پایگاه خبری جماران، محسن عربی: با گذشت نزدیک به دو ماه از انتخابات ریاست جمهوری و طرح گفتمان «وفاق ملی» از سوی دکتر پزشکیان رئیس جمهور منتخب، همچنان بحث و گفت و گو در این خصوص در بین بسیاری از اساتید دانشگاه، فعالین سیاسی و حزبی در جریان است.
پایگاه خبری جماران، در ادامه گفت و گوها، یادداشتها و میزگردهای خود، از «محسن آرمین» که از فعالین و سیاستمداران با سابقه کشور در طی 4 دهه گذشته است، درخواست کرد تا در خصوص مفهوم «وفاق ملی» با ما به گفت و گو بنشیند.
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با نایب رئیس جبهه اصلاحات در پی می آید:
آقای مهندس؛ موضوع «وفاق ملى» در جامعه متکثر ایران که بعضاً دچار نابرابرى، رانت و توزیع ناعادلانه ثروت شده، چگونه کارکرد خود را پیدا میکند؟
برای عبور از بحرانهای عمیق، گسترده و خطرناک در کشور، راهی جزء وفاق و انسجام ملی وجود ندارد
نگرانی از وضعیت موجود در حاکمیت امری فراگیر شده است
همچنان مقاومتهای محافظهکارانه در برابر تغییر در کشور وجود دارد
باید انعطاف حاکمیت را به فال نیک گرفت
به تصور من، آقای پزشکیان همچون همه آگاهان از وضعیت خطیر کنونی کشور به این باور رسیده است که نتیجه روند حذف و خالص سازی قدرت در گذشته برای کشور فاجعه بار بوده است و برای نجات کشور و عبور از بحرانها و ابربحرانهای موجود راهی جز وفاق ملی نیست. بحرانهایی که کشور در عرصههای مختلف اقتصادی، زیست محیطی، اجتماعی، سیاست داخلی و خارجی با آن روبروست به حدی عمیق، گسترده و خطرناک هستند که ظرفیتهای حاکمیت برای فائق آمدن برآن کفایت نمیکند و عبور از آنها مستلزم وفاق و انسجام ملی و استفاده از همه ظرفیتهای اجتماعی است.
اما مسأله این است که هنوز این باور در سطح حاکمیت و نهادهای قدرت نهادینه نشده است. البته اگر از سطح تبلیغات و پروپاگاندا بگذریم، تردیدی نیست که دغدغه و نگرانی از وضعیت موجود امری فراگیر است و حاکمیت هم به آن اذعان دارد، چنان که در دیدار اعضای دولت جدید با رهبری مشاهده کردید که ایشان فرمودند: «هم وقت کمی داریم و هم پول کمی داریم و هم کار زیادی در پیش داریم». «وقت کم» و «پول کم» و «کار زیاد» به نظرم سه شاخصی است که در عین اختصار تصویر روشنی از وضعیت کشور به دست میدهد.
در عین حال خوشباوری است اگر تصور کنیم درحال حاضر ایده وفاق و اجتناب از مطلقیت و انحصار طلبی در حاکمیت و نظام ما درونی شده است. مقاومت نگرشهای محافظه کارانه در برابر تغییر و تجدید نظرهای کلی در اداره کشوربسیار قوی است.
باتوجه به این واقعیت آن چه امروز از آن تحت عنوان «وفاق ملی» یاد میشود، در واقع توافق در سطح مراکز قوا در حاکمیت برای پارهای انعطافها و تجدید نظرهاست. به عبارت دیگر ساختار قدرت در حال حاضر استعداد و ظرفیت بسیار محدودی برای انعطاف و تجدید نظر از خود نشان میدهد.
البته به نظرم چندان نباید درگیر واژهها بود، به شرط این که واژهها ما را دچار بدفهمی نکنند. مهم این است که شواهد و قراین حاکی از آن است که حاکمیت با درک وضعیت نگران کننده کنونی حاضر به انعطافهایی شده است. صرفنظر از این که علل و عوامل این انعطاف چیست باید آن را به فال نیک گرفت و از موضعی مسؤلانه و معطوف به مصالح ملی از آن استقبال کرد تا بیمها و نگرانیها از بروز اغتشاش و هرج و مرج در صورت تجدید نظر در نحوه اداره کشور از بین برود و حاکمیت به انعطاف بیشتر ترغیب و تشویق شود، زیرا این حد از انعطاف در برابر قهر و اعتراض و مطالبات جامعه به هیچ وجه کافی به نظر نمیرسد.
در چنین وضعیت دوگانهای نیروهای متعهد ملی در برابر یک انتخاب قرار دارند: ناکافی دانستن و نپذیرفتن این حد از تغییر و انکار و ایجاد تردید در علل و انگیزههای نهفته در ورای آن و دامن زدن به اعتراضها و تشدید نارضایتیها که بسیاری از آن هم به حق است، یا استقبال از انعطافهای موجود و تلاش برای قانع کردن حاکمیت به انجام گشایشهای بیشتر و تلاش برای انتقال هرچه بیشتر نقطه ثقل توافقات به عمل آمده به سوی انتظارات و مطالبات جامعه. به نظرم احساس تعهد و مسؤلیت ملی انتخاب دوم را اقتضا میکند.
آیا اساسا «وفاق ملى» به معناى ایجاد همبستگى بین احزاب و جریانات محدود سیاسى در کشور است؟ این خلاء در کشور با قائل شدن سهمى از قدرت به نزدیکان این جریانات جبران خواهد شد؟ آیا این به معناى «وفاق جناحى» نیست؟
اگر احزاب سیاسی مبداء تحول در کشور بودند، «وفاق ملی» مفهوم عمیقتری پیدا میکرد
عرض کردم آن چه رخ داده «وفاق ملی» به معنی دقیق کلمه نیست. در عین حال توافق میان احزاب سیاسی هم نیست. بلکه ایدهای است که به سبب احساس نگرانی از وضعیت کنونی کشور با استقبال حاکمیت مواجه شده یا این که حاکمیت با مشاهده وضعیت نگران کننده کنونی خود به این صرافت افتاده است. فرقی هم نمیکند. در هر حال تحول رخ داده نتیجه توافق احزاب و جناحهای سیاسی نیست. اما چگونگی واکنش و تعامل احزاب با این تحول بسیار مهم است.
به نظر من اگر کانون این تحول احزاب و جریانهای سیاسی و مدنی بودند، به مفهوم وفاق ملی نزدیکتر بود. اما واقعیت این است که چنان که گفتم این توافق نه در سطح احزاب بلکه در سطح حاکمیت انجام پذیرفته است. بهترین دلیل بر صحت این ادعا آن است که به سبب نقش آفرینی مراکز قدرت برای اختصاص سهم هرچه بیشتر به خود فرایند دموکراتیک انتخاب کابینه تا نهایت منطقی خود پیش نرفت و نهایتاً محدودیتهای ساختاری تأثیر تعیین کنندهای بر ترکیب کابینه گذاشت.
الزامات ایجاد «وفاق ملى» در جامعه امروز ایران چیست؟
وفاق ملی یعنی ورود جریانها و گرایشهای مختلف با حفظ هویت خود به توافقی زیر چتر یک مفهوم در سطح ملی
اصلی ترین لازمه وفاق ملی بلوغ فرهنگی و سیاسی جامعه است
ببینید! وفاق ملی یا (National Consensus) یک ترم شناخته شده سیاسی و اجتماعی است و معمولاً بر مبنای اصول و اهداف مشترکی در یک جامعه صورت میپذیرد. وقتی از اصول و اهداف مشترک سخن میگوییم لابد مقصودمان جامعهای است که در آن گرایشها و سلایق و جریانهای مختلف فرهنگی و اجتماعی مختلفی وجود دارد که بر سر اصول و اهدافی با یکدیگر توافق میکنند. این اصول و اهداف میتواند اقتصادی، اجتماعی، عبور از یک بحران داخلی یا خارجی یا تغییر رویکردهای کلان در اداره کشور یا هر چیز دیگری باشد که میتواند در سطح ملی تعریف شود. بنابراین وفاق ملی یعنی ورود جریانها و گرایشهای مختلف با حفظ هویت خود به توافقی زیر چتر یک مفهوم در سطح ملی.
برای مثال، جامعه آفریقای جنوبی پس از سقوط رژیم آپارتاید به رهبری ماندلا برسر یک امر در سطح ملی یعنی پایان دادن به خشونت نژادی و انتقام و ایجاد نظامی مبتنی بر برابری نژادی توافق کردند. بنابراین، وفاق ملی میان احزاب و تشکلهای سیاسی انجام نمیپذیرد، مگر آن که احزاب و تشکلهایی که وارد توافق میشوند هرچه بیشتر اقشار و طبقات اجتماعی را نمایندگی کنند. بنابراین، وفاق ملی یک راه و مسیر سیاسی برای حفظ انسجام و وحدت یک جامعه حول یک امر مورد توافق در سطح ملی است.
اصلی ترین لازمه وفاق ملی بلوغ فرهنگی و سیاسی جامعه است؛ یعنی بخشهای مختلف جامعه به حدی از رشد و عقلانیت رسیده باشد که نجات کشور را نه در ستیز و خشونت و حذف یکدیگر بلکه در به رسمیت شناختن یکدیگر و ورود به توافق با یکدیگر ببینند. این مسیر بدون مدیریت و رهبری صحیح، عدالت و برابری حقوقی، به رسمیت شناختن جریانها و گرایشها و سلایق مختلف اجتماعی، امکان مشارکت هرچه بیشتر و گستردهتر آنها در اداره امور، و مهمتر از همه شکل گیری گفت و گوی ملی حول موضوع وفاق و اهداف و راههای آن ممکن نخواهد شد. شاید عنوان «آشتی ملی» برای بیان لوازم وفاق ملی عنوانی گویا باشد. همان که آقای خاتمی چند سال پیش مطرح و از همه طرفها خواست هر یک به سهم خود مسؤلیت خویش را در ایجاد وضعیت نامطلوب کنونی بپذیرند و از گذشته چشم بپوشند و نگاه به آینده داشته باشند. در آن زمان البته برخی اساساً معتقد نبودند قهری در جامعه وجود داشته باشد که نیاز به آشتی باشد. اما انتخابات مجلس و ریاست جمهوری اخیر نشان داد که متأسفانه این قهر به نحوی عمیق و گسترده وجود دارد.
مسیر دستیابى به «وفاق ملى» چگونه است؟
تحقق وفاق ملی یعنی توافق بر سر تجدید نظر در آن روشها و مناسبات و رویکردها و جهتگیریها و در یک کلام یعنی اصلاحات نهادی؛ روشهایی که با بحران مواجه شدهاند
همه باید به آقای پزشکیان برای موفقیت در این مسیر پرچالش کمک کنیم
با توجه به آن چه عرض کردم وقتی از وفاق ملی سخن میگوییم، ظاهراً پذیرفتهایم که با بحران یا بحرانهایی در سطح ملی مواجه هستیم که حل یا برون رفت از آنها بدون دستیابی به توافقی در سطح ملی ممکن نیست. روشها و مناسبات و رویکردها و جهتگیریهای خاصی موجب آن بحرانها شدهاند. بنابراین، تحقق وفاق ملی یعنی توافق بر سر تجدید نظر در آن روشها و مناسبات و رویکردها و جهتگیریها و در یک کلام یعنی اصلاحات نهادی. اگر بحرانهای مذکور نتیجه اداره غیر دموکراتیک جامعه است. وفاق ملی در گرو تقویت جامعه مدنی، مشارکت همه اقشار و اقوام در اداره کشور، رفع محدودیتهای غیرقانونی و غیر ضرور، تقویت نظام حزبی، انتخابات آزاد و منصفانه و... است.
به نظر بنده آقای پزشکیان این مسیر را از نقطه خوبی شروع کردهاند و آن اعتماد سازی در سطح حاکمیت از یک سو و امیدوار ساختن جامعه به امکان طی این مسیر و رسیدن به شرایط بهتر است. در عین حال ایشان کار سختی را در پیش دارند زیرا امیدوار ساختن و جلب اعتماد از دست رفته جامعه کار چندان راحتی نیست. همگی باید به ایشان کمک کنیم که این مسیر را با موفقیت طی کند زیرا راه نجات کشور همین است.