پایگاه خبری جماران: عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به اینکه نوع دوستان ایشان که با جناب آقای دعایی در مدرسه معصومیه(ع) کرمان بودند از آقای دعایی به عنوان یک طلبه جوان، سلحشور، انقلابی، پر تحرک، نترس و مؤثر یاد می کردند، گفت: آقای دعایی به تنهایی یک نهاد و یک رسانه عظیم بود. اینکه از نجف صبح زود نماز بخواند و با مینی بوس به بغداد برود و برنامه اجرا کند، برنامه ای که شب قبل وقتی طلبه ها خوابیده اند و ایشان بحث و درسش را مرور کرده، دریافت اخبار از ایران و رسانه ها، دریافت اخبار از اتحادیه دانشجویان مسلمان ایرانی مقیم اروپا، ارتباط برقرار کردن با کانون های خبری، تدوین اینها و بعد اجرا کردن، یکی از کارهای آقای دعایی است. مأموریت های دیگری که امام به ایشان دادند و مسافرت هایی که به جاهای مختلف رفتند، نشان می دهد که آقای دعایی یک عاشق بی قرار برای نهضت امام بودند.
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با حجت الاسلام و المسلمین مجید انصاری در آستانه چهلمین روز درگذشت مرحوم سید محمود دعایی را در ادامه می خوانید:
به عنوان مقدمه از نحوه آشنایی با مرحوم دعایی برای ما بگویید. این آشنایی کجا و چه طور شکل گرفت؟
ابتدا باید ضایعه فقدان یکی از بهترین یاران امام و خالص ترین آنها، مرحوم آقای دعایی را مجددا تسلیت عرض کنم و از این ضایعه بزرگ جبران ناپذیر ابراز تأسف کنم. به خانواده صبور و سربلند با عزت ایشان به ویژه همسر گرامیشان، تسلیت ویژه دارم؛ و امیدوارم خداوند به آنها در قبال این مصیبت و صبری که از خود نشان می دهند، پاداش صابرین را عنایت کند. گرچه در طول زندگی با آقای دعایی هم صبوری های زیادی داشته اند و شریک مبارزات، سختی ها و مصیبت های ایشان بوده اند.
آشنایی و به تعبیر دیگر همکاری بنده با آقای دعایی بعد از انقلاب و در واقع از دوره اول مجلس شروع شد. اما آشنایی با نام و آوازه و نقش مبارزاتی ایشان به دوران نوجوانی من بر می گردد. من سال 1346 در 13 سالگی به دنبال برادر بزرگوارم جناب آقای محمدعلی انصاری، که قبل از من به مدرسه معصومیه(ع) کرمان رفته بودند، وارد حوزه علمیه کرمان شدم که با شرایط ویژه در عرصه سیاسی کشور به خصوص روحانیت و حوزه های علمیه مصادف بود.
امام سال 42 تبعید شده بودند و در محافلی که علاقه مندان به امام بودند همچنان صحبت حوادث 15 خرداد، شخصیت محوری، سخنرانی و تبعید امام مسأله مهم این گونه مجالس بود و طبعا در این رابطه صحبت از یاران امام و انقلابیون به میان می آمد. حوزه علمیه کرمان هم حوزه انقلابی خوبی بود و فضلای جوانی در حوزه بودند و یا خارج از حوزه در فضای عمومی روحانیت کرمان حضور داشتند که عمدتا از علاقه مندان امام و نیروهای انقلابی بودند. بنابر این طبیعی بود که در مجالس صحبت از انقلاب و یاران امام به میان بیاید.
از زمره افرادی که قبل از رفتن ما به این مدرسه در آنجا بودند و به قم هجرت کرده بودند، جناب آقای دعایی بود. فکر می کنم آقای دعایی اواخر سال 42 یا اوایل سال 43 وارد حوزه علمیه قم شده بودند و قبل از آن در مدرسه معصومیه(ع) کرمان حضور داشتند. نوع دوستان ایشان که آن زمان با جناب آقای دعایی در مدرسه بودند از آقای دعایی به عنوان یک طلبه جوان، سلحشور، انقلابی، پر تحرک، نترس و مؤثر یاد می کردند. البته در کنار اخوان حجتی کرمانی و دیگر مبارزین روحانیت کرمان که بر ایشان تقدم داشتند. بنابر این ما با نام آقای دعایی و آوازه شجاعت و انقلابی گری ایشان از طریق دوستان و هم دوره ای های ایشان در حوزه علمیه کرمان آشنا شدیم.
آقای دعایی در نجف هم محور ارتباطات، فعالیت ها، انتقال اعلامیه های امام و سایر کارهای انقلابی شده بودند و به نوعی در کانون اخبار واصله از نجف و بیت امام و انقلاب قرار داشتند و از ایشان یاد می شد. اما علاقه مندی ما و آشنایی بیشتر من و خیلی از مردم ایران و مبارزین آن دوران با آقای دعایی از زمان راه اندازی رادیو «صدای روحانیت مبارز» و البته در مقطعی با نام دیگری بود. واقعا همه را پای رادیو میخکوب می کرد و از زمان شروع این برنامه آقای دعایی در ذهنیت همه ما به نوعی سخنگوی انقلابی شده بودند که امام به عنوان رهبر تبعیدی آن در نجف بودند.
شنیدن طنین بسیار جذاب و تحلیل های عمیق و در عین حال با سراحت لهجه در افشاگری علیه رژیم شاه و مطالبی که در آن برنامه های رادیو ایشان بیان می کردند، از جهات مختلف جذاب بود. یکی نفس اینکه رژیم شاه را با صراحت نقد می کردند و جنایات آنها را می گفتند. با وجود خفقانی که در داخل برای بیان مطالب بود و امکان اطلاع رسانی نبود، به نحو احسن این رادیو به عنوان یک رسانه مؤثر در عرصه انقلاب بروز کرده بود. نکته دوم اینکه همه می دانستیم آقای دعایی از حلقه یاران امام هستند و به نوعی می شود گفت این سخن مورد تأیید امام هم تلقی می شد و موجب دلگرمی بود که بالأخره کانون بیت امام در نجف فعال است.
این آشنایی ما قبل از انقلاب بود و طبعا همه ما مشتاق بودیم که یاران امام را از نزدیک ببینیم. متأسفانه توفیق مسافرت و آرزوی دیدار امام در نجف برای ما میسر نشد. دشواری هایی بود که علی رغم عشق وافر این توفیق نصیب نشد. بعد از انقلاب هم درگیر مسائل خاص انقلاب در منطقه کرمان و شهر خودمان زرند بودیم. لذا تا سال 59 توفیق پیدا نکردیم از نزدیک آقایانی که با امام آمده اند را زیارت کنیم. آنجا شبانه روز درگیر کار کمیته و سپاه بودیم.
تا اینکه سال 59 که انتخابات مجلس بود و بنده از زرند کرمان به عنوان نماینده انتخاب شدم و در واقع آقای دعایی و خیلی از شخصیت های انقلابی دیگر را در روز افتتاحیه مجلس اول دیدم. این خاطره هیچ وقت از ذهنم نمی رود که چه شخصیت های روحانی انقلابی و چه شخصیت های دیگر از مبارزین، دانشگاهیان و اقشار دیگر آنجا بودند. طبعا ارادت ما به ایشان روزافزون شد و تا روزهای پایانی عمر ایشان این توفیق ارتباط برقرار بود و خیلی متأسف هستم که این توفیق برای همیشه سلب شد و ما این گوهر کمیاب را از دست دادیم.
از نظر شما ویژگی یاران حضرت امام، که مرحوم آقای دعایی هم جزو آنها بودند، چه بود و در واقع چه چیزی این حلقه یاران امام را از دیگران متمایز کرده بود؟
یاران و پیروان امام را باید در مقاطع مختلف مدنظر قرار داد. حضرت امام دوران قبل از مبارزه به عنوان یک استاد برجسته سطح بالا و بسیار عالم و جامع در قم مطرح بودند. طبعا آن زمان به سن و سال ما نمی خورد ولی آنچنان که از خاطرات و تاریخ شفاهی انقلاب یا تاریخ زندگی حضرت امام بر می آید، امام به دلیل ویژگی های شخصی خودشان از حیث تهذیب نفس، جذابیت بالا و نفوذ کلمه ای که داشتند و احاطه علمی که در حوزه فلسفه و عرفان عملی و نظری و فقه و اصول با بیان شیوایی که داشتند، طبعا برای بسیاری از افراد تشنه علم و اخلاق و تهذیب نفس جاذبه بالایی داشتند.
افراد زیادی از تشنگان این معارف جذب امام شدند. بسیاری شاگردانشان در حوزه فقه و اصول بعدا از مراجع تقلید یا مدرسین عالی رتبه قم شدند. همچنین در حوزه فلسفه، شاگردان امام از فیلسوفان به نام شدند. در حوزه عرفان و اخلاق می شود گفت امام شیفتگان و عاشقانی داشت که طبق خاطره گویی برخی از این عزیزان، برای درس اخلاق هفتگی امام لحظه شماری می کردند. بنابر این می شود گفت یاران علمی، تحصیلی و تهذیبی امام کسانی بودند که سنخیتی بین علاقه نفسانی و آرزوها و آمال خودشان با وجود و رفتار امام می دیدند و مجذوب امام شده بودند.
اما یاران سیاسی امام به اقتضای مبارزه ویژگی های خاصی داشتند که می طلبید و بدون داشتن چنین ویژگی هایی نمی توانستند یار امام شوند. اولین ویژگی بحث اخلاص و ایمان بالا بود و هست و ویژگی دوم شجاعت، از خود گذشتگی و فداکاری است. چون راهی را که امام شروع کرده بودند پنجه در پنجه قدرت غالب رژیم سفاک شاه انداختند و با رژیم مورد حمایت آمریکا و انگلیس در منطقه درگیر شدند و پا به میدان خطری گذاشتند که کمترین بهای آن محرومیت از مواهب زندگی عادی، ناامن شدن محیط زندگی، تحت تعقیب قرار گرفتن، زندان، شنکجه، تبعید و احیانا خطر شهادت بود. خلاصه اینکه برای همراهی با امام جز محرومیت و خطر چشم انداز دیگری نمایان نبود.
نکته دیگر اینکه حتما باید از یک اندیشه بلند اجتماعی و سیاسی، فراتر از فضای آن روز حوزه، برخوردار باشند. فضای محدود حوزه ها که صرفا درس و بحث متداول حوزه خواندن و بی خبر بودن از محیط پیرامونی، سیاست، آنچه بر سر کشور می آید، معاهدات ننگینی که رژیم شاه داشت، وابستگی هایی که داشت و مصیبت هایی که بر کشور وارد می شد، نمی توانست کسی را جذب امام کند. چون امام با تکیه بر این آگاهی ها به میدان آمده بودند و طبعا کسانی پیروان ایشان خود به خود دنبال این اطلاعات و اخبار بودند. بنابر این وسعت اطلاعات نسبت به جامعه از دیگر ویژگی ها بود.
نکته بعد «تعهد نسبت به جامعه» بود؛ تعهد نسبت به اینکه روحانیت مسئولیت دارد و نمی تواند در قبال سختی زندگی مردم، وابستگی کشور، استبداد و استعمار بی تفاوت باشد. طبعا باید از یک تعهد سیاسی و اجتماعی بالایی برخوردار باشد که او را به میدان بکشاند و احیانا وقتی به میدان وارد می شود سختی ها را تحمل کند.
در کنار ویژگی های دیگر بحث سخت کوشی، پیگیری، درس خواندن، علم و فضل بود. چون امام این ویژگی ها را داشت، خود به خود کسی که جذب امام می شد، باید شباهت هایی بین او و امام باشد. البته به این معنا نیست که همه این ویژگی ها در یاران امام به حد اعلا بوده است. به هر حال انسان ها متفاوت هستند ولی قدر مشترک همه اخلاص، فداکاری، شجاعت، دید درست نسبت به زمان و مکان و بعد هم شیفتگی نسبت به امام بود. هر کدام در این شیفتگی خالص تر بودند منشأ اثر بیشتر هم شده اند.
ویژگی های برجسته آقای دعایی را در چه چیزهایی می دانید؟
آقای دعایی ویژگی ها و خصلت های برجسته زیادی داشتند که می شود گفت بعضی از آنها منحصر به فرد است. ویژگی هایی که من برای یاران امام برشمردم، بدون اغراق همه آنها در آقای دعایی بود. یعنی از دوران نوجوانی واقعا به عنوان یک یار وفادار، شیفته و عاشق در خدمت امام و نهضت امام قرار گرفتند و از هیچ چیزی در این مسیر فروگذار نکردند. کارهایی که آقای دعایی کردند هر روز ایشان را در معرض خطرات بزرگ قرار می داد و چه بسا اگر آقای دعایی توسط ساواک دستگیر می شدند، اعدام می شد.
بعد هم که به نجف رفتند این سلحشوری و از خود گذشتگی موجب می شود آقای دعایی همیشه داوطلب سخت ترین و خطیرترین کارها در دفتر امام باشد. برای رژیم شاهی که تحمل یک عکس کوچک امام را نداشت و اگر ساواک از فردی یک عکس کوچک امام را می گرفت او را زندان و شکنجه می کردند و یا اگر رساله امام را از کسی می گرفتند حسابش با کرام الکاتبین بود تا چه رسد به اینکه یک رادیو را در عراق راه بیاندازد و بسیار نافذ عمل کند. این حکایت از همان روح فداکاری و نهایت تلاش و ایمان به راه دارد.
آقای دعایی به تنهایی یک نهاد و یک رسانه عظیم بود. اینکه از نجف صبح زود نماز بخواند و با مینی بوس به بغداد برود و برنامه اجرا کند، برنامه ای که شب قبل وقتی طلبه ها خوابیده اند و ایشان بحث و درسش را مرور کرده، دریافت اخبار از ایران و رسانه ها، دریافت اخبار از اتحادیه دانشجویان مسلمان ایرانی مقیم اروپا، ارتباط برقرار کردن با کانون های خبری، تدوین اینها و بعد اجرا کردن، یکی از کارهای آقای دعایی است.
مأموریت های دیگری که امام به ایشان دادند و مسافرت هایی که به جاهای مختلف رفتند، نشان می دهد که آقای دعایی یک عاشق بی قرار برای نهضت امام بودند و برای این رسالتشان خودشان را وقف کرده بودند و هیچ خطری هم برای ایشان مهم نبود و جانشان را بر کف گذاشته بودند.
از ویژگی های دیگر آقای دعایی «حلقه وصل» بودن است. کسی سراغ ندارد ایشان دنبال طرد باشد. ولی اگر کسی به امام توهین و یا با نهضت دشمنی می کرد، آقای دعایی یک آتشفشان خشم بود و اصلا با کسی هم تعارف نداشت. ولی همواره دنبال این بود که گروه ها و اشخاص بتوانند راحت با امام، مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی و بعدها با حاج احمد آقا و بیت امام مرتبط باشند. در این فاصله ما آقای دعایی را در قالب یک سرباز پاک باخته، مخلص، 24 ساعت آماده خدمت، فداکار، بسیار مؤثر و باهوش می بینیم.
معروف است که ایشان بر پیکر کسانی که به نوعی طرد شده بودند از مرحوم سحابی گرفته تا استاد شجریان و دیگران نماز می خواندند. از این فعالیت های اجتماعی و سلوک فردی ایشان برای ما بگویید.
از نظر من آقای دعایی تا این لحظه در این زمینه بی نظیر است. یعنی من فرد دیگری در این حوزه مثل آقای دعایی نمی شناسم. آقای دعایی به معنای واقعی کلمه دنبال این بودند که حتی القدور هیچ کس از دایره انقلاب و همراهی با مردم محروم نشود و جامعه هم از او محروم نشود. به تعبیر دیگر ایشان قائل به جذب حداکثری حداکثری و دفع حداقلی حداقلی بودند؛ و فقط اعتقاد نبود بلکه در میدان عمل همان پشت کاری که در نجف برای کارهای انقلاب داشتند، بعد از پیروزی انقلاب بخشی از رسالت خودشان را در این حوزه تعریف کرده بودند.
در شش دوره نمایندگی مجلس، مردم داوطلبانه ایشان را انتخاب کردند. در تبلیغات انتخاباتی ما ستاد می زدیم ولی آقای دعایی مطلقا ستاد نداشت و حتی به زحمت از ایشان عکسی می گرفتیم که بتوانیم در لیست 30 نفره قرار بدهیم. ایشان از موقعیت نمایندگی مجلس و نمایندگی امام و بعد رهبری در مؤسسه اطلاعات نهایت حسن استفاده را برای رفع مشکلات مردم داشت جذب رمیده ها و کشف انسان های شریفی که در حاشیه انزوا و فراموشی قرار گرفته بودند.
من در جلسه بزرگداشت ایشان در کرمان عرض کردم آقای دعایی را می شود به یک «گنجیاب» تعبیر کرد که با عواطف انسانی بالا، پشتکار، دلسوزی و نهایت خضوع و خشوع و بی تکلفی که داشتند دنبال این بودند که این گنج های فراموش شده را کشف کنند یا از زیر انبوه غبار خاک غرض ورزی ها و فراموش کاری ها بیرون بیاورند و زمینه استفاده جامعه از آنها را فراهم کنند. چه بسیار نویسندگان، هنرمندان و صاحبان اندیشه که آقای دعایی واسطه شد اینها به ایران برگردند و یا اگر در ایران هستند مشکلاتی که از رهگذر تنگ نظری های خاص در حوزه ممیزی، مجوز چاپ کتاب، تدریس در دانشگاه و شرکت در مجامع علمی و هنری فراهم شده بود.
کم نبودند این گوهرهای تابناکی که متأسفانه غرض ورزی ها یا جهالت ها آنها را دفن کرده و غبار فراموشی بر آنها نشانده بود. اصلا برای ایشان مهم نبود که برای حل مشکل هر کدام از این عزیزان دست طرف را بگیرد و گاهی خود او هم آمادگی نداشت که به فلان اداره برود ولی آقای دعایی مدارک او را بردارد و پشت در اتاق فلان مدیرکل و یا حتی مدیر جزء در نوبت بنشیند و برای توضیح بدهد و او را توجیه کند. برای او عار و کسر شأن نبود که من دعایی را جواب ندادند و البته آقای دعایی چون مخلص بود، نوعا به ایشان احترام می گذاشتند و به محض اینکه می دیدند آقای دعایی آمده درها باز می شد.
در خاطراتشان هم نوشته اند بعضی از کسانی که خارج بودند ایشان واسطه شدند و حتی وزارت اطلاعات را قانع کردند که آقای دعایی مسئولیت مسافرت و توجیه آنها را بر عهده بگیرد و آنها را راضی کند که به کشور برگردند. وزارت اطلاعات در مقطعی این اعتماد را به آقای دعایی داشت و خیلی هم برای کشور پر ثمر بود. ایشان این کارها را به اطلاع مقام معظم رهبری می رساندند و مقام معظم رهبری هم در مواردی که مطلع شدند از کار آقای دعایی حمایت کردند. حتی در برخی موارد که افراد مغرض یا کم ظرفیت کارشکنی کردند، آقای دعایی خدمت رهبری منعکس کردند و با کمک ایشان آن مسأله حل شده است.
کتاب هایی که ایشان از همین رهگذر پیگیری کردند و چاپ شده الآن گنجینه بی نظیری برای کشور است که اگر آقای دعایی نبود اینها برای همیشه از دسترس تاریخ ایران خارج شده بود. آقای دعایی چنان سلوکی کرده بود که هر وقت آقای باستانی پاریزی را برای نوشته ای دعوت می کرد، ایشان با طیب خاطر می آمد. همچنین در انجمن توسعه کرمان اگر کسانی دعوت را قبول نمی کردند آقای دعایی بازکننده قفل ها بود و با یک تماس تلفنی شخصیت های بزرگی می آمدند یا مقاله ارائه می کردند.
از ویژگی های دیگر آقای دعایی این بود که مطلقا اهل هوای نفس و خودستایی نبود. در این زمینه به گونه ای افراطی گریز و پرهیز داشت. پنجشنبه شب ها در حرم امام حلقه وصلی بود که دوستداران امام برای نماز جماعت می آمدند و بعد هم گاهی چند ساعت در خدمت حاج حسن آقا می نشستند و صحبت می کردند. من یاد ندارم جلسه ای را که آقای دعایی در صندلی های بالا بنشیند، انتهای سالن می نشست. هر چه اصرار می کردند که جا هست می گفت من اینجا راحت تر هستم و با این «کاکو» داریم صفا می کنیم؛ فردی که کنارش نشسته بود و یا راننده ای بود که ایشان را همراهی می کرد، یا پاسدار و یا مهمانی بود که آورده بودند.
آقای دعایی هیچ گاه در میدانی خودش را نمایش نمی داد و پرهیز داشت. به همین سبب خیلی گره ها به دست آقای دعایی باز شد که هنوز اصلا کسی نمی داند آقای دعایی اینها را باز کرده است. بعد از رحلت ایشان بعضی ها دارند واگویی خاطرات می کنند، حتی از مخالفین سیاسی ایشان، که گره هایی را آقای دعایی برای زندگی آنها باز کرده که هیچ کس باور نمی کند. ولی به عقیده من این مسائل آنقدر بیشمار است که شاید سال ها طول بکشد که به تدریج گفته شود.
آقای دعایی قطعا یک انسان ولایی بود و شکی در این نیست که نسبت به امام در نهایت عشق و نسبت به رهبری در نهایت احترام بود. ولی اعتقادشان بر این بود که ولایی بودن در این است که شما هر روز افراد بیشتری را در زیر چتر ولایت قرار بدهید و هر روز افرادی که بر اثر تبلیغات، ناملایمات، بی مهری ها، بدرفتاری ها، کج رفتاری ها و بدگویی ها فاصله گرفته اند را جمع کند و این کار را به نحو احسن انجام می داد و در عمل نشان داد که می شود ولایی بود و در عین حال بر جنازه بسیاری از کسانی که شاید تصور عموم این بود که اینها اصلا نسبتی با انقلاب ندارند و یا اگر داشته اند رها کرده اند و طول عمرشان نیز امدادرسانی های زیادی بر آنها داشت.
ای کاش در کشور ما 10 دعایی دیگر داشتیم؛ به این نیاز داریم. ای کاش در حوادثی که پیش آمد، به خصوص بعد از 88، ما 10، 20 نفر مثل آقای دعایی داشتیم. چه بسیار کسانی که می شد از کشور نروند و رفتند؛ و نبود کسی که به داد اینها برسد. روح ایشان از ما می خواهد چیزهایی که در ایشان بوده را لااقل در زبان ترویج کنیم. اگر کسی بریده و حتی ضد انقلاب شده، دو مدل می شود با این موضوع برخورد کرد. یکی اینکه این فرد را از دست رفته تلقی کنیم و اگر توانستیم او را حبس یا سر به نیست کنیم و فکر کنیم خدمت به دین کرده ایم و مزاحمی را برداشته ایم؛ اگر هم نتوانستیم طوری به او فشار بیاوریم که از کشور بیرون برود. این چه نگاهی به انسان ها است؟ آقای دعایی معتقد بود باید کاری کرد احدی به دلیل دلخوری نرود.
آیا بهتر این است که مشی سیاسی و اجتماعی دعایی ترویج و مبنای عمل در نهادهای فرهنگی، امنیتی، اطلاعاتی، قضایی و جاهای دیگر شود یا دید کسانی که هرکس را مزاحم تلقی می کنند به دنبال این هستند که شرّ مزاحم کم شود؛ اگر توانستند در داخل شرّ او را کم کنند و اگر نتوانستند او را به خارج دفع کنند؟ من به عنوان کسی که مطالعه کرده ام و مطلع هستم عرض می کنم، مبنای نظری و مدیریتی امام هم مثل آقای دعایی بود و اگر حرف هایی می زنند بدون توضیح مقتضیات آن زمان، حضرت امام همین مشی را داشته اند.
مواردی که از خاطرات آقای دعایی منتقل می شود نشان می دهد رهبری همین را می خواهند ولی من نمی دانم چرا عده ای این رفتار و خط مشی را بر نمی تابند و عرصه ترویج این خط مشی را هم تنگ می کنند. یعنی نمی گذارند فضای رسانه ای ما فضای جذب حداکثری باشد و فضای گزینش ما در کشور فضای حداکثری باشد. اگر تک تک نمایندگان ولی فقیه در دانشگاه ها یک دعایی بودند؛ آیا واقعا فضای کم نشاط سیاسی دانشگاه های ما این بود که امروز هست؟! البته ممکن است یک جمعی با دیدگاه بسته احساس کنند خیلی هم نشاط هست ولی واقعا نیست.
برای نسل جوان حاضر که حضرت امام(س) را مستقیماً درک نکرده اند و متأسفانه یاران امام(س) نیز رفته رفته به ایشان ملحق می شوند چه توصیه هایی برای شناخت حضرت امام(س) و ارزش های اصیل انقلاب دارید؟
من فکر می کنم ویژگی هایی که آقای دعایی داشته نیازهای مبرم امروز جامعه ما است. اینها آموزه های دین ما است و آقای دعایی هم از آموزه های دین، رفتار ائمه(ع) و در مکتب تربیت امام خمینی(س) یاد گرفتند. من آقای دعایی را یک شاگرد بااستعداد و پرورش یافته مکتب فکری، اخلاقی و سلوک رفتار اجتماعی – سیاسی امام می دانم و خود آقای دعایی هم معتقد بود هرچه دارد از امام دارد. این سلوک و رفتار را در 32 سال نمایندگی مقام معظم رهبری در مؤسسه اطلاعات پی گرفتند و جالب است علی رغم هتاکی که به ایشان می شد و این طور القا می شد که مقام معظم رهبری در رودربایستی که آقای دعایی با امام و رفیق رهبری بوده اند، ایشان را تحمل می کنند. ولی بعد معلوم شد اصلا این نیست.
پیامی که رهبری در رحلت آقای دعایی دادند و تأکیدی که به رئیس جدید مؤسسه اطلاعات آقای دکتر صالحی کردند خط مشی آقای دعایی امتداد پیدا کند، به نظر من هم بر اصحاب رسانه حجت را تمام کرده و هم بر اصحاب سیاست، ممیزی، گزینش و هر جایی که دستی بر سرنوشت زندگی مردم دارد. ما همچنان در جایگاه هایی که به حقوق اساسی مردم بر می گردد دچار یک دگم اندیشی، خود حق پنداری و سوء ظن به دیگران هستیم و خیلی ها از دین خدا اخراج می کنیم.
به هر حال من فکر نمی کنم کسی با رفتار آقای دعایی از اسلام، انقلاب، امام، رهبری و دین گریزان شده باشد ولی اگر رفتار و گفتار و کردار دیگران خیلی ها گریزان هستند. نسنجیده حرف زدن ها و چهره نادرست از دین ارائه کردن ها تقابل دو اندیشه و دو سلوک است که من فکر می کنم بیش از تکریم آقای دعایی باید دنبال ترویج این مبانی اخلاقی و رفتاری باشیم.
اشاره داشتید که چند دوره در مجلس شورای اسلامی با آقای دعایی همکار بوده اید. شما از استان کرمان و بعد هم تهران نماینده شدید و آقای دعایی هم از همان دوره اول نماینده مردم تهران در مجلس بودند. اگر در خصوص این چند دوره همکاری با آقای دعایی نکته ای باقی مانده برای ما بفرمایید.
در مجلس آقای دعایی کم صحبت بود و در تمام این شش دوره شاید تعداد نطق های قبل از دستور یا اظهار نظرهای آقای دعایی متجاوز از تعداد انگشتان دو دست نباشد. ولی در کمیسیون ها و فراکسیون ها مؤثر بود و همین حلقه وصل بودن در مجلس هم تجلی داشت. ایشان آنچنان با همکاران نماینده اقلیت های دینی گرم می گرفت و شوخی می کرد که اگر کسی نمی دانست فکر می کرد ارتباط ایشان با آنها خیلی قوی تر از مسلمانان و رفقای خودش هست. آنها هم به آقای دعایی فوق العاده احترام قائل بودند.
یکی دیگر از ویژگی های آقای دعایی که باید عرض می کردم، بذله گویی و حسن خلق بود. کمتر می شد ملاقاتی با آقای دعایی داشته باشید که حداقل یک خاطره از بذله گویی و خوشرفتاری ایشان نداشته باشید. خلاصه محفلی که آقای دعایی در آن حضور داشت محفل گرفته، عبوس و سنگینی نبود و گاهی نکات خیلی حکمت آموزی را در قالب همین نکات بیان می کرد که بسیار مؤثرتر بود تا اینکه بخواهد یک رهنمود بدهد.
آقای دعایی در چهار دوره ای که من بودم و دو دوره ای که کسب اطلاع کردم، هیچ از امکانات مجلس استفاده نکرد؛ چون حقوقی نگرفتند. ماشینی که هر دوره به نرخ کارخانه به نمایندگان می فروختند و در برخی ادوار اختلاف قیمت آن با بیرون خیلی زیاد نبود. مثلا دوره اول پیکان دادند. البته ماشین های دیگر هم بود و برای نمایندگانی که شهرستان های دوردست و صعب العبور داشتند مثل جیپ آهو می دادند. آقای دعایی همین را هم استفاده نمی کرد. چون ایشان می گفت من تهران هستم و از نقلیه مؤسسه اطلاعات استفاده می کنم. من خبر ندارم که نقلیه مؤسسه اطلاعات یک پیکان داشت و یا آنجا فقط پیکان بود ولی ما هیچ وقت آقای دعایی را بدون پیکان نمی دیدیم.
به هر حال آقای دعایی جزو کسانی بود که از ماشین، امکانات، مسکن، زمین و چیزهایی که واگذار می شد استفاده نکردند. در سفرهای خارجی که مأموریت بود همراهی می کردند و خیلی همراهی با آقای دعایی در این سفرها خوش می گذشت. ایشان در سفرهایی که مقام معظم رهبری در دوره ریاست جمهوری و بعد هم مرحوم آقای هاشمی داشتند، به توصیه ای که اوایل بنا بر ملاحظه ای که امام فرموده بودند، با بزرگان همراهی کردند.
به هر حال در چهار دوره نمایندگی ما از آقای دعایی درس های زیادی آموختیم. من واقعا این را بدون اغراق می گویم که آقای دعایی برای من یک استاد اخلاقی عملی بود. همین طور که مرور می کنم می بینم همیشه با نهایت کرامت و بزرگواری برخورد می کردند و با بنده طلبه کوچک که تقریبا 13 سال با آقای دعایی تفاوت سنی داشتیم، آنچنان کریمانه و متواضعانه برخورد می کردند انسان شرمنده می شد. لذا آقای دعایی در رفتار، گفتار، کردار، تعامل با دیگران و نوع دوستی برای من استاد اخلاق عملی بوده است.
آخرین دیداری که با مرحوم آقای دعایی داشتید کجا بود؟ اگر خاطره ای از این دیدار دارید برای ما بفرمایید.
با کمال تأسف آخرین دیدار ما به سه چهار روز قبل از رحلت ایشان بر می گردد. انجمن توسعه کرمان بعد از دو سال تعطیلی به خاطر کرونا، از همه اعضا دعوت کرده بودند. آقای دعایی هم طبق معمول در این جلسه حاضر بودند. البته ماسک داشتند و تشخیص وضعیت چهره افراد با ماسک دشوارتر می شود ولی من آقای دعایی را آنجا کمی کسل و بی حال دیدم و احساس کردم که آقای دعایی همیشگی نبود.
طبق معمول ایشان آخر نشسته بود در حالی که صندلی های جلو خالی بود. با زحمت و زور آقای مرعشی و سایر دوستان ایشان را جلو نشاندند. ولی تحمل نکرد، تا ما نشستیم و سخنرانان داشتند صحبت می کردند، دیدند آقای دعایی نیست؛ برگشته و جای خودش نشسته بود و یک نفر را انتهای جلسه نشان می کرد و می گفت فلانی با من کار دارد.
اما خاطره ماندگار آن جلسه این بود که با ابتکار خوب هیأت مدیره و مدیرعامل محترم آن مجمع قرار گذاشتند از برخی خادمان و فعالان آن مجمع تقدیر شود. هفت هشت نفری که در جاهای مختلف استاد دانشگاه، صنعتگر و کارآفرین بودند از آقایان و خانم ها نشان کرده بودند. از جمله قرار بود در آنجا از خانواده شهید سلیمانی به نام انجمن تجلیل به عمل آید. از جمله کسانی که در لیست تجلیل قرار گرفته بودند آقای دعایی بود و فکر می کنم آقای دعایی غافلگیر شد والّا اجازه چنین کاری را نمی داد.
در پایان جلسه برخی افرادی که آنجا بودند از جمله آقای باهنر و بنده را اسم بردند که روی سکو برویم و افرادی که می آیند تقدیرنامه را تقدیمشان کنیم. آقای محمدجواد حجتی کرمانی هم حضور داشتند و ایشان هم به روی سکو فراخوانده شدند؛ با زحمت هم آمدند ولی به هر حال ایشان هم حضور داشتند. اسامی خوانده شد و افراد لوح می گرفتند. وقتی نام آقای دعایی خوانده شد با تشویق های زیاد حضار روی صحنه آمدند. بر حسب نوبت لوح به دست من بود که تقدیم ایشان کنم.
من دیدم با حضور آقای حجتی کرمانی که آقای دعایی از ایشان به عنوان استاد خودشان نام می برند، از آقای حجتی خواهش کردم ایشان زحمت بکشند و آقای حجتی هم قبول کردند. وقتی آقای دعایی روی صحنه آمدند طبق ادب معهود، خم شدند و دست آقای حجتی را بوسیدند که خیلی صحنه عاطفی و برای من تداعی کننده خیلی چیزها بود. این آخرین دیدار ما بود و دیگر ایشان را زیارت نکردیم تا خبر ناگوار رحلت ایشان را شنیدیم.