پایگاه خبری جماران، سجاد انتظاری: یک کارشناس مسائل بین المللی با اشاره به ایجاد شکاف عمده در جامعه اسرائیل به خاطر تصویب لایحه اصلاحات قضائی، گفت: این نگرانی وجود دارد که در صورت تصویب این لایحه قدرت دولت و شخص نتانیاهو بیش از اندازه شود و نظام سیاسی اسرائیل را به سمت نظام سیاسی بستهتر و اقتدارگراتر پیش ببرند.
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با رحمان قهرمانپور را در ادامه میخوانید:
ارزیابی شما از ریشه های درگیری داخلی میان مقامات رژیم صهیونیستی چیست؟ به نظر شما بر چه اساس این درگیریها میان مقامات رژیم صهیونیستی به وجود آمده است؟
اختلاف اصلی یا اعتراض اصلی بر سر لایحه موسوم به «اصلاحات قضایی» است. در این لایحه که یک شور آن تصویب شده، پیش بینی شده که کنیست میتواند احکام دادگاه عالی اسرائیل در مورد قوانین پایهای را نقض کند. مسأله برمیگردد به اختیاراتی که دادگاه عالی اسرائیل از دهه 1990 در مورد قوانین پایهای در اختیار گرفته و بر اساس آن میتواند مصوبات کنیست را در صورت تعارض با این قوانین پایهای نقض کند. این مسأله همیشه مورد اختلاف سیاستمداران و مخصوصا نتانیاهو با دادگاه عالی اسرائیل بوده است.
حزب لیکود و شخص نتانیاهو دادگاه عالی اسرائیل را به داشتن گرایشهای چپ و حتی بعضا حمایت از فلسطینیها متهم میکردند و این مسأله باعث اختلاف شده بود. از سوی دیگر وقتی پرونده فساد مالی نتانیاهو در دادگاه عالی اسرائیل مطرح شد، این اختلاف میان نتانیاهو و دادگاه عالی را تشدید کرد؛ و این بار که نتانیاهو با کمک احزاب دست راست توانست اکثریت کنیست را به دست بگیرد، این طرح را به کنیست برده و در شور اول تصویب کرده است. گروههای مخالف از جمله احزاب چپ، چپ میانه، ائتلاف سفید و آبی و افرادی مثل لاپید معتقدند که این حرکت نتانیاهو به معنای تضعیف اساسی قواعد دموکراتیک و نقش دادگاه عالی در اسرائیل هست.
میدانید که از چند هفته پیش اعتراضات گستردهای در اسرائیل شروع شده و حتی بخشی از نظامیان، معلمان و مردم عادی اسرائیل به این موضوع اعتراض کردهاند. وقتی سارا نیانیاهو، همسر نتانیاهو، به آرایشگاه رفته بود جلوی ماشین او را گرفتند. بنابر این، موضوع به یک شکاف عمده در جامعه اسرائیل تبدیل شده و آمریکاییها هم صراحتا اعلام کردهاند که مخالف محدود کردن دادگاه عالی اسرائیل هستند. چون در اسرائیل نظام نظارت و موازنه مثل آمریکا نیست؛ یعنی نهادهای موازنه کننده کابینه و دولت زیاد نیستند و عمدتا همین دادگاه قانون اساسی است. لذا مسأله خیلی کلیدی و مهم هست. یعنی در جاهایی مثل آمریکا و ایتالیا که دو مجلس معمولی و سنا دارند، در واقع نهادهای نظارت کننده بر دولت متعدد هستند. ولی چون در اسرائیل سازوکار نظارت همیشه به نوعی ضعیف بوده، این نگرانی وجود دارد که در صورت تصویب این لایحه قدرت دولت و شخص نتانیاهو بیش از اندازه شود و نظام سیاسی اسرائیل را به سمت نظام سیاسی بستهتر و اقتدارگراتر پیش ببرند.
به اختلافات نتانیاهو با یائیر لاپید نخست وزیر پیشین رژیم صهیونیستی اشاره داشتید. یائیر لاپید در یکی از اظهارنظرهای اخیر خودش گفته بود که «نتنیاهو در مورد آمادگی رژیم صهیونیستی برای حمله به ایران دروغ میگوید». یعنی نتانیاهو را صریحا دروغگو خطاب کرده و از سوی دیگر قضیه اعتصاب خلبانان اف15 رژیم صهیونیستی مطرح شد که حاضر به انتقال نتانیاهو و همسرش به ایتالیا نشدند. بروز این اختلافات میان مقامات داخلی رژیم صهیونیستی چه تأثیری در قدرت منطقهای و بینالمللی این رژیم دارد؟
طبیعتا در هر جایی که اختلافات داخلی تشدید شود، قدرت مانور آن بازیگر در سیاست خارجی کمتر میشود. اما اختلاف در مورد ایران مسأله جدیدی نیست و در زمان خود یائیر لاپید هم این اختلاف هم بین احزاب سیاسی و هم بین ارتش و موساد وجود داشت و هنوز هم وجود دارد. یعنی با آمدن نتانیاهو اختلاف نظرها از بین نرفته، کما اینکه در خیلی از کشورها این اختلاف دیدگاه وجود دارد. ولی به صورت طبیعی این اعتراضات و مخصوصا تصویب این بسته پیشنهادی ضربه اساسی به حاکمیت قانون در اسرائیل خواهد بود و در واقع نظام سیاسی اسرائیل را به سمت یک نظام غیردموکراتیکتر هدایت خواهد کرد.
طبیعتا در آن صورت، روابط اسرائیل و آمریکا تحت الشعاع این مسأله قرار خواهد گرفت. چون لابی طرفدار اسرائیل در آمریکا همواره بر این مسأله پافشاری میکند که اسرائیل تنها نظام دموکراتیک در خاورمیانه است و آمریکا برای حمایت از دموکراسیها باید از اسرائیل حمایت کند. آقای بلینکن هم در سفری که به اسرائیل داشت صراحتا اعلام کرد که یکی از پایههای روابط ویژه میان آمریکا و اسرائیل، پایبندی اسرائیل به حاکمیت قانون است.
لذا این مسأله بسیار مهم است و البته این را هم باید در نظر داشته باشید که عموما کشورهای اقتدارگرا در سیاست خارجی میتوانند سریعتر تصمیم بگیرند. بنابر این، درست است که اختلاف فعلی به نوعی باعث تضعیف سیاست خارجی اسرائیل شده، ولی در صورتی که لایحه یاد شده تصویب و اختیارات نتانیاهو بیشتر شود، میتوانیم بگوییم که مخالفتی در برابر اراده نتانیاهو برای اعمال قدرت وجود نخواهد داشت و آن وقت ممکن است شرایط متفاوت باشد.
بعضی از کارشناسان با استناد به هشداری که رئیس رژیم صهیونیستی داده روی این نکته مانور می دهند که رژیم صهیونیستی 80 سالگی خودش را نخواهد دید؛ یعنی حداکثر تا پنج سال آینده این اختلافات داخلی منجر به فروپاشی رژیم صهیونیستی خواهد شد. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
به هر حال دیدگاهها مختلف است. فکر نمی کنم این تحلیلها با واقعیت موجود سازگار باشد.
یک نکته دیگر این است که قبل از توافق میان ایران و عربستان سعودی، اسرائیل از اختلاف میان این دو کشور سوء استفاده میکرد. حالا که این دو کشور به توافق رسیدهاند، آیا میتوان این طور ارزیابی کرد که نزدیک شدن عربستان به ایران باعث فاصله گرفتن آنها از اسرائیل و در نهایت از دست رفتن یکی از متحدین منطقهای رژیم صهیونیستی خواهد شد؟
اولا فعلا عربستان متحد منطقهای آنها نیست؛ مسأله اسرائیل این است که روابط با عربستان را عادی سازی کند. به نظر من جواب منفی است. یعنی نزدیکی عربستان به ایران الزاما باعث کنار گذاشتن پروژه عادی سازی روابط با اسرائیل نخواهد شد. اتفاقی که خواهد افتاد این است که عربستان قیمت معامله با اسرائیل را افزایش خواهد داد. همان طوری که وال استریت ژورنال هم اعلام کرده، عربستان در ازای عادی سازی روابط با اسرائیل خواهان به رسمیت شناخته شدن برنامه هستهای خودش و کاهش موانع صادرات تسلیحات به عربستان شده است. بنابر این موضوع فعلا در دستور کار هر دو طرف هست و باید ببینیم که این روند به چه سمتی میرود.
از طرفی دیگر آینده روابط ایران و عربستان هم مهم است. فعلا آن چیزی که اتفاق افتاده یک اقدام اولیه برای احیاء روابط است و باید ببینیم که در ادامه دو طرف تا چه حد میتوانند اختلافات خودشان را حل کنند و با هم دیگر میتوانند به اشتراک نظر برسند. یعنی نحوه اجرای این توافق و میزان نزدیکی ایران و عربستان در آینده هم نقش مهمی در تنظیم و تعیین نوع رابطه عربستان با اسرائیل خواهد داشت.
نکته دیگر در خصوص توافق ایران و عربستان، تأثیر این توافق بر رابطه عربستان و آمریکا است. از نظر شما این توافق چه تأثیری در رابطه آنها خواهد داشت؟ از سوی دیگر با توجه به همپیمانی عربستان با آمریکا، توافق ایران با عربستان چه تأثیری بر ادامه مذاکرات هستهای ایران با آمریکا و رسیدن به توافق خواهد داشت؟
روابط آمریکا با عربستان از 11 سپتامبر همیشه دچار چالش بوده و با قتل خاشقچی این تنش به اوج خودش رسید. اما بعد از جنگ اوکراین به دلیل نیازی که آمریکا به نفت عربستان داشت، سعی کرد که روابط دوباره ترمیم شود.
بنابر این، آمریکا در سیاست خودش به دنبال ترمیم روابط با عربستان هست. از طرف دیگر در طرف عربستانی مسأله این است که آقای بن سلمان میخواهد نشان بدهد که یک سیاست مستقلتر از آمریکا را دارد پیش میبرد؛ و این برای موقعیت داخلی او خیلی اهمیت دارد. بنابر این، میبینیم علاوه بر ایران با ترکیه، هند، چین و سایر کشورها دارد روابط عربستان را گسترش میدهد؛ و پیامش این است که عربستان دیگر تحت چتر آمریکا نیست و میتواند مستقل تصمیم بگیرد. نزدیکی به ایران هم به این مسأله برای عربستان کمک میکند. یعنی بن سلمان میتواند نشان بدهد که در مورد ایران هم مستقل عمل کرده است.
در مورد مسأله خلیج فارس، آمریکا از این مسأله استقبال میکند. برای اینکه از دوران 11 سپتامبر یا از دهه 1980 به این طرف، اختلاف میان ایران و عربستان و تنش در خلیج فارس یکی از عوامل اصلی حضور نظامی آمریکا بوده و هرچه این تنش کمتر شود نیاز به حضور نظامی آمریکا کمتر میشود و این چیزی است که دولتهای آمریکا از دوران اوباما تا الآن دنبال آن بودهاند. یعنی به نوعی دنبال این هستند که حضور نظامی خودشان در خاورمیانه را کمتر کنند و به سمت مهار چین بروند.
بازیگری چین در رابطه میان عربستان چقدر مهار این کشور توسط آمریکا را به چالش کشیده است؟ از سوی دیگر چقدر معادلات آمریکا در خلیج فارس را با مشکل مواجه کرده است؟
این هم بستگی به روند آینده تحولات آینده میان ایران و عربستان و خود چین دارد. به نوعی میشود گفت که چین با این اقدام خودش ریسک کرده ولی ریسک معقولی است. باید منتظر باشیم و ببینیم آیا چین از پس این پروژه بزرگی که در خاورمیانه شروع کرده بر میآید؟ یعنی نحوه پیشبرد این توافق و جلوگیری از تنش مجدد بین ایران و عربستان خیلی مسأله مهمی است و طبیعتا دنیا منتظر است ببیند که آیا چین در این اقدامی که آغاز کرده میتواند موفق شود؟ اگر موفق شود قاعدتا سراغ پروژههای دیگر در خاورمیانه میرود و اگر موفق نشود طبیعتا کار برای او خیلی دشوارتر خواهد بود.
من خیلی خوشبین نیستم و از سوی دیگر خیلی بدبین هم نیستم. به هر حال چینیها حتما با حساب و کتاب به خاورمیانه آمدهاند و میدانند که خاورمیانه منطقه بسیار پیچیده و پر از تنش و اختلاف هست. حتما باید ببینیم آیا برنامهای دارند؟ و آیا این برنامه در عمل موفق خواهد شد که چهره خاورمیانه را عوض کند و یا تنشها را کمتر کند؟ به هر حال چیزی که باعث شد آمریکاییها به نوعی حضور خودشان در منطقه را کاهش بدهند همین تنشهای مستمر، اختلافات و شکافهایی بود که در خاورمیانه وجود داشت. این تنشها و شکافها از بین نرفتهاند و طبیعتا چین هم با حساب و کتاب وارد این منطقه شده است. باید ببینیم علیرغم ناکامی نسبی رویکرد آمریکایی، آیا چین میتواند با استفاده از برگ برنده اقتصاد و تجارت، این بار راه حل جدیدی برای تنشهای قدیمی منطقه پیدا کند؟
پس کنشگری چین در میانجیگری میان ایران وعربستان را بیش از اینکه به رابطه ایران و چین مربوط بدانید به برنامه چین برای خاورمیانه مربوط میدانید؟
بله.
این کنشگری چین تا کجا ادامه پیدا میکند؟
بستگی به خودشان دارد و ما نمیدانیم. باید ببینیم که آیا در این پروژهای که شروع کردهاند موفق خواهند شد؟ اگر موفق شوند، به نظر من سراغ موضوعات دیگر مثل مسأله فلسطین، یمن، گسترش روابط با ترکیه و جاهای دیگر میروند. ولی اگر موفق نشوند قاعدتا سعی میکنند که در همین حد محدود بمانند.