فرهاد فتحی_جماران، چند روز پیش در 29 اردیبهشت 96 مردم ایران نیز با دست ردی که به سینه عوامفریبی وطنی زدند، ایران و خودشان را در زمره کشورها و مردمی قرار دادند که در صف مبارزه با پوپولیسم جهانی ایستاده اند، به طوری که در برخی تعابیر، ایران، فرانسه خاورمیانه نامیده شد. چرایی این «نه» مردم ایران و این که این انتخاب چه آثار و نتایجی خواهد داشت را در ابعاد گوناگون می توان مورد توجه قرار داد. با عمادالدین باقی تاریخدان و فعال حقوق بشر در مورد نقش جامعه مدنی در این انتخاب و تأثیر آن بر پیشبرد اهداف حقوق بشری در ایران گفت و گوی کوتاهی داشته ایم که در پی می آید:
ایران در این انتخابات از این لحاظ که به پوپولیسم نه گفت به فرانسه خاورمیانه لقب گرفت، با آگاهی به تمام تفاوت های ایران و فرانسه چه قدر این مقایسه را درست می دانید؟
پوپولیسم یعنی انجام کارها و دادن وعده های مورد پسند و دلخواه توده، عوام گرایی و یا عوامفریبی و این پدیده هم بسته به سطح پیشرفت جوامع، نوع پیشرفته و واپس مانده دارد. ابزار آن هم در جوامع مختلف فرق می کند. در فرانسه وعده لغو عضویت فرانسه در پیمان شینگن و خروج از اتحادیه اروپا و ناتو یا برگزیت فرانسوی، وعده کاهش هزینه های کسب و کار یا وعده محدود کردن مسلمانان در این کشور است و در ایران وعده یارانه دادن مصداق شیوه ای پوپولیستی است اما در کشورهایی چون فرانسه بخاطر انضباط مالی و بخاطر اینکه کشور با مالیات اداره می شود اگر کسی وعده یارانه بدهد چه رسد که وعده سه برابر کردن و چهاربرابر کردن بدهد، دستگیر شده و تحت مراقبت های درمانی قرار می گیرد.
آنچه در ایران اتفاق افتاد برای دنیا پدیده شگفت آوری بود. گرچه در دوره ای که چپ های مارکسیست و بعد چپ مذهبی در بورس بودند، وعده های اقتصادی و مستضعف گرایانه ابزاری برای جذب توده محروم بود و در سال 1384 نیز این نوع وعده ها از طرف برخی نامزدها مطرح شد و جاذبه ایجاد کرد اما در این زمان که مردم در تنگنای اقتصادی شدید تری بودند فریب نخوردند یکی به دلیل نقدهای کارشناسی و امکان سنجی های هرچند مختصری که در مناظره ها انجام شد و دوم اینکه مردم در دولت های نهم و دهم به تجربه دریافتند که این شعارها روشی برای سوار شدن بر مطالبات مردم و تصرف قدرت است و وقتی یارانه داده می شود بیشتر از آن از جیب شان برداشته می شود لذا به آن وعده ها نه گفتند. این واکنش که تمام برآوردهای یک جناح را نقش برآب کرد و نشان داد چقدر درک شان از اوضاع اجتماعی موهوم است، نوعی توهین به مردم تلقی شد.
من در نخستین واکنش ها نسبت به این وعده ها در گفتگو با پایگاه اطلاع رسانی ستاد انتخاباتی رئیس جمهور گفته بودم، وعده یارانه و کارانه، نوع آشکارخریدن رأی مردم به صورت نسیه و تحقیر شخصیت مردم و وهن کرامت شهروندان است و اضافه می کنم که این کار یعنی ارزش هر یک از مردم معادل 150 یا 200 هزارتومان است و هر شخص را می توان با این بهاء خرید. بنابراین وعده یارانه هم توهین به مردم و هم یک شعار ضد امنیتی است زیرا در دشمنان خارجی این طمع را برمی انگیزد که می توان از این لشکر 150 هزارتومانی سرباز گیری کرد و ایران را به سوریه و لیبی تبدیل کرد. به نظر من رای مردم در این انتخابات نشان داد که نمی توان به ایران و به سرباز گیری از لشگرفقرا و توده های محروم طمع کرد.
پیروزی آقای روحانی چه قدر می تواند در لغو تحریمهای غیر هسته یی مؤثر باشد؟
این موضوع را هم از جنبه سلبی و هم از جنبه ایجابی می توان پاسخ داد. از جنبه سلبی رقبای اصلی آقای روحانی خیلی اعتقادی به حقوق بشر نداشتند و آن را پنهان هم نمی کردند ولی آقای روحانی همین که مخالف حقوق بشر نبود یک امتیاز به شمار می رفت. از جنبه ایجابی ایشان منشور حقوق شهروندی را ارائه داده و به اسناد بین المللی حقوق بشر هم باور دارد اما برای پیشبرد اهداف حقوق بشری باید یک پلتفرم (مواضع نامه) تهیه کند و در چارچوب این سند کار را پیش ببرد تا چهارسال دیگر بتواند بگوید ما از کجا آغاز کردیم و چه برنامه ای داشتیم و چقدر در تحقق آن موفق شده ایم. بدون تدوین یک برنامه و راهبرد مرحله ای، هر سخنی درباره پیشبرد حقوق بشر فقط یک ادعاست. البته من به عنوان کسی که مهم ترین دغدغه اش حقوق بشر است انتظار ندارم آقای روحانی در مدت چهارسال همه مشکلات حقوق بشری را حل کند و حتی به عقیده من وعده ایشان در آخرین مناظره که قول داد تحریم های غیر هسته یی را هم برمی دارد با فرض شرایط موجود در سیستم اداره کشور غیر واقع بینانه است. به نظر من همین که آقای روحانی در چارچوب یک برنامه بتواند گام های کوتاه اما مشخص، موفق و ماندگار بردارد قابل قبول است.
ضمنا باید به این نکته هم توجه کرد که احیای «هیأت نظارت بر اجرای قانون اساسی» که طبق اصل 113 قانون اساسی جزو اختیارات و تکالیف رئیس جمهور است باید انجام شود. این هیات در زمان دولت آقای خاتمی تشکیل شد و آقای احمدی نژاد در همان آغاز کار خود آن را منحل کرد و در اواخر دولتش فقط با انگیزه های سیاسی و جدلی به فکر افتاد دوباره به آن برگردد.
همچنین رفع بخشی از مسایل حقوق بشری به عهده دیگران است. باید محققان و مجتهدان درباره مسایلی مانند موسیقی، کتاب، اعدام و سایر مجازات ها تحقیق و اجتهاد کنند و مسایل را حل کنند تا دست دولت هم بازتر شود.
افراد و نهادهای مدنی هم نباید همه چیز را از دولت انتظار داشته باشند و باید به سهم خود برای پیشبرد حقوق بشر تلاش کنند و هزینه بدهند.
آیا می توان این رأی های آقای روحانی را رأی آگاهانه مردم ایران نامید؟ جامعه مدنی چه نقشی در این رای داشت؟
بخشی از جامعه ایران به صورت مناسکی رأی می دهد و اصل شرکت در انتخابات برایش مهم است و به مصداق، چندان التفاتی ندارد. شاید این بخش را بتوان بطور تقریبی 10 درصد از آراء مشارکت کنندگان دانست. این بخش از آراء بیشتر در سبد کسانی ریخته می شود که با پایگاه های سنتی تبلیغ ارتباط دارند. اما رای عمده به اصلاح طلبان همواره از سوی کسانی است که با انگیزه و دیدگاه وارد میدان انتخاباتی می شوند. به همین دلیل هروقت مردم قهر کردند مخالفان اصلاحات برنده شده اند. توجه کنید که در شورای شهر قبلی در انتخابات 92 آقای چمران با ۵۶۶٬۶۱۴ رای نفر اول شد و نفر آخر(مفتح) با 114 هزار وارد شورا شد ولی در انتخابات اخیر نفر اول محسن هاشمی با 1756086 رای و نفر آخر دارای 1066813 رای بود در حالی که چمران با 650 هزار رأی از دور خارج شد. موفقیت احمدی نژاد هم عمدتاً محصول عدم حضور کسانی بود که در انتخابات شرکت نکردند.
این واقعیت که هر وقت مردم آمدند جناح راست شکست خورده است باعث شده اصولگرایان به جای اینکه دلیل عدم اقبال مردم را درک و حل کنند، به این نتیجه رسیده اند که از راه دموکراسی و صندوق رای شانس شان کمتر است لذا یا دنبال سنگ انداختن و به شکست کشاندن و بی اعتبار کردن دولت برمی آیند تا نشان دهند اگر مردم به آنها رای ندهند اجازه نخواهند داد دولت دلخواه آنها کار کند چنانکه در زمان خاتمی و دور اول روحانی عمل کردند تا مردم مأیوس شده و با مکانیسم رأی دادن قهر کنند یا می کوشند بازی را برهم بزنند چنانکه در سخنان رهبری در عید نوروز هم درباره کسانی که می خواسته اند با رأی مردم در افتند اشاره شد که «در انتخابات 76، 84، 88 و 92 گاهی مقابل چشم مردم بوده و مردم مطلع شدند و گاهی هم مردم مطلع نشدند اما حقیر در جریان قرار گرفتم. در همه این سال هایی که آرا شمرده شده، کسانی بودند که می خواستند در مقابل انتخابات بایستند اما در سال 88 آشکار شد و در خیابان ها اردوکشی کردند، اما در دیگر سال ها جور دیگری بوده است». (اینجا) تنها مورد مرتبط با اصلاح طلبان انتخابات سال88 است ولی در بقیه موارد مربوط به جناح مخالف اصلاح طلبان بوده است و البته دلایل و مسایل سال 88 و بقیه موارد خیلی متفاوت است. ضمن اینکه در سال88 هم نقش احمدی نژاد کمتر از معترضان نبود.
در همه مواردی که اصلاح طلبان توانسته اند موفق شوند بخاطر حضور جامعه مدنی بوده است. در ایران جامعه مدنی همواره تحت فشار بوده و از سال 88 به بعد بسیاری از انجمن ها و احزاب منحل شدند اما جامعه مدنی در ایران ریشه دوانده و معدوم شدنی نیست و در انتخابات خود را نشان می دهد.