آیتالله محمدهادی یوسفی غروی در چهارمین نشست از سلسله نشستهای چراغی دیگر در شب عاشورا تاکید کرد: احدی از علمای ما قائل به این نیست که شهادت امام حسین واجب تکلیفی بر آن حضرت باشد، بلکه صرفاً خبر از آینده است و خبر غیر از حکم است. پیامبر هیچگاه حکم به شهادت امام حسین نداده است. پیامبر با این احادیث به ما میفهماند که طرفدار قتل حسین نبوده بلکه عزادار قتل حسین است.
به گزارش جماران از روابط عمومی خانه اندیشمندان علوم انسانی، آیتالله محمدهادی یوسفی غروی در شب عاشورا طی سخنانی با موضوع شناخت تحلیلی از حرکت امام حسین علیه السلام گفت: یکی از مواردی که پیامبر اسلام (ص) از آینده خبر داده، موضوع کربلا است. علامه امینی صاحب کتاب الغدیر، نسبت به جمعآوری احادیث پیامبر در خصوص امام حسین اقدام نموده است که در آن احادیثی از پیامبر در مورد حادثه کربلا است.
استاد تاریخ اسلام با بیان اینکه وجود احادیث از زمان پیامبر در مورد کربلا ریشه در سنت نبوی دارد، ادامه داد: اطلاعات پیامبر اکرم از آینده، اطلاعات ویژهای است و فقط کسی این اطلاعات را در اختیار دارد که با وحی و حضرت جبرئیل ارتباط داشته باشد.
این پژوهشگر دینی به مسئله حضرت آدم و رانده شدن ایشان از بهشت اشاره کرد و گفت: آمده است که حضرت آدم از جانب خداوند کلماتی را دریافت کرد که به واسطه آن کلمات توبهاش مورد قبول واقع شد. این مسئله در احادیث شیعه و سنی نفل شده که کلماتی که حضرت آدم از خدا دریافت کرد، اسامی پنج تن آل عبا بود یعنی یا حمید و بحق محمد، یاعالی و بحق علی، یا فاطر و بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن و یا قدیم احسان بحق الحسین است که حضرت آدم وقتی نام حضرت حسین (ع) را شنید به جبرئیل میگوید که او چه خصوصیتی دارد که به محض شنیدن نامش، اشکهایم جاری شد. جبرئیل به او میگوید این فرزند تو و فرزند آخرین پیامبر است. مصیبتی بر او جاری خواهد شد که تمام مصیبتها در برابر آن ناچیز است و گوشهای از مصیبت را برای او میخواند.
یوسفی غروی در مورد چگونگی شروع حرکت امام حسین (ع) اظهار کرد: معاویه برخلاف صلحنامه با امام حسن (ع) که قرار بود معاویه برای پس از خودش جانشین انتخاب نکند، مقدمه چینی برای ولیعهدی پسرش انجام داد. او در سفر به مدینه، صحابه پیامبر که همچنان در قید حیات بودند را به همراه سایر مسلمین در مسجد جمع و موضوع ولایت عهدی یزید را مطرح کرد. امام حسین و عدهای از صحابه به مخالفت پرداخته و اعلام کردند که یزید لیاقت جانشینی پیامبر را ندارد و مشهور به فسق و فجور است. پس از آن معاویه به مکه رفت و در آنجا به شرطهها گفت من اینها را در مسجد الحرام جمع و خطبه را میخوانم. هر کس خواست صحبت کند سرش زودتر از کلامش باید زده شود. امام حسین، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عباس پسر عموی پیامبر جز آن افراد بودند و وقتی در آن مجلس متوجه برنامه معاویه شدند، دیگر اقدام به اعتراض و اظهار مخالفت نکردند.
وی به شرایط اجتماعی و سیاسی خلافت در دوران یزید اشاره کرد و گفت: یزید پس از جانشینی پدرش، نامهای به ولید بن عتبه بن ابی سفیان، والی مدینه و مکه نوشت و از او خواست که از این چهار نفر برای او بیعت بگیرند و اگر از انجام آن خودداری ورزیدند، سر آنها را بزند و برای یزید ارسال کنند. از این رو والی مدینه امام حسین را فراخواند و نامه یزید را به او داد. امام حسین گفت شما بیعت علنی مرا میخواهی و فایده ای ندارد در خفا بیعت کنیم. از این رو به من وقت بده تا فردا صبح ببینیم باید چه کنیم. پس از آن از مدینه به مکه که حریم امن الهی پناه بود و در مدتی که در آنجا بود در امان بود تا زمانی که موسم حج شد و مسئول حرمین شریفین از طرف یزید به حکومت به کوتاهی در برابر امام حسین متهم شد؛ لذا او را برکنار و جای او عمرو بن سعید بن عاص از بنی امیه را به جای او برای مدیریت حرمین شریفین ونیز گرفتن بیعت از امام حسین مامور کرد. والی جدید نیز سی تن از شیاطین بنی امیه را مامور که در موسم حج لباس احرام پوشیده و زیر آن شمشیر نگه دارند تا امام حسین را بکشند. لذا امام حسین مناسب ندید در همان مکه بماند. پس از آنکه از او پرسیدند که چرا میخواهی از مکه خارج شوی گفت پدرم از پیامبر اسلام نقل میکرد که شخصی در اینجا که مدعی فرماندهی خواهد بود، کاری خواهد کرد که در کنار خانه خدا خون من ریخته و حرمت خانه خدا ریخته خواهد شد، از این رو من نمیخواهم که به وسیله خون من حرمت خانه خدا ریخته شود لذا از مکه خارج و به سمت کوفه حرکت کرد و این سفر نیز همانند خروج از مکه خودخواسته نبود.
این استاد تاریخ اسلام در پاسخ به این پرسش که با توجه به اینکه پیامبر اکرم در احادیثی خبر از بروز حادثه کربلا داده بود آیا امام حسین آگاهانه به سمت کشته شدن حرکت کرد تا قیام او آثار سیاسی اجتماعی داشته باشد یا اینکه این امر تکلیفی بوده که خدا برایشان تکلیف کرده است، اظهار کرد: خیر؛ احدی از علمای ما قائل به این نیست که شهادت امام حسین واجب تکلیفی بر آن حضرت باشد، بلکه صرفاً خبر از آینده است و خبر غیر از حکم است. پیامبر هیچگاه حکم به شهادت امام حسین نداده است. پیامبر با این احادیث به ما میفهماند که طرفدار قتل حسین نبوده بلکه عزادار قتل حسین است.
یوسفی غروی در مورد اینکه آیا امام حسین اقدام به براندازی حکومت یزید کرده است یا برای اینکه با وی بیعت نکند از مکه خارج شده است، یادآور شد: شروع حرکت در اثر امتناع از بیعت با او بوده و کسی نمیتواند این مسئله را کتمان کند. حرکت امام از مدینه به مکه در اثر امتناع از بیعت بوده و وقتی در مکه بود از او برای خلافت در کوفه دعوت کردند و از این رو حضرت، مسلم بن عقیل را برای راستی آزمایی به کوفه می فرستد و او در نامه ای به امام می گوید که 18 هزار نفر برای امامت تو با من بیعت کردهاند.
وی ادامه داد: از اینجا امام حسین (ع) که دید ناصر و یاری کننده موجود شده از مکه به سوی کوفه رفت. او با خبر شد که حاکم اموی یمن، کاروان هدایا با بخشی از بیت المال یمن را برای یزید بن معاویه فرستادهاند و چون به طور تصادفی با آن کاروان برخورد کرده بود دستور داد تا کاروان مصادره شود. برخی این اقدام امام حسین (ع) را در اشتباهی نادرست، راهزنی تعبیر کردن که باید به آنها گفت چون امام حسین حکومت یزید را مشروع نمیدانسته، لذا مالیاتی که به سمت او میرفته بنا به منطقی خلاف شرع بوده است.
یوسفی غروی در پاسخ به این پرسش که آیا حادثه کربلا سرباز کردن دعوای قدیمی و قبل از بعثت پیامبر میان قبیلههای بنی هاشم و بنی امیه بوده است، گفت: مایه اصلی کتاب مرحوم دکتر سید جعفر شریعتی نقش نظام قبیله ای در حادثه کربلا است و قبل از ایشان نیز تعدادی از اهل سنت به این موضوع پرداختهاند. اما در اینجا یک خطای بزرگی انجام میگیرد و آن این است که دکتر صبحی صالح بیروتی که از اساتید دانشگاه بیروت محسوب می شود، در دهه اول عاشورا در این شهر مجالس عزاداری میرفته و به عنوان استاد دانشگاه سخنرانی و سعی می کرده قضیه امام حسین را در مسئله قبیله بنی امیه و بنی هاشم خلاصه کند که این کوچک کردن نهضت امام حسین است.