گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت وگو با جماران؛

آتشک، مدیرعامل شبکه ملی موسسات نیکوکاری و خیریه‌های کشور: گاهی ثبت مجوز موسسات خیریه یک سال زمان می‌برد/ سی درصد از کل مدارس امروز ایران توسط خیرین ساخته شده است/ «هیولا» و «زخم‌کاری» تیشه به ریشه خیریه‌ها زدند

علیرضا آتشک مدیرعامل موسسه رعد الغدیر و مدیرعامل شبکه ملی موسسات نیکوکاری و خیریه‌های کشور به جماران گفت: امام خمینی معتقد بود که بدون حضور مردم هیچ کاری به سرانجام نمی‌رسد

پایگاه خبری جماران، محسن عربی: امروزه موسسات مردم‌نهاد و خیریه‌ها به یکی از ارکان اصلی جامعه ایران تبدیل شده‌اند؛ حواشی اطراف این موسسات و همچنین ذهنیت‌های برآمده ناشی از ساخت سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی که معمولا موسسات خیریه را محلی برای پول‌شویی و مجموعه‌ای تسهیل‌گر برای انجام فساد در ذهن مردم داشته است، ما را بر آن داشت که گفت و گویی تفصیلی در این خصوص نحوه فعالیت موسسات مردم‌نهاد داشته باشیم.

علیرضا آتشک مدیرعامل موسسه رعد الغدیر و همچنین مدیرعامل شبکه ملی موسسات نیکوکاری و خیریه‌های کشور با حوصله مثال‌زدنی به ابهامات ما در این زمینه پاسخ داد.

مشروح این گفت و گو که همزمان با روز جشن عاظفه ها منتشر می شود، در پی می آید:

 

جناب آقای آتشک؛ از چه زمانی فعالیت خود در موسسات خیریه را آغاز کردید؟

شبکه ملی موسسات خیریه و نیکوکاری، نماینده اصناف خیریه‌های کشور است

220 خیریه صاحب‌نام عضو این شبکه ملی هستند

مطالبه‌گری از حاکمیت، توانمند کردن و شبکه‌سازی از جمله وظایف شبکه ملی است

خیلی خوشحالم که امروز در خدمت شما هستم. بسیار علاقه‌مند بودم که تریبونی در اختیار داشته باشم تا بتوانم در این خصوص صحبت کردم؛ احساس من این است که جامعه واقعاً آگاهی نسبتاً کمی نسبت به این موضوع دارد و تحلیل‌هایی هم که در رابطه با سازمان‌های مردم‌نهاد و موسسه‌های خیریه می‌شود، متأسفانه یک مقدار هیجانی است و کمتر تحلیل، آمار و مباحث علمی در آن به کار رفته است.

من از 21 سالگی که دانشجو بودم به مدت 21 است که وارد سازمان‌های مردم نهاد شدم. بیشتر تجربه کاری‌ام در حوزه مؤسسات نیکوکاری و توانمندسازی معلولین است. حدود 20 سال در رعد الغدیر خدمت می‌کردم، تقریباً 9 ماه هم است که مدیرعامل شبکه ملی مؤسسات نیکوکاری و خیریه هستم. حدود 220 موسسه خیریه عضو این شبکه هستند. یازده دوازده سال پیش یک عده از دوستان خوش‌فکر و دغدغه‌مند و ریش‌سفیدان کار خیر به دنبال این بودند که برای توانمند کردن خیریه‌های کشور و شبکه‌سازی بین آنها، مطالبه‌گری از حاکمیت برای تسهیل قوانین و اینکه مثل همه اصناف، صنف خیریه‌های کشور نیز چنین شبکه‌ای داشته باشند. به‌هرحال، از باب نمونه ما می‌بینیم که صنف طلافروشی الآن در کشور شبکه‌ای خاص خود را دارند. متأسفانه برای مؤسسات خیریه در این زمینه همچنان مشکلات زیادی وجود دارد.

علیرضا آتشک

 

شبکه ملی  درواقع، صنف مؤسسات خیریه کشور است؟

تقریباً بله؛ البته شبکه ملی شبکه‌های مختلفی هستند که در کشور فعالیت می‌کنند: شبکه ایتام، شبکه معلولین و...، همه شبکه‌های خاص خود را دارند و خیلی از اینها عضو شبکه ملی هم هستند، منتها قدیمی‌ترین آنها در این حوزه شبکه ملی است. تقریباً 220 خیریه‌ای به نام کشور عضو این شبکه هستند و مؤسسین آن یازده دوازده سال پیش تصمیم گرفتند با این مأموریت‌هایی که خدمت‌تان گفتم، کار را شروع کنند.

امروز که در خدمت شما هستم، شبکه ملی به نمایندگی از مؤسسات مردم‌نهاد کشور و مؤسسات خیریه کارهای قابل‌توجهی انجام داده است. امروز نمی‌خواهم در مورد آن صحبت کنم، بیشتر می‌خواهم در مورد جایگاه مؤسسات خیریه، ضرورت، آسیب‌ها و دستاوردهای آن در کشور صحبت کنم.

 

درباره خود سازوکار این شبکه ملی کمی توضیح بدهید؛ گویا در یک فرایند دموکراتیک بین مؤسسات خیریه رأی‌گیری می‌شود و بعد مدیرعامل آن انتخاب می‌گردد، آیا این‌گونه است؟

اعضای شبکه ملی در یک فرآیند کاملا دموکراتیک انتخاب می‌شوند

بله؛ از معدود جاهایی است که این اتفاق خوب برایش می‌افتد. ما به‌عنوان یک سازمان مردم‌نهاد از وزارت کشور مجوز داریم. این شبکه یک مجمع عمومی سالانه دارد و نزدیک یک ماه و نیم پیش مجمع فوق‌العاده آن هم برگزار شد. این شبکه 220 عضو دارد که هر عضو از مؤسسات به نام کشور هستند و این اعضاء حق عضویت پرداخت می‌کنند. نیاز نیست، اینجا اسامی‌شان را بگویم؛ در سایت مجمع است. این اعضا از سراسر کشورند، اما بیشترین اعضای آن از تهران است؛ به گونه‌ای که از این 220 عضو، 140 عضو آن از تهران است. بقیه از سراسر کشورند؛ از سیستان و بلوچستان، خوزستان، آذربایجان ها و استانهای دیگر در مجمع عضو هستند و اینها هیئت‌مدیره را انتخاب می‌کنند. اگر تعداد شرکت‌کنندگان مجمع بیش از 100 نفر باشند، شورای مرکزی هم باید تشکیل شود. هیئت‌مدیره هم در فرایند دموکراتیک، مدیرعامل را انتخاب می‌کند. هیئت‌مدیره پاسخگوی مجمع است و گزارش شفاف سالانه می‌دهد. دفتری است که آن دفتر هم با مشارکت اعضا تهیه شده است؛ یعنی تقریباً هفت‌هشت مجموعه باهمدیگر هرکدام یک‌دنگ یا نیم دنگ کمک کردند و یک دفتری را برای فعالیت‌های ستادی شبکه ملی تهیه کردند.

 

این دفتر فعال است؟

بله، در آنجا دبیرخانه شبکه ملی و کارگروه‌های آن در حوزه‌های حقوقی، قوانین، مشاوره به اعضا و خدمات، فعال هستند که همه اینها در سایت شبکه به‌تفصیل بیان شده است.

 

مهم‌ترین اقدامی که شبکه ملی انجام داده است، چیست؟

من اگر بخواهم مهم‌ترین اقدام را مطرح بکنم، اولین موضوع، شبکه‌سازی بین اعضا، تجمیع امکانات، تبادل اطلاعات و هم‌افزایی است. شما فکر بکنید داخل این شبکه فعال‌ترین مؤسسات حوزه کودکان کار حضور دارند. شاید چند سال قبل خود سازمان‌های مردم‌نهاد باهم یک احساس رقابت داشتند، اما در شبکه ملی، این احساس رقابت تبدیل به احساس رفاقت شده است. کارگروه کودکان کار، کارگروه معلولین، انجوهایی که در یک منطقه کار می‌کنند، با هم هم‌افزایی می‌کنند. این امر موجب می‌شود که امکانات و منابع بین‌شان تبادل بشود و یا حداقل هزینه‌ها کاهش پیدا کند. گاهی اوقات باهم کارهای مشترک انجام می‌دهند.

همین چندماه قبل جالب است که یکی از ان جی اوهایی حوزه آسیب‌های اجتماعی آمده بود برای ساخت مرکز یکی از  های مردم‌نهاد جذب مشارکت می‌کرد. این بزرگ‌ترین اتفاق شبکه‌سازی بین اعضای شبکه ملی است؛ یک ان جی او در جنوب سیستان و بلوچستان با یک ان جی او در مرکز تهران ارتباط برقرار می‌کنند، تأمین منابع کرده و انتقال تجربه انجام می‌دهند.

دومین کار بسیار مهم، آموزش سازمان‌های مردم‌نهاد است که بتوانند ظرفیت‌شان را توسعه دهند. در ادامه بحث حتماً خدمت‌تان توضیح می‌دهم که اصلاً بحث مدیریت در سازمان‌های مردم‌نهاد یک علم است و در دنیا این کار تدریس می‌شود.

 

یک اتفاقی که در این سازمان افتاده است، مخصوصاً بعد از گسترش شبکه‌های مجازی و شبکه‌های اجتماعی این است که موضوع خیریه، سازمان‌های مردم‌نهاد و انجوها به یک مسأله پیش افتاده تبدیل می‌شود. در چنین فضایی، اطمینان خاطر از جامعه گرفته می‌شود. شما که شبکه ملی را راه‌اندازی کردید، علاوه بر همه این اقداماتی که کردید، فکر می‌کنید چقدر می‌توانید آن اطمینان خاطر را دوباره به جامعه برگردانید؟

اجازه دهید من توضیح آن سه مأموریت را تکمیل کنم، بعد پاسخ شما را می‌گویم. یکی بحث شبکه‌سازی بین اعضا بود، دومی‌اش آموزش است. همین الآن ما با همکاری یکی از مراکز حرفه‌ای، آموزش 40 مدیر سازمان مردم‌نهاد را داریم که آموزش یک دوره تقریباً یک‌ساله برای‌شان گذاشتیم تا با مبانی مدیریت سازمان‌های مردم‌نهاد، بحث‌های استراتژیک، تأمین منابع و موضوعات روز این حوزه آشنا شوند.

 

یعنی یک کار آکادمیک است؟

بله، کاملاً. البته منتورهایی هستند؛ مثلاً مدیرعامل یک موسسه که در یک حوزه‌ای سال‌ها در کشور برند است، آنجا تجربه‌اش را منتقل می‌کند. منتورهایی هم داریم که به‌صورت تجربیات زیسته‌شان را انتقال می‌دهند؛ فقط بحث تئوریک نیست. جلسات آموزشی مختلف با همکاری خود اعضا که در این حوزه کار می‌کنند، برای توانمندسازی و افزایش دانش مهارت‌شان گذاشته می‌شود.

سومین مسأله هم این است که به‌هرحال تک‌تک این آدم‌ها و ان جی او ها نمی‌توانند بروند مثلاً با مجلس صحبت کنند یا بروند در مورد یک قانون با وزارت کار صحبت کنند، اما شبکه ملی به نمایندگی از آنها در بحث مشاور امین برای حاکمیت و در حوزه مشاور امین برای بخش خصوصی ورود پیدا می‌کند. یکی از مهم‌ترین کارهایش بحث قانون تشکل‌ها بوده که نمایندگان شبکه ملی در کنار بقیه دوستانی که بودند، در تدوین این قانون نقش خیلی اساسی داشتند. موضوعات مالیاتی نیز است که همواره اذیت‌کننده است. همین‌طور خیلی از سازمان‌های مردم‌نهاد گاهی اوقات مجوزات‌شان تمدید نمی‌شود که از طرف شبکه ملی لابی‌گری و رایزنی انجام می‌شود. تدوین قوانین برای تسهیل این موارد و موضوعاتی که مربوط به حاکمیت است و بخش خصوصی و درواقع شبکه ملی به نمایندگی از آن 220 عضوی که دارد ورود پیدا می‌کند.

 

یعنی نقش رابط را ایفا می‌کند؟

بله. در این راستا، دستاوردهای خیلی خوبی هم داشته است؛ به‌خصوص در مجلس و در تدوین قوانین. البته داریم تلاش می‌کنیم.

 

در واقع شما هم امین حاکمیت هستید و هم اینکه نماینده و ماحصل انجوهای کشور هستید.

بین یازده تا سی و پنج هزار موسسه خیریه ثبت شده در کشور داریم

سعی می‌کنیم که حاکمیت ما را امین بداند. تقریباً 220 سازمان مردم‌نهادی که در کشور فعالیت می‌کنند، در این شبکه حضور دارند. ولی سازمان‌های مردم‌نهاد خیلی بیشتر از این است؛ براساس یک روایتی ما 11 هزار سازمان مردم‌نهاد داریم، روایت دیگر می‌گوید 17 هزارتا و حتی روایتی تمام مجموعه خیریه‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد را 35 هزارتا می‌گوید. حالا آمار دقیقی نداریم؛ ولی به‌هرحال، آنهایی که فعالیت می‌کنند و سال‌ها در این حوزه برند هستند، این مجموعه را ایجاد کردند.

علیرضا آتشک

 

اصلاً چه شد که باعث شد سازمانهای مردم‌نهاد شکل بگیرد؟

شکل‌گیری سازمان‌های مردم نهاد در دنیا، محصول پایان جنگ جهانی دوم است

امروز آمریکا دو و نیم میلیون موسسه مردم نهاد دارد

تعداد سازمان‌های مردم نهاد در دنیا، به اندازه جمعیت هفتمین کشور در کره‌زمین است

در هلند بیست درصد از مشاغل در سازمان‌های مردم نهاد تعریف می‌شود

بحث کار خیر را فعالیت داوطلبانه تشکیل می‌دهد. به‌خصوص در فرهنگ ما که قدمت طولانی حتی قبل از اسلام دارد و بعد از اسلام هم موضوع وقف و کارهای خیر وجود داشته است که به‌هرحال نیاز به توضیح ندارد. اما اصلاً چرا کار خیر؟ ما اگر تاریخ را نگاه کنیم، 1939 که جنگ جهانی دوم شروع شد و 1945 که به اتمام رسید، تقریباً 50 میلیون انسان کشته شدند و فقر، فساد، تبعیض و نابرابری سراسر دنیا را گرفته بود. در جامعه دو بخش وجود داشت: یکی بخش حاکمیت بود که با ابزاری به نام قدرت، امنیت را ایجاد می‌کرد و بالاخره هر کشوری برای نظمش نیاز به حاکمیت داشت. یکی هم بخش خصوصی بود که با ابزاری به نام سود، کسب درآمد می‌کرد و شغل ایجاد می‌کرد.

در این رقابتی که وجود داشت، یک‌فاصله‌ای ایجاد می‌شد و یک سری کارها روی زمین می‌ماند که نه بخش حاکمیت به دلیل بروکراسی که داشت، می‌توانست انجام بدهد و نه بخش خصوصی برایش آورده‌ای داشت که برود به آن ورود کند. برای اینکه قابل فهم عمومی باشد، خیلی شفاف‌تر بگویم که برای راه‌اندازی یک مرکز معلولین ذهنی، شاید نه بحث بیزنیسی‌اش خیلی جذاب باشد و نه در حاکمیت هرکسی دل این کار را داشته باشد. در چنین وضعیتی، یک جنس و یک بخش سومی به وجود آمد که در کنار احزاب، اصناف و... سازمان‌های مردم‌نهاد و خیریه بودند. ابزار اینها نه قدرت بود و نه ثروت؛ بلکه ابزارشان داوطلبانه کار کردن بود تا این چالش‌ها را کاهش بدهد. با چنین تاریخچه‌ای، سازمان‌های مردم‌نهاد و مؤسسات خیریه به‌صورت رسمی کارشان را آغاز کردند. الآن در کشوری مثل آمریکا دو نیم میلیون سازمان مردم‌نهاد داریم.

اینکه چرا این اتفاق آنجا افتاده است، یک سری موضوعات مالیاتی است که آنها را ما کار نداریم و واردش من نمی‌شویم. در هندوستان یک و نیم میلیون سازمان مردم‌نهاد داریم. الآن در خود فلسطین چندین سازمان مردم‌نهاد بین‌المللی کار می‌کنند و همین‌طور در شاخ آفریقا، در یمن و جاهای مختلف دیگر. اگر جمعیت داوطلبان مؤسسات خیریه در قالب یک کشور باشد، احتمالا هفتمین کشور پرجمعیت دنیا را تشکیل می‌دهند. اگر از بعد اقتصادی و منابع مالی که در امر خیر هزینه می‌شود، جمعش بکنیم، مبلغش می‌شود چهارمین اقتصاد دنیا. در بُعد اشتغال می‌خواهم بگویم که در دنیا به سازمان‌های مردم‌نهاد به‌عنوان یک فرصت نگاه می‌شود و حاکمیت نهایت بهره‌برداری را از آن می‌کند. در کشوری مثل هلند بیست درصد اشتغال اجتماعی کشور در سازمان‌های مردم‌نهاد است؛ یعنی یک موسسه‌ای مثل محک، رعد، کهریزک و... وقتی ایجاد می‌شود، یک عده آدم می‌آیند در آن کار می‌کنند و اینها را استخدام می‌کنند، خود این چه کمکی به اشتغال کشور می‌کند. در هلند بیست درصد بخش اجتماعی اشتغال را سازمان‌های مردم‌نهاد ایجاد کرده است.

این اتفاقاتی است که در دنیا دارد می‌افتد. حالا معافیت‌هایی که وجود دارد؛ اگر شما در کشورهای که نام بردم، بیشتر کار خیر انجام بدهید، یا یک شرکتی بیاید فعالیتی انجام بدهد، جزو مالیات قابل‌قبولش محسوب می‌شود. در داخل کشور ما آمار در مورد مؤسسات خیریه متنوع است؛ اما یک آماری وزارت کشور دارد که می‌گوید در حدود یازده هزار سازمان مردم‌نهاد در کشور وجود دارد. به غیر از مؤسسات خیریه و سازمان‌های مردم‌نهاد، ما کمیته امداد را داریم که ده هزار مرکز نیکوکاری در آن فعالیت می‌کند. همین‌طور سازمان بهزیستی را داریم که بیش از پنجاه‌وهفت وظیفه اجتماعی دارد. اداره امور اوقاف را داریم که در حوزه خودش نقش مهمی دارد. خود حاکمیت بخش‌های مختلفی را برای کارهای نیکوکاری و اجتماعی دارد که به‌هرحال با حمایت دولتی فعالیت می‌کنند.

متولیان این امر نیز خیلی متنوع‌اند؛ یعنی یکی از موضوعاتی که ما در قانون پیگیری می‌کنیم این است که یک متولی واحد داشته باشد. الآن برای مجوز یک موسسه خیریه اداره ناجا مجوز صادر می‌کند، بهزیستی صادر می‌کند، وزارت کشور مجوز می‌دهد، وزارت ورزش و جوانان مجوز می‌دهد که یکی از مشکلات نیز همین است.

 

شما با تکثر سازمان‌های مردم‌نهاد به این شکل موافقید؟

باید به مردم حق آزادی داد تا به هر شکلی که تمایل دارند کمک کنند

ببینید، مثل رنگ پیراهن می‌ماند؛ هر کسی سلیقه‌ای دارد؛ یکی دوست دارد به کمیته امداد کمک کند، یکی دوست دارد به بهزیستی کمک و... . نفس این وضعیت اشکالی ندارد؛ زیرا هرکسی آزاد است؛ یکی دوست دارد به محک کمک کند، یکی دوست دارد به صبح رویش کمک کند، یکی دوست دارد به کودکان کار کمک کند، یکی می‌خواهد توانمند کند، یکی می‌خواهد ماهی بدهد، یکی می‌خواهد ماهیگیری یاد بدهد. کسی که عشقش این است که برای اربعین کمک کند، باید دستش را بوسید. کسی هم که می‌خواهد به یک معلول کامپیوتر بخرد و توانمندش تا او برود سر کار، او را هم باید تحسین کرد.

 

این تکثر، نظارت را پایین نمی‌آورد؟

سی درصد از کل مدارس امروز ایران توسط خیرین ساخته شده است

نیمی از وظایف مددکاری دولت بر دوش موسسات مردم‌نهاد است

سریال‌های هیولا و زخم‌کاری تیشه برداشته و به ریشه خیریه‌ها می‌زنند

به راحتی ما را متهم به پول‌شویی و فساد می‌کنند

یک موسسه خیریه معتبر از بعد انقلاب نام ببرید که بخاطر فساد مالی بسته شده باشد

حالا به آن می‌رسیم که مسائل و مشکلاتش چیست. می‌خواهم بگویم که مؤسسات خیریه گاها با چوب‌های مختلف متأسفانه خُرد می‌شود. باید یک‌کم ذهن‌مان را باز کنیم که داریم تیشه به ریشه یک فعالیت عظیم اجتماعی می‌زنیم. اگر اشتباه نکنم، تقریباً سی درصد مدارس کشور را مردم ساختند که عدد خیلی بالایی است. در قالب سازمان نوسازی آموزش‌وپرورش، سی درصد مدارس کشور(اگر اشتباه نکنم صدوپنجاه هزار کلاس درس) توسط مردم ساخته شده است. یک موسسه‌ای مثل «رعد» و مراکزی که در کشور هستند بیش از دوازده هزار فرد دارای معلولیت را خدمات آموزشی و توان‌بخشی رایگان می‌دهند.

اگر هزینه هرکدام از اینها را که سازمان بهزیستی به این مراکز یارانه می‌دهد، حساب بکنید و ضرب این تعداد کنید، می‌بینید که چه رقمی از این هزینه از دوش مردم برداشته شده است. یا موسسه‌ای مثل محک که اگر اشتباه نکنم تقریباً چهل‌ودو هزار کودک زیر هجده سال دارای سرطان را تحت حمایت دارد. من یادم است که یک‌بار وزیر بهداشت وقت –آقای احمدیان این را نقل می‌کرد- گفت، ما حداقل در رابطه با سرطان کودکان خیال راحت داریم که «محک» هست. خیلی مهم است که هزینه یک چنین موضوعی را یک سازمان مردم‌نهاد که یک ریال از دولت نمی‌گیرد، با کمک‌های مردمی و با یک اعتمادی که از داخل و خارج کشور دارد، تأمین می‌کند. این یک فرصت بزرگی است.

وقتی می‌گوییم خیریه‌ها، به‌راحتی می‌آییم در موردش فیلم می‌سازیم؛ مثل «زخم کاری»، «هیولا» یا بعضی موقع در صداوسیما مؤسسات خیریه را به‌راحتی متهم به پول‌شویی و فساد می‌کنند و یا بعضی از سیاستمداران که به‌راحتی علیه آن صحبت می‌کنند. اینها نمی‌فهمند که چه ضربه‌ای دارند به این ظرفیت بزرگ می‌زنند که من این اصطلاح را می‌گویم: تیشه به ریشه اجتماعی کشور می‌زنند.

حالا من می‌خواهم این را بگویم که بیاییم روی زمین صحبت کنیم. مرکز پژوهش‌ها مطالعه‌ای را انجام داده است که البته من یک‌کمی بر آن انتقاد داشتم و دوست خوب‌مان هم که آنجا هست، این را منتقل کردند، عنوان این مطالعه بررسی و زمینه تبعیض و فساد در سازمان‌های اجتماعی و مردم‌نهاد کشور است. تیترش به ذهن متبادر می‌کند که خیریه‌ها همه یا دارند فساد انجام می‌دهند، یا عامل خارجی‌اند، یا انقلاب مخملی می‌کنند و یا دارند پول‌شویی می‌کنند. بعد وقتی داخل مقاله را می‌خوانید، می‌بینید هفده هجده گلوگاه فساد را کشف کرده‌اند که دوازده سیزده‌تای آن مربوط به دخالت دولت است؛ یعنی اصلاً ربطی به خیریه‌ها ندارد. من از شما یک سؤال می‌کنم: الآن من می‌گویم فساد، در ذهن‌تان چه افراد یا مجموعه‌ای می‌آید: حاکمیت و شرکت‌ها یا بخش خصوصی؟

 

الآن چای دبش!

خدا خیرت بدهد. الآن می‌گویم خیریه، یک اسم از خیریه بگویید که فساد کرده باشد. بعد از انقلاب تا الآن، یک اسم از موسسات خیریه را بگویید که به خاطر فساد محاکمه، محکوم و بسته شده باشد.

علیرضا آتشک

چیزی در ذهنم نیست.

این بمباران تبلیغاتی است. من فوق‌لیسانس روانشناسی دارم و در اینجا از شما سؤال روان‌شناسی کردم؛ دیدید که در ذهن شما چیزی نیست. من در دانشگاه شریف سخنرانی داشتم، موضوع بحث خیریه بود، سریع می‌گفتند پول‌شویی! در حالی که کودکان دردمند این کشور را مردم جمع می‌کنند، مدارس کپری را جمع می‌کنند و با پول مردم مدرسه می‌سازند. بماند که سیاست‌های غلط در یک دوره‌ای نسبت به اموال تملیکی چه بلایی سر این اعتماد آورد. موسسات خیریه معلولین کشور را در حوزه ویلچر، توانمندسازی کردند. مدرسه‌ای داریم به نام صبح روش، ارفک -حالا من اسم می‌برم- که هزار و دویست‌تا از کودکان کار را که هرکدام اینها می‌توانند در آینده یک آسیب اجتماعی در کشور باشند، این جوان ها آمده‌اند با چه برنامه‌ریزی مدرنی در مدرسه آموزش می‌دهند و توانمندشان می‌کنند تا از خیابان، از سطل زباله‌ها و از فعالیت‌های غیر مؤثر جمع‌آوری کنند و از میان آنها دکتر و مهندس بیرون بیاید.

 

این ذهنیت از کجا آمد؟

آقایان فکر می‌کنند هر جا که پول کلان باشد، حتما فساد اتفاق افتاده است

باور نمی‌کنند که یک موسسه بتواند هزینه‌های خود را تامین کند و اختلاسی در آن روی ندهد

بدمن سریال‌های امروز شبکه خانگی، موسسه خیریه دارد و بعد از آدم‌کشی دست روی کودک معلول می‌کشد

حتی موسسه امام علی(ع) هم درگیر فساد مالی نبود؛ موضوع سیاسی داشت

به جزء دو موسسه خیریه خاص، هیچ‌کس در صدا و سیما تریبون ندارد

آقایان در موسسات خیریه هم به دنبال خالص‌سازی هستند

باید دست موسسه‌ای که توانسته حتی پول ضدانقلاب خارج‌نشین را جذب کند بوسید؛ نه آنکه با او برخورد امنیتی کرد

حالا همین را می‌خواهم با شما به بحث بگذارم که چرا این اتفاقات می‌افتد؟ من گاهی اوقات با دوستانی که در حاکمیت هستند گفت و گو می‌کنم، باورشان نمی‌شود. مثلاً می‌گویم موسسه فلان، ماهی چهار میلیارد درآمدش است و این هزینه‌ها را دارد می‌کند. می‌گوید چه جوری؟ این چهار میلیارد چرا؟ مثلاً این باور که اگر پولی در یکجایی باشد و یک تولید قدرتی کند حتماً فساد است، دوستان باور نمی‌کنند که یک عده آدمی بیایند اینجا بنشینند و چنین کار خیری انجام دهند. باور نمی‌کنند که کسانی چنین ظرفیتی را داشته باشند، بعد پول هم نگیرند؛ با اینکه این پول‌ها در دست‌شان باشد، سالم هم عمل کنند.

کاش مردم بدانند، کاش این دوستان مسئولین بدانند که درست نیست ما این‌جوری صحبت کنیم، یا فیلم «زخم کاری» را بسازیم -من اسم می‌برم؛ چون نسبت به آن موضع دارم- که شخصیت منفی آن همه کار را می‌کند، بعد می‌آید دست روی سر اوتیسم و بچه‌های معلول می‌کشد. همین‌طور فیلم‌های دیگری که در این زمینه ساخته شده است. من از شما سؤال کردم که بعد از انقلاب تا الآن ما یک موسسه خیریه‌ای به نام داشتیم که بسته شده است و آن هم هیچ ربطی به مسائل اقتصادی نداشته است؛ موسسه امام علی(ع) را که بسته شد، همه می‌دانیم که موضوعش سیاسی بود و نمی‌خواهم واردش بشوم.

البته من نقدهایی نسبت به همکاران خودم دارم؛ ما وقتی می‌آییم در سازمان مردم‌نهاد، قانون اساسی کشور را قبول کردیم و اساسنامه را خواندیم که باید کار سیاسی نکنیم. اگر ما هم کار سیاسی بکنیم، باید برویم حزب بزنیم. حالا این انتقادات را کاری ندارم؛ ولی پاک‌ترین بخش کشور، بخش سازمان‌های مردم‌نهاد است. اگر هم اشتباه یا تخلفی هم وجود داشته باشد، ببینید که چند درصد است نسبت به تعدادی که از 11 هزارتا 35 هزارتا خود دوستان می‌گویند. ما چند تا موسسه خیریه داریم که پول‌شویی در آن انجام شده است؟ چقدر این مؤسسات در صداوسیمای جمهوری اسلامی تریبون دارند که ارائه کنند؟ دو تا خیریه بیشتر در صداوسیما حق صحبت ندارند؛ جفت‌شان هم وابسته‌اند. آنتن آزاد و زنده در اختیارشان است. دم‌شان هم گرم کار می‌کنند؛ ولی همه آنها را می‌شناسند. شما حتی یک برنامه شبکه ملی را ندیده‌اید که بیایند ارائه کنند.

وقتی ما همه‌چیز را می‌خواهیم خالص‌سازی‌اش کنیم، امر خیر را هم می‌خواهیم خالص‌سازی کنیم. مقام معظم رهبری یک سخنرانی داشت، اگر یادم باشد در سال 97 بود، ایشان گفتند در حوزه آسیب‌های اجتماعی حتی کسانی که ما و نظام را قبول ندارند، ولی کمک می‌کنند که یک کودک کار حالش خوب بشود یا کمک می‌کنند که در سیستان و بلوچستان یک مشکلی حل بشود، دستش را ببوسید. این نگاه ایشان است نسبت به امر خیریه. آن‌وقت شما در حوزه پایین‌دست که می‌آیید می‌بینید که چقدر سلیقه‌ای برخورد می‌شود؛ ما آدم ضد انقلابی که خارج از کشور یک نگاهی خاصی نسبت به حاکمیت داشته است، از منابع مالی ایشان جذب می‌کنیم؛ چون در داخل کشور برای کاهش آسیب‌هایی که به‌هرحال حاکمیت به خاطر مشکل تحریم، سوء مدیریت و... از عهده‌اش برنمی‌آید، به آن نیاز داریم. هرچند با پول آن مخالف داریم به کشور خدمت می‌کنیم. اما بعد باید بیاییم پاسخ بدهیم که چرا از آن‌ور آب پول گرفته‌ایم. توضیح هم می‌دهیم، ولی بالاخره نگاه امنیتی وجود دارد. مگر رهبری نمی‌گویند حلقه‌های میانی، مگر بزرگان نظام نمی‌گویند که حکومت با مردم، این حلقه‌های میانی کیست؟ همین‌ها است؛ بسیج هم هست، جهاد هم هست، بچه‌های خوش‌قلب جهادی، همه هستند. چرا ما می‌آییم سلیقه‌ای می‌کنیم؟ هی محدود و محدود می‌کنیم؟ نتیجه‌اش می‌شود این اتفاقی که در کشوری که پایتخت نظام‌مان است، اینقدر درصد مشارکت اجتماعی و مشارکت سیاسی که منبعث از آن مشارکت اجتماعی است، پایین می‌آید؛ چون همه‌چیز را داریم کم می‌کنیم.

 

این خالص‌سازی را شما هم دارید؟

گاهی ثبت مجوز موسسات خیریه یک سال زمان می‌برد؛ هیچ‌کس هم پاسخگو نیست

هشت عضو از ترکیب دوازده نفره شورای توسعه سازمان‌های مردم‌نهاد منصوبین دولت هستند؛ عملاً هیچ مصوبه‌ای به سرانجام نمی‌رسد

حالا من سیاسی نیستم و نمی‌خواهم بحث سیاسی کنم؛ من نمی‌دانم در دوره رئیس‌جمهور جدید وضعیت چه جوری خواهد شد؟ چون از ابتدا تا الآن ما یک رئیس جمهور نداریم که الآن بگوییم ایشان مثلاً می‌تواند در مجامع عموی حرف بزند یا نه؟ چرا اینقدر درها را می‌بندیم؟ چرا اینقدر برای خودمان خودتحریمی ایجاد می‌کنیم؟ چرا اینقدر دست‌هایی را که با سلایق مختلف به سمت توسعه ایران دراز می‌شود، محدود می‌کنیم؟ نتیجه‌اش این می‌شود که در انتخابات بزرگی که واقعاً سرنوشت‌مان است، در تهران نرخ مشارکت‌مان این هست!

من وارد مسائل اجتماعی می‌شوم، نه سیاسی. منظورم این است که در حوزه کار خیر، این نگاه مقام اول حاکمیت است که می‌گوید همه گروه‌ها و افرادی را که حتی اگر قبول هم نداشته باشد، ولی دارد کمک می‌کند، باید بیاورید.

گاهی در تمدید مجوزهای مؤسسات خیریه سلیقه‌ای عمل می‌شود؛ مثلاً یک سال یا نه ماه می‌گذرد، اما مجوز یک مجموعه داده نمی‌شود. می‌گوییم دلیل قانونی‌تان چیست؟ اگر مثلاً کسی مشکلی دارد، اعلام کنید، پاسخ نمی‌دهند.

نکته دیگری که در این زمینه وجود دارد این است که در کشور همه یک صنفی دارند؛ شما وقتی می‌خواهید با عضوی از صنف مثلا طلافروشان برخورد کنید، اول با رئیس صنف آنها صحبت می‌کنید. اگر او مسئله را حل نکرد، آنوقت مستقیم با خود عضو برخورد می‌کنید و همین‌طور در قوانین و موضوعاتی مثل اتاق بازرگانی. متأسفانه ما در کشور این جایگاه را نداریم؛ حتی از اعلام عنوان شبکه هم گاهی اوقات می‌ترسند تا ما یک کار خاصی نکنیم. درصورتی‌که ما همه ایران را دوست داریم، همه کسانی که در این حوزه‌ها هستند، دل‌شان برای کشور می‌تپد. یک شورایی داریم به نام شورای توسعه ملی سازمان‌های مردم‌نهاد که ذیل معاونت اجتماعی وزارت کشور است و معاون وزیر در آنجا تشریف دارد؛ یک مدیرکلی هم دارند که مدیرکل سازمان‌های مردم‌نهاد هستند؛ این شورا برای این تأسیس شده است که سازمان‌های مردم‌نهاد در کشور توسعه ظرفیت و ارتقاء پیدا کنند. اگر مسئله‌ای داشتند، مشابه موسسه خیریه‌ای که برای‌تان نام بردم، آنجا تصمیم بگیرند و مشکلات‌شان را حل کنند یا مجوزش را ابطال یا تمدید کنند و کارهایی از این دست. ترکیب این شورا را من خدمت شما می‌گویم، اصلاً به نظر من خنده‌دار است: این شورا 12 عضو دارد که 8 عضوش دولتی است و 4 عضو دیگرش از سازمان‌های مردم‌نهادند. بعد اینها سر یک موضوعی در مورد سازمان‌های مردم‌نهاد می‌خواهند تصمیم‌گیری کنند و رأی بدهند!

 

حتی مساوی هم نیستند!

مثلاً بعد از گفت و گو با جماران بگویند که آقای آتشک را از مدیرعاملی شبکه برداریم، باید تصمیم بگیرند! دو تا نماینده نهاد امنیتی در آنجا حضور دارند که واقعاً هم آدم‌های فهمیده‌اند و با من تعامل دارند، به‌خصوص یکی‌شان که ارتباط خیلی خوبی با خیریه‌ها دارد، واقعاً آدم روشن است، ولی شما ترکیب را نگاه کنید: نمایندگان وزارت کشور، وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه، کمیته امداد، بهزیستی و... در آن حضور دارند. بعد می‌خواهیم در مورد یک موضوعی تصمیم بگیریم، مثلاً بودجه‌ای اختصاص داده بشود، یا اصلاً یک موسسه‌ای خیریه‌ای چرا باید پلمپ بشود، مثال می‌گویم، 8 رأی دولت دارد و 4 رأی مؤسسات خیریه! اسمش هم است «شورای توسعه سازمان‌های مردم‌نهاد». حالا انتخاب اعضا هم جالب است و من وارد آن نمی‌شوم که چه تعداد، چه جوری و با چه فرایند انتخاب می‌شوند؟ خودش یک موضوعی دارد.

 

 آن‌طرف که انتصابی است، این انتخاب از سمت شما باید باشد؟

از طرف ما باید 4 نفر عضو انتخاب شود که آن 4 نفر حتماً باید از وزارت کشور مجوز داشته باشند؛ غیر از آن نمی‌توانند. بعد نحوه انتخاب و اطلاع‌رسانی به این صورت است که مثلاً شنبه انتخابات است، لیست آنهایی که باید به آنها رأی بدهیم از سه روز قبل مشخص می‌شود.

 

 یعنی در آنجا هم مثل اتاق بازرگانی تأیید صلاحیت دارند؟

کل تخلفات مالی موسسات مردم نهاد از ابتدای انقلاب تابحال، به اندازه یک تخلف چای دبش هم نیست

بله، اگر تأیید هم بشود، کاری نمی‌توانیم کنیم؛ شما در یک ترکیبی که 12 نفر است، فقط 4 نفر عضو دارید. باز هم ما می‌گوییم خوب است که حاکمیت به اینجا رسیده است و این 4 نفر می‌توانند لابی‌گری کنند، حرف بزنند و صدای سازمان‌های مردم‌نهاد را بلند کنند. این یک حرکت روبه‌جلو است؛ ولی ما قانع نیستم.

در رابطه با سرنوشت سازمان‌های مردم‌نهاد باید گفت که فعالین و استخوان خرده ی کرده این حوزه باید بیایند آنجا بنشینند؛ نه یک مدیری که از یک‌جایی می‌آید، دوباره دو سال دیگر می‌رود و سیستم دوباره همانجوری است؛ این تأثیرگذاری آن‌چنانی ندارد. شما این اتفاقات را در کنار هم بگذارید، می‌بینید که نگاهی در اینجا حاکم است که متأسفانه هی محدود می‌شود. در حالی که یک‌دوره‌ای سازمان‌های مردم‌نهاد خیلی توسعه پیدا کرد.

من می‌خواهم بگویم باتوجه به اتفاقاتی که این مؤسسات رقم می‌زنند، اگر تخلف و فساد بزرگی هم باشد، وقتی همه‌اش را جمع کنید، به‌اندازه همان چای دبش شما هم نمی‌شود. من در مورد خیریه‌ها به ضرس قاطع می‌گویم که بعد از انقلاب تا الآن، فساد اقتصادی بزرگی در آن رخ نداده است و من واقعاً نمی‌شناسم و بعید هم می‌دانم. شما می‌توانید این موضوع را سرچ هم بکنید. البته چرا، موضوعات سیاسی و گاها تخلف هم بوده است؛ مثلا مدیر یک خیریه‌ای اشتباهی کرده یا مثلاً فرد سیاسی آمده وارد این مجموعه‌ها شده است که باید خارج می‌شده و... اینها بوده است، ولی همین‌ها هم نسبت به تعداد فعالیت‌ها و حجم کار خیری که دارد در کشور انجام می‌شود، در مقایسه با مفاسدی که در خود حاکمیت و دولت انجام می‌شود، اصلاً دیدنی نیست.

بنابراین، چرا این اتفاق می‌افتد؟ یکی اینکه مردم آگاهی، باور و تحلیل ندارند. یکی هم اینکه خود خیریه‌ها متأسفانه هرکدام‌شان اینقدر درگیر موضوعات‌اند که از این مسأله غافل‌اند. البته آگاهی‌رسانی به جامعه در این حوزه را ما  به‌خصوص شبکه ملی به نمایندگی باید انجام بدهیم که این اتفاق نیفتاده است. از آن‌ور هم دامن زده می‌شود؛ متأسفانه آگاهانه یا ناآگاهانه بعضی‌ها دوست ندارند سازمان‌های مردم‌نهاد غیرسیاسی، غیردولتی و غیرانتفاعی و تمام و کمال مردمی فعالیت بکنند.

 

من این‌جوری برداشت می‌کنم که مؤسسات خیریه مثل گوشت قربانی می‌مانند که افکار عمومی به سمت آنها توجه داده می‌شود تا یک اتفاقات دیگری نادیده گرفته بشود. به نظرتان آیا این برداشت درست است؟

موسسات خیریه حق دخالت در مسائل سیاسی را ندارند، اما همواره در معرض تبلیغات نمایندگان بوده‌اند

می‌گویند چرا کسی که در خیریه فعالیت می‌کند حقوق می‌گیرد؟ مگر می‌شود به یک نیروی تمام وقت دستمزد نداد؟

بعضی از خانواده‌ها تحمل والدین خود را ندارند؛ آن‌وقت به کسی از آن‌ها مراقبت می‌کند دستمزد تعلق نمی‌گیرد؟

روح و روان کارمندان موسسات خیریه در معرض آسیب است

فقط یک روز بدون موسسات خیریه کشوری که 79 میلیون نفر یارانه‌بگیر دارد را درنظر بگیرد

ببینید، دلیل هم دارد؛ در همین انتخابات، یکی از کسانی که -حالا من اسم نمی‌توانم ببرم- معمولاً به ما می‌گوید شما نباید وارد سیاست بشوید، ترغیب و فشار آورد که شما باید بیایید و سازمان‌های مردم‌نهاد هم باید بیایند به من رأی بدهید که من انتخاب شوم. اولین‌بار هم بود که در انتخابات شرکت می‌کرد. به او گفتم که شما خودتان به ما مجوز دادید و زیرش نوشتید که غیرسیاسی، غیردولتی و غیرانتفاعی، من نمی‌توانم وارد این موضوع بشوم؛ چون ما مستقل هستیم؛ نه چپیم و نه راستیم، اما برای سیاست‌مدارها خیلی جذابیم.

البته این را هم بگویم که ما نسبت به سیاست‌هایی که مرتبط با سازمان‌های مردم‌نهاد و خیریه باشد اعلام موضع می‌کنیم، ولی از فرد حمایت نمی‌کنیم. ما ملاک‌های‌مان را می‌گوییم؛ ولی مؤسسات خیریه به‌عنوان جایگاه حقوقی قانوناً نباید ورود کنند. ممکن است من آتشک خارج از این کت مدیرعاملی، بخواهم بروم در ستادی فعالیت هم بکنم، اما حق ندارم به‌عنوان مدیرعاملی از امکانات خیریه در این راستا استفاده کنم. گاهی اتفاقاتی هم از سوی بعضی سیاسیون رقم می‌خورد که می‌توانید در این مقاله مرکز پژوهش‌ها مطالعه کنید.

بنابراین، در این زمینه اگر مشکلی هم باشد، کمتر از سمت مردم و سازمان‌های مردم‌نهاد است، بیشتر از آن‌طرف است؛ افرادی ورود پیدا می‌کنند، موسسه خیریه دایر می‌کنند، پول پاشی می‌کنند و... . این را ما باید مطالبه کنیم که سازمانی که مجوز می‌دهید، آقایی که خودت آنجا نشستید، گاهی اوقات منافع‌تان هم اینجا به اشتراک گذاشته شده است، آنها باید پاسخ بدهند، آنها باید نظارت کنند. اینها باید مطالبه ما از حاکمیت باشد. هرچه هم شفاف‌تر باشد، ما استقبال می‌کنیم.

اما مردم باید چه‌کار بکنند؟ مثل جاهایی دیگر خوب و بد در سازمان‌های مردم‌نهاد هم هست؛ ولی مردم! عزیزانی که می‌خواهید کار خیر بکنید! کار ما خیریه‌ای‌ها به قول این فرنگی‌ها یا مسئولیت اجتماعی شرکتی(CSR) است، یا مسئولیت فردی(PSR) است که من به‌عنوان یک فرد می‌خواهم کار اجتماعی کنم و یا حاکمیتی(OSA) است که حاکمیت می‌خواهد یک کار اجتماعی را انجام بدهد. من نمی‌توانم تک‌تک کارهایی که می‌خواهم بکنم را مددکار بگذارم و سازمان بزنم، بهترین کار این است که شما به یک سازمان تخصصی واگذار بکنید و این سازمان تخصصی هم قطعاً یک هزینه‌هایی دارد.

یکی از نقدهایی که به مؤسسات خیریه می‌شود می‌گویند چرا در آن حقوق می‌دهند. ما در قرآن داریم که خود پیغمبر وقتی غنایم را جمع می‌کردند برای خانواده‌های شهید و... یک عده، حالا آن موقع اسمش خیریه نبود، پیغمبر در قرآن می‌گوید «عمّال الخیر»، کسانی که واسطه می‌شوند و کار خیر می‌کنند، به اینها حقوق می‌دهند. مگر می‌شود شما یک سازمان مردم‌نهاد هزار نفری داشته باشید، بعد یک آدمی تمام‌وقت در آن کار می‌کند، حقوق نگیرد؟ مثل حضرت مریم سلام‌الله‌علیها از آسمان هم برایش غذا نمی‌آید، او مجبور است که حقوق بگیرد. در خارج، بالاترین حقوق‌ها را به اینها می‌دهند؛ چون شما یک سالمند یا یک فرد دارای معلولیت را که خانواده‌اش هم گاهی اوقات سخت است نگهداری کند، این هرروز از او مراقبت می‌کند.

خود من در مجموعه‌ای کار می‌کنم که بچه‌هایی به‌شدت دوست‌داشتنی و عزیز، دارای معلولیت است. ما در آنجا ماه یک نفر را از دست می‌دهیم. شما با عزیزی که کار و تلاش می‌کنی تا توانمند شود، بعد او فوت می‌کند، این مسأله بر روح و روان‌تان تأثیر می‌گذارد. این هم یکی از موضوعات است که مردم نمی‌دانند و احساس می‌کنند کسی که در کارهای خیریه است، پول نباید بگیرد. هیئت‌مدیره هیچ پولی نباید بگیرند، ولی از مدیرعامل به پایین، کسانی که دارند خدمت می‌کنند، باید حقوق بگیرند و باید اینقدر حقوق خوب بگیرند که حال‌شان خوب باشد تا خدمت کنند که البته متأسفانه این‌جوری نیست.

نکته دیگر این است که شما اگر یک لباسی هم می‌خواهید از بازار بخرید، می‌روید استانداردش را مقایسه و بررسی می‌کنید. مؤسسات خیریه هم همین‌طور است؛ شما می‌خواهید به یک موسسه خیریه کمک کنید، چند تا شاخص باید داشته باشد:

یکی اینکه مجوزش از کجاست؟ به‌راحتی هم که مجوز داده نمی‌شود؛ به‌هرحال، ما در هر ماه به چند جا جواب می‌دهیم. بالاخره مشروعیت‌های حاکمیتی باید مشخص بشود.

دوم، مسأله شفافیت مالی در سازمان‌های مردم‌نهاد است که یک ناظر مالیاتی از طرف دولت نظارت می‌کند. اگر از بهزیستی مجوز داشتند، بازرسین بهزیستی نظارت می‌کند. نظارت درونی وجود دارد و حساب‌رسانی هستند که می‌آیند بررسی می‌کنند. فراتر از آنها، هیئت‌مدیره یک ساختار دموکراتیک دارد.

جالب است یکی از ایراداتی که از خیریه‌ها می‌گیرند، می‌گویند خیریه‌های امنایی ساختارشان ثابت است؛ آدم‌ها سال‌ها آنجا هستند و این موجب فساد می‌شود. من می‌گویم که یک موسسه‌ای که میلیاردها تومان به اعتبار آن هیئت‌امنا پول جمع می‌کند، اگر شما جای آنها آدم‌های دیگری را بگذارید، اصلاً آن هیئت‌امنا می‌روند. بعد در خود ساختار حاکمیت، چندین ساختار است که طرف از زمانی که انقلاب شده تا الآن آنجا هست و اگر انشاءالله اتفاقی نیفتد، همچنان آنجا هست. این ساختارهای خودتان را اول یک بررسی کنید. در حالی که این‌طرف مجمع دارد و رأی‌گیری می‌شود. اگر هیئت‌امنایی هم سال‌ها آنجاست، به خاطر اینکه از جیبش هزینه می‌کند و بارها شده که من در خیریه‌ها می‌بینم این بنده‌های خدا می‌خواهند بروند، کسی نیست که جایگزین‌شان باشد؛ چون در خیریه‌ای که سالم است و شفاف کار می‌کند، شما باید یا پول یا آبرو و یا وقت‌تان را بدهید؛ چیزی برای خوردن و بردن و فساد نیست. آدم‌هایی هم که در اینجا حضور پیدا می‌کنند -من درست‌هایش را می‌گویم، خیریه خصولتی و... را کار ندارم- از آدم‌های خوش‌نام و دارای تموّل مالی هستند که برای تأمین مالی‌شان آنجا نمی‌آیند.

علیرضا آتشک

من نمی‌توانم این را نادیده بگیرم که گاهی اوقات بعضی از ثروتمندان و صاحبان شرکت‌های می‌آیند و کارهای خیریه می‌کنند برای اینکه وجهه‌شان را درست کنند. بله هست، نمی‌گویم که نیست. ما نباید سلیقه‌ای عمل کنیم؛ براساس قانون مؤسسات خیریه و سازمان‌های مردم‌نهاد هرجا تخلف و فساد است باید بررسی شود. ولی چرا این‌جوری این هجمه را علیه این موسسات خیریه و مردم‌نهاد ایجاد می‌کنید؟ من فکر می‌کنم که متأسفانه یک نگاه منفی و گاها نادرستی در بخشی وجود دارد که امیدوارم خدا هدایت‌شان کند؛ چون تیشه به ریشه اجتماعی کشور می‌زنند. سازمان‌های مردم‌نهاد کارکردهایی دارند؛ اگر در یک خیریه شما کار می‌کنید، فقط خدمت‌تان کاهش درد یک سرطانی نیست، بلکه یک کار بزرگ‌تر می‌کنید؛ شما در کشور سرمایه اجتماعی، اعتماد عمومی و کار مشارکتی و جمعی کردن را بالا می‌برید. شما در کشور حال خوب را بالا می‌برید.

من یک پرانتزی باز کنم، ما در روان‌شناسی می‌گوییم، چهارتا اتفاق، دوپامین را در بدن خیلی زیاد می‌کند و چهارتا لذت در دنیا است که یکی‌شان از همه لذت‌بخش‌تر است: یکی خوردن است؛ یکی تفریح و گشتن است؛ یکی لذت های جنسی است و یکی هم دیگرمداری و کار خیر است. دیگر‌مداری و کار خیر از لذت جنسی هم لذت‌بخش‌تر است. این‌همه آدم در عالم دنبال کار خیرند، به خاطر همین لذت‌بخش بودنش است؛ چون شما وقتی جهیزیه‌ای برای زوجی فراهم می‌کنید که لبخند در چهره آنها هویدا شود یا یک فرد معلولی را که سال‌ها روی ویلچر نشسته و خانه‌نشین است، توانمندش می‌کنید که کار و زندگی می‌کند، ازدواج کرده و فرزندار می‌شود، حس خوبی که به تو می‌دهد روان‌شناسان می‌گویند از صدها لذت آن سه‌تای دیگر که گفتم بالاتر است.

بنابراین، حال خوب در جامعه ایجاد می‌شود. با این وصف، بعد شما بیایید در رسانه‌های عمومی کشور هی سم‌پاشی کنید، هی بیایید بد خیریه‌ها را بدون فکت بگویید؛ بدون اینکه بگوییم این موسسه این خلاف را کرده است. به خصوص بیاییم اتفاقاتی را برجسته کنیم که خود ما در بعضی از حوزه‌ها آن را رقم می‌زنیم.

مشکلات اقتصادی در جامعه خودش یک معضل است. من فعالیتی در بخش یارانه‌ها دارم و آنجا نیز همکاری دارم، نزدیک 79 میلیون نفر در کشور یارانه می‌گیرند؛ یعنی جزو دهک اول تا هشتم‌اند. شاخص اقتصادی‌مان، شاخص تورم و... را هم می‌بینیم. با این وضع اگر همین امروز همه ما خیریه‌ای‌ها را ببندند و در نگاه‌شان اصلاً همه ما بد، همه ما پول‌شور، همه ما فساد، واقعاً چه اتفاقی برای ایران می‌افتد! موسسه خیریه‌ای بالاتر از میدان انقلاب داریم که از زنان و ایتام ایدز حمایت می‌کند. حاکمیت نمی‌آید اینها را مطرح کند.

اینها را باید صداوسیما برود مطرح بکند؛ باید برود از اینها مستند بسازد. یک زن ایدزی اگر حمایت مالی نشود، اگر تحت پوشش قرار نگیرد، می‌تواند به‌صورت سلسه‌وار حداقل 60 نفر را در یک سال مبتلا به ایدز کند. 140 نفرشان هم بالاتر از میدان انقلاب، در یکی از مؤسسات خیریه معروف کشور، ماهیانه به ایشان سه میلیون یا چهار میلیون، ارزاق، کمک‌هزینه، کمک برای اشتغال می‌دهند تا جامعه پاک بماند.

 

ولی دیده نمی‌شود.

امروز صدا و سیما ملی به جای تحسین موسسات خیریه، به دنبال تحقیر معلولین است

موسسه‌ای 140 نفر از زنان درگیر ایدز را برای در امان ماندن جامعه سامان داده است؛ اما فقط دو موسسه خیریه در صدا و سیما حق اظهارنظر دارند

ای کاش رئیس صدا و سیما حتی به صورت تصنعی هم که شده عذرخواهی می‌کرد

دیده نمی‌شود. یک انجوی ما 400 تا کارتن‌خواب کشور را جمع کرده است که اینها در حوزه ورزش رفتند مقام آوردند. همین‌طور در حوزه اشتغال کار می‌کنند. هیچ کدام اینها متأسفانه اصلاً دیده نمی‌شود؛ برای اینکه ما اصلاً تریبونی نداریم. تازه در یک برنامه، صداوسیما می‌آید بعضی از این عزیزان ما را که تحت پوشش هستند تحقیر می‌کنند که علیه آن برنامه ما از طرف شبکه ملی بیانیه هم دادیم. ای‌کاش آقای جبلی این کار را می‌کرد؛ یک‌بار یک مقام مسئولین برای اینکه حال ما خوب شود و بگوییم چقدر فهمیدند، مثل ژاپنی‌ها، مثل بقیه کشورها سرش را خم می‌کرد. این کار را که نکردند هیچ، متأسفانه هنوز پاسخ هم نداده است؛ ما گفتیم حداقل از اینها عذرخواهی کنید. من یک‌بار حساب کردم، 29 تا از نمایندگان مجلس فرزند معلول دارند. اگر بگویند اسم‌های‌شان را بگو، می‌گویم. پدر و مادر اینها چقدر حال‌شان بد می‌شود.

شما در تلویزیونی طبق قانون جامع حمایت از معلولین باید هفته دو ساعت رایگان برنامه برای‌شان بگذارید، به این وظیفه عمل نمی‌کنید که هیچ، ادای‌شان را هم درمی‌آورید. پدر و مادر اینها وقتی که این را می‌بیند، چه حالی برای‌شان دست می‌دهد! شما حداقل از دو سه میلیون پدر و مادر اینها عذرخواهی می‌کردید. اینها موضوعاتی است که متأسفانه در  جامعه ما نسبت به موسسات خیریه وجود دارد. حالا من این مسأله را در یک قشر مطرح کردم و نسبت به سایر اقشار هم نیاز به آگاه‌سازی است.

البته در آن‌طرف هم یک‌بخشی از حاکمیت است که واقعاً درک می‌کند؛ در رده‌بالا گفتم چه نگاهی وجود دارد و خیلی‌ها هم در سازمان‌های حاکمیتی هستند که می‌فهمند مؤسسات خیریه چه نقشی در توسعه کشور دارد.  اصلاً راه توسعه کشور از مردم و مردمی‌سازی امور می‌گذرد؛ چیزی که رئیس مجلس، مقام رهبری و خیلی از مسئولین می‌گویند. ما راهی نداریم جز اینکه با مردم جلو برویم. اگر ما بیاییم هی این را محدود کنیم، هی بیاییم حلقه‌اش را تنگ‌تر کنیم و بگوییم اینها آن‌وری است و این عده هم مثلاً در جریان فلان اتفاق اجتماعی در تظاهرات بودند، آنهای دیگر هم این‌جوری بود، خوب چه می‌ماند؟ آن جذب حداکثری چه شد؟ چه‌کسی را می‌خواهیم نگهداریم؟

 

آمار مشارکت اجتماعی در مؤسسات خیریه چقدر است؟

کم شده است. من آمار رسمی ندارم، ولی به‌هرحال به‌صورت میدانی، از وقتی که وضعیت اقتصادی جامعه افت کرده است، الآن خیلی از مؤسسات خیریه جذب درآمدشان کم شده است.

 

به نظر می‌رسد بیشتر اقشاری که شما از آنها کمک می‌گیرید، طبقه متوسط شهری‌اند.

بعد از حادثه فوت مهسا امینی، کمک‌های مردم به موسسات خیریه نیز کاهش محسوسی داشته است

در خود خیریه‌ها، چهار مدل موسسه سطح بلوغ داریم: یک سری مؤسسات خیریه هستند که زحمت می‌کشند و سیستم ندارند؛ کارشان این است که از مردم پول بگیرند و این‌ور یک خدمتی بکنند. درواقع به نیازمندان ماهی بدهند. یک عده مؤسسات هستند که ما می‌گوییم سازمان مردم‌نهاد توانمندساز؛ اینها اینها نمی‌توانند مستقیم ماهی بدهند، بلکه ماهیگیری را یاد می‌دهند. اینها آموزش می‌دهند و نیازمندان را توانمند می‌کنند. یک عده مؤسسات هم هستند که اینها غیر از این‌که این کارها را می‌کنند، نقش مرجعیت هم دارند. اینها در جامعه فعال هستند، سیستم‌های بسیار منظم فعالیتی دارند و در محلی که فعالیت می‌کنند، یک سازمان مردم‌نهاد توانمندساز و مرجع هستند. مؤسساتی که در این سطح بلوغ هستند، در این وضعیت افت اقتصادی عموم مردم، اعضای‌شان را از طریق سیستم‌سازی و مدیریت علمی هم‌چنان دارند. منتها آن مؤسساتی که در سطوح پایین هستند، از این شرایط خیلی ضربه خوردند؛ چون معیشت مردم به‌خصوص سطوح متوسط کاهش پیدا کرده است و در نتیجه، مسئله کمک‌های آنها هم کاهش پیدا کرده است.

یک مسأله هم بحث اجتماعی است؛ من نمی‌توانم این را نادیده بگیریم که بعد از اتفاقاتی که در این سال‌های اخیر و مشخصا از شهریور پارسال بعد از قضیه فوت مهسا امینی افتاد، واقعاً شاخص‌های مشارکت اجتماعی و اعتماد عمومی کاهش پیدا کرده است. نمودش را هم در انتخاب مجلس دیدید.

 

این را شما در مؤسسات خیریه هم می‌بینید؟

امام خمینی معتقد بود که بدون حضور مردم هیچ کاری به سرانجام نمی‌رسد

امروز مردم حاضر نیستند با یکدیگر گفت و گو کنند و این زنگ خطر بزرگ برای حاکمیت است

ما به‌عنوان دلسوز و کسانی که ایران را دوست داریم، اینجا هستیم و فعالیت می‌کنیم. من بیش از 22 مرکز را در کشور به‌عنوان نماینده یک سازمان رفته‌ام و در این مسیر، هواپیمایم داشته سقوط می‌کرده، داشتم تصادف می‌کردم، در سیستان و بلوچستان در بخش نزدیک مرز می‌دزدیدنم و...، ولی با همه اینها، ایران را دوست داریم. با اینکه اذیت‌مان کردند، اما هیچ‌وقت به فکر رفتن نبودیم؛ همیشه عشق‌مان این کشور بوده است. نمی‌خواهم اینجا خیلی جانماز آب بکشم، اما می‌گویم ما ایران را دوست داریم و معتقدیم باید بمانیم و آن را بسازیم. اتفاقاً آنهایی که با این مدل توسعه مخالف‌اند باید بروند و آن چیزی که می‌ماند همان کلام حضرت امام است که همه‌اش می‌گفت: مردم. هیچ کاری بدون مردم پیش نمی‌رود، هیچ‌چیزی بدون مردم قدرت نمی‌آورد. باید آحاد ملت و مردم حضور داشته باشند تا کاری بشود.

متأسفانه این اتفاق افتاده است. من در یک جلسه‌ای که ریاست محترم مجلس دعوت کرده بود، گفتم که به‌عنوان یک روان‌شناس و یک مشاور می‌گویم وقتی زن و شوهر باهم دعوا می‌کنند، تا زمانی که فقط دعوا می‌کنند، تا زمانی که اساس هم را در خیابان می‌ریزند و تا زمانی که به پدر و مادرهای‌شان زنگ می‌زنند، این رابطه قابل‌ترمیم است. ولی زمانی که حرف نمی‌زنند و فقط سکوت می‌کنند، ما می‌گوییم این پایان رابطه آنها و طلاق است. آنجا من خدمت‌شان گفتم نگذارید رابطه حاکمیت با مردم به اینجا کشیده شود.

یک زمانی موقع انتخابات مردم باهم بحث می‌کردند، در مترو می‌گفتند که این آدم، آن آدم ...؛ اما الآن دیگر گفت و گو هم نمی‌کنند، این یک زنگ خطر است و این خیلی بد است. اگر کسی ایران و کشور را دوست باشد و به قانون اساسی اعتقاد داشته باشد و بداند که این ملت 500 هزار جانباز و بیش از 290هزار شهید داده است و بالاخره در این فضا تنفس کرده باشد، دلش می‌سوزد که کجا داریم می‌رویم.

این یک هشدار است برای همه سیاست‌مداران و جامعه‌شناسان که رفتارمان را باید عوض کنیم. حالا من وارد جزییاتش نمی‌شوم؛ چون یک شخصیت اجتماعی و ان جی اویی هستم. باید بنشینیم فکری کنیم. یک مسأله‌ای روی میز است که این باید حل شود و با مردم هم حل می‌شود؛ باحال خوب‌شان، با اعتماد به ایشان، با پذیرش سلایق مختلف‌شان. باهمان نگاه جذب حداکثری. غیر از این هم هیچ راهی ندارد.

 

بنابراین، شما معتقدید که این اتفاق یکی از بازنمودهایش کاهش مشارکت اجتماعی مردم در خیریه‌ها است؟

در دولت جدید، مجوز موسسه‌ای که همسر وزیر دولت سابق در آن عضو است را تمدید نمی‌کنند

من مثال بزنم؛ موسسه خیریه‌ای داریم که کار پژوهشی انجام می‌دهد، یک عضو هیئت‌مدیره‌اش در تشکیلات رئیس‌جمهور قبلی بود، الآن مجوزش را تمدید نمی‌کنند. این چه‌کاری است که سلیقه‌ای برخورد می‌کنند؟ این دولت هم می‌رود و دولت بعدی می‌آید،  اگر یکی از وزرای الآن بخواهد در یک خیریه‌ای کار بکند، نباید بگذارید این کار انجام بشود؟ حضرت علی(ع) به مسجد می‌رفتند، گفتند این ابن ملجم قصدی دارد، می‌خواهد ضربتی بزند، می‌خواهد ترور کند. امام گفتند ما قصاص قبل از جنایت نمی‌کنیم. اما ما گاهی اوقات در بعضی از موضوعات اجتماعی با تحلیل‌های سلیقه‌ای و فکری‌مان ذهن‌خوانی می‌کنیم و همان‌جا همه چیز را قطع می‌کنیم. اصلاً چه کسی گفته است اگر یک آدمی در یک حوزه‌ای نگاه اجتماعی و سیاسی خاصی دارد، نمی‌تواند فعالیت اجتماعی کند؟ این در کجای قانون آمده است؟

من می‌گویم همه آدم‌ها با آن نگاهی که رهبری گفتند باید برای حل معضلات اجتماعی ورود پیدا کنند. من دارم می‌بینم که بعضی از مؤسسات خیریه وقتی می‌گویم مجوزها تمدید نمی‌شود، دیگر حوصله جنگیدن هم ندارند؛ می‌گویند ما که پول و سهمیه‌مان را می‌دهیم، وقتی نمی‌شود، چه کار باید کرد. مدرسه‌سازی کاری است که وظیفه دولت، بهزیستی و وظیفه هر حاکمیتی است؛ طبق قانون اساسی آموزش رایگان برای همه باید باشد و این کار دولت است. اگر این موسسات کنار بکشند و ما آنها را در طبقات تمدید مجوز و این‌که تو این مسئله را داری گیر بدهیم، آنها نیز می‌گذارند و می‌روند. این اتفاق می‌افتد و این چیزی است که با آن مواجه می‌شویم.

به نظرم هنوز عقلا بیدارند، می‌شنوند، انشاءالله فکری می‌کنند و ما هم باید بیشتر تلاش بکنیم.

 

گفتید که خیلی‌ها می‌آیند مؤسسات خیریه‌ای می‌زنند تا در قالب آن پول‌شویی یا استفاده کردن از برند آن برای اهداف سیاسی یا اجتماعی خاص خودشان بکنند، اینها چند درصدند؟

از دستگاه‌های نظارتی تقاضای برخورد با موسسات خیریه متخلف را داریم

خیلی کم هستند و ما از حاکمیت و نهادهای امنیتی مطالبه می‌کنیم که هم آنها را ببندند  و هم بیایند دلایل‌شان را مطرح کنند.

 

ولی در ذهن مردم عملکرد همان تعداد اندک پررنگ‌تر از این شبکه ملی است.

به این دلیل است که شبکه ملی در آنجایی که باید تصمیم اثرگذار بگیرند نماینده ندارد و تریبونی هم دست ما نیست. شبکه‌هایی که باید از آنها تبلیغ کنند، این کار را نمی‌کنند. الآن در تلویزیون چی‌توز را بیشتر از خیریه تبلیغ می‌کنند. فکر می‌کنم که اصلاً براساس یکی از قوانین‌شان اجازه ندارند این کار را بکنند. من چندین به برنامه تلویزیونی رفتم و می‌خواستم بگویم مثلاً موسسه فلان، می‌گفتند نه، اسمش را نبر! مگر می‌شود الآن مثلاً صداوسیما را محکوم کنیم چون چای دبش را تبلیغ کرده است؟ این چه حرفی است. امام می‌گفت وضعیت حال آدم‌ها است؛ اگر من بعد خراب شدم، همان صداوسیما بیاید بگوید این خیریه خراب شده است. نه اینکه دستورالعمل دهند که اسم خیریه را هم نباید ببرند.

این چیزها حال مردم را بد می‌کند؛ اگر صداوسیمای ملی است و برای همه اقشار است، ما هم باید از آن استفاده کنیم.

 

الآن این‌همه شبکه‌های تلویزیونی وجود دارد، اما شبکه‌های تلویزیونی هیچ تبلیغاتی در این زمینه ارایه نداده است.

اگر اعتمادها وجود نداشته باشد، چه اتفاقی می‌افتد؟ باورتان نمی‌شود، چقدر از این شبکه‌های خارج از کشور دوست دارند که با انجوها صحبت کنند. البته ما یک تار موی سوخته و گندیده بعضی از این آدم‌های بد سلیقه را که در داخل کشور هستند، به آنها نمی‌دهیم؛ ولی وقتی شما اینقدر فشار می‌آورید، تریبون نمی‌گذارید، از آن‌ور هم این اتفاقات می‌افتد، چه می‌شود کرد؟ خود ما ناخواسته تولید مخالف می‌کنیم، خودمان ناخواسته تولید نارضایتی می‌کنیم، خودمان با سوء تدبیر تولید مسئله اجتماعی می‌کنیم. اگر یک موسسه خیریه مجوز دارد، طبق قانون باید از همه مواعد بهره‌مند باشد و شما هم با آن همکاری کنید. اگر هم مشکل دارد، آن را ببندید. یک سال طول می‌کشد، اما مجوز این موسسه را تمدید نمی‌کنند، بعد که به سازمان بهزیستی می‌روید، می‌گویند حراست؛ حراست می‌گوید از بالا به ما گفتند تمدید نکنید. خوب، چرا؟ اگر این قتل کرده، اصلاً ببندید. اینها اذیت‌کننده است. البته این هم بخش کوچکی است؛ من اصلاح بکنم که خیلی از این کسانی که دارند با ما کار می‌کنند، نگاه باز دارند و این بدسلیقگی‌ها کم است.

 

ما الآن چقدر قانون حمایت از مؤسسات خیریه داریم که مغفول روی زمین مانده است؟

قوانین تبعیض آمیز در موسسات خیریه یعنی اگر چهار وزیر یک موسسه خیریه را تائید کنند، کمک به آن سازمان در قالب هزینه‌های قابل قبول مالیاتی است

ببینید، مثلاً برای قانون معلولین تبعیض است؛ الآن یک طرحی داریم که مثلاً در هیئت دولت اگر چهارتا وزیر یک خیریه را تأیید کنند و کسی به آن خیریه کمک کنند، این کمک جزو هزینه‌های قابل‌قبول مالیاتی می‌شود. فکر کنم الآن ده تا خیریه در کشورند که این امکان را دارند؛ یعنی یک نفر همسرش وزیر بوده، در هیئت دولت این رانت را داشته است و از آن استفاده کرده است. یکی از انتقادات ما این است که هیئت دولت با چه قانونی این طرح را داشته است؟ فکر کنید یک شرکت بزرگ می‌تواند بیاید ده میلیارد تومان مالیاتش را به یک خیریه‌ای بدهد و آن خیریه هم به او رسید بدهد که آن جزو مالیات قابل‌قبولش حساب می‌شود.

این در واقع همان رانت است.

چرا این‌طور باشد؛ هیئت دولت اصلاً چه تخصصی دارد که این کار را باید بکند. باید مؤسساتی مثل صنف ما بیاید رتبه‌بندی کند و بگوید رتبه و ارزش این موسسه خیریه با توجه به شفافیتش این است. اینها چیزهایی است که در همه‌جای دنیا انجام می‌شود. ولی ما می‌خواهیم همه‌چیز را کدخدامنشی و خارج از سیستم و سلیقه‌ای عمل بکنیم.

الآن ما یک قانون مصوب برای تشکل‌ها نداریم؛ حتی به این مجلس نمی‌رسد. داریم تلاش می‌کنیم که نظام‌مند بشود. به آن قانون هم نقدهایی است، ولی داریم تمام تلاش‌مان را می‌کنیم که جامعه مدنی هم نظرش در آن قانون لحاظ بشود.

فکر می‌کنید راهکارهای برگشت این اعتماد عمومی به مؤسسات خیریه چیست؟

من نمی‌توانم بگویم که چیست؛ چون فکت علمی ندارم و نظرسنجی هم نکردم. ولی اگر این اعتماد نبود، این‌همه فعالیت هم انجام نمی‌شد. همین هفته گذشته فرد خیّری یک ساختمان 31 میلیاردی را به یک خیریه اهدا کرد. همین هفته گذشته یکی از مؤسسات برای سیستان و بلوچستان دو تا کامیون پر را فرستاد. اگر این اعتماد نبود، اینها هم فعال نبودند. یک موسسه خیریه داریم که ماه چهار میلیارد از چهار هزار نفر کمک‌های 5 هزار تومانی و 10هزارتومانی جمع می‌کند. این نشان می‌دهد که مردم دارند کار خودشان را می‌کنند. ولی من فکر می‌کنم رسانه‌های مثل شما که به‌هرحال مستقل کار می‌کنید، اینها را باید بازخورد بدهید و اعتمادسازی بکنید. مؤسسات خیریه هم باید شفاف عمل کنند؛ گزارش به مردم بدهند و علمی عمل بکنند. یک گوسفندی که به خیریه‌ای داده می‌شود، ما به آنهایی که می‌شناسیم، می‌گوییم که کجا ذبح شد، به دست چه کسی داده شد و هزینه‌اش چقدر شده است. باید شفاف باشد تا اعتماد ایجاد شود.

ضعف‌هایی وجود دارد که خیلی از سازمان‌های مردم‌نهاد باید با آموزش برطرف کنند. خیلی از مؤسسات ما هنوز به آن بلوغ سازمان مردم‌نهادی نرسیده است؛ مثل یک شرکت خصوصی اداره می‌شود که منافعش به مؤسسین آن نمی‌رسد، بلکه برای جامعه هدف است. باید اصول شرکت‌داری و حاکمیت شرکتی در آن رعایت بشود.

 

این موضوعی که گفتید یاد این اتفاقات اخیر در همین سیل سیستان و بلوچستان افتادم که در شبکه‌های اجتماعی خیلی مورد انتقاد مردم بود. اینکه دارم می‌گویم برای خود من خیلی دردناک است، ولی این کسرشأن مؤسسات خیریه هم است که یک‌جورایی کار خیریه به امری بلاگری و به یک امر شو تبدیل شده است؛ یعنی من می‌خواهم بگویم که در همین سیل سیستان و بلوچستان ما خیلی از آدم‌ها را دیدیم که آنجا رفتند کاور هلال‌احمر پوشیدند، بیشتر از اینکه کمک کنند، اختلال در منطقه ایجاد کردند.

قبل از شما دکتر واعظ مهدوی از موسسه حاصل اینجا بودند که در مورد مافیای دارو صحبت می‌کردیم؛ ایشان دیروز از چابهار برگشته بودند، می‌گفتند گروه‌های مردی هرچه می‌آمدند کمک‌ها را به همان روستاهای اول استان می‌دادند، با توجه به وسعت این استان، کمک‌ها به روستاهای آخر نمی‌رسید، همین مسأله هم یک بی‌نظمی و عدم عدالتی را در پخش ایجاد می‌کرد و هم ممکن بود باعث هرج‌ومرج شود. آیا شبکه ملی این موضوعات را فکری کرده است؟ یا اصلاً از محدوده وظایف شما خارج است؟

یکی از اصلی‌ترین خطوط قرمز ما در امور خیریه، پنهان کردن تصویر فرد آسیب‌دیده است؛ اما متاسفانه به یکی از شیوه‌های بلاگرهای فضای مجازی تبدیل شده است

دولت یک بار برای حل مشکل سیل سیستان و بلوچستان وارد عمل شود تا مردم هر سال درگیر آن نباشد

این مسأله دو وجه دارد: یک وجه این است که در بحث آموزش سازمان‌های مردم‌نهاد گفتم. ما در شبکه ملی هم این ضعف‌ها را داریم که علی‌رغم همه مشکلاتی که وجود دارد، به‌تازگی تلاش می‌کنیم تا مثل یک سازمان و یک دبیرخانه قوی عمل بکنیم. بر ما هم نقد وارد است؛ اما یک سرّی در اینجا وجود دارد و آن اینکه یکی از موضوعات مهم برای ما دیده نشدن چهره کسی است که به او کمک می‌شود؛ یعنی این جزو خط قرمز است. وقتی خانه مردم برای کمک کردن می‌روید، نباید دوربین را دست‌تان بگیرید. متأسفانه از این کارها دیده‌ایم. اینها جزو خطوط قرمز است؛ زیرا به آن جامعه هدف آسیب می‌زند.

اینکه چندتا موسسه خیریه در این موضوع ورود پیدا کردند، باید بگویم که اولاً ما در شبکه ملی نگاه‌مان است که برای این نوع حوادث باید با سازمان‌های حاکمیتی مثل هلال‌احمر هماهنگ باشیم. در هر سیل، اول بلدوزر لازم است. البته این گیله و دغدغه‌ای مردم را هم باید بگویم که چند بار است آنجا در دشتیاری سیستان و بلوچستان سیل می‌آید و کل موضوع دشتیاری این است که دولت باید آنجا هزینه کند و کانال بزند تا هم به کشاورزی برسد و هم سد درست بکند که این آب‌های سطحی را منتقل کند. این‌که هر سال سیل می‌آید و هر سال هم مردم کمک کنند، این چه‌کاری است؟ از اول باید به آن توجه بشود.

اما سوء مدیریت باعث تداوم این مشکلات شده است. اگر آنجا جمعیت قابل‌توجهی رأی می‌دادند و یک تعداد می‌توانستند از آنجا رأی جمع کنند، شاید این کار زودتر اتفاق می‌افتاد؛ ولی چون دیدند که موضوع جذابی برای رأی نیست، رها کرده‌اند. این نقد حاکمیت است که یکجایی چند بار باید سیل بیاید و چقدر شما باید هزینه اجتماعی بدهید، تا آن را درست کنید. می‌توانید برای یک‌بار هزار دو هزار میلیارد هزینه کنید و آن را بسازید تا هم کشاورزی آن منطقه از آن بهره‌مند شوند و هم این منطقه قابل این را دارد که از این تهدید به یک فرصت تبدیل بشود. این یک بحث حاکمیتی که محفوظ است.

اما اینهایی که با درد مردم می‌آیند برای خودشان پیرو (فالوور) ایجاد می‌کنند و می‌خواهند که روی درد مردم سوار بشوند، این از ضعف‌ها و آسیب‌هایی است که وجود دارد. ما در شبکه ملی نگاه‌مان این است -دو سه تا از انجوها هم همکاری کردند- که چه در سیل و چه در زلزله بین مجموعه ما و مجموعه حاکمیتی باید وجود داشته باشد و نبود این تعامل یکی از ضعف‌ها است که باید حل شود. وقتی یک اتفاقی می‌افتد، باید تقسیم کار صورت گیرد؛ ما هلیکوپتر و بلدوزر نداریم. این تقسیم جایش در شورای توسعه ملی است. باید بگوییم یک امکانات عظیمی اینجا وجود دارد، بیاییم آنجا باهم هماهنگ بشویم، مثلاً به شبکه ملی مؤسسات خیریه بگوییم شما که 220 عضو دارید و در سیستان و بلوچستان هم هستید، موضوع مشاوره، کاهش درد، توزیع ارزاق، موضوع آب برای شما، اما مسائل زیرساختی با ارتش و موضوعات بسته‌های دارویی با هلال‌احمر.

در این صورت می‌تواند یک تقسیم کار انجام شود. اتفاقاً این مسأله می‌تواند از همان بعد تعامل حاکمیتی انجام بشود. من این اتفاقاتی که در آنجا افتاده است را تأیید نمی‌کنم؛ زیرا موضوع خیر را تبدیل به یک موضوع پیش‌پاافتاده می‌کند. این درست نیست که برای جذب مخاطب، روی درد مردم سوار بشویم؛ این از کارهای غیرانسانی است.

 

چشم‌اندازتان برای مؤسسات خیریه در آینده ایران چیست؟

یک درصد آدم‌های هر جامعه در کار خیریه و بحث‌های مدیریتی و هیئت‌مدیره آن فعال است و این یک درصد طلایی است. در همه جای دنیا شما وقتی سر چهارراه از این موضوعات و مشکلات به مردم بگویید، یک نفر شیشه‌اش را بالا می‌کشد، یک نفر سعی می‌کند فرار کند، یک‌نفری هم که یک آسیبی دارد، می‌گوید: به من چه؟ حکومت است، فلان است. در این میان، یک درصد طلایی است که نمی‌گویند به من چه. کرونا به ما یاد که «به من چه» مرده است. کرونا به ما یاد داد که اگر تو مراعات نکنی و هوای دیگران را نداشته باشی، تو هم نمی‌توانی تفریح کنی، تو هم نمی‌توانی هواپیما سوار شوی، تو هم نمی‌توانی بچه‌ات به مدرسه برود. بنابراین، خواه یا ناخواه یک ضرورتی که مؤسسات خیریه و سازمان‌های مردم‌نهاد برای زیست بهتر خودشان احساس می‌کنند این است که من برای اینکه بچه‌ام در جامعه سالم زندگی کند، مجبورم فعالیت‌های داوطلبانه انجام بدهم. بنابراین، من وضعیت را رو به توسعه می‌بینم؛ چون‌که فرهنگ مردم توسعه پیدا می‌کند، آگاهی‌شان بالاتر می‌رود و اصلاً کار اجتماعی یک ضرورت است.

من در یکی از کشورهای اروپایی برای یک برنامه‌ای رفته بودم، جالب بود که مدارس در روز کلیسا -یکشنبه- باید می‌رفتند نظافت کلیساها را انجام می‌دادند. مسئولیت یک‌بخشی از کارواشی را به عهده می‌گرفتند، رایگان می‌شستند و پولش را می‌آوردند به مهاجرین می‌دادند. اینها از کودکی کارهای خیریه را یاد می‌گرفتند. ما اینقدر فردی شدیم و کار جمعی نمی‌کنیم که نمی‌توانیم این امور را درک کنیم؛ در حالی که اینها همه کارکردهای روان‌شناسی و اجتماعی دارد. قطعاً کشور باید به آن سمت برود و من آینده خوبی را در نظر می‌گیرم، به‌شرط اینکه باهم باشیم و برای ایران همه باهم کنار هم کار کنیم.

 

اگر موضوعی که فکر می‌کنیم حتماً قابل بحث است، برای ما بگویید.

نه، خیلی ممنونم. باهم مهربان باشیم؛ مردم، مؤسسات خیریه، نگاه‌ها و سلایق مختلف. مثل رنگ لباس‌های که هرکسی دوست دارد، همدیگر را بپذیریم. یک مقداری فضا را باز کنیم و بگذاریم همه خدمت بکنند تا مشکلات کم بشود. از همه مهم‌تر این‌که حاکمیت با رفتارهای خیلی ساده این اعتماد را برگرداند. من نمونه آخرش را می‌گویم؛ اگر رئیس صداوسیما یک اتفاقی که در زیرمجموعه‌اش می‌افتد بیاید عذرخواهی کند، اعتبار و علاقه مردم به او ده برابر می‌شود. اگر وزیر کار در روز جهانی معلولین اشتباهی می‌کند و یک‌حرفی می‌زند، اگر بعدش بیاید عذرخواهی بکند، علاقه من ایرانی نسبت به این مسئول هم که اینقدر فهم و شعور دارد، ده برابر می‌شود. همه‌مان باید یاد بگیریم که اگر اشتباهی می‌کنیم، معذرت‌خواهی کنیم و یاد بگیریم که ما دائم برای این مردم کار می‌کنیم؛ برای همه این مردم، نه یک‌بخشی از مردم که نگاه‌شان از نظر ایدئولوژیک و فرهنگی به ما نزدیک‌تر است.

ما وقتی مسئول هستیم، حتی نسبت به کسانی که ممکن است با نگاه دینی ما هم نسازد و نگاه سلیقه‌ای ما به‌هم نخورد، باید به همه‌شان خدمت بکنیم و درها را به‌روی‌شان باز کنیم، بگذاریم ایران برای همه ایرانی‌ها باشد. حالا اگر ما را به این جناح سیاسی وصل نکنند. مردم این کشور، کشورشان را دوست دارند، حاکمان و مسئولینی که خوب خدمت می‌کنند را دوست دارند. کمک کنیم که ایران ساخته بشود، توسعه پیدا بکند و جایگاهش این نباشد. واقعاً این کشوری که پر از منابع و پر از امکانات است، شایسته‌اش این چیزی که می‌بینیم نیست. انشاءالله با کمک هم ایران آباد و توسعه‌یافته‌ای داشته باشیم و این توسعه جز از مسیر مردم و سازمان‌های مردم‌نهاد نمی‌گذرد.

 

ما هم از طرف خودمان و جماران به شما قول می‌دهیم در حد بضاعت‌مان هرگونه کمک در اطلاع‌رسانی باشد انجام بدهیم.

سلامت باشید. به نظرم بد نیست به صورت ماهانه یکی از مدیرعامل‌های انجوها را در حوزه‌های مختلف دعوت کنید تا هم مردم آشنا بشوند و هم این مؤسسات مطرح گردند. شما می‌توانید مشکلات و موضوعات را مطرح کنید و ما هم استقبال می‌کنیم؛ ضعف‌ها و نقاط منفی اگر است، مطرح شود که تکرار نگردند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.