پرسش مهم برای احزاب سیاسی این است که در شرایط کنونی چه باید بکنند؟ یک پاسخ میتواند این باشد: «راه رشد سیاسی غیرحکومتی».حکز
حزب یک شِبه دولت است؛ دولتی بیپست و مقام اما بسیار مؤثر در تولید قدرت اجتماعی. چه باک اگر دست حزب به دامن قدرت رسمی نرسد؛ دامان اجتماع بس دراز است. آفتاب دوام دولتها کوتاه و زمستانی است و از گرمای آن آبی برای حکمت سیاسی مردمان گرم نمیشود. در نوشتارهایی پیش از این گفتیم که فعالان سیاسی-حزبی باید نسبت به صورتبندی «تئوری سرمایه سیاسی» و «ائتلاف فکری» خودآگاهی داشته باشند و این یک عامل اساسی برای تشکیل «جامعه مدنی فکری» در ایران امروز است. این ائتلاف فکری درباره اشتراکاتی همچون توسعه، دینداری، حفاظت از محیط زیست، تفاهم فرهنگی، آزادی و عدالتگرایی شکل میگیرد. پرسش مهم برای احزاب سیاسی این است که در شرایط کنونی چه باید بکنند؟ یک پاسخ میتواند این باشد: «راه رشد سیاسی غیرحکومتی».
حزب سیاسی باید همواره، همیشه و هر روزه در صحنه باشد تا در زمانه امتناع فعالیت رسمی، راشدِ رشد روزگار شود، مسئلهپردازی کند و راهحلهای روشن حقوقی درباره امور خُرد و کلان سیاسی ارائه کند. از حقوق سیاسی تا حقوق اداری را در قالب «آکادمی مجازی حزبی» برای همگان و از طریق مؤثران فکری در فضای مجازی پوشش دهد. سرآمدان دانش حقوقی و علوم اجتماعی را به صف و سفره حزب مردمان برآورد، تسهیلگری سیاسی کند و بدینسان قدرت تولیدی در کارگاه خود را به آوردگاه فضای عمومی بیاورد. از طرحهای گوناگون درباره قانون اساسی تا برنامههای متنوع در باب سلامت و محیط زیست و کار و رفاه و صنعت و سیاست بایستی در سبد پیشنهادی حزب باشد. این طرحهای گوناگون با هدف تشکیل «سرمایه سیاسی» پایدار ارائه شود و به تکرار و تکرار آن مبادرت ورزد تا در اعماق جان جامعه و سیاست رسوخ کند. در همین حال، یک حزب سیاسی باید قهرمانان و بازیگران شناختهشدهای داشته باشد تا اگر روزی به حکومت وارد شد، برای پُستهای گوناگون نامزدهایی داشته باشد. اینگونه است که حزب سیاسی شفاف میشود، سرمایه و سازمان رأی تولید میکند و اقبال جامعه را به خود هدفمند، پایبند و پایدار میکند. گفتهام که مخاطب این نوشتارها نخبگان از احزاب و فعالان سیاسیاند، از اینرو از ادبیات رایج ژورنالیستی اندکی فاصله میگیرم. بیایید چارچوب مشهور «جان کینگدان» در سیاستگذاری عمومی را مرور کنیم که به کار مدیریت حزبی میآید. کینگدان میگوید برای آنکه یک موضوع به دستور کار عمومی تبدیل شود و برای آنکه یک هدف اجتماعی محقق شود، باید همرسی سه جریان رخ دهد تا از پنجرههای فرصت تاریخی استفاده شود. گاه، زمانه و هنگامه از آنِ شما نیست و باید هنوز و همچنان منتظر بمانید تا عقاب اقبال زمان بر دوش شما بنشیند. سه جریانی که کینگدان نام میبرد، بسیار ساده ولی هوشمندانه است و از همین رو است که در حوزههای گوناگون از سیاست صنعتی و سلامت گرفته تا سیاست داخلی و خارجی راهنمای پژوهشی شمار درخور توجهی از نویسندگان در سراسر جهان شده است. این سه جریان عبارتاند از «جریان مسئله»، «جریان سیاست (راهحل)» و «جریان سیاسی». همرسی این سه جریان است که میتواند بهمثابه «پنجره فرصت» برای هرگونه تحولی مورد بهرهبرداری قرار گیرد. «همرسی»، واژه کلیدی در دستگاه مفهومی کینگدان است و به آن معناست که اگر، و تنها اگر، این سه به هم بپیوندند تغییر رخ میدهد. اگر از یکی از این سه غفلت شود، زمینه تحول فراهم نمیشود.
نخستین جریان یعنی «جریان مسئله» از این قرار است که از طریق آن «موضوعی» به «مسئله عمومی» تبدیل میشود و در افکار عمومی بالا میآید. حزب سیاسی میتواند در مسئلهسازی اجتماعی فعال باشد. به این معنا که پروژههای مسئلهسازی ویژهای را مستقل از دولت به پیش ببرد، به غمزه مسئلهآموز صد فعال سیاسی شود و دولت و جامعه را به مسائل جدید هشیار کند. همگانیسازی برخی مسائل، ریشه شکلگیری هویت مستقل برای یک حزب سیاسی است. اما کینگدان میگوید که حکایت در اینجا ختم نمیشود، بلکه باید جریان دومی نیز به راه افتد و آن «جریان سیاست» (به مفهوم راهحل پیشنهادی) است. یعنی یک حزب سیاسی باید راههای روشنی برای حل مسائل پیشگفته فراهم کرده و در انبان پیشنهادهای خود ذخیره کرده باشد تا به گاه حادثه برگ برنده خود را رو کند. جامعه، در لحظات بحرانی، گرسنه پیشنهاد عملیاتی است؛ باید به سرعت نان را به تنور داغ سیاست بچسبانید. به زبان عامیانه فقط غُرزدن و سیاهنمایی کافی نیست. باید راهحلهای روشنی درباره موضوعات گوناگون داشته باشید و آن را در جامعه تکرار و تکرار کنید. اگر فکر میکنید قانون اساسی باید اصلاح شود، بایستی به روشنی بگویید که کدام بخش و چگونه؟ اگر پیشنهاد رفراندوم دارید باید بگویید چه پیشنهادی باید به رفراندوم گذاشته شود. اگر برای توسعه طرحی دارید باید به روشنی و به تفکیک، طرحهای اساسی توسعه را مطرح کنید.
فراموش نکنید که حزب یک دولت در سایه و یک شِبهِ دولت است. معرفی افراد برای پستهای کلیدی کشور نیز بخشی از ماجراست که برخی از آن پُستها در اینجا به گفت ناید. همه مردان و زنان حزب باید نشان داده شوند تا مردمان نشانِ یار بجویند و سرای سیاسی خویش را با رؤیای آنان بیارایند.
جریان سوم، «جریان سیاسی» است که مبارزه قدرت و منزلت و ریاست است. این، برای یک حزب سیاسی میتواند چنان معنایی داشته باشد که از ابزارهای قدرت و جو سیاسی زمانه بهرهبرداری کند تا اهداف خود را پی بگیرد. همرسی این سه جریان گاه اتفاقی و گاه مهندسیشده است. در اینجا نقش کارآفرین مسئله، کارآفرین سیاستی یا کارآفرین سیاسی، اساسی است و حزب نیز همین نقش را باید بر عهده گیرد. کارآفرینی حزبی یعنی اینکه حزب، بانی مسئلهسازی، بانی راهحلیابی یا بانی توسعه جریان قدرت باشد و مسئولیت پیشبردن آن را در جامعه بر عهده بگیرد و همچون دارکوب بر درخت عرصه عمومی بکوبد و رها نکند. هر سه این جریانها میتواند فارغ از فعالیت رسمی-دولتی شکل گیرد. نیازی نیست که حتما از طریق انتخابات باشد. البته انتخابات و رسیدن به نمایندگی مردم مهم است، اما اگر راهها بسته باشد باید به سراغ راه رشد سیاسی غیررسمی و غیرحکومتی رفت.
هر یک از عناصر چارچوب کینگدان اگرچه بهصورت مجزا بدیهی مینماید، اما غفلت از همرسیِ آنها سبب میشود تا مدیران احزاب سیاسی نتوانند پروژه عملیات اجتماعی را پی گیرند. در مدل کینگدان، «تئوری سرمایه سیاسی» در جریانهای دوگانه مسئله و راهحل پدید میآید و «ائتلاف فکری» در جریان سیاسی شکل میگیرد. خودآگاهی به این سه جریان و تبدیل آن به یک پروژه عملیاتی برای گشودن پنجره فرصتِ «راه رشد سیاسی غیرحکومتی» و تحکیم هویت سیاسی ملی ضروری است.