آیتا... سیدحسین موسوی تبریزی از جمله شخصیتهایی است که میتوان آنها را تاریخ زنده انقلاب نامید. او از جمله مبارزان شناخته شده قبل از انقلاب بوده و از نخستین روزهای بعد از پیروزی انقلاب در سطوح مختلف مدیریتی و در جایگاههای حساس خدمت کرده است.
نکته قابل تامل درباره آیتا... موسوی تبریزی این است که او در تمام مراحل انقلاب هرگز از فضای درس و بحث حوزوی دور نبوده و حضور مداوم در حوزه علمیه قم از او شخصیتی علمی در کنار وجه سیاسیاش بهوجود آورده است.
به گزارش جماران، آیتا... موسوی تبریزی درباره کابینه اول روحانی اعتقاد دارد: «آقای روحانی در دوره اول ریاست جمهوری خود نتوانست به صورت کامل خواستههای مردم را جوابگو باشد و مشکلات آن را حل کند، البته موانع زیادی هم پیش پای رئیس جمهور در راستای تحقق وعدههایش وجود داشت.» او این مشکلات را به مدیریت دولتهای نهم و دهم مربوط میداند و میگوید: «همگان شاهد بودیم که تمام همت و تلاش دولت یازدهم برای آواربرداری از مشکلات دولتهای نهم و دهم صرف شد.» در ادامه گفتوگوی آیتا... سیدحسین موسوی تبریزی را با «آرمان» میخوانید.
با توجه به اینکه آقای دکتر روحانی در انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری به پیروزی رسیدند، توصیه شما به رئیس جمهور منتخب در دوره جدید چیست؟
در ابتدا از مجموعه آقای عبداللهی در تهران و قم که در طول انتخابات به واقع تلاش زیادی برای معرفی خدمات دولت کردند، صمیمانه تقدیر و تشکر دارم. بنده توصیه خاصی به آقای روحانی ندارم و هیچ تقاضایی هم از ایشان نکردم. با اینکه دوستان آقای روحانی در زمان انتخابات به قم آمدند و در منزل بنده جلسات متعددی داشتیم و همکاریهای زیادی انجام دادیم، بنده حتی از ایشان هم تقاضایی نکردم، معتقدم آقای روحانی مسلما در ابتدا برای خدا و برای مردم و برای خودش هم که شده، میخواهد در این 4 سال یک یادگاری خوبی از خود به جای بگذارد. آقای روحانی کاملا میداند پایگاه 24 میلیونی رایی که آورده است کجاست. فردی که به عنوان رئیس جمهور منتخب مردم بر مسند امور مینشیند، مسئولیت بسیار بزرگی بر گردن دارد، او باید در روز قیامت پاسخگوی عملکرد خود در برابر پروردگار باشد، ما هم که این فرد را تایید کردیم باید در برابر مردم و پروردگار پاسخگو باشیم. بیتعارف عرض میکنم 80درصد مردم با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند، مشکلات اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی بسیاری در جامعه وجود دارد، بیکاری غوغا میکند، آقای روحانی بیشتر از ما این مطالب را میداند و با اطلاع آمده است، اصلاحطلبان هم دقیقا توقع رفع همین مشکلات را از رئیس جمهور دارند، پس دیگر من چه توصیهای میتوانم به رئیس جمهور داشته باشم جز تلاش برای رفع مشکلات مردم. بنده بنا بر تجربهای که از ابتدای پیروزی انقلاب در سمتهای مختلف دارم، چه به عنوان دادستان کل کشور و چه به عنوان نماینده مجلس و بعد از آن هم حضور در قم و کارهای سیاسی دیگر، از مردم دور نبودم و با مشکلات مردم آشنا هستم، آنچه تجربه چند ساله بنده ثابت کرده این است که مردم عقد اخوت و برادری با کسی نبستهاند، هر گروه و جناحی که در جهت رفع مشکلات آنان قدم بردارد، به آن جریان روی خواهند آورد. اصلاحطلبان با توجه به عنوانی که دارند، در این زمینه بیشتر مطالبه داشته و دارند. آقای روحانی در دوره اول ریاست جمهوری خود نتوانست به صورت کامل خواستههای مردم را جوابگو باشد و مشکلات آن را حل کند، البته موانع زیادی هم پیش پای رئیس جمهور در راستای تحقق وعدههای خود بود، بالاخره مشکلات انباشتهای از دولتهای نهم و دهم به دولت آقای روحانی به ارث رسیده بود، از جهت مالی هم دولت با مشکلات عدیدهای مواجه بود، این مسائل باید یکی پس از دیگری حل شود، همگان شاهد بودیم که تمام همت و تلاش دولت یازدهم برای آواربرداری از مشکلات دولتهای نهم و دهم صرف شد. هنوز هم مشکلات وجود دارد ولی با توجه به اینکه دولت مقدمات رفع مشکلات را فراهم کرده است، امیدواریم که در دولت دوازدهم وضعیت عمومی جامعه و مردم بهتر شود.
آقای رئیس جمهور در صحبتهای خود تاکید دارد که رقابتهای انتخاباتی تمام شده و باید با همدلی نسبت به رفع مشکلات مردم اقدام کنیم، اما برخی هنوز از انتخاب مردم عصبانی هستند، نظر جنابعالی در این رابطه چیست؟
من اصلا رقابت را دشمنی حساب نمیکنم، واقعا دشمنی هم نیست، بنده با آقای روحانی رفاقت 50 ساله دارم، با هم آمدیم قم، با آقای رئیسی هم رفیق هستم، البته سن آقای رئیسی خیلی کمتر است. جالب است بدانید بعد از پیروزی انقلاب، اولین حکم را به عنوان دادستان کرج بنده به ایشان دادم. آقای رئیسی قبل از آن حکم دادیاری در همدان داشت. ایشان یکی از اعضای فعال کمیته قضایی بود، در سال 60 به مدت سه سال دادستان کرج بود، بعد آمد تهران، بنده تا سال 63 که این مسئولیت را بر عهده داشتم، چیز بدی از ایشان نشنیدم و ندیدم، هم مودب بود هم معتدل و به هیچ عنوان روحیه خشن و تند نداشت. با دیگر آقایان کاندیدا هم آشنایی دارم. به هر صورت اقتضای دوره انتخابات ایجاب میکند که کاندیداها تلاش کنند تا تنور انتخابات داغ شود، شاید کاندیداها سخنانی بگویند که کاملا مخالف یکدیگر باشد، اما این صحبتهای برای زمان انتخابات است و بعد از آن رقابت باید تبدیل به رفاقت شود و همه باید برای رفع مشکلات مردم تلاش کنند.
این روزها بحث انتخاب کابینه و چینش وزرا داغ است، در این راستا شاهد گمانهزنیهای مختلفی در رسانهها هستیم که بعضا با واقعیت هم منطبق نیست، برخی معتقدند این گمانهزنیها شاید برای فشار به رئیس جمهور باشد، نظر شما در این خصوص چیست؟
آقای روحانی برای تعیین وزرا باید دستش باز باشد و باز هم هست. اینکه بعضا در رسانهها مطرح میشود که فلان وزیر با نظر رهبری انتخاب میشود، حتی اگر از طرف دوستداران رهبری هم مطرح شود، به نوعی ظلم به ایشان است. رئیس جمهور در انتخاب کابینه کاملا آزاد است و مجلس هم در تحقیق و تفحص از وزرا و بررسی سوابق و کارنامه آنان در رای اعتماد به کابینه کاملا آزاد است، معتقدم وقتی نام رهبری در اینجا مطرح میشود، به طور حتم در تصمیم مجلس تاثیر دارد، البته دفتر رهبری با هوشیاری در این زمینه اطلاعیهای صادر کرد که بسیار بجا بود و جلوی سوء استفادهها را گرفت. به هر صورت طبق قانون اساسی رهبری به مسائل کلان از جمله سیاستهای خارجی و دفاعی نظارت دارد، اما اینکه بگوییم فلان وزیر را رهبری معین کرده است، به نظرم کار درستی نیست، چرا که اگر وزیری را به واقع رهبری تعیین کرده باشند، دیگر رای دادن یا ندادن مجلس به این وزیر کمی بیمعنا میشود، در صورتی که به هیچ عنوان چنین نیست، به طور مثال میگویند وزیر خارجه را رهبری معین میکند، همگان شاهد بودیم که همین وزیر خارجه در خصوص برجام در مجلس مورد هجمههای شدیدی قرار گرفت، اگر واقعا رهبری آقای ظریف را تعیین کرده بود، ایشان میتوانست به مجلس بگوید که مسئولیت بنده با رهبری است و عملکرد من به مجلس ارتباطی ندارد. در صورتی که میبینیم دست نمایندهها در تحقیق و تفحص از برجام باز است. معتقدم مطرح کردن نام رهبری اصلا به صلاح نبود و از طرف هر کسی که بوده ولو اینکه به عنوان علاقه به رهبری باشد، یک بیسلیقگی بود.
پایگاه رای 24 میلیون آقای روحانی اصلاحطلبان هستند و طبیعی است که در چینش کابینه خواستههایی را از رئیس جمهور داشته باشند، نحوه بیان این مطالبات چگونه باید باشد؟
اصلاحطلبان باید مطالبات و خواستههای خود را در خصوص چینش کابینه و انتخاب وزرا، در قالب شرایط وزیر مطلوب به رئیس جمهور پیشنهاد دهند، نه اینکه آن را به عنوان شخص یا فرد خاص به رئیس جمهور تحمیل کنند. البته اصلاحطلبان این کار را نمیکنند و به صلاح هم نیست که چنین کاری انجام دهند. همانطور که عرض کردم آقای روحانی در انتخاب وزرا باید آزاد باشد، در اینکه پایگاه رای آقای روحانی اصلاحطلبان هستند، حرفی نیست.
بعد از انتخابات ریاست جمهوری مباحثی مطرح شد مبنی بر اینکه انتخاب و رای مردم در برخی شئون جوامع اسلامی جایگاهی ندارد، نظر شما در این رابطه چیست؟
در تمام دنیا و در مجامعی که پیشرفت کردهاند، شاید صدها تجربه را پیش بردهاند و در آخر رسیدهاند به این مطلب که جز اطاعت از نظر اکثریت مردم، راهی برای اداره کشور نیست، یعنی هر راهبرد دیگری بجز رای اکثریت مردم در اداره جامعه، به بن بست میرسد. در انتخابات هم امکان اجماع صد در صدی وجود ندارد، اجماع در رای اکثریت معنا میشود، البته اینکه وقتی اکثریت کسی را انتخاب کردند، معنای آن این نیست که اقلیت حقی ندارد. ممکن است اقلیت اعتراض معقولی داشته باشد و این اعتراض به جایی برسد که بخشی از اکثریت را با خود همراه نماید و در انتخابات بعد آرای مردم به نماینده آن اقلیت داده شود. تا کنون برای اداره جوامع پیشنهادی بهتر از انتخابات داده نشده است. در اوایل سال 68 که قانون اساسی بازبینی میشد، آیتا... مشکینی به عنوان رئیس خبرگان و رئیس گروهی که امام تعیین کرده بود برای بازنگری قانون اساسی، نظر امام را در خصوص متمم قانون اساسی و شرط مرجعیت برای رهبری خواسته بود. امام در جواب این نامه مینویسد، «ما که نمیتوانیم نظام اسلامیمان را بدون سرپرست رها کنیم. باید فردی را انتخاب کنیم که از حیثیت اسلامیمان در جهان سیاست و نیرنگ دفاع کند. من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم که شرط «مرجعیت» لازم نیست. مجتهد عادل مورد تایید خبرگان محترم برای سراسر کشور کفایت میکند. اگر مردم به خبرگان رای دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبری حکومتشان تعیین کنند، وقتی آنها هم فردی را تعیین کردند تا رهبری را به عهده بگیرد، قهری او مورد قبول مردم است. در این صورت او ولیّ منتخب مردم میشود و حکمش نافذ است. در اصل قانون اساسی من این را میگفتم، ولی دوستان در شرط «مرجعیت» پافشاری کردند، من هم قبول کردم. من در آن هنگام میدانستم که این در آینده نه چندان دور قابل پیاده شدن نیست». توجه کنید، امام تاکید میکند اگر اکثریت مردم افرادی را برای خبرگان انتخاب کنند و آنان به عنوان نماینده مردم مجتهد عادلی را برای رهبری برگزینند، ایشان رهبر مردم خواهد بود و حکمش نافذ است، یعنی این انتخاب باعث نفوذ حکم رهبری میشود، در صورتی که قبل از انتخاب به عنوان رهبری، آن فرد مجتهد عادل بوده، ولی حکمش نافذ نبوده است.
بعد از انتخابات شاهد بودیم گروهی که به نوعی شکست خورده بودند، بحث تشکیل دولت در سایه را مطرح کردند. به طور کلی طرح چنین مباحثی آیا میتواند کمکی به حل مشکلات مردم و پیشبرد امور داشته باشد؟
به نظر من اینها شایعاتی است که میخواهند بر اساس آن آقای روحانی را تحت فشار قرار دهند. اگر دولت در سایه به این معنا باشد که افراد صاحب فکر و ایده در قالب یک کار کارشناسی، پیشنهادات خود را برای مدیریت کشور به آقای رئیس جمهور بدهند، که این مساله همیشه بوده و هست و اتفاقا ضروری است. اما اگر معنایش این است که دولت آقای روحانی یک دولت ظاهری است و پشت پرده عدهای هر چه میگویند و تصمیم میگیرند باید اجرا شود، غیر قابل قبول و باور است، چرا که آقای روحانی زیر بار چنین مباحثی نمیرود.
یکی از نقاط قوت دولت یازدهم، حوزه سیاست خارجی بوده و برجام به عنوان نقطه اوج آن به شمار میرود. با توجه به کارشکنیهای اخیر آمریکا در موضوع برجام و همچنین مساله گروههای تروریستی در منطقه، سیاست خارجی دولت آینده باید به چه سمتی باشد؟
در یک کلام به سمت عقلانیت. در این رابطه نظام سرمایهگذاری زیادی کرده است، زحمات زیادی کشیده شده تا آن فضای ایرانهراسی که در دنیا ایجاد شده بود، شکسته شود. امروز نگاه دنیا به ایران عوض شده است و باید تلاش شود که این سرمایه حفظ شود، همه مسئولان باید در این مساله اجماع داشته باشند، چرا که اگر چنین باشد به مردم ایران ظلم کردهاند، این مردم از سالهای دور روحیه فرهنگی و انسانی داشتهاند، سیاست خارجی ما باید به این سمت باشد که ملت ایران را همانطوری که هست به دنیا معرفی کنیم، مبالغه هم نیاز نیست. ایران کشوری بوده است که مغزها را به سراسر دنیا صادر میکرده ولی الان فرار میدهیم، البته همین فراریها هم موجب تبلیغ ایران در خارج از کشور میشوند. امروز مهمترین وظیفه در سیاست خارجی این است که جایگاه مردم ایران را در دنیا بالا ببریم، اقدامات خوبی انجام شده ولی هنوز به صورت کامل غبارزدایی نشده است، ادامه این روند موجب توسعه و پیشرفت ایران اسلامی خواهد شد.
احزاب سیاسی یکی از ارکان دموکراسی به شمار میروند و دموکراسی بدون حزب تحقق پیدا نمیکند. با توجه به اینکه حزب فراگیری در کشور نداریم و احزاب آنچنان که باید و شاید پا نمیگیرند، آینده دموکراسی در ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
سالهای دراز دیکتاتوری در مملکت ما حاکم بوده است. فرهنگ دیکتاتوری، منیت، خودمحوری، غرور و تکبر باعث غفلت میشود، غفلت در درجه اول به خود شخص ضرر میزند و بعد به دیگران. در جامعه ما با اینکه از زمان مشروطه دم از رای و انتخاب و مجلس و اینها زدهایم، ولی باز هم همین روحیه نگذاشته است که فرهنگ منیت از جامعه ما رخت بربندد. بالاخره حضور احزاب قوی و دموکراسی و مردمسالاری منافع قدرتهای بزرگ خارجی و وابستگان داخلی آنها را به خطر میاندازد، در همان زمان مشروطه هم شاهد بودیم که قدرتهای بزرگ دنیا به دنبال استعمار کشورهای نفت خیز بودند و همین مساله باعث شد که حرکتهای مشروطه و بعد از آن در زمان مصدق و آیتا... کاشانی که واقعا آگاهانه بود، با مشکل مواجه شود و همین قدرت ها، کشمکشهای داخلی بین افراد صاحب نفوذ راهانداختند. هنوز هم ملت ایران تاریخ واقعی زمان دکتر مصدق و آیتا... کاشانی را نمیدانند، شاید یک وقتی اسنادی به دست بیاید و مشخص شود که بیگانگان و برخی از وابستگان داخلی آنها چه خیانتهایی به این کشور و ملت کردهاند. بعد از پیروزی انقلاب هم این مسائل پیش آمده است، آنچه مسلم است اینکه متاسفانه در جامعه ما هنوز خودمحوری حاکم است. برای مثال فردی بهترین تخصصها و عالیترین رتبههای علمی را کسب میکند، ولی هنوز خودخواهی را به همراه خود دارد و میگوید هر چه من میگویم درست است، این متاسفانه در فرهنگ ما هست، لذا میبینیم که احزاب خیلی خوب تشکیل شده ولی نتوانستهاند پایدار بمانند. به عنوان مثال حزب جمهوری اسلامی. این حزب با حضور افراد سرشناس و طراز اول تشکیل شد ولی در کمتر از یکسال از درون به سه گروه تقسیم شدند. یک گروه که در آن زمان به خط امامیها معروف بودند مثل آقایان بهشتی، موسوی و... یک بخشی هم طیف موتلفه که آن موقع هنوز ثبت نشده بود و در درون حزب جمهوری اسلامی فعالیت میکرد و بخش دیگر آقای جاسبی، ولایتی و تحصیلکردههای خارج بودند. در زمانی که آقای خامنهای دبیر کل حزب بود خدمت ایشان رسیدم، گفتم این چه حزبی است که دو گروه عضو آن آنقدر از هم بد میگویند که گویی با هم دشمن هستند؟ در ابتدا آقای موسوی دبیر اجرایی بود، بعد رسید به آقای جاسبی، بعد از آقای جاسبی آقای بادامچیان دبیر شد. اختلافات به جایی رسید که احساس شد دامن این اختلافات شاید به انتخابات هم برسد و تاثیرگذار باشد. لذا امام فرمود که حزب جمهوری اسلامی باید منحل شود. آقای هاشمی خدمت امام رفت و گفت شما دستور انحلال حزب را ندهید، ما خودمان حزب را تعطیل میکنیم که تعطیل هم شد. جامعه روحانیت مبارز تهران یک نمونه بارز دیگر همین مساله است. در این جامعه افراد بزرگی بودند، مثل آیتا... مهدوی کنی، شاه آبادی، انواری، موسوی خوئینیها، کروبی و... . یک دفعه اختلافات زیادی در بین آنها ایجاد شد، خدمت امام رفتند و اعلام کردند که دیگر نمیتوانیم با هم کار کنیم و از هم جدا شدند. یک بخشی شد مجمع روحانیون و یک بخش شد جامعه روحانیت. یک روز آقای کروبی با همین مجمع روحانیون اختلاف پیدا کرد و رفت حزب اعتماد ملی را تاسیس کرد و نمونههای زیاد دیگر. این پیشامدها باعث میشود که احزاب قدرتمند جلو نروند، به نظر من که 8 سال ریاست خانه احزاب را بر عهده داشتم و تقریبا مورد قبول همه طیفهای سیاسی بودم، تنها عیب ما خودخواهی است. میگوییم حالا که مرا دبیر کل نکردند، پس باید این حزب از بین برود، این روحیه باعث میشود که احزاب 5 نفره داشته باشیم. از طرف دیگر، عدهای به خاطر منافع خودشان از حزب گسترده و فراگیر میترسند. احزاب قدرتمند، مطبوعات و مردم آزاد میتوانند جامعه را از این همه مفاسد مصون دارند.
بعد از روی کار آمدن دولت آقای روحانی شاهد شکلگیری گفتمان اعتدال، اصلاحات و عقلانیت در عرصه سیاسی ایران هستیم، نظر جنابعالی در خصوص این گفتمان چیست؟
گفتمان اعتدال در جامعه ما یک ضرورت است و باید تلاش کنیم این گفتمان را تبیین و حفظ کنیم. اعتدال یعنی عقلایی عمل کردن، یعنی قبل ازفکر کردن تصمیم نگرفتن، به نظر من فرد معتدل یعنی فرد منطقی. هر گاه بدون عصبانیت، خودخواهی و عجله تصمیم گرفتیم، یک فرد معتدل هستیم. معتدل که شدیم، عقلانیت پیش میآید، در این صورت هر اقدامی که انجام میدهیم، بر اساس کینه، دشمنی، خودخواهی، تزویر و ریا نیست. با این تعاریف، هیچ کس نمیتواند بگوید که اعتدال بد است، بلکه به نظر من اعتدال یک ضرورت است.
بیشک خاستگاه جریان احمدینژاد اصولگرایی بود و در دولتهای نهم و دهم شاهد بودیم که اصولگرایان تمام و کمال از این جریان حمایت کردند، آیا امروز این جریان نباید مسئولیت خسارتهای سنگینی که در طول 8 سال به کشور وارد کردهاند را بپذیرد؟
صد البته همینطور است، اما بالاخره هر کسی میخواهد خود را تبرئه کند، ذات انسان این گونه است. این مساله نیز ریشه در خودخواهی دارد. همین جریان و آدمها در زمان احمدینژاد تمام و کمال از ایشان و اقداماتی که انجام داد حمایت کردند. اینکه ما بگوییم حالا که احمدینژاد راس کار است، پس هر کاری میکند درست است و باید از آن حمایت کنیم، یعنی خودخواهی، یعنی اینکه عقلانیت در این تصمیمگیری جای خود را به خودخواهی داده است. اگر در عصبانیت، قدرت و غرور، عقلانیت نباشد، میشود شهوت، ولی اگر عقلانیت باشد، انسان از ملائکه هم بهتر میشود. متاسفانه جریان احمدینژاد، از آخوند، حوزه و دین هم سوء استفاده کرد. مثلا این آقا آمد و گفت که ساعتهای رسمی کشور را نباید جلو و عقب بکشیم به نماز مردم ضربه میخورد، هیچ کسی هم نگفت که جلو و عقب رفتن ساعت چه ربطی به نماز دارد، اینکه ساعت 12 یا یک اذان بگویند، چه ارتباطی به نماز دارد؟ کدام مرجع تقلید با ساعت نماز میخواند؟ اذان با طلوع آفتاب، ظهر و مغرب آقامه میشود. این آقا با این اقدام خود میخواست بگوید که من مقدس هستم، میخواست خود را به مراجع و علما و مقدسین نزدیک کند. وقتی عقلانیت حاکم نباشد، انسان به جایی میرسد که از مقدسات هم به خاطر نفسانیات خود استفاده میکند، دیگر فکر نمیکنیم که این اقدام ما مقدسات را نابود میکند. این فرد حتی اگر دروغ هم نگوید، از خودخواهی زیاد توهم پیدا میکند، میشود جریان هاله نور، در مقابل یک عالم عالیقدری مثل آیتا... جوادی آملی مینشیند و آن حرف را میزند، چنان مغرورانه که فکر میکند آیتا... جوادی قبول کرده است. بعضی افراد خودخواه هستند، اما عقلانیت دارند، اینها بهتر هستند، اگر خودخواهی باشد اما عقلانیت نباشد، کارهایی میکنند که یک جامعه را به نابودی میکشند. تاریخ ایران درآمد نفتی که دوران احمدینژاد داشتیم را به خاطر ندارد، از سوی دیگر در تاریخ ایران ضربهای که از نظر اقتصادی در این دوره کشور به دلیل بیعقلی و بیفکری خورده را تجربه نکرده است. به هر صورت جریان اصولگرا هم که احمدینژاد را سرکار آورده، نمیخواهد این همه خسارت را بپذیرد. البته بعضی از عقلای اصولگرایی مثل آقای مطهری خیلی زود متوجه شدند خط خودشان را از این جریان جدا کردند. اما بعضی در این مسیر کوتاهی کردند و برخی هنوز هم از این جریان پشتیبانی میکنند، این افراد باید در پیشگاه خداوند و مردم پاسخگو باشند، البته کسانی که هنوز بر این اشتباه خود اصرار میکنند و عمدا میخواهند کشور را به سراشیبی سقوط بکشانند، از سوی مردم طرد خواهند شد.
نظام جمهوری اسلامی راه را برای ورود زنان به عرصههای مختلف مدیریتی از جمله وزارت، باز گذاشته است اما این مساله توجه بیشتر دولتمردان را میطلبد، تا آغاز به کار و چینش کابینه دوازدهم زمان زیادی باقی نمانده است، نظر شما در خصوص حضور زنان در کابینه دوازدهم چیست؟
حضور زنان در عرصههای مختلف از نظر شرعی هیچ منعی ندارد. یعنی زنان حتی میتوانند رهبر و رئیس جمهور شوند، اگر شرایط لازم را داشته باشند. اگر یک زن متدینی آمد و از لحاظ علمی به درجات بسیار بالایی رسید و از بقیه اعلم شد، ایشان میتواند مرجع تقلید باشد. در آیات و روایات هیچ دلیلی بر اینکه زن نمیتواند رهبر، رئیسجمهور یا قاضی شود، نداریم. یکی دو روایت ضعیف از اهل تسنن نقل شده که چندان معتبر نیست. لذا حضور زنان در عرصههای بالای مدیریت از جمله وزارت هیچ منعی ندارد و اگر شرایط لازم را داشته باشند، آقای روحانی حتما باید از آن استفاده کند.