احمدی نژاد به نحو ماهرانهای میان سیاست و هوس ارتباط برقرار میکند. تبدیل دولت به ماشین توزیع بی دلیل پول و مزایا یک هوس ساده است که با رویاهای ساده دلانه مردم عجین شده است.
یک مدرس علوم سیاسی و جامعهشناسی در یادداشتی " از زاویه جاذبه افکنی کلام " به مقایسه سه گفتمان اصلی حاضر در انتخابات پرداخته است.
به گزارش جماران، دکتر محمدجواد غلامرضاکاشی در وبلاگ خود نوشته است:
جریان وابسته به محمود احمدی نژاد، دوباره فعال شدهاند. هیچ کس نمیداند چقدر جاذبه دارند و در گردآوردن بخشهایی از مردم چقدر موفق خواهند بود. اما با اطمینان میتوان گفت بعد از اعتدالیون و نیروهای حامی آنها، تنها صدای قابل شنیده شدن صدایی است که از خیمه آنها بلند میشود. آنها چرا هنوز جاذبه دارند؟ در این یادداشت تلاش میکنم به این سوال پاسخ دهم و از پاسخی که به این سوال میدهم امکانی برای ارزیابی وضعیت عمومی خودمان بگشایم.
پاسخ به این سوال که چرا احمدی نژاد هنوز میتواند تولید جاذبه کند، از زوایای مختلف امکان پذیر است. من صرفاً از زاویه جاذبه افکنی کلام به این سوال پاسخ خواهم داد. احمدی نژاد با کاربست قواعدی ساده میتواند برای بخشهایی از مردم جاذبه افکنی کند. او به نحو ماهرانهای میان سیاست و هوس ارتباط برقرار میکند. تبدیل دولت به ماشین توزیع بی دلیل پول و مزایا یک هوس ساده است که با رویاهای ساده دلانه مردم عجین شده است. او همیشه میتواند از ناحیه برقراری این پیوند سود ببرد. چرا که دو جناح دیگر، میان سیاست و مفاهیم کلی و انتزاعی ارتباط برقرار میکنند.
جناح اصولگرا، از اصول انقلاب، از ارزشهای دینی، از خواست و شریعت الهی سخن میگوید. آنها از حاکمیت دین دفاع میکنند و بر این باورند که حکومت رسالت تاریخی، دینی، متشرعانه و ایدئولوژیک دارد. مردم باید با عرصه سیاست نه با جسم و نیازهای جسمانی بلکه با انگیزههای متعالی و روحانی خود نسبت برقرار کنند. حیات سیاسی حیاتی معنوی است و جمهوری اسلامی موظف به دفاع از حریمهای مقدس زندگی جمعی است.
جمعی از مردم که هم به این ارزشها باور دارند و هم با صداقت منادیان این سخن اطمینان دارند و هم به توان آنها برای تحقق بخشی به این ارزشها ایمان آوردهاند، البته حول اصولگرایان جمع میشوند. اما واقع این است که اکثریت مردم، یکی از شروط سه گانه فوق را ندارند. یا اصولاً به این ارزشها دیگر باور ندارند، یا اگر دارند به صداقت منادیان اطمینان ندارند و یا اصولا این ارزشها را اگر هم خوب میدانند، قابل تحقق نمیدانند. بنابراین اکثریت مردم، امکان ارتباط با حیات سیاسی از منظری معنوی را از دست دادهاند.
جناح اعتدالی، از عقلانیت در سیاست دفاع میکند. تلاش دارد از منظری کارشناسانه از مدیریت اقتصادی، سیاسی، امنیتی و بین المللی دفاع کند. منادی آن است که باید عقل را بر امور حاکمیت داد و مقصود از عقل، مصالح جمعی است که تامین کننده منافع دراز مدت عموم مردم است. در دانش سیاسی نظر کردن به آنچه در جهت امور دراز مدت جمع مردم است، به معنای توجه به زندگی سیاسی عقلانی است. اما این عقلانیت و نظر کردن به آنچه جمعی و دراز مدت است به معنای به حاشیه راندن هر آنچیزی است که به همین خواست آنی و فوری و هوس آلود من معطوف است.
البته بخشهایی از مردم به جد نگاهی عقلانی به عرصه سیاسی دارند و با منطق دولت همسو هستند اما اقلی از مردم واقعا تصور میکنند که منادیان این سخن، عزم جدی برای تحقق این روایت در حیات سیاسی دارند و اگر هم صداقت کافی داشته باشند، دیگر ایمان خود را از دست دادهاند که در این دیار بتوان نظمی عقلانی و معطوف به مصالح دراز مدت جمعی حاکم کرد.
احمدی نژاد خوب فهمیده است که در شرایطی که نه معنویت و نه عقل، دائر مدار حیات سیاسی است، هوس یکه تاز میدان خواهد بود. پس سوار بر این اسب میشود و بر موج هوسهای بی مهار مردم میتازد.
حیات سیاسی عاری از مفاهیم کلی، اسم مستعار انحلال حیات سیاسی است. احمدی نژاد خود را در میدانی میبیند که یکی از حاکمیت دین و انقلاب سخن میگوید اما اعتبار خود را برای تحقق حاکمیت معنوی به هر دلیل از دست داده است و دیگری از حاکمیت عقل و دمکراسی سخن میگوید و او نیز اعتبار خود را برای تحقق این سنخ از سامان سیاسی از دست داده است.
آنها که نه دیگر به ارزشهای معنوی و دینی در حیات سیاسی قائلند و نه باور به امکان تحقق عقلانیت در حیات سیاسی دارند، اراده سازنده سیاسی شان از دست رفته است. آنها دست به گریبان رویاهای ساده اندیشانه میشوند. اگر اهل خشونت بودند در خشونتی کور امکانی برای گشایش جستجو میکردند اما حال که چندان اهل خشونت و خطر نیستند، دست به دامان خیال و رویا میشوند تا از عسرتهای زندگی رها شوند. احمدی نژاد دقیقاً سرمایه خود را از خیالات خام مردمی اخذ میکند که با هوسهای بی مهار خود در جامعه سیاست گسیخته رها شدهاند.
هیچ کس نمیتواند فهم کند که احمدی نژاد چقدر قادر به جلب آراء این بخش از مردم است. اما اگر در انتخابات آینده حاضر باشد، باید دید موازنه میان سیاست معنوی، سیاست عقلانی و سیاست توام با هوس، به سود چه کسی رقم خواهد خورد.
آنچه از این تصویر حاصل میشود، خالی شدن جامعه ایرانی از فضیلت حیات سیاسی است. تا چنین است به طور روز افزونی باید منتظر ظهور قهرمانانی نظیر احمدی نژاد با نامهای تازه باشیم.