پایگاه خبری جماران- در مورد اینکه پیروز انتخابات 29 اردیبهشت چه کسی بود، تعابیر فراوانی را می توان به کار برد؛ به باور من «امید» برنده واقعی انتخابات بود.
اگر نگاهی به گذشته بیافکنیم به یاد می آوریم که از اوایل دهه 1380، مواجه شدن دولت اصلاحات با موانع متعدد، ردصلاحیت عمده اصلاح طلبان شاخص در انتخابات مجلس هفتم، پیروزی یک فرد نوظهور در انتخابات 1384 و تشتت اصلاح طلبان در آن دوره، دوران هشت ساله احمدی نژاد و به خصوص حوادث سال 1388 به تدریج سرخوردگی، ناامیدی و حتی بی تفاوتی و غیرسیاسی شدن بخش های قابل ملاحظه ای از مردم را پدیدار ساخت؛ مردمانی که از شعارها و کف زدن ها خسته شده بودند و همزمان درگیر مشکلات معیشتی بودند و توش و توانی برای مقابله با وضعیت یاد شده نداشتند، به جای مبارزه راه خود را تغییر دادند و یک روزمرگی بی نتیجه را انتخاب کردند.
انتخابات سال 1392 نقطه آغازی بر پایان آن دوره و به عبارتی، اثبات عدم امکان تداوم روزمرگی بود: فشار تحریم ها بر زندگی مردم آنان را خواسته یا ناخواسته متوجه شیوه حکمرانی دولت وقت وقت نمود و مردمی که در انتخابات مجلس نهم(1390) شرکت نکرده بودند، التفات پیدا کردند که قهر از سیاست راهی برای حل مشکلات نیست. فراخوان سید محمد خاتمی و برخی حوادث قابل ملاحظه سیاسی همانند ردصلاحیت مرحوم آیت الله هاشمی(ره) نیز در تسریع و تشدید این روند «احیاء سیاست» در ایران تأثیر قابل ملاحظه ای را ایفا کرد.
اولین گام با موفقیت برداشته شد و شادی زایدالوصف مردم در روزهای پس از انتخابات، نوید آغاز دوره ای جدید و پر امید را می داد؛ تعقیب اخبار مذاکرات ایران و 1+5 و شادی های خیابانی پس از امضای برجام در تیرماه 1394 را نیز می توان از دیگر علائم این دوره برشمرد.
انتخابات هفتم اسفند 1394 گام دوم این روند احیاء بود که مردم با وجود ردصلاحیت های سنگین در یک حرکت جمعی دو لیست کامل را به دو نهاد مهم کشور روانه کردند که در این مرحله نیز امضای برجام، پیام ویدئویی سید محمد خاتمی، اثر ردصلاحیت های گسترده و نفوذ فضای مجازی نقش بسیار سرنوشت سازی را ایفا کرد و در بازگشت اعتماد به نفس در میان ملت و امیدواری آنان به اثرگذار بودن یک «کنش جمعیِ ایجابی» یاری کرد.
29 اردیبهشت 1396 اوج این بلوغ را به منصه ظهور رساند. در این دوره نیز عوامل دوره های قبل اثر قابل ملاحظه ای را ایفا کردند، اما فارغ از سخنانی که تاکنون گفته شده می توان گفت این بلوغ دو بخش مهم دارد؛ اول در انتخابات ریاست جمهوری و دوم در شوراها.
در ریاست جمهوری، چند عامل کار روحانی را برای ادامه کار دشوار ساخته بود:
1- نیمه کاره بودن پروژه تعریف شده توسط روحانی، خصوصا در حوزه اقتصاد که هنوز رونق کافی را شاهد نبوده است.
2- طرح مجدد شعارهای پوپولیستی و حتی توزیع امکانات و تسهیلات در کشور توسط برخی نامزدها.
3- کمر بستن مخالفان به تک دوره ای کردن و برخورداری از امکانات فراوان تبلیغاتی و قدرت القاء پیام به بخش هایی از جامعه.
در این برهه نیز دوباره حمایت اصلاح طلبان و نیز تاکتیک های دقیق و برنامه ریزی شده روحانی در ایام تبلیغات و مناظره ها، ایجاد حساسیت نسبت به رقیب در میان جامعه، آشتفتگی غلیظ گفتمانی نامزدهای غیر اصلاح طلب و... موفقیت روحانی را رقم زد.
اما به اعتقاد من، رأی مردم در شوراها ابعاد تازه و پررنگ تری را از این بلوغ مردم نشان داد.
همانگونه که می دانیم لیست اصلاح طلبان با انتقادات زیادی از سوی نخبگان و مردم مواجه شده بود تا جایی که سید محمد خاتمی در پیام خود به مردم به تصریح به اما و اگرها و ضعف ها در این زمینه اشاره کرد.
دوم آنکه در انتخابات شوراها رقابت های محلی، طایفه ای و شهری نقش مهمی را ایفا می کند و معمولا دغدغه های جزئی و روزمره و تعلقات خانوادگی و دوستانه در رأی دادن نقش بالایی دارد. اینکه لیست امید در تهران و بسیاری از شهرهای بزرگ به طور مطلق به پارلمان شهری راه می یاید علامتی بسیار مهم از ظهور این بلوغ سیاسی در میان مردمی است که هنوز وجود احزاب ریشه دار را تجربه نکرده اند. در این راستا، کناره گیری شمار قابل توجهی از نامزدهای اصلاح طلبی که در لیست نهایی حضور نداشتند هم از نکات درخود توجه بود.
امروز مائیم و دولت، مجلس و شوراهایی که در دستان اصلاح طلبان و اعتدالیون است؛ شاید برخی بگویند مجموع قدرت این نهادها به اندازه بخش های دیگر نظام نیست. پاسخ این است که اگر این بخش ها مهم نبودند، طبعا چنین تلاش های عجیب و فریب و توسل یافتن به انواع ابزارها برای نرسیدن دولت به روحانی هم بی معنا بود.
لذا نباید به این پیروزی راضی شد، بلکه باید اندیشید و کوشید تا ادامه راه را چگونه طی کنیم تا این پیروزی تثبیت شود و گفتمان اصلاحات عمیق تر و همه جانبه تر بتواند در ارکان جامعه و نظام سیاسی ما ریشه بدواند.
فراموش نکنیم که حدود 15 میلیون نفر از مردم ما هنوز در انتخابات شرکت نمی کنند. این 15 میلیون نفر عمدتا کسانی هستند که از «برگه رأی» و سیاست ناامید شده یا از ابتدا ناامید بوده اند؛ جلب نظر این گروه از جامعه جز با بسط آزادی های سیاسی، فرهنگی، رونق اقتصادی و کارآمدی میسر نیست.
همانگونه که به قول روحانی حفظ برجام از خود برجام مهمتر است، امروز حفظ امید مردم مهم تر از جلب آن است. نباید تصور کنیم که اگر دچار روزمرگی شدیم، مردم دوباره با یک پیام و چند روز تبلیغات پای صندوق بیایند؛ پس قدر سرمایه اجتماعی خود را بدانیم و به جای ذوق زدگی و شادی بیش از حدّ پیروزی به فکر برنامه برای آینده باشیم.
تقویت و روزآمد کردن گفتمان اصلاحات و اعتدال و ترویج ادبیات این گفتمان در جامعه، کارآمدی منتخبین و نهادهای در اختیار آنها، پایش دائم دولت، مجلس و شوراها و انتقال دائم انتظارات سطوح بالا و بدنه اصلاح طلبان، تقویت جامعه مدنی، مدیریت مطالبات عمومی و پاسخ درخور به آنها، سامان دادن تشکیلات رسانه ای قوی و اخلاق مدار، دوری از قبیله گرایی در مقابله با تخلفات و مفاسد احتمالی، نقد منطقی و به جا توسط رسانه های همسو، اصلاح و تقویت شورایعالی سیاستگذاری انتخاباتی اصلاح طلبان، تربیت چهره های جدیدِ کارآمد و... از مهم ترین برنامه هایی است که در سالهای پیش رو باید در دستور کار منتخبان مردم تحت نام کلی «لیست امید»، قرار گیرد.