهرات 3میلیون نفره هم به صورت مسالمت آمیز داشتیم. بلکه نگرانی من از فراهم شدن نیروی اجتماعی بزرگتری است که دست به خشونت برد و آن نیرو قطعاً تاثیرگذار است. باید تن به تغییرات داد و نباید صندوق های های را بی اعتبار کرد. اگر حکومت سوریه صندوق های رای را بیاعتبار نمی کرد، راه های دیگر گشوده نمی شد. البته من دخالت خارجی را انکار نمی کنم.

وی در پایان گفت: امروز راهی جز گفت و گو نداریم. ایران نشان داده است می تواند تصمیمات سخت بگیرد و آرام از کنار آن گذر کند. مردم ما بسیار متمدن هستند و دارای عقلانیت و تدبیر ند و می توانند حضور زیاد اجتماعی را بدون هرگونه خطری تجربه کنند.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.