پایگاه خبری جماران، محسن عربی: این روزها تجاوز نظامی صهیونیست‌ها علیه مردم فلسطین با کشتار بی‌رحمانه و جنایت‌های آشکاری همراه است، در حالی که سکوت معنادار و بی‌عملی جامعه جهانی همچنان ادامه دارد. در چنین شرایطی، مسأله ناکارآمدی قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل و تأثیر آن بر تشدید بحران‌ها بار دیگر مورد توجه قرار گرفته است.

به همین مناسبت، گفت‌وگویی با دکتر «محمد شریف»، استاد حقوق و عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، ترتیب داده‌ایم تا درباره ریشه‌های این ناکارآمدی، پیامدهای آن بر نظام بین‌الملل، و نیز برخی ادعاها در خصوص عدم پذیرش قطعنامه‌ها از سوی ایران در طول جنگ با عراق و تمکین نکردن در برابر خواسته‌های جامعه جهانی، دیدگاه‌های او را جویا شویم.

مشروح این گفت و گو در پی می آید:

 

 آقای دکتر! به‌صورت مشخص به‌عنوان اولین سؤال می‌خواستم از خدمتتان بپرسم که قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان سازمان ملل متحد در طول جنگ ایران و عراق، از کجا آغاز  و چه مسیری را طی کرد؟

در آغاز تهاجم عراق، مقامات کشور هیچ اعتمادی به نهادهای بین‌المللی وجود نداشتند

شورای امنیت حتی به تعهدات پیشین خود هم پایبند نبود

اولین قطعنامه، نه‌تنها تجاوز عراق را محکوم نکرد، بلکه اشغال خاک ایران را نادیده گرفت

چگونه می‌توانستیم آتش‌بس را بپذیریم، وقتی بخشی از خاک کشورمان اشغال شده بود؟

 در مرحله اول ما باید به این مسأله توجه کنیم که محیط پیرامونی ما در زمان تجاوز نظامی عراق به ایران چگونه بود؛ ایران به سازمان ملل اعتماد ندارد. بنابراین، در تمام مواردی که تجاوز نظامی صورت‌گرفته است، کشور قربانی تجاوز بلافاصله موضوع را به شورای امنیت منتقل کرده است و تقاضای تشکیل جلسه داده است.

در قضیه تجاوز نظامی عراق به ایران، کشور قربانی تجاوز که ما بودیم این کار را نکردیم. درست فردای روزی که بمب افکن‌های عراقی اکثر فرودگاه‌های اصلی ما را زد؛ درست بعد از اینکه صدام حسین آمد در تلویزیون بغداد آن معاهده ۱۹۷۵ الجزیره را پاره کرد. بدین ترتیب اعلان‌جنگ نمود،  بعد هم جنگ و حمله نظامی را آغاز کرد. ایران قضیه را  به شورای امنیت ارجاع نداد.

فردای روز تجاوز تمام رسانه‌های جهان با یک عنوان تقریباً یکسان مثلاً خبر دادند که عراق جنگی تمام‌عیار را علیه ایران آغاز کرد. شورای امنیت می‌بایست بلافاصله خودش تشکیل جلسه می‌داد و تشکیل جلسه نداد تا نهایتاً وزیر خارجه یکی از کشورهای آمریکای لاتین که اگر اشتباه نکنم مکزیک؛ او به شورای امنیت گفت مثل‌اینکه چشمتان را از خواب بیدار کنید؛ مثل‌اینکه یک جنگی در گوشه از جهان رخ‌داده و به تقاضای او شورای امنیت تشکیل جلسه داد.

 نکته بسیار، بسیار مهمی که اینجا وجود دارد آن این است که انسان با هر گرایش سیاسی اگر بخواهد قضاوت کند، باید ذهنش را  از تمایلات سیاسی‌اش خالی کند و به سند توجه کند. این سند چیست؟ به آن متن به آن کلمات و واژه‌ها توجه کنید. نکته‌ای که در این قضیه است اینکه که بدون استثناء هرگاه تجاوز نظامی در گوشه‌ای از جهان رخ‌داده است. شورای امنیت در اولین قطعنامه‌ای که صادر کرده می‌گوید کشورهای درگیر به پشت مرزهای بین‌المللی به رسمیت شناخته شده برگردند و مخاصمه را قطع کنند.

دقت بفرمایید چه عرض می‌کنم؛ تمامی کشورها، تمامی کشورها مرزهایشان را با نقشه‌های دقیق جغرافیایی که حتی  یک صخره به‌اندازه این اتاق را هم در نقشه‌ها مشخص نموده‌اند و در دبیرخانه سازمان ملل به ثبت رسانده‌اند. حالا می‌گویند تمام کشورها البته صهیونیست‌ها این کار را نکردند؛ به این دلیل که معتقد به از نیل تا فرات‌اند این کار را نکردند، ولی تمام کشورهای جهان این کار را کردند و این نقشه‌ها در دبیرخانه سازمان ملل به ثبت رسیده است. بنابراین، شورای امنیت تا قبل از تجاوز نظامی عراق به ایران، هروقت تجاوزی رخ می‌داده اولین قطع‌نامه‌اش این بوده که کشورهای متخاصم برگردند پشت مرزهای بین‌المللی به رسمیت شناخته شده ولی در مورد تجاوز نظامی عراق  به ایران در کمال حیرت این کار را  نکردند.

 اولین قطعنامه‌ای را که شورای امنیت صادر کرد دربند دوم ماده دوم اگر اشتباه نکنم گفت کشورهای متخاصم، کشورهای درگیر، جنگ را متوقف کنند ولی نگفت برگردند پشت مرزهای بین‌المللی به رسمیت شناخته شده، در حالی‌که بخشی از سرزمین ایران تحت اشغال عراق قرار داشت و عراق روند اشغالگری را ادامه می‌داد. یعنی شورای امنیت اولین قطعنامه‌ای که صادر کرد نه‌تنها مغایر با بدیهی‌ترین موازین بین‌المللی بود؛ بلکه مغایر با تمام‌رویه‌های پیشین خودشان بود. فرض کنید ایران این قطعنامه  را می‌پذیرفت فرض کنید ایران سادگی می‌کرد  قطعنامه  را قبول می‌کرد. فکر می‌کنید چه اتفاقی می‌افتاد؟ بلافاصله تمام کشورهای عربی وضعیت جدید را به رسمیت می‌شناختند. وضعیتی که بخشی از قلمرو سرزمینی ما تحت اشغال عراق بود این وضعیت را به رسمیت بشناسد.

محتوای اولین قطعنامه، مغایر با تمامی قطعنامه‌های پیشین شورای امنیت سازمان ملل بود

اگر بعد از آن مذاکرات صلح انجام می‌گرفت، بعد ایران تازه اگر می‌خواست به مرزهای بین‌المللی‌اش برگردد باید کلی امتیاز می‌داد؛ بنابراین آیا کشوری وجود داشت که این قطعنامه را قبول کند؟ غیرممکن بود؛ یعنی اگر مقامات ایرانی آن موقع این قطعنامه را قبول می‌کرد یک خیانت آشکار بود و نهایت بی‌خردی و بلاهت آنان را نشان می‌داد. شورای امنیت بعد از صدور اولین قطعنامه که  این داده این محتوای کاملاً غیرقانونی و مغایر با رویه‌های پیشین خود شورای امنیت بود به خواب رفت تا حدود دو سال اصلاً قطعنامه‌ای صادر نکرد.

در این مدت در بخش اولش عراق در حال پیشرفت بود خرمشهر سقوط کرد، در جبهه غرب عراق خیلی پیشروی کرد بود، در جبهه غرب خیلی پیشروی کرد خرمشهر را اشغال کرد مقاومت مردمی در داخل خرمشهر با آنان مقابله  می‌کرد.

سازمان ملل زمانی به صدور دومین قطعنامه اقدام کرد که ایران متجاوز را به عقب‌نشینی وادار کرده بود

به‌هرحال خرمشهر سقوط کرد، آبادان محاصره شد. آنچه عرض می‌کنم تجربه شخصی خودم است. بعدازاین وقایع، ایران کم‌کم خودشان را  جمع کرد وضعیت دفاعی ایران آن موقع خیلی متلاشی بود سپاه شکل نگرفته بود. ارتش نیز دو ضربه اساسی خورده بود. یکی در اثر انقلاب، یکی هم در اثر کشف کودتا نوژه؛ در اثر کشف کودتای  نوژه بخش عظیمی از فرماندهان ارتش را بازداشت کردند و صدام حسین فکر می‌کرد یک فرصت طلایی به دست آورده  است که دیگر این فرصت به دست نخواهد آمد و فکر می‌کرد به یک پیروزی برق‌آسا دست پیدا می‌کند. به این دلیل حمله و تجاوز را  آغاز کرد با این فکر که دیگر غیرممکن است به چنین فرصتی دست بیاید؛ چون واقعاً نیروی دفاعی ایران متلاشی شده بود، اما به‌ هر حال ایران خودش را جمع‌وجور کرد و نیروهای داوطلب رفتند و وضعیت کاملاً کم‌کم برگشت؛ محاصره آبادان شکسته شد و ارتش عراق شروع به عقب‌نشینی کرد؛ تا تقریباً رسید پشت مرزهای بین‌المللی. در اینجا شورای امنیت قطعنامه دوم را صادر کرد. دقت بفرمایید در این قطعنامه ذکرکردند که کشورهای درگیر برگردند به پشت مرزهای بین‌المللی به رسمیت شناخته درحالی‌که عملاً ارتش عراق را ایران برگردانده بود به پشت مرزها و این  برگشت موضوعیت نداشت.

 

آقای دکتر! می‌فرمایید به این فاصله زمانی دو سال تمام شورای امنیت قطعنامه صادر نکرد.

قطعنامه‌های سازمان ملل بیشتر واکنشی به پیروزی‌های ایران بود تا تجاوزات عراق

بعد از این قطعنامه بروید تاریخ قطعنامه‌ها را بخوانید؛ یعنی هم سرچ کنید جست و جو کنید، در همین اینترنت قطعنامه‌های شورای امنیت رابطه با جنگ ایران و عراق سرچ کنید؛ تاریخ‌ها را فقط سرچ کنید فاصله قطعنامه اول و دوم را بروید نگاه کنید ببینید چقدر است. بخشی از این قطعنامه‌ها، زمانی بود که ارتش عراق داشت پیشروی می‌کرد. به همین دلیل شورای امنیت سکوت کرد؛ چون عراق داشت پیشروی می‌کرد. هر وقت  وضعیت جنگ  برعکس شد شورای امنیت شروع کرد به قطعنامه صادر کردند. ماهی قطعنامه صادر می‌کرد. همگی هم همین  بود که دیگر جنگ را متوقف کنید.

 

آقای دکتر! قطعنامه‌ها مشخصاً اطمینان بازدارندگی به ایران می‌داد که جنگ را تمام کند که عراق حمله نکند.

در قطعنامه‌های سازمان ملل، تجاوز عراق به خاک ایران تنها «وضعیت ایران و عراق» نامیده می‌شد

حتی در اوج حملات عراق، سازمان ملل این فاجعه را فقط «وضعیت» می‌نامید

نادیده گرفتن واقعیات و متهم کردن ایران به امتناع از پذیرش قطعنامه، چیزی جز بلاهت یا سوءنیت نیست

 نه، بازدارندگی داخلی ربطی به قطعنامه شورای امنیت ندارد. نکته‌ای که باید به آن توجه کنید این است که در تمام طول این ۸ سال اساساً شورای امنیت قبول نکرد که بین ایران و عراق جنگی درگرفته  است. این نکته، بسیار، بسیار قابل‌توجه است؛ چون اگر جنگ را قبول می‌کرد می‌بایست آغازکننده جنگ را مشخص می‌کرد؛ برای اینکه مجبور نشود به اینکه بگوید جنگ را کی آغاز کرده است. همیشه بالای قطعنامه‌هایش می‌نوشت (سیچویشن) وضعیت ایران. نمی‌نوشت جنگ؛ درحالی‌که جنگ با فاجعه‌بارترین، ابعاد تلفات انسانی ۸ سال در جریان بود. آدمی در سن‌وسال من، گاهی به این فکر می‌کنم که علت این فسادی که الان در این مملکت وجود دارد، نیروی انسانی است که ما در جنگ از دست دادیم؛ یعنی بهترین  فرزندان این مملکت در جنگ از بین رفتند. و نکته اساسی هم این است. توجه کنید که اساساً شورای امنیت قبول نکرد که این جنگ است. نمی‌نوشت «WAR»، بلکه می‌نوشت «وضعیت ایران و عراق» برای اینکه مجبور نشود بگوید جنگ را کی آغاز کرده است و متجاوز کی است.

دقت بفرمایید اگر ما بدون توجه به این واقعیات بیایم بگویم ایران با امتناع از قبول قطعنامه شورای امنیت جنگ را ادامه داد، یا منتهای بلاهت و نادانی است یا سوءنیت است؛ چون اگر ایران قطعنامه‌ها را قبول می‌کرد، اساساً مدت‌ها قبل از اینکه عراق تجاوز آغاز کند نقشه‌هایی را پخش منتشر کردند که خوزستان را در آن نقشه به رنگ عراق درآورده بودند، اسم شهرها را عوض کرده بودند؛ یعنی قبل از آن، مقدمات تجزیه خوزستان را این‌گونه فراهم کرده بودند یک سری کتب منتشر کرده بودند.

مثلاً یک نویسنده‌ای به نام عبدالقادر عوده یک کتابی نوشته بود از «الاهواز ارض المحتله» اهواز سرزمین اشغال شده. دقت می‌فرمایید؛ یعنی اساساً قبل از اینکه عراق جنگ  وتجاوز نظامی را آغاز کند، یک  سری‌کارهای فرهنگی این‌جوری هم آغاز شده بود نقشه‌های چاپ شده بود که ضمن آن خوزستان را به رنگ عراق درآورده بدند کتاب‌هایی مثل این چاپ شده بود فقط این یادم است اسمش این بود «اهواز سرزمین اشغال شده» نویسنده «عبدالقادر العوده».

 

این نشان می‌دهد که یک پیش‌بینی از قبل  داشته است.

سرمایه انسانی که ایران در جنگ از دست داد، بزرگ‌ترین بهای این نبرد بود

اگر نیروهای وفادار انقلاب در جنگ از دست نمی‌رفتند، فساد امروز چنین ریشه‌دار نمی‌شد

 بعد از اینکه مثلاً نیروی دفاعی ایران متلاشی شده بود، صدام فکر می‌کرد که یک فرصت طلایی به دست آورده و فقط به یک پیروزی برق‌آسا دست پیدا می‌کند. اصلاً فکر نمی‌کرد ایران بتواند دفاع کند نه‌تنها عراق، بلکه جامعه بین‌المللی فکر نمی‌کرد که ایران در این مدت کوتاه بتواند خودش را جمع‌وجور کند و ارتش عراق را که ارتش قدرتمندی بود وادار به عقب‌نشینی کند و ببرد پشت مرز بین‌المللی؛ ولی ایران توانست این کار را انجام بدهد منتهی به قیمتی زیاد، قیمتی که از آن حرف نمی‌زنند همیشه از خسارت‌های اقتصادی حرف می‌زنند. تلفات انسانی که غیرقابل‌جبران است؛ حرف نمی‌زنند. به نظر من بزرگ‌ترین مسئله خسارت، نیروی انسانی بود که ایران از دست داد.

 

یعنی سازمان ملل اساساً به آن منشوری هم که خودش صادر کرده بود هم پایبند نبود؟

شورای امنیت نه‌تنها قانون‌گذار، بلکه قاضی اعمال خودش هم شده است

ناکامی جامعه ملل در مهار جنگ جهانی دوم، به تولد حقی نامتعادل به نام «وتو» انجامید

 سازمان ملل نه شورای امنیت یک نهاد است برخوردار از سرشت سیاسی است. دقت بفرمایید که این پدیده «وتو» در جامعه ملل نبود. در سلف سازمان ملل(جامعه ملل) که بعد از جنگ جهانی اول تشکیل شد و با وقوع جنگ جهانی دوم منحل شد و سازمان ملل جایگزین شد در آن شورای اجرایی جامعه ملل ما عضو دائم و عضو غیردائم داشتیم مثل شورای امنیت، ولی پدیده وتویی وجود نداشت؛ جنگ جهانی دوم در گرفت، فکرکردن چرا جنگ؟ چرا جامعه ملل نتوانسته است جلوی جنگ جهانی دوم را بگیرد؟ به این نتیجه رسیدند که تعدادی کشور وجود دارند که هر یک از این‌ها می‌توانند به‌تنهایی یک جنگی در ابعاد جنگ جهانی اول و دوم راه بیندازند. با خودشان اندیشیدند که چه کنیم که این تعداد کشورها به این فکر نیافتند؟ آمدند گفتند یک راه دارد؛ آن راه این است که ما به هریک از این چند کشوری که می‌توانند به‌تنهایی چنین جنگ راه بیندازند، اطمینان کامل بدهیم که این سازمان مدافع صلح، قادر نیست علیه منافع ملی‌شان اقدام کند تنها راهش این است. 

چگونه این طرح را اجرایی کردند؟ آمدند گفتند اولاً؛ تنها رکنی که می‌تواند تصمیم لازم‌الاجرا و برخوردار از ضمانت اجرا بگیرد شورای امنیت است. ثانیاً سه تا بود؛ یعنی آمریکا و اتحاد شوروی و انگلیس بودند.  چین و فرانسه آن موقع قدرتمند نبودند؛ ولی آن سه تا این دو تا را هم پذیرفتند. در نتیجه، شدند پنج تا کشور قدرتمند. گفتند اولاً تنها رکنی که می‌تواند تصمیم لازم‌الاجرا و برخوردار از ضمانت اجرا بگیرد شورای امنیت است. ثانیاً هرکدام از این پنج کشور به تنهای می‌تواند در برابر اراده کل جامعه بین‌المللی ایستاده شود؛ چگونه؟ با داشتند حق وتو. اگر ما به این فلسفه وجودی وتو توجه کنیم، نتایج منطقی‌اش را هم خواهیم پذیرفت، شورای امنیت قاضی اعمال خودش است؛ یعنی فصل ۷ منشور که با ماده ۳۹ آغاز می‌شود ماده ۳۹ تا ۵۱ فصل ۷ منشور است ماده ۳۹ ماده آغازین است که می‌گوید: شورای امنیت هرگونه تهدید بر صلح، نقض صلح و تجاوز را احراز می‌کند و بعد الی‌آخر این سه تا عبارت تعریفش با خود شورای امنیت است؛ یعنی تعریف نشده است.

تجاوز عراق به کویت در دو هفته محکوم شد، اما اشغال ایران حتی جنگ نامیده نشد

 بنابراین، شورای امنیت خودشان را مجاز می‌داند، هر وضعیتی را که اراده می‌کند، می‌گوید تهدید بر صلح یا نقض صلح یا عمل تجاوز است. مثلاً؛ تجاوز نظامی عراق به ایران و تجاوز نظامی عراق به کویت از لحاظ زمانی کاملاً به هم متصل بود و این وضعیت را  داشت. در طول ۸ سال نپذیرفتند تجاوز نظامی عراق به ایران تجاوز است؛ ولی در مورد تجاوز نظامی عراق به کویت دو هفته هم طول نکشید گفتند تجاوز است. در حالی‌ که مشابه همدیگر هستند. بلافاصله اقدام نظامی انجام دادند بر علیه عراق؛ ملاحظه می‌فرماید که این دوتا به لحاظ زمانی چسبیده به‌هم‌اند مشابه هم‌اند. ولی ۸ سال قبول نکردند که اصلاً ایران و عراق دارند با هم می‌جنگند؛ حاضر نشدند بپذیرند این جنگ است! چرا؟ چون اگر می‌گفتند جنگ است، باید می‌گفتند جنگ را کی آغاز کرده است؛ پس برای اینکه این را نگویند می‌گفتند وضعیت ایران و عراق.

 

یعنی به زبان کاملاً سلیقه‌ای

نه، سلیقه‌ای نیست. حقوقی‌اش که بگویم؛ شورای امنیت قاضی اعمال خودش است. اینکه یک نهاد، قاضی اعمال خودش باشد،  قابل‌قبول نیست. ولی پذیرفته شده که شورای امنیت قاضی اعمال خودش است. از چه طریق؟ از این طریق که آن سه تا تهدید نشود (تهدید صلح، نقض صلح و تهدید بر تجاوز) شورای امنیت هر مسأله‌ای را می‌تواند بگوید تهدید بر صلح ولو کاملاً مغایر با پیشینه‌اش باشد. ولو اصلاً بحث بین‌المللی نداشته باشد می‌توانند بگویند تهدید بر صلح است؛ چرا؟ چون منشور، صلاحیت تشخیص را به من داده است، من باید تشخیص بدهم هر یک از پنج کشور می‌توانند وتو کنند. شما در همین بحران غزه نگاه کنید آمریکا چند قطعنامه شورای امنیت را وتو کرده است؟ همه قطعنامه‌ها آتش‌بس بوده است. نقض آتش‌بس به مفهوم چیست؟ مفهومش این است که بکشید! بکشید! مردم غزه را!

 

 از اولین قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل درباره جنگ ایران و عراق در مهر ۵۹ تا امروز، که ۴۲ سال می‌گذرد و حالا با جنگ غزه و تجاوز نظامی صهیونیست‌ها روبه‌رو هستیم. آیا همچنان معتقدید که شورای امنیت تحت تأثیر همان روح قضاوت بر خود باقی مانده است؟

کوچ اجباری، بی‌تردید نمونه‌ای آشکار از جنایت علیه بشریت است

هیچ‌گاه تاکنون سازمان ملل تا این حد هدف اهانت قرار نگرفته بود

کاملاً، کاملاً! شما ببینید؛ اولاً در همین بحران غزه همواره به‌گونه‌ای عمل می‌کنند که گویی این قضیه بحران غزه، با طوفان  الاقصی شروع شده است؛ درحالی‌که ۷۵ سال است این قضیه اتفاق افتاده که بی‌سابقه است. من‌جمله اینکه مقامات اسرائیلی مثلاً  آمدند صراحتاً به دبیرکل اهانت کردند؛ چون دبیرکل  آمد همین حرف را زد. همین قضیه غزه، نتیجه سالیان سال متمادی است. الان آغاز نشده است. ولی مقامات اسرائیل آمدند صراحتاً گفتند باید استعفا بدهید؛ چون این حرف را زدید باید استعفا بدهید. این اولین‌بار است که با دبیرکل ملل متحد این‌گونه برخورد می‌شود. این پدیده خیلی قابل‌توجه است. این پدیده نخستینشان نیست؛ یعنی غزه برای اولین‌بار نیست که در معرض این جنایت علیه بشریت قرار می‌گیرد.

شما توجه بفرمایید؛ اساس‌نامه دیوان کیفری بین‌المللی صراحتاً یکی از مصادیق ارتکاب جنایت علیه بشریت را کوچه اجباری می‌داند؛ ولی الان به‌راحتی شما در اخبار می‌شنوید که مقامات اسرائیل می‌آیند صراحتاً می‌گویند مردم، فلان شهر را تخلیه کنند بروند فلان‌جا، این مصداق بارز کوچه اجباری است. بدون تردید کوچه اجباری مصداق جنایت علیه بشریت است.

در اساسنامه دیوان کیفری بین‌المللی، صراحتاً کوچ اجباری به‌عنوان جنایت علیه بشریت قلمداد شده  است. حالا توجهتان را به این مسئله جلب  می‌کنم به این مسأله عمیق باشید که چطور برای پوتین قرار جلب صادر کردند با چه سرعتی تازه پوتین ادعا دارد من قضاوت نمی‌کنم صحیح است یا غلط است. ادعایش این است می‌گوید: من آمدم این کودکان بلادفاع را از منطقه پرخطر جنگ بردم عقب و بعد هم اعلام کردم بیایند و ببرند؛ ولی همین را بهانه کردند بر علیه پوتین. دیوان قرار جلب صادر کرد. الان چند وقت است که دارند با هم می‌جنگند که برای نتانیاهو و گالانت قرار جلب صادر کنند. در حالی‌که ارتکاب جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت کاملاً مشهود است و هنوز این کار را نکردند.

چرا غرب در تحریم روسیه شتاب کرد، اما در برابر نتانیاهو بی‌عمل است؟

دقت بفرمایید؛ به‌شدت تحریم‌های گسترده علیه روسیه اعمال شد. به‌ راحتی دیوان را تهدید می‌کنند؛ یعنی آمریکا به‌روشنی مقامات دیوان را تهدید می‌کند. اولین‌بار هم نیست؛ یعنی یک جرمی وجود دارد در این قبیل مخاصمات به نام «ارتکاب جرم علیه عدالت». ارتکاب جرم علیه عدالت به مصادیقی اشاره دارد مثل رشوه، تطمیع و تهدید. در دادگاه‌‌های نورنبرگ، دقیقاً این جرم ارتکاب جرم علیه عدالت تعریف شده و  رسیدگی به آن به عهده دادگاه نورنبرگ نیست. به یکی از شعبه‌های دادگاه آمریکا ارجاع شده، یکی از مصادیق ارتکاب جرم علیه عدالت تهدید مقامات قضایی است.

شما توجه بفرمایید ترامپ موقعی که رئیس‌جمهور بود، صراحتاً مقامات دیوان را تحریم کرد. یعنی صراحتاً تهدید کرد. الان هم دارند تهدید می‌کنند. صراحتاً دارند مقامات قضایی دیوان کیفری بین‌المللی را تهدید می‌کنند. این مصداق بارز ارتکاب جرم علیه عدالت است و در اثر ارتکاب این جرم، و اینکه هیچ ضمانت اجرایی بر آن بار نمی‌شود. گویا مقامات دیوان عقب‌نشینی کرده‌اند و از صدور قرار جلب برای نتانیاهو و... خودداری کرده‌اند. اگر هم این حرف من غلط باشد، شما زمان را در نظر بگیرید. با چه سرعتی و چرا برای پوتین قرار جلب صادر کردند و با چه تأخیری؟! هنوز برای نتانیاهو و... قرار جلب صادر نکرده اند؛ درحالی‌که دادستان دیوان این را تقاضا کرده است. مستنداتش را ارائه داده در صحت مستنداتش کوچک‌ترین شک و شبهه‌ای وجود ندارد.

اساساً اقدامات صریح نظامیان صهیونیست نشان می‌دهد این‌ها مرتکب جنایت علیه بشریت شده‌اند؛ ولی هنوز هم علیه آن‌ها قرار جلب صادر نشده است و خدا می‌داند اساساً صادر بشود یا نه.

 

آیا به نظر شما می‌توان امیدی به شورای امنیت سازمان ملل داشت که خط بطلانی بر این ماجرا بکشد؟

قطعنامه‌های سازمان ملل علیه اسرائیل، بیشتر نمایش آماری است تا اقدامی عملی

حالا بستگی به مسائل زیادی دارد؛ نه شورای امنیت. به‌هرحال باید به آن فلسفه وجودی‌اش  نگاه کنید. شورای امنیت قاضی اعمال خود است. توجه داشته باشید که شورای امنیت ده عضو متغیر و پنج عضو دائم دارد. از پنج عضو دائم سه عضو آمریکا و انگلیس و فرانسه و دو عضو چین و روسیه هستند؛ یعنی باید به این مسائل توجه داشت در مورد قطعنامه‌هایی که به تصویب رسیده است. قطعنامه‌های متعددی به تصویب رسیده. یکی از اولین قطعنامه هاست. عهدنامه ۲۷۱۲ که با اکثریت ۱۲ رأی مثبت و سه رأی ممتنع آمریکا روسیه انگلیس به تصویب رسید که آتش‌بس بود و اسرائیل اجرا نکرد.

دومین قطعنامه ۲۷۲۰ دسامبر ۲۰۲۳ راجع به بازسازی غزه. سومین قطعنامه ۲۷ ۲۸ با ۱۴ رأی مثبت چهارمین قطعنامه ۲۷۳۵. باز هم هیچ‌کدام را اسرائیل اجرا نکرده. هیچ کاری هم با اسرائیل نداشتند. اساساً اگر بنا بر ارائه آمار باشد، لیست حیرت‌انگیزی از قطعنامه‌های سازمان ملل علیه اسرائیل در منابع اینترنتی موجود است.

مجمع عمومی و شورای امنیت از 1948 تا 2016، 225 قطعنامه علیه تجاوزات و شهرک‌سازی اسرائیل تصویب کردند

یکی از اینها قطعنامه ۳۳۷۹ ۱۹۷۵ است، که ضمن آن مجمع‌عمومی  با اکثریت آرا  می‌گوید صهیونیست شکلی از اشکال نژادپرستی و تبعیض نژاد است. آقای اسحاق هرتزوک رئیس‌جمهور فعلی اسرائیل در سال ۱۹۷۵ رئیس هیئت نمایندگی اسرائیل در سازمان ملل متحد بود. بعد از صدور قطعنامه بلافاصله بیان می‌کند ما برای این قطعنامه پشیزی ارزش قائل نیستیم. مقامات اسرائیل نه ده‌ها بار، بلکه صدها بار این حرف را تکرار کردند. از سال ۱۹۴۸ تا ۲۰۱۶ مجمع‌عمومی و شورای امنیت جمعاً  ۲۲۵ قطعنامه در مورد تجاوزات صهیونیست‌ها کشتار مردم فلسطین منع شهرک‌سازی اعلام توقف شهرک‌های غیرقانونی در اراضی اشغالی قطعنامه تصویب کردند؛  مثلاً به قطعنامه 242 1967 مشهور است به این قطعنامه؛ به این توجه بکنید ۱۹۶۷. در این قطعنامه تصریح شده است که اسرائیل باید از سرزمین‌هایی که در جنگ اخیر که شامل بلندی‌های جولان هم می‌شود باید عقب‌نشینی کند؛ اما عقب‌نشینی نکرد. این قطعنامه با اتفاق آراء مثبت شورای امنیت صادر شد. یعنی ۱۰ عضو غیردائم و ۵ عضو دائم به آن رأی مثبت دادند. اسرائیل عمل نکرد. هیچ کاری با آن هم نکردند.

از ژانویه ۱۹۶۷ تا به‌ حال چند تا قطعنامه صادر شده، مبنی بر منع شهرک‌سازی نه‌تنها شهرک‌سازی را متوقف نکردند؛ بلکه توسعه دادند هیچ کاری هم با آنها نداشتند.

 

 آقای دکتر! وضعیت حقوقی دیوار حائل را چگونه تحلیل می فرماید؟

برای مقابله با انتفاضه سنگ، دیوارکشی غیرقانونی کردند؛ اما 97 درصد دیوار در اراضی جدید ساخته شد، نه مناطق اشغالی قبلی

حالا برگردیم به قضیه دیوار حائل. تصمیم گرفتند بگویند چون ما امنیت نداریم و حق دفاع مشروع داریم یک دیوار احداث کنند برای مقابله با حملات نوجوانانی که سنگ می انداختند. 97 درصد از این دیوار در سرزمین‌های است که قبلاً اشغال نشده بود. سه درصد دیگر در سرزمین‌های قبلاً اشغال شده بود؛ یعنی در واقع با عنوان این دیوار مناطق اشغالی را توسعه دادند. بعد دیوان بین‌المللی دادگستری در سال 2004 در این مورد نظریه مشورتی به نام «قضیه دیوار حائل» صادر کرد. در نظریه مشورتی که دیوان بین‌المللی دادگستری در سال ۲۰۰۴ راجع به این دیوار حائل داد، صراحتاً تأکید کرد که این دیوار غیرقانونی است و باید تخریب شود و به وضع اول برگردد و به مالکین زمین‌ها خسارت پرداخت شود. اما بعد از بیست سال هنوز هم به آن عمل نکردند.

نکته مهم دیگری را نیز قضات دیوان آگاهانه در آن گنجاندند که  درآن تأکید کردند بر قطعنامه 242 سال 1967 است. یعنی تاکید کردند که تمام سرزمین هایی که از بعد از قطعنامه 242  تا به حال اشغال شده است سرزمین اشغالی هستند.

هر وقت می‌گویند سرزمین اشغالی است، یعنی تحت کنوانسیون‌های چهارگانه ژنو راجع به حقوق مخاصمات مسلحانه است که برای سرزمین‌های اشغالی یک نظام حقوقی وجود دارد. اول اینکه نیروی اشغالگر باید در اولین فرصت سرزمین‌های اشغالی را تخلیه کنند؛ بنابراین هر وقت می‌گویند سرزمین اشغالی، سرزمین اشغالی برمی‌گردد به یک نظام حقوقی که در کنوانسیون‌های چهارگانه ژنو راجع به حقوق مخاصمات مسلحانه.  ضمناً این کنوانسیون‌های چهارگانه عرف بین‌المللی است؛ یعنی هم برای کشورهایی که به آن پیوستند لازم‌الاجراست. هم برای کشورهایی که به آن نپیوستند. یعنی هیچ کشوری نمی‌تواند بگوید من به این قطعنامه یا معاهده ملحق نشدم پس درمورد من لازم‌الاجرا نیست.

برای همه کشورها لازم‌الاجرا هستند. یا قطعنامه دیگری که بازهم مجمع‌عمومی صادر کرد. در این قضیه طوفان الاقصی یک قطعنامه‌ای مجمع‌عمومی صادر کرد. قطعنامه ۲۷ اکتبر ۲۰۳۰ این قطعنامه با ۱۲۰ رأی موافق ۱۴ رأی مخالف و ۴۵ رأی ممتنع به تصویب رسید و ضمن آن تأکید شد که دولت اشغالگر باید بدون تأخیر ظرف مدت ۱۲ ماه از تاریخ صدور قطعنامه به حضور خود در سرزمین‌های اشغالی پایان دهد. نکته مهم این است که علی‌القاعده طبق ماده ۱۲ منشور قطعنامه‌های مجمع‌عمومی توصیه محسوب می‌شوند، لازم‌الاجرا نیستند. ولی این قطعنامه به استناد یک قطعنامه به نام «اتحاد برای صلح» صادر شد. مجمع‌عمومی در این جایگاه به‌جای شورای امنیت قطعنامه صادر می‌کند؛ یعنی قطعنامه‌هایی که مجمع‌عمومی در اجرای قطعنامه اتحاد برای صلح صادر می‌کند در حکم قطعنامه‌های شورای امنیت است. همان آثار حقوقی قطعنامه شورای امنیت دارد. قطعنامه به نام اتحاد برای صلح که در جریان جنگ کره صادر شد، در مورد چرایی و محتوای آن دیگر صحبت نمی‌کنم. فقط روی این تأکید می‌کنم که این قطعنامه‌ای که مجمع‌عمومی در این قضیه ۲۸ شهریور ۱۴۰۳ ۲۷ اکتبر ۲۰۲۳ صادر کرد در حکم قطعنامه شورای امنیت است و لازم‌الاجرا ولی. مثل صدها نه ده‌ها قطعنامه دیگر اجرا نکرد و هیچ کاری هم نداشتند این قضیه  از قضایای است  که تازه رخ نداده  است.

در سال ۱۹۹۴  به روی نمازگزاران فلسطین در مسجد ابراهیم شهر الخلیل با مسلسل آتش گشود و ۲۹ نمازگزار کشته شد و ۱۵۰ نفر را زخمی کردند. «ادن ناتان» یک سرباز ارتش اسرائیل بود در سال ۲۰۰۵ سرنشینان یک اتوبوس را با مسلسل هدف قرارداد ۴ نفر من‌جمله دو تا خواهر حدوداً ۲۰ساله را کشت ۲۲ نفر را هم زخمی ساخت اینها مواردی انفرادی است.

حالا بیایم سراغ مسائلی که صراحتاً موساد درآن کشتار دخالت دارد. دیریاسین روستایی مشرف به بیت المقدس بود که در سال ۱۹۴۵ حدود ۶۵۰ نفر سکنه داشته است. این روستا در سال ۱۹۴۲ با ساکنین یهودی دهکده مجاور ایشان یک پیمان دوستی و عدم تعرض بسته بود. بنابراین، فکر می‌کردند که با این پیمان در امنیت اند. ولی در محدوده اراضی هم نبود که از طرف سازمان ملل دولت، برای دولت اسرائیل در نظر گرفته بودند، بلکه خارج از این محدوده بود.

در سحرگاه نهم آوریل ۱۹۴۷ تشکل های تروریستی صهیونیستی به نام «اشترن»، «ایرگون» و «سازمان ملی نظامی» حمله کردند. خانه‌به‌خانه را اشغال کردند و با انداختن نارنجک به داخل خانه همه را قتل‌عام کردند کودک، کهن‌سال و زن و مرد و همه را قتل‌عام نمودند. نخست‌وزیر اسرائیل فرمانده یکی از این‌ها بود که همین عملیات را فرماندهی می‌کرد. 

در کشتار صبرا و شتیلا باز هم آریل شارون بود، باز هم قتل‌عام بود، باز هم به روستای «کفر قاسم» را قتل‌عام کردند. در مورد کشتار روستای دیر یاسین بعداً مدعی شدند روستاییان اسلحه داشتند. مدتی بعد یکی از اعضای مجلس نمایندگان اسرائیل همراه با بنی کادهای جوان به روستا اعزام شده بودند تا جسدها را دفن کنند. او می‌گوید که هیچ مرد مسلحی در بین قربانی‌ها  نبوده است. کوچک‌ترین اثری هم از اسلحه نبوده. در عین‌ حال کشتار همراه با تجاوز به زنان و دختران صورت‌گرفته بود. بعد از این حدود ۷۰۰ هزار نفر نزدیک نیمی از جمعیت عرب فلسطین را از خانه‌هایشان بیرون کردند

 

 

آقای دکتر! ریشه اصلی بحران کنونی غزه را درچه می دانید؟ آیا طوفان الاقصی باعث بحران کنونی شده است؟

جریان رسانه‌ای صهیونیست در عملیات هفتم اکتبر، مانند گذشته دست به دروغ‌پراکنی گسترده زد

ادعاهای بی‌اساس وزیر خارجه آمریکا درباره تجاوز و بریدن سر کودکان، حتی توسط کاخ سفید رد شد

حالا برگردیم سراغ بحران کنونی؛ اگر خاطرتان باشد بعد از این قضیه گفتند حماس حمله کرده به کنسرت؛ آنجا نوزادان را سر بریدند، تجاوز کردند. بلینکن گفت من سربریده شده‌ای کودکان را دیدم. بعد گفتند که دخترانی که به آنان تجاوز شده برهنه بودند. همه رسانه‌ها این  جریان را  در ابعاد گسترده بازتاب داده  و این مسائل را منتشر کردند

تا کی؟ تا در ۱۲ ۱۰ ۲۰۲۳ ام بی سی نیوز نوشت که هیچ مدرک و عکاسی مبنی بر بریدن سر نوزادان ارائه نشده. کاخ سفید بعداً رسماً اعلامیه صادر کرد. کاخ سفید بعد از اینکه جو بایدن اعلام کرد که شواهد عکاسی از سربریده شده‌ای کودکان توسط تروریست‌های حماس را دیده است، کاخ سفید متعاقباً تصریح کرد که هیچ شاهدی مبنی بر عکس و هیچ سندی دال بر بریدن سر کودکان وجود ندارد و جو بایدن به گزارش‌های خبری استناد کرد؛ یعنی بعداً تمام این ادعاها را خودشان تکذیب کردند؛ ولی چطور اخبار اصلی را تمام رسانه‌ها پوشش دادند؛ ولی این تکذیب‌ها را پوشش نداده اند؟ عیناً همین قضیه در دیر یاسین رخ‌داده است درست مشابه  هم‌اند.

مواضع آمریکایی‌ها با زبان‌های مختلف از رسانه‌های جهان پخش می‌شود؛ گویی همه یک مدیر دارند

 ام بی سی نیوز ۱۲/۱۰ ۲۰۲۳ بود که این را تکذیب کردند اعلامیه رسمی. کاخ سفید بعد از اظهارات جو بایدن به‌صورت گسترده منتشر کردند بعد از آن قطعنامه تمام رسانه‌ها هر وقت می خواستند خبری را در این موضوع اطلاع رسانی کنند، می گفتند قطعنامه غیر الزام آوری مجمع عمومی سازمان ملل. در حالی که دروغ محض است:

اولا، این قطعنامه در اجرای قطعنامه اتحاد برای صلح مجمع عمومی سازمان ملل صادر شده بود. بنابراین، لازم الاجراست؛ چون در حکم قطعنامه شورای امنیت است.

ثانیاً، اساساً آن بخش از قطعنامه‌های مجمع عمومی که با اکثریت آراء نزدیک به اتفاق صادر می‌شود؛ این‌ها را در دانش حقوق بین‌الملل می‌گویند «عرف فوری» و به عنوان عرف فوری برای تمام کشورها  الزام آور است؛ ولی رسانه مثل اینکه یک مدیر دارند، مثلاً نفر به همه آنان دستور می دهد. بدون استثناء هر وقت می‌خواستند راجع به این قطعنامه خبر بدهند، می‌گفتند قطعنامه غیر الزام آور مجمع عمومی به شماره فلان؛ دروغ تا این حد واضح؟ این همان جریانی است که تبلیغات دست این ها است. رسانه‌ها تماماً دست این ها است که من اشاره می‌کنم در بحران اوکراین شما یک رسانه پیدا نمی‌کنید از موضع روسیه حمایت کند. همه رسانه‌ها متحد الشکل از موضع آمریکا حمایت می‌کند؛ انگار اوکراین وجود خارجی ندارد. فردی را آنجا گذاشتند که موضوعیت ندارد. «بردن آذوف» آنجا همه کاره است و همان تصمیم می‌گیرد. ولی دقت بفرمایید در کشورخودمان ما با همین وضعیت مواجهیم یک مسائلی که می شود.

در رابطه با استفاده از فسفر سفید؛ استفاده از فسفر سفید یک جنایت است؛ جنایت جنگی است. ولی دیدبان حقوق بشر ۱۲/۱۰ ۲۰۲۳ صراحتاً اعلام کرد نظامیان صهیونیست در جنگ فسفر سفید به کار برده اند. رسانه انگلیسی تایم در ۱۳ ۱۰ ۲۰۲۳ هم اعلام کرد، از آزمایشگاه شواهد بحران عفو بین‌الملل از آن نقل قول کرد که این آزمایشگاه استفاده از فسفر سفید توسط صهیونیست‌ها در غزه و لبنان را تایید کردند. واشنگتن پست با استناد به نیروهایی که دلالت بر استفاده از فسفر سفید توسط نظامیان اسرائیل داشت در ۱۷/۱۰ ۲۰۲۳ بر این امر این صحه گذاشت.

ثالثاً؛ باید شما به آمار خبرنگارهایی که در این مدت بعد از طوفان الاقصی با هدفمند یعنی توسط تک تیراندازهای صهیونیست به قتل رسیدند آمار چقدر است؟ چند خبرنگار الان کشته شده است؟ چند خبرنگار را هدف‌مند مورد حمله قرار داده اند؟

 آیا آمریکا در غزه حضور نظامی دارد یا نه؟ در 15 اکتبر وزیر دفاع آمریکا صراحتاً دستور می‌دهد که ۲۰۰۰ سرباز برای اعزام به اسرائیل آماده شوند.من ۱۵ اکتبرش به ذهنم مانده است. سالش متأسفانه نمانده است.

 

 آقای دکتر! حالا درشرایط انتخابات امریکا هم هستیم. مشخصاً خانم هریس در ایالتی که بیشتر مسلمان  هستند گفت جنگ را تمام می کنم.

صهیونیست‌ها جنگ را در بلاتکلیفی ادامه می‌دهند

اسحاق رابین پس از توافق اسلو، به جرم خیانت به آرمان نیل تا فرات توسط صهیونیست‌ها ترور شد

ریشه‌های طرح تجزیه ایران را باید در ایده‌های یک صهیونیست جست‌وجو کرد

 یک جنگ موقع تمام  می‌شود که هدف نهایی را برای خودشان تعیین کرده باشد؛ یعنی هر وقت به  آن هدف رسیده باشند، بگویند ما پیروز شدیم. اگر در یک بحران یک مخاصمه طرفین مخاصمه طرفین تخاصم نهایت  را برای خودشان روشن نکرده باشند که ما کی پیروز می‌شویم،  بلا تکلیف اند. صهیونیست این است. بلاتکلیف جنگ را ادامه می‌دهند. مسائلی را من عرض می‌کنم که محل انکار نیست. 

شما برگردید به توافق بین یاسر عرفات و اسحاق رابین. موقع که دیگر سن‌ و سال من این است که اینها یادم می‌آید؛ یعنی لازم نیست جایی بخوانم .موقعی که این «اسلو یک» منعقد شد مرحوم یاسر عرفات و اسحاق رابین امضا کردند. اما یک صهیونیستی به نام «گال امیر» آمد اسحاق رابین را ترور کرد؛ چرا؟ گفت، (رابین) به آرمان از نیل تا فرات خیانت کرده است.

 بنابراین، الان در بحران غزه اسرائیل ممکن است آتش‌بس را قبول کند،  آتش‌بس در صورتی ممکن است که یک هدفی برای آخر خودش معین کرده  باشد.  هدف معین نکرده هستند چرا معین نکرده؟ برگردید به توافق صلح اسلو و چرایی ترور اسحاق رابین دقت بفرمایید. به این اتهام که به آرمان صهیونیستی از نیل تا فرات خیانت کرد است. یا برگردید به استراتژی تجزیه ایران در سال ۱۹۷۹ در اجلاس کنفرانس اتریش. از اولین طرح تجزیه ایران که «برنارد لوئیس» ترسیم کرده بود. استراتژیست صهیونیست. «برنارد لوئیس» کنفرانس بیلدربرگ اتریش ۱۹۷۹ با همین پنج تا کلیدواژه، به همین چیزهایی که من عرض می‌کنم می‌رسد. در آن اجلاس طرح تجزیه ایران نخستین‌بار پرده‌برداری شد. یک سری مقدمات دارد؛ ولی به‌هرحال ایران باید به ۵ یا ۶ بخش تقسیم و بین اقلیت‌های قومی داده شود.

دکترین بوش به‌صراحت بر تجزیه ایران به‌عنوان راهبرد اصلی تأکید داشت

این طرح سال ۱۹۷۹ بود جرج دبلیو بوش آمد یک طرح را به‌عنوان راهبرد آمریکا یک طرح را تعریف کرد، تحت عنوان «تغییر در جغرافیای منطقه و ایجاد خاورمیانه جدید». صراحتاً گفت، هفت‌کشور باید تجزیه بشود؛ ایران، لیبی، عراق، سوریه، سودان، سومالی، یمن. اینها مثل روز روشن است؛ یعنی شما اصلاً سرچ کنید «دکترین بوش» همه اینها که من می‌گویم می‌آید یعنی سرچ کنید دکترین بوش چیست؟ همه اینها که من عرض می‌کنم می‌آید. 

 شما اگر در مسئله تحقیق کنید و بدانید من راست دارم می‌گویم آن موقع می‌توانید بگوید می‌توانید چرا لیبی به خاک سیاه نشانده شد!.توسط ناتو چرا به عراق حمله شد و یک کشور یکپارچه، الان به این وضعیت کنونی درآمده است. چرا به سوریه حمله شد؟ چرا سودان و سومالی در بحران به سر می‌برد؟ ایران در این وضعیت چه‌کار باید بکند؛ یعنی کشوری مثل ایران که در این راهبرد آمریکایی قرار دارد، چطور باید از خودش و از مردمش دفاع کند؟ چه‌کار باید بکند؟ هیچ راهی ندارد غیر از اینکه بازدارندگی برای خودش ایجاد بکند؛ همین.

شرایط فعلی ایران را به سمت تقویت بازدارندگی در منطقه سوق می‌دهد

آمریکا تحت هیچ شرایطی فشار برای خلع سلاح هسته‌ای اسرائیل را نمی‌پذیرد

در این منطقه حرف ایران برای فعالیت‌های هسته‌ای چیست؟ کل منطقه را غیرهسته‌ای کنید؛ من هم قبول دارم. موضع ایران این است. بارها ایران اعلام کرده است. کل منطقه غیر هسته‌ای شود، من هم قبول دارم. آمریکا چه می‌گوید؟ نه؛ کل منطقه را غیرهسته‌ای می‌کنم، غیر از اسرائیل. آن دارد با صراحت  ایران را  تهدید می‌کند. دقت می‌فرمایید. هر کشوری به‌جای ایران بود  می‌گفت برای اینکه بتوانم از خودم و سرزمینم از مردمم امنیت مردمم دفاع کنم چه‌کار باید بکنم ؟هیچ راهی غیر از این نیست که من هم باید بازدارندگی هسته‌ای داشته باشم. بنابراینT دقت بفرمایید؛ در این مسائل برای بازدارندگی حساس‌اند. چند بار اینها آمدن اماکن دیپلماتیک و کنسولی ما را در سوریه زدند درب‌وداغان کردند.

آقای رئیس‌جمهور و آقای ظریف صراحتاً بعد از اولین تهاجم نظامی اسرائیلی گفتند ما عکس‌العمل نشان ندادیم چون گفتند می‌خواهند آتش‌بس انجام بدهند بعد خودشان آمریکا دروغ گفته است. در این وضعیت کشوری مثل ایران چه‌کار باید بکنیم این وسط که بتواند از خودش و از مردمش دفاع بکند.

 

 آقای دکتر! چون که این موضوع همچنان توسعه‌ پیدا کرده است، یعنی الان همچنان ما منتظریم که ببینیم که پاسخ اسرائیل را کی بدهیم؛ همه از امشب یا فردا صحبت می‌کند فکر می‌کنید نقطه ایستای ماجرا کجا باشد؟

نمی‌دانم؛ من، به‌عنوان کسی که تحصیلات علوم سیاسی یا روابط بین‌الملل نداشته، نمی‌توانم به این سؤال‌ها پاسخ دهم. تحصیلات من در حوزه حقوق است، و به همین دلیل اظهارنظر در چنین موضوعاتی که نیازمند پیش‌بینی است، خارج از تخصص من است. دقت بفرمایید، هر حرفی که تاکنون زده‌ام مبتنی بر شماره، سند یا مدرک بوده و آن‌ها را نیز به‌وضوح ذکر کرده‌ام. این روش کار حقوق است.

اما تحصیل‌کردگان علوم سیاسی و روابط بین‌الملل مسائل دیگری می‌خوانند و می‌توانند به پیش‌بینی‌های این‌چنینی بپردازند. برای مثال، اگر بخواهیم از تکرار سناریوی لیبی در ایران جلوگیری کنیم، باید بازدارندگی داشته باشیم. این موضوع به طرح جغرافیایی منطقه و ایجاد خاورمیانه جدید بازمی‌گردد؛ طرحی که به‌صراحت توسط جرج دبلیو بوش مطرح شد و در آن از تجزیه هفت کشور، ازجمله ایران، صحبت به میان آمد.

این موضوع، یک واقعیت است و نه یک تحلیل. وقتی از واقعه‌ای صحبت می‌کنیم، مسئله صحت‌وسقم آن مطرح است، نه درستی یا نادرستی آن. اگر چیزی را تحلیل کنیم، می‌توانیم بگوییم درست است یا غلط. اما درباره یک واقعه، باید بگوییم که دروغ است یا حقیقت دارد.

به‌عنوان یک فرد حقوقی، هر آنچه می‌گویم باید بر اساس سند، معاهده، ماده‌ای مشخص یا مقاله‌ای مستند باشد. بنابراین، پیش‌بینی کردن چیزی نیست که بتوانم انجام دهم.

 

آقای دکتر، آیا از سوی شورای امنیت سازمان ملل می‌توان امید داشت که این ماجرا به پایان برسد؟

اساساً ما باید این مسئله را بشناسیم؛ باید بدانیم که شورای امنیت چرا ایجاد شده و چرا حق وتو به برخی کشورها داده شده است. هدف چه بوده؟ اگر از این منظر به قضیه نگاه کنیم، شاید به این نتیجه برسیم که این سازوکار، هرچند بحث‌برانگیز، همان چیزی است که طراحی شده و در چارچوب خود عادلانه به نظر می‌رسد.

در زمان تأسیس شورای امنیت، دغدغه اصلی این بود که یکی از پنج کشور بزرگ بتواند جنگی در ابعاد جنگ‌های جهانی اول و دوم به راه نیندازد. سؤال این بود: چگونه می‌توان از وقوع چنین جنگی جلوگیری کرد؟ اما شرایط اکنون تغییر کرده است. دیگر تنها آن پنج کشور مطرح نیستند؛ حالا صحبت از اضافه شدن چهار کشور دیگر است. با وجود این، منشور سازمان ملل و به‌ویژه ماده ۲۷ آن اصلاح نشده و تعداد اعضای دائم همچنان افزایش نیافته است. چرا؟ زیرا اگر تعداد اعضای دائم از پنج به ۹ یا ۱۰ افزایش یابد، به فرمول‌هایی می‌رسند که در آن شورای امنیت از ۱۵ عضو کنونی به حدود ۴۸ عضو خواهد رسید. چنین تغییری، عملاً شورای امنیت را فلج می‌کند.

در نتیجه، به‌صورت عملی و غیررسمی، تعداد بازیگران کلیدی افزایش یافته است. برای مثال، در موضوع هسته‌ای ایران، ترکیب «۵ به‌اضافه ۱» مطرح می‌شود که در آن آلمان به جمع پنج عضو دائم اضافه می‌شود. یا در موضوع هند، این ترکیب به "۵ به‌اضافه ۲" تغییر می‌کند و آلمان و ژاپن نیز دخیل می‌شوند. در موضوعی مربوط به آمریکای لاتین، ممکن است این ترکیب به «۵ به‌اضافه ۴» تبدیل شود، که در آن مکزیک هم اضافه می‌شود. بنابراین، در عمل، آن پنج کشور به ۱۰ کشور کلیدی تبدیل شده‌اند، اما همچنان جایگاه رسمی پنج عضو دائم حفظ شده است.

نباید از سخنان من چنین برداشت کرد که من شورای امنیت را نفی می‌کنم؛ من می‌گویم این همان چیزی است که نظام بین‌المللی به اقتضای شرایط طراحی کرده است. جامعه بین‌المللی به این نتیجه رسید که باید سازوکاری ایجاد کند تا جهان دوباره در مهلکه‌ای مانند جنگ‌های جهانی گرفتار نشود.

اگر از این زاویه نگاه کنیم، درمی‌یابیم که حق وتو همچنان جایگاه خود را دارد و آگاهانه توسط شورای امنیت به کار گرفته می‌شود. این نکته را من نمی‌گویم؛ کسانی که من خود را شاگرد دست‌سوم آن‌ها می‌دانم، به‌صراحت بیان کرده‌اند.

 

  آقای دکتر به عنوان سخن و جمع‌بندی اگر نکاتی را دارید بفرمائید؟

دفاع از تمامیت ارضی ایران، مسئولیتی است که بر دوش همه ماست؛ بدون توجه به عقایدمان

هدف راهبردی آمریکا، تجزیه ایران و بازگرداندن آن به مرزهای قبل از صفویه است

امروز قدرت یک روزنامه در اثرگذاری، از رسانه ملی بیشتر است

به‌عنوان سخن آخر، از مخاطبان، به‌ویژه مردم ایران، تقاضا دارم که هنگام قضاوت درباره وقایع سیاسی، تمایلات و گرایش‌های شخصی خود را کنار بگذارند. همه ما تمایلات سیاسی خاص خود را داریم و این طبیعی است، اما قضاوت درباره مسائل مهم نیازمند نگاهی بی‌طرفانه و مبتنی بر شناخت است.

برای نمونه، در مورد رسانه‌هایی چون ایران اینترنشنال باید آگاهانه عمل کنیم. این رسانه در همان روزهای نخست فعالیتش با بحث‌ها و حواشی زیادی همراه بود. آگهی ثبت شرکت اینترنشنال در لندن منتشر شد و نشان می‌داد که اولین مدیر آن شخصی به نام عادل عبدالکریم، مدیر پیشین رسانه رسمی عربستان (العربیه) بوده است. او بعدها سهام خود را به فردی به نام فهد ابراهیم آل قیصر فروخت. طبق اسنادی که در همان زمان رسانه‌های کاغذی مشهور منتشر کردند، سرمایه اولیه این رسانه ۲۰۰ میلیون دلار بوده که مستقیماً توسط شیوخ عربستان تأمین شده است. با صلح ایران و عربستان، عربستان بودجه این رسانه را قطع کرد و موساد وارد میدان شد و هزینه‌های آن را برعهده گرفت.

مردم ایران باید به این نکته توجه کنند که ما برای دستیابی به حقوق فردی و آزادی‌های عمومی، ابتدا باید از موجودیت ایران دفاع کنیم. طبق راهبرد آمریکایی‌ها در ایجاد خاورمیانه جدید، هدف تجزیه ایران و بازگرداندن آن به دوران قبل از صفویه است؛ همان‌گونه که در لیبی، عراق و سودان تجربه کردند.

حفظ تمامیت ارضی ایران اولویت اول است. اگر مملکت نابود شود، دستیابی به حقوق فردی و آزادی‌های عمومی دیگر معنایی نخواهد داشت. جمهوری اسلامی، فارغ از انتقاداتی که به آن وارد است، در حفظ این سرزمین نقش ایفا می‌کند. دشمنان خارجی در پی تکه‌تکه کردن ایران و ایجاد جنگ داخلی بی‌پایان هستند که قربانیان اصلی آن مردم عادی خواهند بود.

از هم‌وطنانم تقاضا دارم که قبل از اعتماد به رسانه‌ها، آن‌ها را بشناسند. رسانه‌هایی مانند رادیو فردا و صدای آمریکا، بودجه خود را از سازمان‌هایی چون سیا و وزارت خارجه آمریکا دریافت می‌کنند. در حالی که صدا و سیمای ملی ما از نظر تأثیر اجتماعی از یک روزنامه هم عقب‌تر است، نباید بدون شناخت و آگاهی به روایت‌های رسانه‌های خارجی اعتماد کنیم.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.