پایگاه خبری جماران: عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی گفت: مسئولان ارشد نظام باید به این نکته واقف شوند که دیدگاه امام در مباحث اجتماعی و فرهنگی این بود که جامعه خود باید بالنده شود، ارتقاء پیدا کند و بفهمد. البته حاکمیت و نهاد قدرت مسئولیت دارند زمینهی تربیتی جامعه را به گونهای فراهم کنند تا مردم، با فهم و تدبیر خودشان به سطحی از منزلت و فهم اجتماعی و فرهنگی دست پیدا کنند و آن را مبنای حیات سیاسی و اجتماعی خود قرار دهند.
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با محمد عطریانفر در پی می آید:
درباره چالشها، ابرچالشها و بحرانهای پیش روی دولت در عرصههای مختلف بگویید.
نخست چالشهای فرامرزی است که طی سه دهه گذشته بر سر راه اِعمال مدیریت دولتهای مستقر در ایران قرار داشته ودارد ، و عمدتاً واجد سیرتی و جنسی واحد است و ماهیت یکسانی دارند. کشور در دوره بحرانی عمیقی به سر میبرد. روابط بینالمللی ایران در نسبت با کشورهای منطقه و قدرت های بزرگ جهان، دچار چالش سنگینی است. چالشهای جهانی بین ایران و کشورهای دنیا، عمدتاً تابعی از تحولات و تنش های مهم هستهای است که ما را در فرایندی سنگین در نبرد تمام عیار با قدرتهای بزرگ جهانی قرار داده است.
مشخصاً از سال های میانی دولت دوم سید محمدخاتمی به این سو، موضوع هستهای ایران در صدر گفتوگوها، چالشها و مناقشههای جهانی و بخصوص درپیوند با قدرتهای هسته ای بزرگ قرار دارد. در مقاطعی این چالش، بین ایران و کشورهای اروپایی بود، سپس آمریکا هم به روند مناقشه ها اضافه شد. بر اساس برآوردهای کلی ودر طول تاریخ سرنوشت حاکمیت دولت-ملت در ایران و از جمله در مقایسه با چالشهایی که بین برخی از کشورهای ضد امپریالیست با دنیای استکبار جهان بوده است، چنین چالش سنگینی که در این دوران بین ایران و قدرت بزرگ جهانی و در رأس آنان آمریکا برقرار شده ، نداشتیم. حقیقت این مناقشه برمیگردد به افزایش نیرومندی که ایران در فرایند تاریخی سه دهه گذشته برای خود کسب کرده است؛ این قدرت فراگیر، هم ناشی از استقلال سیاسی ایران و هم متأثر از گفتمان انقلاب ایران است که امام منادی بزرگ او بود و ما ذیل سیاستها، تدابیر و نگاههای راهبردی امام، در روزگار پسا امام، آن فرایندها را تعقیب میکنیم.
چالش بزرگ ایران به حدّی عمیق و گسترده است که تمامی ابعاد زندگی شهروندان ایرانی را تحتالشعاع خود قرار داده است. نظام مقتدر ایران در یک فرصت نه چندان فراخ طی سه دهه، بدون اینکه از مشارکت، کمک و ظرفیت علمی قدرتهای هسته ای استفاده کند، توانست توان هستهای خود را افزایش دهد و با توجه به دستاورد دانشمندانی که داشت، جزو خانواده اتمی جهان شد. ایران امروز به یک کشور اتمی تبدیل شده که قدرت غنیسازی دارد و به حسب آنچه که دشمنان، رقبا و مخالفان مطرح میکنند که بر پایۀ اطلاعات تخصصی که دارند حرف غلطی هم نمیزنند، ایران به راحتی با ظرفیت غنیسازی که دارد، بالقوه میتواند به سمتی برود که با تولید اورانیوم غنی سازی شده تا مرز بالای ۸۰درصد کلاهکهای هستهای تولید کند و در نبردهای دفاعی احتمالی آینده دنیا، در خانواده قدرت اتمی جهان قرار گیرد.
اگرچه وفق سیاستها و تدابیری که رهبری اتخاذ و اعلام کرده، ما هیچگاه قصد تولید سلاح هستهای نداریم، اما به هرحال این امر، به خاطر اصل توانمندی غنی سازی ، نگرانی بسیاری برای دشمنان ایجاد کرده و لاجرم شهروندان در این رویارویی تمام عیار، تبعات و هزینههای سنگینی را میپردازد. این چالش بزرگ جهانی علیه ایران از سالهای 80(دولت دوم آقای خاتمی) تا به امروز ادامه پیدا کرده است اگرچه با فراز و فرودهای سیاسی بسیاری مواجه بوده است. در دولت اول آقای روحانی و دولت دوم آقای خاتمی، گامهای موثر و راهگشایی به سمت گفتوگوهای سازنده با قدرتهای هسته ای جهان برداشته شد، اما متأسفانه برخی رفتارهای رادیکال در ایران اجازه نداد تا بتوان همگرایی های سیاسی، علمی، استراتژیک، سازنده و دیپلماتیک را به فرجام وحل پایدار رساند
با استقرار دولت روحانی و پیامد یک فراز و بازه دوساله مذاکرات حرفه ای و نیرومند، ایران توانست در ۱۳۹۴ به دستاورد عظیم دانش هستهای دست یابد. جایگاه وتوافقی که با محوریت و کارگزاری دیپلماسی خارجی ایران یعنی آقای محمدجواد ظریف به ثمر نشست و آن مسأله برجام بود. برنامه جامع هستهای ایران به گونهای بود که اجازه میداد ایران حق غنیسازی را برای خود داشته باشد، اما در چارچوب پادمانها و الزامات پذیرفته شده هستهای جهان حرکت کند و با تضمینهای کافی، اعتمادسازی خود را با دنیای پیرامون تقویت کند.
این دستاورد به ما اجازه میداد که بتوان به حل همه بحرانهای تحریم رسید و سایۀ شوم تحریم شکننده را از سر کشور و مردم رفع کرد. اما با پیروزی ترامپ در انتخابات و بد عهدی و خروج آمریکاییها از برجام و البته برخی تندرویها که در داخل از سوی عناصر افراطی داشتیم، نتوانستیم سایه شوم تحریمها را از سر کشور رفع کنیم. طبعاً آثار و تبعات این دستاورد بزرگ هستهای و برخی از بدعهدیها و مخالفت های جهانی که پیرامون خود دیدیم، ما را به این واقعیت تلخ رساند که اثرات و تبعات سیاست های انقباضی جهانی، را بر اقتصاد و معیشت مردم شاهد باشیم و روزگار بر شهروندان ایرانی، با سختی و رنج بگذرد.
امروز جوان و نیروهای کارآمد ایرانی، تحت فشار تحریم بخشی از توان، میدان رقابت و دستاوردهای خود را از دست داده و نمیتواند به آنچه اراده کرده برسد.
از این منظر، تمامی دولتهایی که در طول سالیان دو دهه در ایران مستقر شدند، این چالش عمده آنها بوده است که یک روزی باید حل شود. دولتها در ایران با توجه به موقعیتی که قانون اساسی به آنها اختیاراتی میدهد، مسئول و متکفل حل مشکلات اقتصادی و معیشتی و آیندهنگری برای نسل جوان و دیگر اقشار ملت ایران هستند. آثار شکننده و تبعاتی که از ناحیه تحریم امروزه به بار نشسته، اقتصاد ایران را فلج و تحت فشار قرار داده است؛ به گونهای که در بلندمدت، نرخ تورم در ایران سالیان متمادی وحشتناک اوج گرفته، سبد خرید مردم تضعیف و معیشت مردم دچار آسیب شده است و دهک هایی از طبقات متوسط شهری از لایۀ میانی به دهکهای پایینتر سقوط کرده اند و جزو طبقات فقیر محسوب میشوند. لذا رادیالیسم امریکایی وداخلی، مخاطرات داخلی زیادی را بر سر راه ملت ایران قرار داده است.
با این مقدمه تفصیلی بر آنم که اعلام کنم دولتهای مستقر اعم از خاتمی، احمدینژاد، روحانی و رئیسی با چنین مصائبی مواجه بوده اند و امروز آقای پزشکیان وارث این مشکلات است و باید بتواند از این عقبه تاریخی وسنگین عبور کند.
چالش دوم به ناترازی و بی عدالتی عملکرد مسئولان حوزه های انتصابی نظام در قیاس با مسئولیت پذیری مدیران درحوزه انتخابی برمیگردد. متأسفانه ایران اسیر کج فهمی وتوسعه نایافتگی برخی مسئولان خود علی الخصوص در بخش های انتصابی قدرت سیاسی است. فرضاً دولتی با گفتمان اصلاحطلبی بر سر کار میآید، بخشهای انتصابی قدرت سیاسی شروع به کارشکنی در مسیر انجام مأموریت های دولت می کند؛ دولتی که مبداء و مبنای موفقیتش، خیرخواهی و خدمت و کسب رضایتمندی شهروندان است. مقاومت و مخالفت ناموجه و بی دلیلی که بالمآل به زیان مردم تمام می شود. هر فرصتی به بهانه های مختلف، حس می کنند باید با نهادهای انتخابی که درگفتمان سیاسی آنان نیستند بجنگند، مخالفت کنند، تضعیف کنند، دستاوردهای آن دولت را نادیده بگیرند و بکوشند نشان دهند که این گفتمان، شکست خورده و ناتوان است.
این نگاه، بسیار مخاطرهآمیز است. چون برای شهروندان ونظام اهمیت ندارد کدام گفتمان به قدرت برسد، مهم این است که هر گفتمانی که قدرت اجرایی کشور را به دست بگیرد موظف است به ملت و شهروندان ایرانی خدمت کند. طبعاً وقتی بخش انتصابی قدرت سیاسی ایران علیه بخشهای انتخابی مقاومت و مخالفت میکند و درگیر میشود، نتیجه آن مناقشهی فرساینده، سخت و بیمعنا، در چشم مردم میرود و رفاه و آسایش و امنیت و رضایتمندی مردم را ضعیف میکند. هر وقت عرصه سیاست و خدمت چنین چالشهایی را پیش روی خود دید، جامعه دچار گسست و چندپارگی شده است. ما این عارضه مصیبت بار را به دفعات در عصر دولتهای خاتمی و روحانی دیده ایم و در شرایطی فعلی هم، احتمال میدهیم دولت آقای پزشکیان با چنین چالشی مواجه باشد.
امروز دولت آقای پزشکیان با چالش عمدهی هستهای، تحریم، حل مناقشه ایران با دنیا و متقابلاً حل مناقشه جهان با ایران مواجه است. ایشان باید این چالشها را مدیریت کند تا بتواند کشور را در طراز واقعی و منطقی خود قرار دهد. این چالشی میراثی است که برای رییس جمهور منتخب از گذشتهها رسیده و به فوریت در برابر چشم و راه آقای پزشکیان قرار دارد. علاوه بر این، چون آقای پزشکیان با گفتمان اصلاحطلبی به قدرت رسیده و برخلاف باور و تحلیلهای آماریِ حضرات رقیب، به پیروزی رسیده و آنها را شکست داده و از صحنه خارج کرده (که به شدت آنها را عصبانی کرده، چون علاقه داشتند بعد از رحلت مرحوم آقای رئیسی؛ دولت بعدی نیز گفتمان آنان را نمایندگی کند و این اتفاق نیفتاده است،) پیشبینی میکنیم ممکن است در مقام مخالفت، علیه دولت بسیج شوند و زیانهایی به کشور وارد کنند.
در حوزه مسائل اجتماعی با چالشهای جدی مثل مسأله حجاب، رو به پیری رفتن مردم ایران و غمگین بودن ایرانیها مواجهیم. ارزیابی و تحلیل خود را درباره این موضوعات بفرمایید.
پیشتر به بحث تحریم و مشکلات اقتصادی مردم اشاره کردم، اما نگاه ما به دغدغههای فرهنگی و اجتماعی، فرادولت است. فراتر از دو گفتمان چپ و راست. چالش های فرهنگی و اجتماعی، بیشتر به تفاوت درنگاه برمیگردد. نگاه متفاوتی، که یک روز باید دوگانگی وپراکنگی نگاه را حل کرد. در طول تاریخ 45 ساله انقلاب ایران تا به امروز دو نظریه گفتمانی داشته و داریم. برخی جمهوریت را وجه تبعی و عارضی بر اسلامیت نظام میدانند و برخی آن را جزو لاینفک و جنبه ذاتی حاکمیت به رسمیت میشناسند. گفتمان حضرت امام(ره) از جنس دوم است. به این معنا که همواره امام در فرمایشات و پیامهای خود تأکید میکردند که مردم اگر نخواهند، نمیشود و اگر بخواهند میشود.
امام بارها میگفتند: «میزان رأی ملت است». پیام ایشان این بود که مردم در انتخاب آزاد هستند و هر آنچه که تشخیص میدهند، حتی اگر در مقام تشخیص اشتباه کنند، باید ملاک عمل باشد.
این گفتمان متفاوت از نظریه ای است که میگوید: رأی مردم تشریفاتی است و نقش مردم در مقام تأیید عملکرد ما باید بکار اید و صحت عمل مجریان، مدیران و حاکمان، تابعی از رأی مردم محسوب نمیشود. انها تصور میکنند تافته جدا بافته اند و پدیدههایی از مردم بهتر اند و باید برای ملت وکشور فارغ از پسند شهروندان برای آنان تصمیم بگیرند.
این دو نظریه در طول تاریخ انقلاب تاکنون با هم جنگیده است. امروز که ما با مشکلات جهانی مواجه هستیم، نظریهای که مردم را در موقعیت واقعی خود به رسمیت نمینشاند، همان جریانات تندرو، رادیکال و افراطی است که در حوزه اصولگرایی موج میزند و برخی از بحرانها و تشنجات را در جامعه به وجود میآورد.
به باور من موضوع مباحث فرهنگی و چالشهای اجتماعی، در این گفتمان باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد. اگر چنانچه بخواهیم به صورت اصولی مشکلات جامعه را تحلیل و حل کنیم، چارهای نداریم مگر اینکه به گفتمان عزتمندی که امام پایهگذار آن بود، برگردیم. حتی مردم اگر در برخی از مشکلات و مصیبتهای اجتماعی و فرهنگی خود، تلقی اشتباه داشته باشند و از منظر حضرات و رهبران سیاسی و فرهنگی کشور، دچار اشتباه و ارتکاب آن شوند، خودشان باید یک روزی آن اشکال را حل کنند.
حجاب هم از جمله این موضوعات است. نمیتوان با جبر حکومت، مردم را در مباحث اجتماعی به خط کرد. جامعه ایرانی، سربازخانه و پادگان نیست که به فرمودۀ رهبران، شهروندان به خط شوند و گوش به فرمان، اجرای فرمان کنند. فرامین اجتماعی و فرهنگی، تابعی از حل مسأله در درون و در ذهن جامعه است. توفیق پایدار رهبران این است که در سویدای قلب و روح و روان مردم نفوذ کنند، دغدغههای مردم را بفهمند و راهکارهای فطری و طبیعی ارائه کنند. به جبرِ سرنیزهی حکومت، نمیشود تحولاتی را در عرصههای اجتماعی و فرهنگی رقم زد.
مسأله حجاب که در ایران همیشه چالشی بوده، واکنش منطقی حاکمیت در گذشتههای دور به گونهای بود که جامعه خود باید ناهنجاری های اجتماعی فرهنگی را اصلاح کند. البته بخشی از اصلاح جامعه میتواند تابعی از فرصتهایی باشد که رهبران سیاسی و مشخصاً نهاد قدرت در روند تربیت کاملاً فرهنگی جامعه در پیش بگیرد. حاکمیت تکالیفی دارد که جامعه را نسبت به جنبههای مثبت فرهنگیاش توجیه کند و بستر تربیت نسلهای جوان را آماده کند؛ اینکه حکمرانان گامی به سمت تربیت مردم، جامعه و نسل جوان برندارند و سیاستهای خشن و سرکوبگرانهای پیش بگیرند و تصور کنند که مردم موظفاند سویدای ذهن و آرمان حاکمیت را بخوانند و مطابق آن عمل کنند، چیزی است که عملاً شکست خورده و در گفتمان امام پذیرفته شده نیست.
مسئولان ارشد نظام باید به این نکته واقف شوند که دیدگاه امام در مباحث اجتماعی و فرهنگی این بود که جامعه خود باید بالنده شود، ارتقاء پیدا کند و بفهمد. البته حاکمیت و نهاد قدرت مسئولیت دارند زمینهی تربیتی جامعه را به گونهای فراهم کنند تا مردم، با فهم و تدبیر خودشان به سطحی از منزلت و فهم اجتماعی و فرهنگی دست پیدا کنند و آن را مبنای حیات سیاسی و اجتماعی خود قرار دهند. زمینههای حل چالشهای پیش رو طبیعتاً باید با دفع نیروهای تندرو، کمک دولت، رهبری، توافقهایی که در این زمینهها پیش میآید، فراهم شود. در این صورت است که جامعه هم همراهی خواهد کرد.