آیت الله هاشمی با توجه به ارتباط بیش از چهل سال با حضرت امام خمینی، ایشان را یک شخصیت فقهی، اخلاقی، عرفانی، اعتدالگرا و در عین حال انقلابی می دانست.

پایگاه خبری جماران: حجت الاسلام و المسلمین عبدالرحیم اباذری استاد حوزه علمیه قم همزمان با اولین سالگرد رحلت آیت الله هاشمی رفسنجانی در یادداشتی از اعتدال این یار دیرین امام خمینی(س) نوشت.

 

به گزارش جماران ، در یادداشت این مدرس حوزه علمیه آمده است:

بسم الله الرحمن الرحیم

آیت الله هاشمی رفسنجانی به عنوان یک فقیه سیاسی و مفسر قرآن از جمله شخصیت‌های برجسته نهضت اسلامی ایران است که با الهام از آیات قرآنی و مکتب اهل بیت علیهم السلام بعد از پیروزی انقلاب از تندوری‌ها و افراط‌کاری‌های برخی افراد، محافل و ارگان‌ها به شدت رنج می‌برد و در این باره تلاش می‌کرد تا در حد توان، مانع از این ناهنجاری‌های فردی، سیاسی و اجتماعی شود و در نظام اسلامی تنها فرهنگ قرآن و سنت اهل بیت حاکم باشد.

او در ضمن خطبه‌های نماز جمعه سلسله بحث‌هایی را تحت عنوان «عدالت اجتماعی» پی گرفت و در ادامه به تشریح موضوعاتی مانند: اعتدال، اسراف، تبذیر و افراط و تفریط پرداخت و آثار هر کدام را برای مردم ارائه داد.

آن ایام وقتی در شرایط سخت دوران دفاع مقدس، دولت وقت مجبور به اجرای طرح اجناس کوپنی شد، برخی افراد و محافل دولت را به گرایش به افکار کمونیستی متهم می‌کردند و بازاریان را علیه دولتمردان تحریک می‌نمودند. از سوی دیگر حامیان دولت نیز، اینها را فئوال و سرمایه‌دار و مرفهان بی‌درد می‌نامیدند. در این میان آیت الله هاشمی طی بیاناتی در یکی از خطبه‌های نماز جمعه، هر دو طرف را به اعتدال و میانه‌روی و دوری از هر گونه افراط و تفریط و اتهام‌زنی‌ها دعوت کرد و گفت: اقتصادی که نظام اسلامی در پی اجرای آن است، نه به معنای مارکسیسم است که مالکیت خصوصی را نابود کند و نه به معنای کاپیتالیستی است که سرمایه‌داران زالو صفت در آن حاکم باشند،‌بلکه اقتصاد خاصی است که حقوق همه (دولت، سرمایه‌دار و مردم) در آن با شرایطی مورد عنایت قرار می‌گیرد[1] و از آن با عنوان «اعتدال اقتصادی» تعبیر آورد.

توصیه به اعتدال و عمل به موازین

آن روز‌ها طبق مصوبه شورای عالی انقلاب، هیأت‌های هفت نفره در سطح استان‌ها و شهرستان‌ها تعیین شده بودند تا سرنوشت زمین‌های بلاتکلیف در سطح کشور را مشخص کرده و آنان را در اختیار کشاورزان و روستائیان قرار دهند، لیکن این طرح و مصوبه  در مرحله عمل با مشکلاتی همراه شد افراد تندرو و افراطی که در این هیئت‌ها حضور داشتند دست به کارهای غیر شرعی می‌زدند بسیاری از اشخاص مورد احترام بازاری و غیر بازاری را که چند مغازه، انبار و زمین داشتند به اتهام فئودال، سرمایه‌دار به دادگاه انقلاب فرا خوانده، محاکمه و مصادره اموال می‌کردند و از این بابت مشکلات زیادی را به بار آورده بودند. آیت الله هاشمی در این مورد موضع‌گیری صریح اتخاذ کرده و مسئولین مربوطه را به دوری از افراط و تفریط و رعایت اعتدال و عمل بر طبق موازین می‌کند و می‌گوید:

«ما در خیلی از مسائل عدم تعادل و افراط و تفریط می‌بینیم و باید جامعه ما قدری به طرف تعادل برود. در تقسیم اراضی، هنوز که هنوز است، می‌بینیم که تعادلی وجود ندارد در بعضی از جاها، بعضی از قضات محترم ما هستند که زمین‌های بسیار بزرگی را که سابقه درستی هم برای مالکش وجود ندارد برگردانده‌اند. کشاورزی که زمینش در دستش بوده به مجلس آمده و داد و بیدادش بلند شده است و شکایت می‌کند. در نقطه مقابل بعضی‌ها هستند که آن قدر مته به خشخاش می‌گذارند که به سراغ افرادی که چند هکتار زمین در دستشان است و کشاورزی می‌کند، می‌روند و نمی‌گذارند کار کند. آن چیزی که طبق موازین، مشخص شده است و ان شاء الله بقیه آن هم مشخص خواهد شد، این است که باید تعادل مشخصی در اینجا پیش بیاید تا این افراط‌کاری‌ها نباشد.»[2]

به علاوه آقای هاشمی در دفتر خاطرات روزانه خود دراین باره می‌نویسد:

«... دکتر منافی آمد و برای رفع آثار سوء اختلاف بین دو جناح تندرو و محافظه‌کار در دولت استمداد داشت. عصر با هیئت‌های هفت نفری تقسیم زمین‌های کشاورزی ملاقات داشتم از زحماتشان تشکر کردم و آن‌ها را نصیحت به مراعات قانون و اعتدال کردم».[3]

گزینش در ادارات و استخدام افراد از جمله بود که افراد و تفریط و خروج از اعتدال در آن انجام می‌گرفت و موجب نارضایتی و اعتراض مردم می‌شد. هاشمی در این باره می‌گوید:

«ما در زندگی، افراط و تفریط‌های زیادی در کارها داریم و من آنچه را که به کل جامعه مربوط می‌شود، عرض می‌کنم. گاهی آدم می‌بیند در گزینش‌ها آن قدر سخت‌گیری می‌کنند که افراد لایق را از درس دادن یا درس خواندن و کار کردن محروم می‌کنند که نباید این جور باشد، باید تعادلی برقرار شود. بر عکس، بعضی‌ها آن قدر دروازه را باز می‌گذارند که طاغوتی‌ترین افراد هم ممکن است در پست‌های حساس قرار بگیرند که البته الحمدلله رو به تعادل می‌رویم، اما باید دقت بیشتری کنیم.»[4]

افراط در نام‌گذاری‌ها

هاشمی در ادامه بحث‌های اعتدالی خود، به موضوع دیگری اشاره دارد که یکی از آسیب‌های مهم در نظام جمهوری اسلامی به شمار می‌آید و متأسفانه بعد از گذشت چهار دهه هنوز هم ادامه دارد و آن خروج از اعتدال و عدم رعایت تناسب در نام‌گذاری‌ها می‌باشد، او می‌گوید:

«در رسوم اجتماعی، چیزهای عجیب و غریبی می‌بینیم که تعادل را به هم زده است به طور مثال در اسم‌گذاری، اشتیاقی دیده می‌شود که دائماً اسامی اشخاص و شخصیت‌های موجه و محترم و ذخایر انقلاب را بر روی هر چیزی می‌گذارند، بدون این‌که تناسب رعایت شود. در اسم‌گذاری، تناسب لازم است این که ما بیاییم اسم فلان شهید و به طور مثال، اسم شهید بهشتی و شهید مطهری را با همه ارزش و مقامی که پیش ما دارند روی هر چیزی بگذاریم، درست نیست، خیابان، دانشگاه، میدان، زمین، تیم ورزشی، کارخانه، نیروگاه و هر چیزی که می‌خواهند بر آن اسم بگذارند، اسم یکی از شهدا را می‌گذارند و گاهی هم بسیار بی‌تناسب عمل می‌شود. فرض کنید چه تناسبی دارد که روی یک تیم ورزشی مثلاً نام شهید بهشتی بگذاریم که وقتی گل خورد یا گل زد، چنین و چنان شود... این جور در نمی‌آید. به طور مثال، آدم بیاید نام یک کله‌پزی را کله‌پزی ابوعلی سینا بگذارد، خوب ابوعلی‌سینا خیلی مهم است، اما هیچ تناسی به کله‌پزی ندارد، نام ابو علی سینا را باید روی یک آزمایشگاه یا دانشگاه گذاشت. یا مثلاً روی کارهای علمی و فنی که به دقت و ظرافت مربوط است، نام «رستم» بگذاریم که رستم یک شخصیت افسانه‌ای است، این تناسب لازم دارد و ما این کار را نمی‌کنیم. آقایانی که اسم‌گذاری می‌کنند مراقب باشند که اسم‌ها با مسمی‌ها تناسب داشته باشند و ضمناً آن قدر هم اسم نگذارند که حالت سیری (و زدگی) پیدا کند.»[5]

رعایت اعتدال در حجاب

رعایت حجاب اسلامی در نظام جمهوری اسلامی از جمله بحث‌های جنجالی روز در اوائل دهه شصت بود، مخالفان و موافقان در این عرصه گرفتار افراط و تفریط‌های فاحش شده بودند، چنان‌که هر از چند گاهی برخوردهای بسیار تند و زشتی از آنان صادر می‌شد، اما هاشمی بدون این که تحت تأثیر فضای موجود واقع شود، تفکر اعتدالی خود را دنبال می‌کرد و در این مورد نوشت:

«به دنبال بحث پاکسازی ادارات از طاغوتی‌ها، موضوع ضرورت رعایت پوشش توسط خانم‌ها در جامعه و به ویژه در ادارات مطرح شد و به سرعت تمامی وزراتخانه‌ها را فرا گرفت. بحث بر سر رعایت حدود اسلامی بود و این که وقتی دولت اسلامی است مردم هم باید در ادارات و جامعه ضوابط اسلامی را رعایت کنند. در مورد ضروب حجاب خانم‌ها هم حکم اولی روشن بود که این واجب شرعی است و باید رعایت شود، ما معتقد به سختگیری و شدت عمل نبودیم و بسیار سفارش می‌کردیم که رعایت اعتدال را بکنند. ضمن آن که ابهام‌هایی هم در مورد اجبار به حجاب و یا حجاب زنان غیر مسلمان وجود داشت که باید برطرف می‌شد، تندروی‌هایی هم از سوی افراد ناآگاه و بعضاً ضد انقلاب صورت گرفت تا آنجا که امام در مورد تعرض به بانوان بی‌حجاب در خیابان‌ها و بازارها هشدار دادند و پلیس و کمیته‌ها را موظف کردند که از این‌گونه جریانات جلوگیری کنند. هرچند که رفتار بعضی از خانم‌های بی‌حجاب که به جای رسیدگی به امور مردم، مشغول آرایش خود می‌شدند و عملاً می‌خواستند مخالفت خودشان را با انقلاب و اسلام نشان بدهند و بعداً هم با تحریک عوامل خارجی و ضد انقلاب راهپیمایی ضد حجاب (14 تیر 1359) برگزار کردند و این را عزای عمومی اعلام نمودند، جای زیادی برای مدارا توسط مردم مومن و انقلابی باقی نمی‌گذاشت. به هر حال این مسأله با همت خوب خانم‌های مؤمن حل شد و تقریباً رضایت امام و مردم حاصل گردید».[6]

تکرار غیر متعارف، یعنی افراط

آیت الله هاشمی به عنوان یک شخصیت اخلاقی به خوبی می‌دانست اگرچه تکرار برخی مسائل ارزشی و اخلاقی موجب تحکیم و تقویت آن در جامعه اسلامی می‌شود اما تکرار بیش از حد متعارف هم مخل به نتیجه است و آثار منفی بر جای می‌گذارد. به تعبیر روشن‌تر گاهی نه تنها به هدف نمی‌رسد بلکه تبدیل به ضد خود می‌شود. وی می‌فرماید:

«... در ادارات، رسم است که هر کسی که یک کاغذ می‌نویسد روی آن یک سخن هفته هم وجود دارد، حالا کار کوچکی با ما دارند و این «سخن هفته» را هم بالای آن نامه می‌نویسند: مثلاً سخنی از امام یا آیت الله منتظری را نقل می‌کنند که البته حرف‌های خوبی است، اما این چه کاری است؟ این کار به تایپ احتیاج دارد و کاغذ مصرف می‌کند. همه جا بین خودمان، دائماً سخن هفته!، سخن هفته! زمان این کارهای افراطی در این‌گونه مسائل گذشته است. یک وقتی این کار انجام می‌شود، [اشکالی ندارد خوب است] نه این که دائماً آن را ادامه داد و یا هر جا می‌رویم عکس‌هایی از ماها نصب شده است... یک ساختمان ده، پانزده طبقه را از بالا به پایین عکس امام زده‌اند، امام در قلب همه ما هست، نیازی نیست که بیاییم همه شیشه‌های یک ساختمان را پر از عکس امام کنیم. این نه تجلیل است و نه منطقی و درست. فقط جلوی نور را می‌گیرد، ترویج امام که به این جور کارهای افراطی نیاز ندارد».[7]

تفریط در تیپ ظاهری

آیت الله هاشمی در نحوه پوشیدن لباس و گذاشتن موی سر و صورت که اغلب آدم ها دچار افراط و تفریط می‌شوند، حرفی برای گفتن دارد و می‌گوید:

«حزب اللهی بودن، مساوی شده است با لباس نامنظم پوشیدن، لباس اتو نکرده و کثیف پوشیدن، سر و صورت را اصلاح نکردن؛ این کارها دیگر جور نیست و باید مقداری معتدل تر  شود. ما که دیگر نه از پیغمبر6 حزب‌اللهی‌تر هستیم و نه بیشتر از پیغمبر در عسرت هستیم پیغمبر در همان موقعی که در جنگ بودند و با کفار دعوا داشتند مراعات همه این جهات را می‌کردند. ما خیال می‌کنیم حالا که انقلاب شده است و حزب‌اللهی شده‌ایم حتماً باید سرمان را جوری ماشین کنیم که کچل کچل باشد. اگر غیر از این کنیم، دیگر حزب اللهی نمی‌شویم، در بعضی از این مدارس که می‌خواهند خیلی متدین باشند همه بچه‌های مردم را کچل می‌کنند.

زلف پیغمبر اکرم6 که آن همه بزرگوار بودند گاهی آن قدر بلند بود که روی دوش ایشان می‌آمد، شانه در جیبشان بود و سرشان را مرتب شانه می‌کردند و در کتاب‌های سنن پیغمبر6 هم در این مورد بحث است که آیا پیغمبر در سرشان، فرق باز می‌کردند یا نمی‌کردند؟ گاهی آن‌قدر سرشان را شانه می‌کردند و به سرشان روغن می‌زدند که موهای ایشان به رنگ خرمایی درمی‌آمد.

سنت شده است که همه علما سرشان را بتراشند و اگر کمی کمتر بتراشند، مثل این است که سوادشان کمتر می‌شود. من فکر می‌کنم اینها از سنت‌های قدیم بت‌پرستان طرف‌های شرق بوده که به اینجا آمده و به این صورت عادت قطعی شده است و الا خود پیامبر(ص) هم سرشان را سالی یک بار یا دو بار می‌تراشیدند و گاهی زلف می‌گذاشتند پیغمبر اکرم(ص) تمیز بودند و وقتی که در مجلس پیدا می‌شدند از تمیزترین آدم‌ها بودند از کوچه که عبور می‌کردند هر کسی که بعد از ایشان می‌آمد می‌فهمید که پیغمبر اکرم از آنجا عبور کرده‌اند چون بو و عطر پیغمبر(ص) را می‌شناختند».[8]

معیار در تشخیص مصادیق اعتدال

آنچه که روشن است این که حکم کلی اعتدال و خروج از آن نزد همه فقهای عظام و علمای اخلاق روشن می‌باشد. همان طوری که حکم کلی اسراف، تبذیر و افراط و تفریط نیز مشخص است همه می‌گویند اعتدال و میانه‌روی خوب است باید آن را رعایت کرد و اسراف و افراط بد است و بایستی از آن اجتناب شود. اما تشخیص مقدار و مصداق آن خیلی مهم است و چه کسی و کسانی باید آن را تعیین کنند؟ جای دقت و تأمل دارد.

آیت الله هاشمی در این خصوص معیار و ملاک تشخیص را عرف مردم و مراجعه به مردم می‌داند و جالب است مثالی هم که می‌آورد بیشتر جنبه اجتماعی و اقتصادی دارد تا فردی و شخصی. او می‌گوید:

«... اما این که چه کاری و چه مقدار کاری، خروج از اعتدال و افراط و تفریط به شمار می‌آید؟ باید به عرف مردم مراجعه شود، یعنی خود مردم باید تشخیص بدهند و متوجه باشند که این نوع مصرف و این نوع اقدام باعث خروج از اعتدال است. گاهی برخی افراد هرگونه پر خرجی را اسراف می‌دانند در حالی که چنین نیست، امکان دارد انجام بعضی کارها هزینه زیادی داشته باشد اما به خاطر بازدهی و ارزشی که دارد باید آن خرج را کرد و نمی‌توان آن را اسراف نامید.

مثلاً برخی افراد بر این تصورند که ساختن مترو برای تهران در شرایط کنونی (دوران جنگ و تحریم) مصداق بارز اسراف است در حالی که ممکن است ایجاد مترو برای شهر لازم باشد و هزینه زیادی هم داشته باشد. این کار نه تنها اسراف نیست بلکه ضد اسراف (اعتدال) است. مثلاً امروز (اسفند 1361) اگر تهران صاحب مترو بود مردم می‌توانستند با سرعت طول و عرض شهر را بپیمایند، چقدر صرفه‌جویی در وقت مردم و سوخت وسایط نقلیه و نهایتاً در کارهای مملکت می‌شد. امکان دارد طرح مترو، طرح پر خرجی باشد، اما اگر شهری با پنج، شش میلیون جمعیت که در عین حال بار چهل میلیون جمعیت کشور را نیز بر دوش دارد... فاصله شرق و غرب یا جنوب به شمال آن را به جای یک ساعت و نیم در بیست دقیقه با مترو و با هزینه ارزان طی کند، نمی‌توانیم چنین کاری را اسراف بدانیم در شرایطی که احتمال خطر بمباران اتمی برای همه کشورهای منطقه وجود دارد، شهری که فاقد پناهگاه است، اگر چنین وضعی پیش آمد مردم به کجا بروند در حالی که مترو می‌تواند پناهگاهی برای آنان باشد. اگر چنین آثاری مورد قبول است به رغم هزینه‌های فراوان باید آن را پذیرفت».[9]

امام خمینی نمونه بارز اعتدال

آیت الله هاشمی با توجه به ارتباط بیش از چهل سال با حضرت امام خمینی، ایشان را یک شخصیت فقهی، اخلاقی، عرفانی، اعتدالگرا و در عین حال انقلابی دانسته و چنین توصیف می‌کند:

«برای اقامه حق، سمج و محکم هستند و به هیچ قیمتی حاضر نیستند تخفیف بدهند. آنوقت علی‌رغم اینها، شخصیت اسلامی ایشان آن‌چنان معتدل است که ما افراط و تفریط در ایشان ندیده‌ایم. گاهی انسان ممکن است خشک باشد، گاهی ممکن است مسامحه‌کار باشد، گاهی ممکن است در راه مبارزه برای ارتباط‌های اجتماعی سست بشود، یا عواطفش تزلزل کند، اما ایشان این طور نیستند، همواره خودشان را حفظ کرده‌اند، همیشه در عین گرفتاری‌های مبارزه، نماز شب را فراموش نکرده‌اند، یعنی عبادت را در کنار سیاست سبک نگرفته‌اند... یک آدم منظم و مرتب در زندگی، به یک مرتاضی که زهد افراطی او را از زندگی، عقب نگه بدارد نه آن‌چنان متوجه دنیا هستند و نه آنچنان محو آخرت. اعتدال شرعی را در هر دو مراعات می‌کنند، نمونه انسانی که قرآن می‌خواهد».[10]

نگاه اعتدالی به ولایت فقیه

در زمان حیات پر برکت حضرت امام بعضی از چپی‌ها (اصلاح طلبان فعلی) نگاه افراطی به ولایت فقیه داشتند و  ایشان را از هرگونه خطا و نسیان  بری می‌دانستند و اوامر و نواحی ولی فقیه را تعبدی تلقی می‌کردند، بعد از رحلت حضرت امام خمینی همین نگاه افراطی را بعضی اصولگرایان نسبت به ولایت و رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای داشتند و دارند و زبان حال و قالشان حکایت از این داشت که به عصمت ولی فقیه وقت معتقد هستند. در این میان کسانی هم بودند و هستند  که چه در زمان خمینی و چه در زمان خامنه‌ای، نگاه تفریطی انتخاب کرده و چندان اعتقادی به ولایت فقیه نداشتند و ندارند.

آیت الله هاشمی نه این نظر تفریطی را قبول داشت و نه تسلیم آن افراطیون شد. نگاه اعتدالی وی در باب ولایت فقیه از فرهنگ ناب قرآنی و مکتب اهل بیت  نشأت می‌گرفت که در جای خود باید به شرح و تفصیل آن پرداخت.

او در عین حالی که به حضرت امام خمینی عشق می‌ورزید و به ولایت و رهبری ایشان اعتقاد کامل داشت، اما هرگز امام خمینی را عاری از خطا نمی‌دانست در موارد متعدد به نقد نظر و بعضی عملکردها و تصمیم‌گیری‌های حضرت امام پرداخت و معروف است که در این مورد خیلی هم صریح و بدون تعارف بود. نمونه بارز آن، نامة معروفی است که ایشان به همراه حضرات آیات : بهشتی، خامنه‌ای، موسوی اردبیلی، باهنر به حضرت امام می‌نویسند و در آن نکاتی را پیرامون مسائل روز و زیاده‌خواهی‌های بنی صدر مطرح می‌کنند. جالب است که آیت الله هاشمی این نامه مشترک را کافی نمی‌داند یک نامه دیگر به تنهایی می‌نویسد و بعضی مسائل را خیلی صریح تر و قاطع تر با امام در میان می‌گذارد.[11]

او همین نگرش اعتدالی را نسبت به رهبری معظم انقلاب نیز داشت. هاشمی یکی از شخصیت‌های برجسته خبرگان رهبری بود که رهبری و ولایت آیت الله خامنه‌ای را در خبرگان مطرح کرد، رأی گرفت و بعد هم در تثبیت آن تلاش کرد و تا آخرین روز حیات خویش هم اعتقاد راسخ داشت که هیچ جایگزینی برای ایشان نمی‌بیند، ‌اما در همین حال از غلوهای بی‌مورد درباره رهبری پرهیز داشت. نظرات مخالف خود را با رهبری در میان می‌گذاشت، چنانکه در ماجرای فتنة جریان انحرافی در سال 1388 آن نامه تاریخی را خطاب به رهبری نوشت و  نظرات خویش را پیرامون پیامدهای نا گوار آن جریان انحرافی بیان کرد اگرچه این نامه از سوی افراطیون به ناحق به «نامه بدون سلام» شهرت پیدا کرد اما درستی تحلیل ها و هشدار های ایشان بعد از مدتی آشکار شد .

آیت الله هاشمی همان‌گونه که در مقابل غالیان رهبری می‌ایستاد، در برابر کسانی هم که به هر دلیلی در تضعیف و تخریب رهبری گام برمی‌داشتند، موضع می‌گرفت. در این اواخر که هر از چند گاهی در مجمع تشخیص مصلحت نظام به همراه برخی دوستان فاضل و اساتید حوزه علمیه قم به خدمت ایشان می‌رسیدیم، برخی افراد اظهاراتی می‌کردند که از آن تضعیف نظام و رهبری به مشام می‌رسید، ‌آقای هاشمی کاملاً با دقت به حرف های آنان گوش می ‌داد، بعد که حرف همه تمام می‌شد و نوبت به ایشان می‌رسید، در همان مجلس لابلای سخنان خویش موضع صریح می‌گرفت و با عبارت‌های گوناگون محتوای جمله معروف خویش را تکرار می‌کرد که من فعلاً هیچ جایگزینی برای آیت الله خامنه‌ای نمی‌بینم و تضعیف ایشان را به صلاح کشور، ‌نظام و انقلاب نمی‌دانم، اما نقد منصفانه و خیرخواهانه باید ادامه داشته باشد و این کار سلامت نظام و انقلاب و ولایت فقیه را تضمین می کند.

 

 

 

[1]. خطبه‌های نماز جمعه، ج 1، ص 348 ـ 349 ـ 350.

[2]. خطبه‌های نماز جمعه، ج 4، ص 375.

[3]. کارنامه و خاطرات، پس از بحران، 1361، ص 295.

[4]. همان.

[5]. همان، ص 358.

[6]. کارنامه و خاطرات، انقلاب در بحران، هاشمی رفسنجانی، ص 135 و 136.

[7]. خطبه‌های نماز جمعه، ج 4، ص 357.

[8]. همان، ص 258.

[9]. همان، ج 2، ص 632.

[10]. مصاحبه‌ها، ج 1، ص 250 و 251.

[11]. کارنامه و خاطرات، عبور از بحران، خاطرات سال 1360،‌ مقدمه.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.