مراسم سالگرد دوم درگذشت دکتر صادق آیینه وند روز گذشته پنجشنبه ۱۴اردیبهشت۹۶، با حضور ناصر تکمیل همایون، حجت الاسلام و المسلمین سید هادی خامنه ای، محسن آرمین، مصطفی تاج زاده، غلامرضا حیدری، فاطمه راکعی و جمعی از مردم در پژوهشکده تاریخ اسلام برگزار شد.
به گزارش جماران، محسن آرمین در این مراسم گفت: مرحوم دکتر آیینه وند یادداشت کوتاهی به نام «عصری کردن فهم دین (عصرنه) دارد. این یادداشت کوتاه به نظر می رسد یک مقاله پژوهشی نیست بلکه به مناسبتی گذرا نوشته شده است؛ اما در آغاز آن به مبانی اشاره دارد که حاکی از نوع نگرش مرحوم آیینه وند به مسأله ی ضرورت و چگونگی نوسازی فهم دین متناسب با تحولات زمانه است.
نماینده اسبق مجلس تصریح کرد: او در مقدمه ای بسیار مجمل عناوینی تیتروار بیان می کند و بعد ظاهرا به اقتضای مناسبتی که این مقاله کوتاه برای آن به رشته تحریر درآمده بدون آن که مبانی را شرح و بسط دهد به مسأله حضور زن در عرصه های اجتماعی و سیاسی از منظر دین می پردازد. عناوینی که تیتروار در مقدمه آمده است عبارت است از تحول صورت ها و تحول پدیده ها، عرف دینی و گوهر دین، قدسی کردن عرف، خلط میان شبکه ی فهم مناسبات عرف و دین. عناوینی که او در ابتدای مقاله تیتروار ذکر می کند و مبنای نظر خود در نگاه دین به حضور زن در زمانه ی حاضر قرار می دهد در واقع مهمترین مبانی ناظر به عصری کردن فهم دین یا همان عصرنه است.
وی اظهار کرد: با اطمینان می توان گفت که همه نواندیشان دینی از سیدجمال الدین اسدآبادی و شیخ محمد عبده در دو قرن گذشته و متفکران متأخری چون جابری و ابوزید و ... در دنیای عرب و متفکرانی نظیر طالقانی، شریعتی، مطهری و سروش در ایران تلاش کردند تا به این مسأله جواب دهند که چگونه می توان فهم دین را عصری کرد. در این راه چنان که همگی بی استثناء تصریح کردند و از آن شکوه نمودند با مخالفت دو گروه مواجه بودند. اول صاحبان تفکرات سنتی در حوزه دین و دوم متفکران عرفی اندیش در خارج از حوزه دینی هر دو این گروه ها به رغم تضاد آشکار در مبانی در یک چیز اشتراک دارند و آن هم تضاد گوهر دین با اقتضائات دوران جدید است.
این فعال سیاسی ادامه داد: این موضوع ذیل موضوعی عام تر یعنی دوگانه سنت و مدرنیته قرار دارد که طی دو قرن اخیر مسأله اصلی متفکران جهان سوم اعم از مسلمانان و غیرمسلمانان بوده است. در عین حال باید به این نکته توجه کرد که نواندیشان مسلمان به این مسأله پاسخ یکسانی نداده اند. این تفاوت و بلکه تضاد، علل مختلفی دارد.
وی تصریح کرد: رهیافت ها، روش ها و مبانی نظری متفاوت، زمانه و زمینه ای که متفکران مذکور در آن می اندیشیده و تنفس می کردند و نیز تفاوت درک آنان از عمق سرشت و مقوله سنت و تجدد از جمله دلایل اختلاف و بلکه تضاد در پاسخ هایی ارائه شده به مساله چگونگی عصری کردن اندیشه دینی و سازگار کردن آن با اقتضائات دنیای جدید است. بنابراین ما در پاسخ به دوگانه سنت و تجدد و به طور خاص عصری کردن فهم دین با طیفی از آراء مواجه هستیم.
آرمین گفت: به نظر می رسد دو مفهوم اصالت و معاصرت می تواند درک بهتری از نوع پاسخ های مذکور به دست دهد بدین معنا که هر چند نواندیشان مسلمان کوشیده اند از دین قرائتی اصیل و کارآمد در پاسخ به نیازها و مشکلات انسان معاصر به دست دهند. اما در حل مشکل دوگانه اصالت و معاصرت برخی بیشتر دغدغه اصالت داشته اند و برخی عمدتا دغدغه معاصرت. به معنای عام تر در دوگانه سنت و تجدد گروهی بیشتر دغدغه سنت داشتند؛ از منظر سنت به تجدد نگریستند و گروهی دغدغه معاصرت داشتند و از منظر تجدد به سنت نگاه کردهاند.
این پژوهشگر دینی درباره نگاه متفکران برای رفع نگاه های دوگانه به سنت و مدرنیته، اظهار داشت: شاید بتوان گفت نوع رویکرد به سنت ها، تجدد و متدولوژی که متفکران برای حل این دوگانه انتخاب کردند مهم ترین و یا دست کم یکی از عوامل اختلاف پاسخ هایی است که به این دوگانه داده شده است پس می توان نارسایی های پاسخ های مذکور را عمدتا در این دو عامل یعنی نوع رویکرد به سنت و تجدد و روش حل این دوگانه را جست وجو کرد. در ادبیات مربوط به تجدد معمولا با سه مفهوم مدرنیته، مدرنیستم و مدرنیزاسیون مواجه هستیم که متأسفانه گاه بدون توجه به مرزهای مفهومی به جای یکدیگر به کار برده می شوند.
نباید مدرنیته، مدرنیسم و مدرنیزاسیون را یکسان دانست
آرمین با توجه به تفاوت معنای مدرنیته، مدرنیسم و مدرنیزاسیون، افزود: مدرنیته بیانگر وضعیت جامعه مدرن و مناسبات دوران جدید و محصول فرایندی از تحولات تاریخی است که در غرب رخ داده و بر اساس نوع خاصی از عقلانیت سامان یافته است. اما مدرنیزاسیون بیانگر یک روند که بر اساس طرح و برنامه مشخص مدرن سازی جامعه را هدف قرار داده است. مدرنیسم ایدئولوژی حامی مدرنیته و ارزش های آن است.
او در خصوص سنت، بیان کرد: متناظر با همین مفاهیم را کم و بیش می تواند در مورد سنت هم در نظر گرفت. گاه از سنت به عنوان یک وضعیت سخن گفته می شود و گاه به عنوان روند و طرحی برای تعمیق مناسبات سنتی و تقویت نقش نهادهای سنتی جامعه و گاه به سنت و ارزش های آن به عنوان یک ایدئولوژی نگریسته می شود.
این فعال سیاسی با توجه به وضعیت تجدد و سنت بیان کرد: تجدد یا سنت به عنوان یک طرح و رویکرد نقشه نوع داوری ما درباره دو مقوله مدرنیته و سنت به مثابه وضعیت و ایدئولوژی است. اولا سنت امری فراتاریخی مستقل از عوامل و علل مطلوب و نامطلوب سیاسی، اقتصادی، جغرافیایی و ... در گذشته تلقی می شود، بعد هم سنت امری مقدس عاری از هرگونه عیب و در نتیجه نقد ناپذیر است. بنابراین به جای شناخت علمی و نقد سنت باید آن را یادآوری و تکرار کرد. اگر هم عیبی وجود دارد در انحرافی است که در دوران انحطاط و به علت بی توجهی به آن رخ داده است و واقعیت امروز ما باید بر اساس آن نقد و اصلاح شود. مدرنیسم اروپایی و غربی نیز به همین ترتیب امری فراتاریخی، عموم بشری و کامل ترین صورتی از وضعیت جامعه است که بشر به آن دست یافته و حاوی اصول عام و جهان شمولی است که صرف نظر از واقعیت اجتماعی، فرهنگی جوامع مختلف باید در عالم بشری تعمیم یابد.
این پژوهشگر مسائل دینی با بیان اینکه چنین نگرشی به مدرنیته و سنت ما را از نقد علمی و بیطرفانه آنها محروم می کند، تصریح کرد: نگرش ایدئولوژیک اساسا در پی فهم حقیقت نیست بلکه با ساده سازی واقعیت سودای راهگشایی در عمل را دارد. این رویکرد به ویژه در عرصه کنش اجتماعی و سیاسی امری ضروری و راهگشا به حساب می آید اما نشاندن آن به جای رویکرد معرفت شناسانه به سودای کسب حقیقت بسیار رهزن و گاه فاجعه بار خواهد بود. رویکرد ایدئولوژیک به سنت و تجدد مصداق "حب الشئ یعمی و یصم"، چشم را به سوی آسیب پذیری ها و گاه کاستی های آنها می بندد و راه را برای توجیهات خطا و ناموجه هموار می سازد.
وی ادامه داد: به این ترتیب در عرصه ای که ما بیش از حد نیازمند شناخت دقیق و متدولوژیک واقعیت یعنی همان سنت و تجدد هستیم را به طرحی صحیح، سازگار و کارآمد با نیازهای امروزمان برسیم؛ تعقلات و دلبستگی های ایدئولوژیک واقعیت را آنگونه که خود می خواهند در نظر ما می آرایند.
رهیافت ایدئولوژیک به سنت و مدرنیته مهمترین آسیب پذیری اندیشه های نوسازی معاصر است
این پژوهشگر دینی رهیافت ایدئولوژیک به سنت و مدرنیته را از مهم ترین آسیب پذیری اندیشه های نوسازی معاصر دانست و افزود: آسیب پذیری اندیشه های نوسازی معاصر چه در بخش اندیشه دینی و چه در بخش اندیشه سکولار در جوامع در حال توسعه به ویژه مسلمان است. این رهیافت یا به جزمیت، مطلق اندیشی در سنت و مدرنیته انجامیده است یا به ایده های نوسازی مبتنی بر گزینش و تلفیق تصنعی و مکانیکی عناصری از هر دو به حساب می آید.
آرمین اضافه کرد: در بخش اندیشه های سکولار، متفکران لیبرال متأثر از رویکردهای ایدئولوژیک و جزمی به نفی مطلق سنت و نشاندن مدرنیته به جای آن پرداخته اند و متفکران سکولار غیر لیبرال نظیر مارکسیست ها و به ویژه ناسیونالیست ها با گزینش بخش هایی از سنت و وانهادن بخش های دیگری در ارائه منظومه فکری برای مواجهه با مشکلات دنیای جدید تلاش کردند.
وی با اشاره به اندیشه های ایدئولوژیک دینداران تصریح کرد: دینداران نیز متأثر از رهیافت های ایدئولوژیک یا مانند سلفی ها به پذیرش مطلق سنت و نفی مطلق دنیای جدید و اقتضائات آن تحت عنوان جاهلیت و شرک مدرن پرداختند؛ یا مانند برخی نواندیشان دینی با گزینش عناصری از دل سنت دینی کوشیده اند اندیشه دینی را نوسازی و عصری کنند همه این تلاش ها در یک مسأله مشترک است و آن بیگانگی با رویکرد معرفت شناسانه به سنت و مدرنیته در نتیجه گرفتار آمدن به تناقضات و ناسازگاری های درونی است.
این فعال سیاسی بیان کرد: اگر رویکرد ایدئولوژیک به مدرنیته تحت تأثیر گرایش های تمامیت خواهانه اروپا محوری و نتیجه نوعی خود شیفتگی در برابر مدنیت مدرن است رویکرد ایدئولوژیک به سنت اولا ناخودآگاه است و به تعبیر جابری پژوهشگر مسلمان به جای اینکه در مواجهه با تجدد بتواند سنت را در اختیار بگیرد تحت سیطره سنت است. او از آغاز تولد سنت را در قالب واژه ها، مفاهیم، حکایات و خرافات و ... بدون هر گونه تأمل و پرسش اخذ می کند از این رو از زاویه سنت به امور می اندیشد زیرا سنت را تجلی آرمان ها و خواسته های خود می داند در چنین حالتی فرایند فکری که متفکر طی می کند به جای کشف و ارزیابی انتقادی به منظور نوسازی سنت و نوآوری نوعی تذکر و یادآوری سنت است. به این ترتیب سنت منبعی الهام بخش در مواجهه با همه حقایق عالم از جمله تجدد می شود.
این نماینده اسبق مجلس با اشاره به سنت توضیح داد: منبعی که عین حقیقت است و همه چیز را در خود دارد. آموزه ها، ایده ها و اندیشه های موجود در سنت فی نفسه عاری از هرگونه نقص و انحراف هستند. اگر انحرافی وجود دارد دوری و وانهادن این آموزه ها و اندیشه ها است که از دوران انحطاط به بعد رخ داده و به شکست و فروپاشی امروز انجامیده است. بنابراین به جای نقد سنت باید آن را تقلید و تکرار کرد؛ علل انحطاط را در وانهادن آن و حل معضلات امروز را باید در به خاطر آوردن آن جست وجو کرد. بخش مهمی از ایده های بازگشت خویشتن محصول چنین نگرشی به سنت است.
وی رویکرد دوم ایدئولوژیک به سنت را منفعلانه دانست و گفت: یعنی واکنشی به تهدید خارجی است که هویت فرد و جامعه مسلمان را هدف قرار داده است بدین معنا که جامعه ای که خود را در معرض تهاجم و تهدید می بیند ناخودآگاه به خود رجوع می کند و می کوشد با استفاده از عناصر هویت خود و به ویژه سنت صرف نظر از درستی و نادرستی آن حفاظ و حصاری در مقابل عامل تهدید و عنصر مهاجم ایجاد کند. سنت در این رهیافت یک ابزار دفاعی در برابر عامل مهاجم است.
آرمین اظهار کرد: نتیجه فرایند طرح ها و ایده های تناقض آلود و ناکارآمدی است که ما را همچنان در بحران هویت ناشی از تضاد سنت و تجدد سرگردان نگه می دارد و گاه برخلاف قصد صاحبان آنها فاجعه به بار می آورد.
برای پاسخ به مسأله سنت و تجدد باید چه رویکردی داشت؟
این پژوهشگر دینی در خصوص حل دوگانه سنت و تجدد عنوان کرد: رویکرد صحیح در حل دوگانه سنت و تجدد به طور خاص حل مشکل اسارت و معاصرت در اندیشه دینی در گرو رعایت نکاتی است. برای مثال سنت بخشی از هویت ما است ما سنت را میراث گذشتگان مان می دانیم اما مفهوم میراث تا حدودی رهزن است.
وی در خصوص واژه ی میراث گذشتگان اضافه کرد: میراث آن چیزی است که از گذشته و گذشتگانی که از بین رفته اند به ما رسیده همچون ارثی که از متوفی به ورثه می رسد. سنت تنها مجموعه کتاب ها و آثاری نیست که گذشتگان برای ما بر جای گذاشته اند. در ادبیات نواندیشان دینی عرب از سنت به «تراث» زیاد می شود و نه «میراث». تراث حقیقتی است که اکنون در ذهن ما وجود دارد با آن می اندیشیم در آن تنفس می کنیم و بخشی از هویت مان را تشکیل می دهد.
آرمین در خصوص سنت، گفت: سنت متعلق به گذشته نیست که فقط به درد نمایش در موزه بخورد و نسبتی با ما و امروز ما نداشته باشد که اگر چنین بود ما مشکلی نداشتیم. مثل خویش، داس و اجاق آن را وامی گذاشتیم و از کمباین، گاز و فر استفاده می کردیم. مشکل هم دقیقا در همین جاست که سنت با ما و به وسیله ما به حیات خود ادامه داده و می دهد. در تفکر ما نوع نگاه ما به عالم و آدم حضور دارد.
نماینده اسبق مجلس با بیان اینکه هر گونه تغییر در سنت نیازمند شناخت است، گفت: اما شناخت علمی و واقعیتی که در آن غوطه ور هستیم و احاطه ای به آن نداریم بلکه تعیین کننده نحوه نگاه ما به امور و بسیار دشوار است. چون در اینجا با اتحاد ذات شناسا و موضوع شناسایی مواجه هستیم و شرط معرفت فاصله گرفتن ذات از موضوع است.
در قبال سنت نمی توان موضعی جزمی داشت
این پژوهشگر دینی تأکید کرد: نمی توان و نباید آن را یکسره به کناری نهاد، چراکه رها کردن آن یعنی رها کردن خود و هویت خویشتن است. انسان بی هویت مانند شهری بی دفاع است که هر رهزن و دشمنی راحت به آن وارد می شود همچنین نمی توان آن را یکسره پذیرفت چون بخشی از سنت عناصری به گذشته و پاسخ هایی به پرسش ها و مسائلی در گذشته هستند و به کار امروز ما نمی آیند بنابراین پذیرش بی چون و چرای سنت که معنای بازگشت به قهقرا و نفی واقعیت و نیازهای امروز است.
برای ساختن آینده ای بهتر نمی توان از صفر شروع کرد
آرمین با اشاره به اینکه سنت یکی از مهم ترین عناصر سازنده اکنون ماست، تصریح کرد: در نظر گرفتن زمان صفر برای حرکت یک امر اعتباری است سنت یکی از مهم ترین عناصر سازنده اکنون ماست هر آینده ای ریشه در اکنون دارد و هیچ آینده ای بدون حال و گذشته قابل تصور نیست. چه بخواهیم و چه نخواهیم امروز ما در چگونگی فردای ما نقشی اساسی دارد. بر اساس نظریه بینامتنیت در عالم طبیعت جهش های ناگهانی وجود ندارد.
این فعال سیاسی با توجه به نظریه بینامتنیت تأکید کرد: بر اساس نظریه بینامتنیت هیچ متن و پدیده ای در خلأ شکل نمی گیرد. به قول ژولیا کریستوا، خالق نظریه بینامتنیت «متون حال و گذشته گفت وگو و تعامل دارند» سودای پرش به آینده و ساختن آینده ای بیگانه با حال که آرمان برخی روشنفکران شیفته مدرنیته است همان قدر موهوم و ناممکن است که پرتاب شدن به گذشته ی مقدس که بنیادگران سلفی دل در گرو آن دارند.
سنت و تجدد را نباید مترادف گذشته و حال یا گذشته و آینده دانست
نماینده اسبق مجلس ادامه داد: مفهوم گذشته و آینده ناخودآگاه حاوی نوعی ارزش دوری است گویی سنت گذشته ای است که نباید باشد و تجدد آینده ای است که باید باشد. حال آنکه نه سنت مترادف گذشته است و نه تجدد مترادف آینده به حساب می آید. سنت هم در حال ما و هم در تجددی که قصد دستیابی به آن را داریم حضور خواهد داشت. تجددی که در پی آن هستیم تحکیم و تداوم شخصیت و هویت ما در موقعیت و جهانی است که در آن زندگی می کنیم.
او با بیان اینکه رویکرد صحیح به سنت رویکرد انتقادی است، تصریح کرد: سنت موضوع تحلیل ساختاری قرار می گیرد. مقصود از تحلیل ساختاری کسب روابط میان عناصر سازنده هر امری در سنت به منظور شناخت تفکیک سویه های ایدئولوژیک آنچه به کار رفع نیازها و ضرورت های گذشته می آمدند از سویه های ایدئولوژیک آن است.
آرمین افزود: گسست نه به معنای طرد بلکه به معنای فراهم آوردن شرایطی که حدالمقدور مواجهه معرفت شناسانه با آن را ممکن بسازد. گسستی با هدف پیوست اما بعد از شناخت آن و تفکیک سویه های ایدئولوژیک و تاریخی از سویه های انسانی و جهان شمول آن به حساب می آید. در پرتو این شناخت از سنت و بر اساس آن می توان فرایند پیوست را طی کرد و به بررسی واقعیت زمانه پرداخت. بنابراین بر اساس سویه های اصیل و جهان شمول سنت به طرحی کارآمد برای حل معضلات و نیازهای نوپدید دست پیدا کرد.
این پژوهشگر دینی عنوان کرد: این رویکرد تبیینی از دیدگاه عابد الجابری در مقابل سنت و تجدد است. به اعتقاد او تجدد غربی محصول فرایند تاریخی خاصی است که از دل سنت غربی برآمده است و جوامع جهان سوم نمی توانند بی توجه به سنت و هویت خویش برای حل مشکلات و نیازهای خود آن را وام بگیرند. جوامع مسلمان نیازمند تجددی هستند که از دل سنت آنان برآمده باشد.
برون رفت از بحران کنونی بدون تکیه بر سنت امکان پذیر نیست
وی با اشاره به اینکه عابد الجابری سنت اسلامی را در شکل موجود زاینده نمی داند، تأکید کرد: به باور او سنت و به طور مشخص سنت مسلمانان مجموعه ای از ابتکارات، تلاش ها و خوانش های گذشتگان ما از متن دین برای راه یافتن به پاسخ ها و نیازها است که متناسب با شرایط تاریخی، فرهنگی و اجتماعی خود با آنها درگیر بوده اند. در نتیجه سنت مجموعه ای است از طرح ها و پاسخهایی که در درون خود حاوی عناصر ایدئولوژیک و غیر ایدئولوژیک است بنابراین سنت نه مقدس است و نه به صورت کنونی در دنیای جدید چندان به کار ما می آید. در عین حال راه برون رفت از بحران کنونی و یافتن پاسخ هایی برای حل مشکلات و رفع نیازهای امروز بدون تکیه بر سنت امکان پذیر نیست.
این فعال سیاسی با اشاره به عصری کردن فهم دینی اضافه کرد: در موضوع عصری کردن فهم دین به مثابه صورتی خاص از مسأله ی عام سنت و تجدد می توان به کار گرفت. رهیافت های موجود در مقوله نوسازی فهم دینی عموما گرفتار همان آسیب ها و مشکلاتی هستند که در طرح های ارائه شده برای حل معضل سنت و تجدد به آن اشاره شد.
آرمین افزود: برخی اندیشه دینی را همچون میراثی بر جای مانده از گذشتگان تصور می کنند که می توان آن را کنار گذاشت و از نو شروع کرد و فهمی متفاوت از آن ارائه کرد. برخی اساسا دین را مقوله ای متعلق به گذشته می دانند و به ناسازگاری دین با اقتضائات دنیای جدید معتقد شده و لازمه تجدد را نفی دین تصور می کنند. برخی فهم گذشتگان را از دین یکسره پذیرفته و آن را عین دین تلقی می کنند و هر گونه بازنگری در آن را بدعت می دانند.
وی در خصوص رویکرد گزینشی بیان کرد: برخی نیز در رویکردی گزینشی بدون هرگونه مبنای نظری و فلسفی مشخص عناصری از سنت را که گمان می رود با تجدد سازگار است گزینش و با مفاهیم جدید درآمیختند که حاصل آن منظومه هایی تناقض آلود و ناکارآمد به عنوان اندیشه دینی است که امکان ادامه حیات ندارد. برای مثال آنگونه که در تاریخ معاصر شاهد بودیم پیروان آنها تاب توجیه تناقضات مذکور را نداشته بنابراین یا از دین عبور می کنند یا به قهقرا و ارتجاع بازمی گردند.
این پژوهشگر دینی با بیان اینکه رویکرد دفاع مطلق و جزمی از سنت دینی نتیجه انگاره خطای قدسی انگاری فهم دین است، گفت: معارف یا تراث دینی در واقع محصول تلاش های متفکران مسلمان در عصرهای مختلف از فهم دین بوده است. آنان هر یک تلاش کردند قرائتی از دین به دست بدهند که پاسخگوی نیازها و مسائل زمانه باشند؛ حاصل این تلاش های تحسین برانگیز مجموعه ای از دریافت های بشری هستند.
آرمین با اشاره به خوانش های رادیکال از اسلام توضیح داد: خوانش های بنیادگرایانه از اسلام در دهه های اخیر در عالم اهل سنت و به اشکال خفیف تر آن هم اکنون در کشور خودمان شاهد هستیم که ناشی از همین خطای خانمان سوز است. در این رویکرد به دین تلاش می شود بر عناصری از سنت اختراق و مقاومت در برابر تجدد را تضمین می کند تحت عنوان رویکرد انقلابی، اصیل، اسلام ناب و ... مبارزه با تجدد به عنوان جاهلیت مدرن، شرک مدرن و ... تأکید کند. تجربه منفی و فاجعه بار مدنیت جدید در جوامع مسلمان که با رویکرد اروپا محوری معروف است.
این نماینده اسبق مجلس ادامه داد: در نگاه مسلمانانی که آثار مدنیت جدید را طی یک قرن در چهره استعمار و غارت منابع و تخریب بنیادهای فکری و هویتی خود تجربه کرده بودند؛ جنگ خانمان سوز جهانی دوم هم تیر خلاصی به مدرنیته اروپا محور و مدعی نجات بشریت و در نتیجه شکل گیری گرایش های دینی رادیکال و خشونت گرا علیه مظاهر مدنیت جدید کشورهای مسلمان بود. سید قطب در نیمه قرن 20 پرچمدار این رویکرد بود.
وی درباره روشی کارآمد برای عصری کردن فهم دین تصریح کرد: بر اساس همین الگو می توان به روشی کارآمد برای عصری کردن فهم دین دست پیدا کرد یعنی اندیشه دینی دارای سه نوع آموزه است. ابتدا آموزه های فراتاریخی، آموزه هایی که حاصل تطبیق این آموزه ها با شرایط تاریخی معین هستند و در نهایت دریافت و خوانش هایی است که گذشتگان ما تحت تأثیر پرسش ها و نیازهای خود از متن دین داشته اند، بنابراین اندیشه دینی امری مقدس و فرا زمانی نیست؛ تلاش برای تطبیق و در واقع تحمیل تمامیت آن بر زمانه جدید که پرسش ها و نیازهای به کلی متفاوت به گذشته درانداخته است راه به جایی نمی برد. نفی و انکار پرسش ها، نیازهای جدید یا تحمیل راه حل ها و پاسخ های گذشته به آنها در اشکال بنیادگرایانه یا سنتی نتیجه ای جز دین گریزی و حذف دین از عرصه زیست فردی و اجتماعی ندارد.
این فعال سیاسی با بیان اینکه دوباره برگردیم به مقاله مرحوم آیینه وند اظهار کرد: به گمان من آن مرحوم از عصری کردن فهم دین همین نوع از اجتهاد را مراد می کرد. برای روشن شدن این معنا باید به بخشی کوتاه از مقاله ی دکتر آیینه وند اشاره کنم تا قرابت آن را با مفاهیم گفته شده نشان دهم.
آرمین با اشاره به بخش هایی از مقاله دکتر آیینه وند ادامه داد: "تحولات جدیدی که تکنولوژی به دنبال آورده و بعضی عرصه ها را به حوزه ای نفوذ ناپذیر و قلمرو حراست شده نامیده می شدند درنوردیده و پاره ای از کسان را که بین ادبیات دینی از بستر عرف و قدس مایه می گیرد، بین جوهر دین که بر بنیاد وحی و عقل استوار است فرق نمی نهد، نگران کرده است. اینان در شبکه فهم مناسبات عرف و دین غالبا خلط می کنند. بعضی از کارکردهای حاصل از این حوزه را به گونه ای تفسیر می کنند که مثلا گویی نقش جوان از دین روی گردان است".
این پژوهشگر دینی اضافه کرد: او بر این اساس و به عنوان یک مثال به بررسی جایگاه زن در اسلام می پردازد. در رویکردی معرفت شناسانه به سنت دینی درباره مسأله زن از یک سو تأکید می کند. «زن در عصر نبوی و علوی حضوری چشمگیر و طبیعی و در خور شأن داشته است. در اوج درخشش تمدن اسلامی و در عصر تولید علم در جهان اسلام ما زنانی در مقام مدرس می بینیم که در تولید علم در جهان صاحب نقش بوده اند و در صحنه سیاست، اجتماع و هنر و تولید درخشیده اند؛ با اطلاعی که از تاریخ و سیره معصومان دارم و گمان نمی کنم در هیچ متنی از متون درجه اول باشد که از نظر نگذرانده باشند و از بن دندان می گویم که در اسلام معیار و اسلام سیره هیچ منع و محدودیتی برای حضور زن نیست»
نماینده اسبق مجلس با اشاره به نگاه دکتر آیینه وند در خصوص زنان توضیح داد: از سویی دیگر به پس رفت موقعیت و حضور زن تحت تأثیر عوامل تاریخی، فرهنگی و سیاسی اشاره می کند که در عرف و سنت دینی و فتواهای فقها بازتاب یافته است. سپس به ناسازگاری این سویه ایدئولوژیک با واقعیات امروز نظر افکنده می گوید «امروز دیگر حضور زن یک امر واقع و مقبول است. حال چه کسانی بخواهند و چه کسانی نخواهند باید گردن بگذارند و خوشا به حال جوامع و مللی که روشمند و مطابق منطق مقبول از آن استقبال کنند».
وی در پایان با توجه به واژه رجل سیاسی در فضای امروز کشور و نگاه دکتر آیینه وند به کلمه رجل سیاسی عنوان کرد: دکتر آیینه وند می گوید من کلمه رجال را در قانون اساسی که یکی از شروط رئیس جمهوری اسلامی است از باب غلبه می دانم واین هم یک قاعده نحوی و اصولی است؛ وقتی می گوییم رجل شامل مرد و زن می شود و از باب غلبه، نیازی که ذکر مونث نمی بینیم مثل طلب العلم فریضةُ علی کلِ مسلم، یعنی علی کل مسلمٍ هم جزو آن است. نظر من این است که در قانون اساسی زنان هم می توانند رئیس جمهور باشند این هم با سیره معصوم سازگار است و هم قانون گذار مفهوم عرفی مقبول بدوی التبادر را در ذهن خود و جامعه مفروض داشته است».
ناصر تکمیل همایون نیز به بیان خاطراتی از دکتر آیینه وند پرداخت و گفت: وی را از اوایل انقلاب می شناسم و بامداد انقلاب بود که آیینه وند با شامات عربی در ارتباط بود و گویی برای امر تحصیل و تحقیق با بیروت و دمشق در رفت و آمد بود. بنده وی را می دیدم و در همان زمان احساس کردم که او جوان بسیار مودب و بااخلاقی است به دلایلی چند سال بین ما جدایی افتاد اما بعدها که وارد پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و علوم انسانی شدم در مجله های پژوهشگاه، مجله های تاریخی و فصلنامه های انجمن ایرانی تاریخ به عنوان اعضای تحریریه یا شورای نویسندگان در کنار هم قرار گرفتیم.
عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: رفاقت ما ادامه پیدا کرد تا زمانی که وی به پژوهشگاه آمد و بنده جزو کسانی بودم که از آمدن ایشان خوشحال شدم. طی این سال ها حتی یک بار هم نشنیدم کسی از وی گله یا شکایت داشته باشد. او کاملا عدالت، راستی، درستی و حقیقت را در کارهایش رعایت می کرد. نمونه رفتار وی را می توانم در جریانی شرح دهم که مجبور شد از برخی استادان که نمونه واضح آن هاشم آقاجری بود حمایت کند. حضور مردم در مراسم تشییع ایشان تقدیری بود که ملت ایران از وی کردند. ادای احترامی که زایندگان فرهنگ و هویت ایرانی به یک شخصیت برجسته نشان دادند رویکردی بسیار قابل احترام است هم برای آیینه وند و هم برای ملت ایران که افراد خادم جامعه را تشخیص می دهد و فرد حقیقت گو، ریاکار یا راست کردار را می شناسد و میان آنها فرق می گذارد و عظمت جمعیت در مراسم تشییع وی نشان دهنده هوشمندی ایرانی های حق شناس بود.
تکمیل همایون در خصوص منزلت علمی مرحوم آیینه وند اظهار کرد: در پی اسلام آوردن ایرانیان، زبان عربی که زبان دیانت و قرآن بود اندک اندک زبان ایران شد و در جامعه رواج پیدا کرد و چندین قرن بسیاری از دانشمندان ایرانی آثار علمی خود را به این زبان می نوشتند و همین امر گاه به عمد و یا سهوا باعث شد پاره ای از نویسندگان معاصر و خارجی را عرب به شمار آورند حال آنکه آن دانشمندان فقط به عربی می نوشتند تا جهان اسلام را آگاه سازند و برخی از آنان برای هم وطنان خود همان آگاهی ها را به زبان فارسی هم می نوشتند.
وی در خصوص جایگاه دکتر آیینه وند اظهار داشت: به گمان من دکتر محمد محمدی به گونه ای رسالتی داشت و دکتر صادق آیینه وند تویسرکانی به گونه ای مکمل یکدیگر بودند. آیینه وند رابطه ی گسسته تاریخ نگاری عربی و پارسی را پیوند داد. وی در دو رشته تاریخ با گرایش تاریخ اسلام و ادبیات عرب حضوری پربار داشت. اگرچه در سایر رشته های علوم انسانی هم رسالتی داشت اما وی فارغ التحصیل دانشگاه سنتژزف لبنان بود. دیدگاه های وسیعی داشت و مسائل تاریخی را در ادوار مختلف توجه داشت. بیش از یکصد مقاله و ۳۰ کتاب تألیف و ترجمه کرده است.
وی تصریح کرد: او همانند بسیاری از اساتید دیگر در تاریخ اسلام و شناساندن آن تلاش های فراوانی از خود نشان داد. پیشتر بیان شده که مورخان ما در گذشته آثار خود را به زبان عربی عرضه می کردند به عبارت دیگر هم دانشمندان عرب و هم ایرانیان به زبان عربی می نوشتند و اکنون به عنوان تاریخ نگاری اسلامی از آن یاد می شود. آیینه وند درباره این تاریخ نگاری ها مطالعه و تحقیق نیز انجام داده است. این شیوه ی تاریخ نگاری به زبان عربی تا سلسله ی خوارزمشاهیان تا مغول ادامه داشت. اما از دوره ی مغول تاریخ نگاری با آثاری مانند جهان گشای جوینی و جامع التواریخ جنبه فارسی نگاری پیدا می کنند.
تکمیل همایون گفت: بنابراین با این روال باید بگویم رشته ی تاریخ نگاری که ما در صدر اسلام داشتیم به دو بخش تاریخ نگاری به زبان عربی و زبان فارسی تقسیم می شود. دانشمندان و مورخان ایرانی از تحولات جامعه ی عرب کمتر آگاهی داشتند اما آیینه وند ما را با این تاریخ کمرنگ شده دوباره آشنا می کند. وی در پیدایش علم تاریخ در جهان اسلام شعبه ها و مشکلات آن و نظریات گوناگون تاریخ نگاران مسلمان ایرانی و عربی همچون تبری، مسعودی، بیهقی، ابن خلدون و دیگر مورخان بزرگ جهان اسلام مطالعه جامعی انجام داده است.
وی بیان کرد: نکته ای که در مورد وی باید خاطرنشان شوم تسلط مرحوم آیینه وند بر زبان عربی و فارسی است که با همین مهارت توانست برخی متون را ترجمه کند متونی که نوع ترجمه ی آن نشان دهنده ی میزان تسلط وی بر هر دو زبان است.
تکمیل همایون آیینه وند را رکنی برای مورخان ایرانی دانست و گفت: در جلسه های فصلنامه ی انجمن ایرانی تاریخ و سایر مجله های تاریخی که حضور پیدا می کرد پایه ای برای بقای آن مجله و انجمن بود و یک نوع اتوریته ی اخلاقی و علمی برای مجله و مقالات آن داشت. او اهل قبول کردن پست و مقام نبود و هنگام بر عهده گرفتن مسئولیت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ما و دوستان پژوهشگاه افراد زیادی را واسطه کردیم و نزدش فرستادیم تا این مسئولیت جدید را قبول کرد. امید است حیات علمی پژوهشگاه همچنان زنده و پویا استمرار یابد و آرامش و رضایت کنونی همچنان برقرار بماند آن سان که دکتر آیینه وند آرزو می کرد.
فاطمه راکعی در مراسم یادبود دکتر آیینه وند درباره عملکرد او گفت: مرحوم آیینه وند بزرگ بود و کارهای بزرگ را به آسانی انجام می داد؛ البته خودشان این کارهای عظیم را بزرگ نمی دانستند. وقتی می خواستم دکتری بگیرم جزء دانشگاه تهران رشته زبانشناسی را دانشگاه دیگری نداشت. با اینکه امتحان دادیم و از طرف وزارت علوم به عنوان بورسیه هم معرفی شده بودیم، اساتید دانشگاه ترجیح دادند که بورسیه ها را نپذیرند. دکتر آیینه وند در آن زمان رییس دانشکده زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس بودند، من هم از ایشان در مورد این مساله مشورت گرفتم.
وی درباره ایجاد گروه زبانشناسی اظهار کرد: دکتر آیینه وند به من گفتند گروه زبانشناسی را شکل می دهیم؛ من باورم نمی شد اما مدتی گذشت و این گروه تشکیل شد. با راهنمایی ایشان من اولین دانشجوی دکتری گروه زبانشناسی در دانشگاه به عنوان مهمان، واحدهای درسی خودم را پاس کردم البته هنوز هم این گروه وجود دارد.
این شاعر در پایان شعری در وصف مرحوم آیینهوند سروده بود را خواند: برای بزرگ مردی که نامش صفتش بود، برای دکتر “صادق آیینه وند”
درین زمانه بد، خوبی اش تماشا داشت
کسی که ریشه در اندیشه های والا داشت
به حوصله که ورق می زدی، چقدر، چقدر
کتاب زندگی اش قصه های زیبا داشت
و از تبار همان چشمه های جوشان بود
کز اولین تپش اش رو به سوی دریا داشت
کسی که عشق، فقط عشق، اهتمامش بود
برای هردو جهان، قلب کوچکش جا داشت
و در هوای رسیدن به آرمان شهری
که می شود مگر آخر! چه آرزوها داشت
بزرگ بود و نمی گفت کوچکی ها را
همیشه روی لبش یک سکوت گویا داشت
کسی کز اول عمرش دچار خوبی بود
و ابتلا به همه دردهای دنیا داشت…
چه درد بود که تا مغز استخوانش سوخت
کسی که شاکله ای آن همه شکیبا داشت
هرآنچه بود،خدایا، ولی هنوز، هنوز
برای از تو سرودن هنوزها جا داشت…