عفیف، بزرگ مردی که مسئولیت سنگین دفاع از آرمان مقاومت را با فریادهایی که بر سر اشغالگران کور دل مى کشید و با موضع گیری‌هایی که تجسّم روح مقاومت بود، بر دوش داشت. شهادت او در هنگامه‌ی این کارزار سخت، شاهدی دیگر بر این مدعاست که راه استقامت و پیروزی با فداکاری‌های بی‌پایان سنگفرش شده است.

عباس خامه یار

"حاج محمد عفیف" صدای رساى مقاومت در قلب میدان نبرد، آنجا که خون مجاهدان با فریادهای سرزمینی که به دنبال آزادی است در هم آمیخته شد و این قهرمان و شجاع رسانه  به شهادت رسید. 

عفیف، بزرگ مردی که مسئولیت سنگین دفاع از آرمان مقاومت را با فریادهایی که بر سر اشغالگران کور دل  مى کشید و با موضع گیری‌هایی که تجسّم روح مقاومت بود، بر دوش داشت. شهادت او در هنگامه‌ی این کارزار سخت، شاهدی دیگر بر این مدعاست که راه استقامت و پیروزی با فداکاری‌های بی‌پایان سنگفرش شده است. 

با شهید "حاج محمد عفیف"، براى نخستین بار در اوایل دهه 1980 زمانی که در رابطه با فعالیت های فرهنگی و تبلیغى به منزل پدر مرحومش علامه "شیخ عفیف النابلسی" در روستای "البیساریه"  جنوب لبنان در رفت و آمد بودم، آشنا شدم. بعدها هم  که  وابسته فرهنگی کشورمان و مسئول رادیو " صوت المستضعفین و سپس رایزنی فرهنگی را در لبنان به عهده داشتم، ارتباط مان از طریق فعالیت های رسانه ای آغاز شد و این روابط و دیدارها سالها ادامه داشت. او عضو شورای برنامه ریزی رسانه ای بود و سپس در شبکه "المنار" به عنوان مدیر اخبار و برنامه های سیاسی شروع به فعالیت کرد و بعداً مسئول "واحد مرکزی رسانه" و مشاور رسانه ای "سید حسن نصرالله" شد. 

آخرین بار و چند ماه پیش که سفری به آن دیار داشتم برای عرض تسلیت به مناسبت درگذشت پدر بزرگوارش‌ به دفتر کارش رفتم و ملاقات صمیمانه ای با ایشان داشتم.

ضمناً از او درخواستِ دریافت چند یادداشت از بزرگان حزب الله ، برای ویژه نامه هایی که روزنامه وزین اطلاعات برای دو شخصیت مرحوم والا مقامی که در قوام گیری حزب الله و مقاومت اسلامی لبنان نقش داشتند ، یعنی اقایان محتشمی و شیخ الاسلام، در دست تهیه داشت، کردم.

برغم مشغولیت های فراوان، شهید حاج محمد دستانش را روی چشمانش گذاشت و اظهار داشت :

« علی عینی! چشم!»

و افزود:

«…آن دو بزرگوار گردن همه ما حق دارند، خیالت راحت !!..»

و پس از مدتی آنهارا برایم ارسال کرد .

دو هفته پیش هم دعوتنامه جناب دکتر صالحی و زیر فرهنگ کشورمان جهت حضور در «همایش بین المللی مکتب نصر الله» را برایش ارسال کردم که با اظهار تشکر ، از اینکه میدان را در این شرایط بحرانی نمی تواند ترک کند، عذرخواهی کرد.

"محمد عفیف" که از نسل اول واز بنیانگذاران حزب الله در دهه 1980 محسوب می شود و دوست سیدعباس موسوی و سیدحسن نصرالله دو دبیرکل شهید حزب الله به شمار مى رفت، از زمان تشدید درگیری ها ، به عنوان سخنگوی رسانه ای حزب الله مطرح شد و همواره کنفرانس های مطبوعاتی را به صورت پخش زنده در قلب ضاحیه جنوبی بیروت برگزار می کرد. 

مسئول ارتباطات رسانه ای حزب الله لبنان بعد از شهادت "سید حسن نصرالله" به یکی  از سخنگویان برجسته حزب و مقاومت تبدیل شد. همچنین او در یک کنفرانس مطبوعاتی، از سوی حزب الله مسئولیت به پرواز درآوردن پهپاد به سوی منزل بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم اشغالگر  را در منطقه "قیساریه" برعهده گرفت و وعده ترور نتانیاهو را داد. 

“حاج محمد" صرفا‌ یک  مسئول رسانه ای مقاومت نبود ، او‌ نماد درخشان فداکاری و شجاعت وایثار و ایستادگی بود و هیچ گاه در برابر تهدیدهای مکرر، پنهان نشد و محکم ایستاد.

سخنانِ  آتشینِ "حاج محمد" همه پرده های ترس و وحشت را می‌درید و به دوستان و اطرافیان، نوید زندگی و آرامش همراه با سربلندی و کرامت می داد. 

در زمانه تجاوز وحشیانه اسرائیل به لبنان، وجود "حاج محمد" کافی بود تا اصحاب رسانه را با قدرت به سوی خود بکشاند و به رغم همه تهدیدها و هشدارها، آنان را با خود به ضاحیه و حاره حریک و جاده فرودگاه و الغبیری و روضه الحوراء و مجتمع سیدالشهداء ببرد و بر ویرانهاى دشمنساز این مناطق، و با قلبی آکنده از اندوهِ فراق رهبران و رفقایش چون سید حسن و سید هاشم و حاج فؤاد و دیگران، اوضاع را با همه جزئیاتش برای آنان تشریح و روایت می کرد.

"حاج محمد عفیف" پژواک کرامت و سربلندی و انقلاب و رویارویی و یاری و نشاط و سرزندگى بود... سخنانش ، صدایش، تصویرش و حتی لبخندش، همچون موشک هایی بود که به سوی دشمن وحشی شلیک می‌شد تا ثابت کند با حریفی شکست ناپذیر مواجه است. 

سخنان محمد عفیف، فقط پیام هایی رسانه‌ای نبود بلکه تاکیدی روشن بر این واقعیت بود که این میدان  تا زمانی که مردانی چو " او" را دارد، شکست ناپذیر است، مردانی که با قامتی استوار با مرگ شرافتمندانه رو به رو می‌شوند و به شهادت، لبخند می‌زنند! 

در آخرین لحظات زندگیش همانند  کل روزهای جنگ، به رغم همه تهدیدها، گوشی تلفنش را در دست داشت همان گونه که مجاهدان،  تفنگ در دست دارند. به افشاگری می پرداخت ، به پرسش های مردم پاسخ می داد و با مجاهدان تماس می گرفت و اخبار میدان نبرد را با تمام جزئیاتش دنبال می کرد و منعکس می کرد.

گویا می‌خواست آخرین سخنانش، صدای تجدید پیمانی باشد که حتی بعد از شهادتش شنیده شود.

او با شجاعتی مثال زدنی بر حضور در رسانه ها به منظور مقابله با ماشین تبلیغاتی اسرائیل، و رساندن پیام و موضع مقاومت و ترسیم روشن میدان نبرد از طریق برگزاری کنفرانس های زنده در قلب ضاحیه جنوبی بیروت، اصرار داشت. 

شهید "محمد عفیف" با قلم رسا و مواضع شجاعانه اش، عظمت و پیروزی را ترسیم کرد و در دل دشمن هراس افکند و با تارهای صوتی اش، آهنگ مرگ دشمن و ویرانی خانه بی‌بنیانش را نواخت. شلیک کلماتش، دشمنان را می کشت و صدایش همچون شمشیر، بر سر آنان فرود می آمد. او رشادتکربلایی‌ها در میدان نبرد را با کلامش به تصویر می کشید و حماسه های آنان را در رسانه ها بازتاب می داد. او به راستی شیر میدان رسانه بود و با صدای بلند بر سر دشمن فریاد می زد: «مقاومت، امّت است و امّت نمی میرد»! 

"حاج محمد" همواره رؤیای شهادت در سر داشت و دلش با کاروان شهدایی بود که بر او سبقت گرفتند به خصوص شهید والامقام، "سیدحسن نصرالله". 

او که جزو نسل اولى هاى حزب الله و مقاومت بود، همواره "سیدحسن" را رهبری بی‌مانند می‌دانست و معشوقی که جانش به او بسته است. سخنان "سیّد" را نور روشنگر راه مقاومت، و وجود او را دژی نفوذ ناپذیر می‌دانست. 

"حاج محمد" به شهادت رسید و به رهبر شهیدش پیوست، مردی که جانش به او بسته بود، کسی که عامل این باور مستحکم او بود که "به رغم همه دشواری‌ها، پیروزی نزدیک است". 

"حاج محمد" که آرزوی چنین روزی را داشت، روز گذشته بر شانه های دوستانش رهسپار خانه ابدی اش شد، شهادت او خسران نیست، بلکه شاهد دیگری است بر این که مقاومت –که او جانش را فدای آن کرد- تا تحقق وعده‌ها و آزاد سازی انسان و سرزمین، از پای نخواهد نشست! 

درود و رحمت الهی بر این شهید، و درود بر کلام و سخن او که ساکت نماند، و درود بر روان پاکش که تا آخرین لحظه، سرزنده و پویا بود..

یاد محمد و سه یار همراهش، راه نسل های آینده را روشن خواهد کرد و فریادهایش، شاهدی بر شکست ناپذیر بودن مقاومت خواهد بود و بی شک‌،  خونی که در راه مقاومت ریخته می شود، مقدمه پیروزی های بعدی است. 

بالاخره "حاج محمد عفیف" همان طور که آرزو داشت به دوستان شهیدش و محبوب دلش و پدرش پیوست. او کسی بود که از تهدید به ترور نهراسید و استوار در برابر این تهدیدها ایستاد و جمله معروفش که «بمباران ها ما را نمى ترساند، می خواهید تهدیدها  ما را بترساند؟!». را جاودانه ساخت.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.