در ابتدای این مقاله نیز دو تلقی ایرانی و جهانی از " اسلام سیاسی" مورد توجه واقع شده است. دو تلقی و برداشتی که کاملا با یکدیگر متفاوت بوده و عدم توجه به این اشتراک لفظی بسا موجب سوء برداشتهایی در ادبیات سیاسی داخل ایران، نسبت به ادبیات سیاسی جهان و بالعکس گردیده است.
واژگانی چون "بنیادگرایی" در ترمینولوژی و سپهر سیاسی، آنچنان فراخ شده اند که مجموعه ای از مصادیق را زیر چتر خود برده و همین امر موجب شده است تا اشخاص و اندیشه هایی که در بنیانهای فکری ناهمسو و چه بسا در تضاد هستند، در یک مجموعه دسته بندی شوند و نویسندگان و مدعیان بزرگی در حوزٔە اندیشە سیاسی در این وادی به بیراهه روند. چنانکه دربارە پاره ای از نظریات و اندیشه های دو تن، یعنی سید قطب و امام خمینی در این مقاله این درنگ انجام شده است و نشان داده شده که این ناهمسویی های بنیادین در تفکر این دو، تا چه حد میتواند به لحاظ آثار در صحنە سیاست و اجتماع متفاوت باشند.
به گونه ای که تفاسیر مطرح شده از سوی افرادی چون سید قطب، که به سبب نداشتن تحصیلات نظام مند دینی، دست به قلم برده و اقدام به تفسیر کرده اند، اگرچه ممکن است حماسی و به تعبیر برخی، تفسیری پوپولیستی از قرآن باشد؛ اما توانسته به ایجاد دوگانگی، بدبینی، تکفیر و تفسیق دیگران بیانجامد.
در ابتدای این مقاله نیز دو تلقی ایرانی و جهانی از " اسلام سیاسی" مورد توجه واقع شده است. دو تلقی و برداشتی که کاملا با یکدیگر متفاوت بوده و عدم توجه به این اشتراک لفظی بسا موجب سوء برداشتهایی در ادبیات سیاسی داخل ایران، نسبت به ادبیات سیاسی جهان و بالعکس گردیده است.
ابتدای این مقاله، خلاصه تفصیلی نظریه ارائه شده به زبان انگلیسی آمده، و سپس مقاله را به زبان فارسی ملاحظه می کنید: