حجاریان با اشاره به این که امروز در یک نگاه جامع وضعیت ایران و عربستان سعودی بحرانی است به سوال پس وظیفه اخلاقی در این مواقع چیست؟ جواب می دهد

نشست اخلاق جنگ و صلح با حضور داود فیرحی، سعید حجاریان و جواد حیدری عصر امروز به همت انجمن علوم سیاسی در پژوهشکده فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.

به گزارش خبرنگار جماران، در این نشست دکتر سعید حجاریان بحث خود را تحت عنوان «اخلاق در وضعیت صلح مسلح» ارائه و ابراز داشت: مقالات و کتاب‌های مختلفی تاکنون درباره اخلاقِ جنگ و همچنین اخلاقِ صلح نوشته شده است و حتی مراکزی مانند «مرکز پژوهش‌های صلح استکهلم» به همین جهت تأسیس شده‌اند اما موضوعی که من در اینجا بدان می‌پردازم حالت میانه جنگ و صلح یا به عبارتی «صلحِ مسلح» است.

وی ادامه داد: صلح مسلح در دو زمان حاکم می‌شود. نخست زمانی که طرفین منازعه به قدر کافی از یکدیگر تلفات گرفته‌ و انرژی‌شان را از دست داده‌اند و برای تجهیز نیرو و امکانات و از سرگیری جنگ به صورت موقت و دوفاکتو اعلام صلح کرده‌اند و دوم زمانی که طرفین منازعه روابط اقتصادی و سیاسی خود را قطع کرده و به اصطلاح جنگ سرد را آغاز کرده‌اند و در آستانه جنگ واقعی قرار دارند.

این پژوهشگر علوم سیاسی با بیان این که طرفین منازعه ممکن است به دو کشور اطلاق شود، گفت: مانند وضعیت فعلی آذربایجان و ارمنستان که با یکدیگر جنگ کرده و فریز شده‌اند؛ یا ممکن است به دو طایفه اشاره داشته باشد مانند درگیری‌های اخیر میان طوایف جنوب کشور.

وی افزود: اما چرا اخلاقیات این وضعیت برای من اهمیت پیدا کرده است؟ اکنون ایران و بعضی کشورها در چنین وضعیتی قرار گرفته‌اند. چنانکه مشاهده می‌کنیم روابط اقتصادی و سیاسی ما با اسرائیل، عربستان سعودی و آمریکا به‌کلی قطع شده است و طرفین با شدت هر چه تمام‌تر به تبلیغات علیه یکدیگر می‌پردازند. ایران در مواجهه با این گروه از کشورها در وضعیت ماقبل جنگ قرار دارد، ولی در بعضی مناطق مانند سوریه به‌خصوص در منطقه جنوبی این کشور وضعیت ما نه جنگ است و نه صلح، چرا که آتش جنگ فقط برای جابجایی کشته‌شدگان و احیاناً تجدید قوا متوقف شده است.

حجاریان اظهار کرد: پس از این تعاریف باید به بحث درباره وظیفه در این وضعیت بپردازیم. وظیفه در اخلاق جنگ و صلح شفاف است اما در اخلاق صلح مسلح بسیار بغرنج و پیچیده است. می‌توان گفت تا پیش از کنوانسیون ژنو در وضعیت جنگ، اخلاقیات دینی حاکم بود بدین معنا که بیشتر ادیان بودند که با توصیه‌هایشان ملاک‌های اخلاقی جنگ را تبیین می‌کردند. به‌عنوان مثال در اسلام آیات و روایاتی وجود دارد مبنی بر اینکه در زمان جنگ نباید اسرا را کشت، نباید درختان را قطع کرد، نباید آب‌ها را آلوده کرد، نباید خرمن‌ها را آتش زد و قس علی هذا. اما کنوانسیون ژنو آمد و حقوقی برای افراد غیرنظامی و اسرا قائل شد؛ آن‌گونه که براساس آن می‌توان متخلفین را به علت عدم مراعات قوانین به دادگاه کیفری لاهه کشاند مانند اقدامی که پس از قتل عام بوسنی  صورت گرفت.

این تحلیلگر مسائل سیاسی خاطرنشان کرد: در صلح مسلح شرایط متفاوت است و قانون خاصی حاکم نیست و طرفین نزاع باید ببینند به چه حربه‌ای می‌توان متوسل شد. گمان دارم در این وضعیت دیگر جمله «با دشمنان مدارا»ی سعدی کافی نیست چرا که مدارا امری فردی است و در شرایطی که دو کشور در آستانه جنگ قرار دارند کاری از یک فرد ساخته نیست.

وی گفت: امروز در یک نگاه جامع وضعیت ایران و عربستان سعودی بحرانی است چرا که: 1) حوثی‌ها با موشک به مناطق داخلی عربستان حمله می‌کنند. 2) در منازعه میان قطر و عربستان‌، ایران عملاً جانب قطر را گرفته است. 3) در منطقه شرقیه بعد از اعدام شیخ نمر درگیری میان پلیس و ارتش و مردم شیعه به شدت جریان دارد. 4) دو سال پیش چند صد نفر از زائران ایرانی به علت بی‌کفایتی دولت عربستان به قتل رسیدند.5) هر روز و هر هفته خبر می‌رسد که عربستان قایق‌های ماهیگری ما را گرفته‌اند یا بالعکس. 6) گروه‌های خودسر سفارت عربستان در تهران را آتش‌ زدند و کنسولگری این کشور را اشغال کردند و ماجرا تا حدی کش‌دار شده است که اکنون آن‌ها را آل‌یهود می‌خوانیم. 6) عربستان از ترس ایران با اسرائیل هم‌پیمان شده‌ و برای حمله به داخل ایران داعش را حمایت می‌کند و از آمریکا حدود 450 میلیارد دلار اسلحه خریداری کرده است.

وی ادامه داد: با در نظر گرفتن این فهرست آیا فردی می‌تواند در وسط معرکه بایستد و بر مبنای توصیه اخلاقی و با گفتن جملاتی نظیر «شما را به خدا دست نگه دارید»، «آستانه تحمل‌تان را بالا ببرید»، «تحریک نشوید» طرفین را به مدارا دعوت کند؟! قطعاً چنین فردی اگر همانجا کشته نشود، باید مابقی عمر خود را به جرم جاسوسی در زندان بگذراند.

سعید حجاریان گفت:در بسیاری از مواقع در زمان صلح مسلح هم دولت و هم مردم به قدری خشمگین‌اند که اساساً هیچ فردی نمی‌تواند به وظیفه اخلاقی خود عمل کند و به ‌آن‌ها بگوید که جنگ چه آثار شومی در بر دارد و حَرث و نسل را از بین ببرد و انتظار گوش شنوایی داشته باشد.

وی با طرح این سوال که پس وظیفه اخلاقی در این مواقع چیست؟ ابراز داشت:  یکم) باید این وظیفه را سرشکن کرد؛ به این معنا که از ظرفیت‌هایی همچون کمپین‌ها، عریضه‌نویسی‌ها، استمداد از ریش‌سفیدان، هنرمندان و غیره بهره گرفت. در چنین شرایطی حتی می‌توان در جهت بالا بردن آستانه تحمل از طرف دیگر منازعه جذب نیرو کرد؛ بدین طریق که در میان سعودی‌ها جستجو کنیم، روشنفکران و وظیفه‌مندانی را بیابیم و در راستای اهداف مشترک‌ تعامل کنیم. دوم) باید جنگ‌طلبان را افشا کرد چرا که معمولاً جنگ‌طلبانِ طرفین شرافت خود را به جنگ گره‌ می‌زنند و بسیاری اوقات آن‌ها هستند که سیاسیون را به چاه جنگ فرو می‌غلتانند. در واقع باید نشان داد که این افراد سابقه خوبی در کارنامه نداشته‌اند و نمونه‌های جهانی را به مردم معرفی کرد که چگونه جنگ‌طلبان کشورشان را به نابودی کشانده‌اند.

وی در همین بخش به برخی مقاطع تاریخ ایران از جمله هشت سال دفاع مقدس اشاره کرد.

سوم) باید از فاز نظامی به فاز سیاسی گذار کرد. معمولاً می‌گویند جنگ هنگامی آغاز می‌شود که سیاست به پایان رسیده باشد. در وضعیت صلح مسلح باید از هر تلاشی که وضعیت را به سمت دیپلماسی و امر سیاسی سوق دهد، استقبال کرد. فی‌المثل درباره رابطه ایران و عربستان باید از اعزام حجاج دفاع و از مصافحه ظریف و جُبیر تقدیر به‌ عمل آورد و حتی در صورت امکان به برقراری مراودات اقتصادی و فرهنگی میان دول متخاصم کمک کرد. از «دولت متخاصم» تا «دولت کامله ‌الوداد» راه زیادی است که باید گام به گام طی شود و وظیفه اخلاقی حکم می‌کند که به‌خصوص در قبال همسایگان این مسیر را طی کرد چرا که بیگانگان به هر حال روزی از منطقه می‌روند و ما می‌مانیم و همسایگان‌مان. چهارم) این امکان وجود دارد که حالت «نه جنگ نه صلح» به «بعضاً جنگ بعضاً صلح» بدل گردد؛ یعنی جنگ نقطه‌ای شود. مانند وضعیتی که میان هند و پاکستان برقرار است. این دو دولت در برابر یکدیگر صف‌آرایی کرده‌اند اما در بعضی نقاط مانند جامو و کشمیر منازعات عنیفی برقرار است. در چنین شرایطی اطفاء جرقه‌هایی که ممکن است هر آن به حریق تبدیل شوند وظیفه اولیه هر انسان صلح‌طلبی است.

این تئوریسین مسائل سیاسی در پایان اظهار کرد: در آخر این پرسش مطرح است که وظیفه اخلاقی در شرایط جنگ عادلانه (البته در معانی جدیدش) چیست؟ در این شرایط استراتژی، دفاع است. چنانکه شاهد بودیم در جنگ دوم جهانی بسیاری از روشنفکران به آمریکا کوچ کردند و در آنجا در خدمت متفقین قرار گرفتند چرا که وظیفه‌شان را دفع فاشیسم، توقف نابودی مردم آلمان و جلوگیری از پیش‌روی‌های خونبار هیتلر به نقاط مختلف جهان تعریف کرده بودند؛ این هجرت دستاوردهایی نظیر مکتب فرانکفورت را در پی داشت که بخش سخت‌‌افزاری به سمت مهندسی و ساخت بمب رفتند و بخش نرم‌افزاری راه تفلسف را پیش گرفتند. در فرانسه نیز بعضی روشنفکران به نهضت مقاومت پیوستند و در دفاع از کشورشان جنگ کردند. 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.