پرستار امام خمینی در بیمارستان جماران ضمن بیان  خاطراتی از حضور بنیانگذار کبیر انقلاب  اسلامی در این بیمارستان گفت: امام وقتی می فهمیدند کسی پزشک ایشان است تبعیت پذیری بی نظیری داشتند و در اوج عظمتی که داشتند، فوق العاده در برابر پزشکان خاضع و خاشع بودند.

 

آنچه در ادامه می آید متن گفت و گوی خبرنگار جماران با مصطفی صالحی است:

 

امام خمینی (س) چند روز در بیمارستان جماران بستری بودند؟

وجود مقدس حضرت  امام  29 اردیبهشت سال  68 با  پای خودشان وارد بیمارستان  شدند و قرار بود برای  انجام آزمایش هایی که  دکترها نوشته  بودند بستری شوند. امام بستری شدند و نتایج آزمایشات آمد که  ایشان مبتلا  به سرطان معده هستند. این فرآیند منجر به جراحی معده  امام  شد و پس از انجام این جراحی ایشان  به هوش آمدند و همه خوشحال بودند که این عمل انجام  شده و حال ایشان خوب است. ولی این حال مساعد امام دو بیشتر طول نکشید و از صبح روز 13 خرداد مرتب امام ایست قلبی پیدا می کردند و مرتب امام را C.P.R می کردند تا اینکه حاج احمد آقا  ناامید شدند. در ساعت 22 و 20 دقیقه  روز 13 خرداد از فعالیت هایی که برای احیاء حضرت  امام می کردند دست کشیدند و در اوج ناباوری از بین  ما  پرکشیدند.

 

مهمترین خاطره ای که از امام و شخصیت ایشان در خاطر شما مانده چیست؟

آداب معاشرات امام را زمستان سال  1365 دیده  بودیم و کم  و بیش رفت و آمد می  کردیم و می دیدیم ولی مدتی که ایشان اینجا بودند خیلی از آداب ایشان را از نزدیک ملاحظه می کردیم؛ از جمله آدابی که ایشان برای  نماز داشتند و آمادگی که برای نماز داشتند و نافله ها را می خواندند و در آینه چند بار لباسشان را چک می کردند، برای اینکه آماده نماز خواندن شوند. این یکی از ویژگی های امام  بود که عبادتشان را سر وقت انجام می دادند و دوم اینکه  به نافله ها مقید بودند و سوم وضع ظاهری ایشان  بود که خیلی دقیق ظاهر خود را مرتب می کردند.

از همه  اینها مهمتر نظم امام  بود. وقتی من آینه امام را جا به جا کردم، فردای آن روز فرمودند که خواهش می کنم وسایل من را جا به جا نکنید. یعنی جای وسایلشان دقیقا مشخص بود و هیچ وقت دنبال چیزی نمی گشتند.

نهایتا تبعیت پذیری ایشان بود. ایشان فوق العاده تبعیت پذیر بودند از کسی که فکر می کردند متخصص است و باید کارش را انجام  دهد. وقتی می فهمیدند کسی پزشک ایشان است تبعیت پذیری بی نظیری داشتند و در اوج عظمتی که داشتند، فوق العاده در برابر پزشکان خاضع و خاشع بودند. یک وقت من خواستم از ایشان عکس بگیرم و نظر حاج احمد آقا این بود که امام لباسش را در نیاورد و نظر دکتر عارفی این بود که در بیاورد. چون من باید کار را انجام می دادم ایشان نگاه به من کرد که من چه چیزی می گویم. وقتی متوجه شدند که من تردید دارم سریع شروع کردند لباسشان را در آورند. یعنی هوش بالای امام باعث شد که از چهره من متوجه قضیه شوند. وقتی دکمه های ایشان را باز می کردم، چون محاسن ایشان  بلند بود، وقتی به  دکمه  بالایی رسیدم تار یکی از محاسنشان لای دکمه گیر کرد و ایشان  حتی به من نگفت که مواظب باش و سر خود را به پایین می آوردند، به این  اندازه ایشان در اوج عظمتی که داشتند خاضع و خاشع بودند.

بهترین لحظات امام کنار خانواده  بود و وقتی خانواده کنارشان بودند حتی صدای خنده های بلند ایشان در می آمد. وقتی نوزادی را آوردند که امام  اذان و اقامه در گوش او بگویند، فرمودند که نام آن را  «فاطمه» بگذارید؛ گفتند که دو فاطمه دیگر در خانواده داریم. ایشانفرمودند که اشکالی ندارد. با آن همه  کار و فشاری که داشتند با خانواده شوخی می کردند ولی سهم خانواده را فدای چیزهای دیگر نمی  کردند.

 

از خودتان و تیم پزشکی در آخرین شب حیات امام بگویید.

وقتی که تیم پزشکی دست کشیدند باور نمی کردند که حضرت امام رحلت کرده باشند و خداوند این نعمت بزرگ را از ما گرفت. الحمدلله امام جانشینی  پیدا کردند که پا جای پای امام می  گذارند و از این  بابت خداوند را شکر می کنیم.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.