گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت و گو با جماران؛

مجلسی: ولیعهد جدید عربستان می خواهد میان تجدد خواهی و روش های قرون وسطایی، تلفیق کند/ او در حال فرار از تضاد و دوگانگی داخلی است

اسرائیل خطر حزب الله را به ابزاری تبدیل کرده است که عربستان مایل است با همکاری او، از ایران انتقام بگیرد. عربستان به تنهای نمیتواند این انتقام را عملی کند و سعی دارد با استفاده از اسرائیل و به میان کشیدن پای آمریکای، برای بقای خود جنگی به راه بیاندازد.

پایگاه خبری جماران: التهاب در خاورمیانه شکل جدیدی به خود گرفته است. پس از استعفای سعد حریری در عربستان، گمانه زنی هایی در مورد احتمال بروز درگیری میان لبنان و عربستان مطرح شده است، هرچند با توجه به اوضاع ناآرام منطقه احتمال بروز جنگی جدید بعید به نظر میرسد، اما برخی خاورمیانه را در آستانه انفجار می دانند.

از سوی دیگر احتمال گروگان گرفته شدن سعد حریری در عربستان و اظهار بی اطلاعی مقامات لبنانی از وی به ملتهب تر شدن اوضاع دامن زده است. همچنین درخواست وزارت خارجه عربستان، امارات، کویت و بحرین از اتباع خود در لبنان برای ترک خاک این کشور نشانه ای خطرناک و حاکی از این است که احتمالا مسئولان سعودی در تکاپوی «یک اقدام» علیه لبنان هستند؛ حال این اقدام می تواند وجهه نظامی یا اقتصادی داشته باشد. با توجه به اینکه عربستان پیش از این در قطر و یمن، این دست اقدامات را تجربه کرده است، باید دید آیا به دنبال گسترش دادن الگوی جنگ و تحریم در منطقه است یا خیر.

خبرنگار جماران در این زمینه با فریدون مجلسی گفت و گو کرده است که مشروح آن در پی می آید:

آقای مجلسی! اوضاع ملتهب خاورمیانه در این روزها موجب ایجاد نگرانی هایی شده است. با توجه به وضعیت فعلی آیا شاهد ایجاد تغییراتی در خاورمیانه یا جنگ نیابتی جدیدی خواهیم بود؟

جنگ نیابتی در خاورمیانه امر جدیدی نیست و مدت هاست که آغاز شده و در عراق، سوریه، افغانستان شاهد این امر هستیم. مسئله اینجاست که عربستان شکست خورده ی این جنگ های نیابتی بوده است. پیش از این عربستان سعی کرده بود با آن بخش از نیروهای محافظه کار و واپس گرا وارد عرصه شود، که حاصل آن القاعده و داعش بود. این نیروها در عراق و سوریه شکست خوردند، در خود عربستان هم این بخشی از کشور که خود را مدرن می پندارد و دروازه ها را برای رسیدن به تمدن بزرگ در سال 2030 آماده میکند، اکنون می خواهند وضعیت جدیدی را ایجاد کنند. این گروه وارثان القاعده هستند که میخواهد آن را از بین ببرند و نظامی مدرن، جهانی یا غربی را جایگزین کنند.

مسئله اینجاست که بخشی از جبران شکست ها، انتقام گرفتن از حزب اللهی است که به دولت سوریه کمک کرده است. اما عربستان در این راه تنها نیست، اسرائیل همیشه در انتظار فرصتی بوده است که خطر حزب الله را از سر خود کم کند و هم عربستان را به شروع درگیری تشویق می کند و هم خود در جایگاه مدعی قرار گرفته است.

در واقع اسرائیل خطر حزب الله را به ابزاریتبدیل کرده است که عربستان مایل است با همکاری او، از ایران انتقام بگیرد. عربستان به تنهایی نمی تواند این انتقام را عملی کند و سعی دارد با استفاده از اسرائیل و به میان کشیدن پای آمریکا، برای بقای خود جنگی به راه بیاندازد.

آیا به راه افتادن جنگ به معنای این است که جنگ در یمن، سوریه و سایر مناطق ادامه می باید یا آنکه منطقه جدیدی در حال درگیر شدن است؟

یمن در واقع قربانی کشمکش هاست. رئیس جمهور فراری یمن و عدم وجود دولت مستقل، بهانه ای برای آغاز جنگ شد. در حال حاضر یمن تبدیل به مسأله ای جداگانه برای عربستان شده است. خیلی از کشورها به ویژه اسرائیل چندان علاقه ای به ادامه درگیری در یمن ندارند، چرا که این کشور خطر چندانی برای اسرائیل و عربستان ندارد، همچنین مشکلاتی که از سوی یمن برای عربستان ایجاد خواهد شد، دلیل دیگری برای عدم تمایل به درگیری در این منطقه است.

عربستان احساس میکند یمن روی دستش خواهند ماند. حتی اگر با کشتاری بزرگ، بتواند این کشور را به دست بگیرد، ناچار است هزینه های بازسازی انسانی و عمرانی آنجا را بر عهده بگیرد چرا که بالاخره مسئولیت تخریب یمن به عهده عربستان است.

اما در لبنان وضع متفاوت است. حزب الله به سطحی از توسعه سیاسی رسیده است که ترجیح می دهد توانمندی های خود را در خدمت توسعه سیاسی قرار دهد. حزب الله در لبنان اکثریت را به دست دارد و نمی توان آنها را نادیده گرفت.  آنها در مجلس و دولت شرکت دارند و موفقیت هایی که به دست آورده اند موجب شده است بخش شیعه نشین لبنان که تا پیش از این عقب مانده ترین مردم لبنان بودند، اکنون به سطح زندگی قابل قبولی برسند. در شرایط کنونی حزب الله نمی خواهد به وضع سابق برگردد و به دنبال ماجرا آفرینی باشد.

اکنون سران حزب الله به دنبال عقلانیت و اعتدال هستند و ارزش اعتدال در توسعه سیاسی و اجتماعی را در سالهای اخیر دیده اند و به زعم من دیگر آغازگر جنگ نخواهد بود. من فکر نمی کنم همه تهدید و تبلیغات عربستان در مورد لبنان چیزی بیش از تبلیغات و اقداماتی باشد که در مورد بشار اسد کردند عایدشان شد.

با توجه به استعفای نخست وزیر لبنان، آن هم در عربستان، آیا به نظر نمی رسد شاهد ایجاد وضعیت قطر برای لبنان باشیم؟

 به قطر 48 ساعت داده شد که اگر به شروط عربستان را عمل نکند، تحریم خواهد شد. اما قطر هیچ کدام از شروط را نپذیرفت و عملا تبدیل به کشوری اعتدالی تبدیل شد و حمایت جهانی را برای خود جلب کرد و عملا برای تهدید کنندگان خود نوعی شرمساری را برجای گذاشت.

باتوجه به وضعیتی که برای قطر ایجاد شد، بسیاری از کشورها که در مورد قطر با عربستان همکاری کردند، تمایلی برای همکاری در مورد لبنان ندارند، چرا که فهمیده اند حرکت های احساسی محمد بن سلمان ماجراجوی هایی را به دنبال می آورد که منافع کشور های درگیر را به خطر می اندازد.

ظاهرا آقای حریری در آنجا به دام افتاده و یا باید برای روشن شدن حقایق به لبنان بازگردد، در صورتی که امکان برگشتن مهیا نشود، این منافع عربستان است به خطر می افتد،  

اتفاق دیگری که در عربستان در حال وقوع است، برکناری شاهزاده ها از یک سو و تلاش برای ایجاد اصلاح در ساختار ها از سوی دیگر است؛ آیا عربستان میخواهد با ساختن چهره ای جدید از خود حمایت های بین المللی را برای خود جلب کند؟

عربستان دچار یک تناقض بزرگ تاریخی شده است. این کشور 50 سال است که به دلیل منابع عظیم نفتی از سطح ثروت بسیار بالایی برخوردار است و در این 50 سال در دو جهت مختلف کشیده شده است. یکی از آنها بحث آموزش و پرورش در داخل کشور است که با افزایش تبلیغات وهابی همراه در داخل یا خارج از سیستم آموزش بوده است. مسأله دوم اعزام فرزندان طبقات مرفه، شاهزادگان و توانمندان برای ادامه تحصیل است که آنها را به سمت فرهنگ جهانی سوق داده که با آن محافظه کاری وهابی داخل کشور بسیار تناقض داشته است.

نظام سلطنتی استبدادی عربستان از یک سو با آن نظام سنتی وهابی تشابه دارد و خود را در حمایت مقابل با مفتیان وهابی حس می کند و دراین 50 سال از ساختن مساجد وهابی در جهان کوتاهی نکرده و نسل هایی را  پرورانده است که بسیاری از آنها جذب نیروهایی مانند داعش و القاعده شده اند.

 از طرف دیگر در درون جامعه توسعه آموزش موجب شده است که 80 درصد جامعه روستایی یا بدوی تشویق شدند تا به شهر ها مهاجرت کنند و به جای اینکه سطح فرهنگ شهرها را بالا ببرند، در معدل پایین آوردند. از سال پیش تا کنون جمعیت 20 درصدی شهرها به 80 درصد رسیده است، در حالی که محتوای شهرهای عربستان همان فرهنگ بدوی است.

با این وجود، با توسعه مالی، توسعه روابط بین المللی، صنعت و سرمایه گذاری و... موجب پدید آمدن نسل تازه ای شده است که نمی تواند استبداد سنتی عربستان را بپذیرد. از طرفی نسل سنتی هم با قدرت حضور دارد، امکانات مالی زیادی هم دارند، دربار هم بیشتر مایل بوده است که از حمایت همین نیروهای سنتی برخوردار باشد و ثبات و آرامش قبلی خود را حفظ کند. نسل تازه ای که در عربستان روی کار آمده، ادامه این وضعیت را امکان پذیر نمی داند و می خواهد در امور دخالت داشته باشد. در واقع می خواهند نظام استبدادی را بربیاندازند؛ همانند آنچه که در کشور های همسایه در سالهای اخیر رخ داده است.

من فکر می کنم ولیعهد جدید عربستان می خواهد میان تجدد خواهی و روش های قرون وسطایی، تلفیقی کند؛ مثل از میان بردن براداران و عموزادگان و کسانی که ممکن است در راه سلطنت او مشکل آفرین باشند. این تضاد میان گذشته و آینده حال عربستان را به تشنج کشیده است. در این فضا، جوان محافظه کاری که نمی توانست در فضای عربستان جایگاهی داشته باشد، ناچار به مبارزه ای شده است که همه عمو ها و عموزاده های را کنار بزند، تا بتواند به خودش اصالتی بدهد.

معلوم نیست خاندان سلنطنی چه مقاومتی در برابر او بکنند و یا توده های درشت جامعه هنوز محافظه کار و بدوی عربستان آیا این آمادگی را دارند که به مدرنیسم تن بدهند؟ یک کشمکش بسیار بزرگ داخلی است که عربستان در چهار راه آن قرار گرفته است. به نظر من دلیل اینکه که محمد بن سلمان سعی میکند توجهات را به خطر خارجی علیه ایران و کشورهای دیگر جلب کند، فرار از تضاد و دوگانگی است.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.