پایگاه خبری جماران- احتمالا شنیده اید که ولیعهد جوان و بلندپرواز عربستان سعودی این روزها به فکر انجام اصلاحات اجتماعی در کشورش افتاده و پس از صدور مجوز رانندگی زنان از تلاشش برای حاکم کردن «اسلام میانه رو» خبر داده و گفته: «ما به سمتی می‌رویم که قبلا در آن قرار داشتیم، کشوری که آغوشش به سمت تمام ادیان و دنیا باز است»

ما نمی دانیم یا حداقل در مقام تحلیل نیستیم که این اصلاحات چقدر محقق خواهد شد و چه هدفی را دنبال می کند، اما  نکته کلیدی سخنان اخیر او (مصاحبه با گاردین) آنجاست که مدعی شده انقلاب اسلامی موجب مشکلاتی در سراسر دنیا شده و می گوید: «وقتی که سال ١٩٧٩ در ایران انقلاب شد، مردم تلاش کردند که همین مدل را در کشورهای مختلف منطقه که یکی از آنها عربستان سعودی بود، نسخه‌برداری کنند. ما در آن دوران نمی‌دانستیم که چگونه با این قضیه کنار بیاییم. این باعث شد که مشکلاتی در سراسر دنیا ایجاد شود. حالا موقع آن رسیده است که از بند این مشکل رها شویم».

این سخن را می توان نوعی اعتراف دیرهنگام خواند که توسط یک حاکم عربی بیان می شود؛ حکامی که سالها چه از طریق اتهام زنی به ایران و چه حمایت از صدام یا تشویق آمریکا به مقابله با ایران در صدد انکار انکار یا فرار رو به جلو از الگوی ایران برآمدند. در تمام این سالها کشور ایران با سابقه طولانی تاریخ، استقلال، امنیت و ثبات، طبقه متوسط و روشنفکر قدرتمند و انتخاباتی که نمونه آن در هیچ کدام از کشورهای منطقه تجربه نمی شود رقیبی جدی برای دولت هایی بود که اگر آمریکا یک لحظه از حمایت آنها دست بر نمی داشت معلوم نبود دچار چه بلایایی شوند!

در همین روزهایی که بن سلمان جوان در حال رونمایی از اصلاحات خویش است، مدل مورد اشاره او -که در زمان پیروزی اش در سال 1979 اساسا به دنیا نیامده بود و لابد از پدرانش در مورد آن شنیده- اتفاقی را به چشم خود می بیند که اجماعی کم سابقه میان نخبگان یا حداقل سکوتی معنادار از سوی کسانی که امکان موضع گیری صریح ندارد را پدید آورده: یک فرد زردشتی منتخب مردم در شهری که بخشی از ساکنانش به آیین زردشت هستند و سالهای سال همراه مسلمانان با صلح و آتی و مهر و دوستی زیسته اند، عضویتش در شورای شهر تعلیق می شود؛ آن هم در حالی که پیش از این 4 سال در همین جایگاه به مردمش خدمت کرده بود.

این در حالی است که بر اساس نظر اغلب کارشناسان شورای شهر نه جایگاه ولایت، بلکه جایگاهی مدیریتی است. همانگونه که در مجلس شورای اسلامی که محل تصویب قوانین عادی کشور و انتخاب اعضای دولت است، شماری از نمایندگان اقلیت های مذهبی حضور دارند که پس از تصویب اعتبارنامه شان تبدیل به نماینده تمام مردم ایران و صاحب رأی در تمام امور می شوند. اما این روزها نه تنها حضور یک نفر زردشتی در شورای شهر برتاببده نمی شود بلکه با کمال تأسف این موضوع به امری حیثیتی برای مخالفان تبدیل شده و گفته می شود کسی حق مخالفت با نظر شورای نگهبان را ندارد!

چرا در حالی که ولیعهد مرکز ارتجاع در عالم اسلام امروز به فکر اعتدال و اصلاح افتاده با یک حرکت دوراز سلیقه و اقتضائات روز و دور از برداشت اکثر کارشناسان از فقه و دین عملی صورت می گیرد که جز دست اندرکاران هیچ کس انگیزه و دلیل دفاع نداشته باشد.

اما ابعاد و ریشه های این مناقشه بسیار عمیق تر از یک «بحث موردی و محدود فقهی» است و با تأمل مشاهده خواهیم کرد برخاسته از نوع نگاه خاصی است که شماری از روحانیون سنتی عضو شورای نگهبان و نهادهای محترمی چون جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به آن معتقدند و بار دیگر متبلور شده اشت.

در این راستا دو اظهارنظر جالب توجه و دقت فراوان هستند:

  1. آیت الله محمد یزدی در خصوص تصمیم شورای نگهبان چند جمله قاطع گفته اند: «این تصمیم یک تصمیم قانونی، شرعی، قطعی و غیرقابل برگشت است و هیچ‌کس این قانون را نمی‌تواند برگرداند»، «مجلس اصلاً حق ورود به آن را ندارد، چون جنبه شرعی مصوبات مجلس هم باید طبق نظر فقهای شورای نگهبان باشد و این فقها باید مصوبات را از جنبه شرعی تأیید کنند»، «فقهای شورای نگهبان می‌توانند امروز درباره قوانین مصوب پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نیز از نظر شرعی اعلام نظر کنند و اگر به خلاف شرع بودن مصوبه‌ای که اجرا نیز می‌شود، اطمینان حاصل کنند و نظر بدهند، باید این مصوبه برگردد و لغو شود و روزنامه رسمی هم باید این را درج کند که براساس مصوبه فقهای شورای نگهبان لغو شده است».

همانگونه که ملاحظه می شود بی اعتنایی به نظری نهادی چون مجلس که به فرموده امام در «رأس امور است» باعث شده تا ایشان ارزش نظر نمایندگان مردم را هیچ انگارند. گویی فراموش می شود که امام فرمودند، هنگام بروز اختلاف میان مجلس و شورای نگهبان در خصوص یک مصوبه، اگر دو سوم نمایندگان به اضطراری بودن آن رای دهند آن مصوبه تصویب می شود. البته ایشان در سالهای بعد برای حل اساسی تر این اختلافات و در جهت حل معضلات روز جامعه مجمع تشخیص مصلحت نظام را تشکیل دادند تا مجمعی از عقلای کشور در خصوص عمل به احکام ثانویه نظر دهند.

غرض اینکه با وجود این نگاه امام به نهاد برخاسته از رأی مردم چرا با نظر مجلس که توسط رییس آن به صراحت بیان شده قاطعانه مقابله می شود و از سوی دیگر نظر شورای نگهبان غیرقابل تغییر؟!

آیا نمی توان این انتقاد را وارد کرد که چرا برخی موضوعات مانند این تصمیم در کشور سریعا تبدیل به یک مسأله حاد حیاتی می شود تا اگر روزی پس از رفع موانع، حل شوند خودش منشاء اختلافاتی بزرگ تر در آینده شود؟ آیا نباید انتظار داشت که پس از قریب 40 سال حکومت داری و آن هم با وجود نهاد رهبری، هیأت عالی حل اختلاف قوا و مجمع تشخیص مصلحت نظام بن بست ها و اختلافات با تدبیر پخته تری حل و فصل شوند؟ آیا غیر از این است که توان حل تعارضات و اختلافات نشانه ی بلوغ هر مجموعه انسانی است و آیا ما در آستانه 40 سالگی به چنین بلوغی رسیده ایم؟

  1. دیگر عضو محترم شورای نگهبان آیت الله سید محمدرضا مدرسی یزدی که تاکنون کمتر در جلسات عمومی سخن گفته اند چهارشنبه شب در برنامه گفت و گوی ویژه خبری ضمن دفاع از نظر شورا، دیدگاهی عجیب و بهت آور در خصوص مفهوم «آزادی» ارائه داده و حقوق مسلّم انسانی را به عنوان مواهب نظام اسلامی برای اقلیت های مذهبی تبیین کردند! ایشان حق داشتن نماینده در مجلس، حق انجام اعمال حرام بر مسلمانان در محافل خصوصی(در میان اقلیت ها) و عدم پرداخت خمس و زکات را مواهبی دانستند که در هیچ کجای دنیا به اقلیت ها اعطا نمی شود!!!

اینجاست که باید بگوییم جای خرسندی است اتفاق اخیر فرصتی شد تا لبّ کلام برخی بزرگان و مسئولان کشور در مقولاتی چون آزادی، حقوق بشر، حقوق اقلیت ها و... شفاف شود و بدانیم که مبانی ذهنی و فکری برخی تصمیمات در کشور از جمله تایید و ردصلاحیت نامزدهای انتخابات چیست؟!

باید خدا را شاکر باشیم که شخصیت نوگرا و ارزنده ای چون امام راحل در راس این انقلاب قرار داشت و توانست با نگاه روشن به دین قاطبه ملت را گرد خویش جمع کند و با براندازی یک سلطنت کهنه، بساط جمهوری اسلامی را در این کشور تاریخی پهن کند و الگویی را بسازد که حکام مرتجع منطقه هنوز و پس از 4 دهه از آن هراس و واهمه دارند. و الّا اگر اینگونه افکار آن زمان هم قدرت اعمال نفوذ موثر داشتند معلوم نبود که آیا اصلا انقلاب اسلامی به پیروزی می رسید و اگر به پیروزی می رسید امروز به چه نقطه ای رسیده بودیم؟!

آیا ما با همین رویکردهای خشک و غیر منعطف می خواهیم پا به دهه پنجم انقلاب بگذاریم و از الگو بودن خویش در جهان سخن بگوییم؟! ای کاش فقهای محترم شورای نگهبان و روحانیون محترم وصایای امام به این شورا را به یاد می آوردند؛ وصایایی که بعضا به خاطر احساس خطر جدی امام با لحنی صریح و تکان دهنده بیان شده اند و زنگ صدایش همچنان در گوش تاریخ است.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.