پایگاه خبری جماران: حجت الاسلام حسین جلالی نماینده رفسنجان و انار که برخی از سخنانش بازتاب‌های زیادی در فضای رسانه ای داشته است، اخیرا در برنامه دستخط جمله معروف امام خمینی یعنی «میزان ر‌أی ملت است»  را زیر سوال برده و سعی کرده تفسیری دلخواه خود و همفکرانش از این جمله ارائه کند. ایشان در این برنامه میگوید: جمله‌ای از حضرت امام است که میزان رای مردم است. همه جا این را می‌نویسند. ببینید قبل و بعد این جمله چه بوده است. اول انقلاب عده‌ای ملی مذهبی‌ها گفتند تا مردم رای ندهند، چیزی قانونی نیست و امام در مقام جدال فرمودند ما می‌دانیم چطور است و این رای‌گیری را برگزار کنید. رای گیری کردند و جمهوری اسلامی 98 درصد رای آورد. امام فرمودند شما که می‌گویید میزان رای مردم است این هم رای مردم! حالا این را همه جا استفاده می‌کنیم که میزان رای مردم است. خب مردم ما رای بدهند نماز نداشته باشیم، مردم رای دادند حجاب نداشته باشیم، مردم رای می دهند اسلام نباشد. اگر مردم اینطور رای بدهند – که البته اینطور رأی نمی‌دهند – باید این را بپذیریم؟

بعد از از شنیدن این سخنان بر خودم فرض دانستم تا نکاتی را برای تبیین عرض کنم:  

افرادی که با گفتمان امام خمینی کمترین انسی داشته باشند میدانند امام تاکید مکرر و موکد دارند که میزان رای ملت است. برای اثبات این مطلب به برخی از سخنان امام بزرگوار اشاره میکنیم:

اولین باری که امام از میزان، رأی ملت است سخن گفتند، در سخنرانی خود در 25 خرداد 1358 در جمع پرسنل نیروی هوایی بود. در این سخنرانی امام (ره) میفرمایند: مجلس مؤسسان اگر اعتبار دارد برای این است که مجلس مبعوث از ملت است. خود ملت حق ندارد رأی بدهد، لکن وکیل ملت حق دارد؟! این چه غلطی است! خود من حق ندارم تصرف بکنم در مالم، وکیل من حق دارد؟! خود شما حق ندارید رأی بدهید، وکیل شما حق دارد؟! وکلا برای این حق دارند که وکیل شما هستند، و الّا چه حقی دارند؟ یک نفر چه حقی دارد برای 53 میلیون جمعیت رأی بدهد؟ پنجاه نفر - ششصد نفر چه حقی دارد برای یک ملت 53 میلیونی رأی بدهد؟ این حق برای این است که شما می خواهید رأی بدهید. رأی شماست. میزان؛ رأی ملت است. ملت یکوقت خودش رأی می دهد. یکوقت یک عده ای را تعیین می کند که آنها رأی بدهند: آن در مرتبه دوم صحیح است. و الّا مرتبه اول، حق مال خود ملت است. شما خون دادید، حقوقدانان برای شما تکلیف معین کنند؟! خودتان باید تکلیف معین کنید. شمایید، همین ملت، همین مردم محروم دانشگاه، جوانهای محروم دانشگاه، همین جوانهای محروم مدرسه فیضیه، همین جوانهای محروم در ارتش، همین جوانهای محروم در بازار، همین جوانهای محروم در کارخانه ها و در کشاورزی، اینها باید رأی بدهند. بهانه  ها را کنار بگذارید؛ از خدا بترسید؛ با ملت شوخی نکنید؛ رأی مردم را هیچ حساب نکنید؛ مردم را به حساب بیاورید.»

(صحیفه امام؛ ج 8، ص 173)

امام در جای دیگر می فرماید:

«و بحمدالله تا کنون هم با بهترین وجه این مطالب اسلامی یعنی، اساس حکومت اسلامی با بهترین وجه تحقق پیدا کرده است و ملت خودش است که سرنوشت خودش را به دست دارد. اینطور نیست که ملت ما از همه چیز بیخبر باشد و سرنوشتش را در کاخ سفید برایش طرح بکنند یا در کرملین. خود ملت است که با رأی خودش رئیس جمهور تعیین می کند. جمهوری اسلامی را رأی به آن می دهد و با رأی خودش که متمرکز است در مجلس، دولت را تعیین خواهد کرد و همه امور دست خود ملت است. امروز مثل زمان رژیم طاغوتی نیست که ملت هیچکاره باشد و همه امور دست یک نفر یا یک عده باشد. ملت همه کاره است و همه هم با رأی خود ملت است.»

صحیفه امام؛ ج 13، ص125

امام یکی از سه علت شکست رژیم پهلوی را در عدم توجه به رای مردم میداند و میفرمایند:

«با روی کار آمدن رضاخان این سه اصل اسلامی در امر حکومت پایمال شد، اول اصل لزوم عدالت در حاکم اسلامی و دوم اصل آزادی مسلمین در رأی به حاکم و تعیین سرنوشت خود و سوم اصل استقلال کشور اسلامی از دخالت اجانب و تسلط آنها بر مقدرات مسلمین. و اگر در آن روز برای احیای این سه اصل اسلامی اقدام شده بود، کار به اینجا نمی کشید.»

صحیفه امام؛ ج 5، ص 236

بیان صریحی در کلمات امام موجود است که برای همه دوستداران و پیروان ایشان فصل الخطاب است؛ امام در اهمیت رای مردم در کلام مفصل و صریحی میفرمایند:

«از اموری که لازم است امروز تذکر بدهم شاید بعد دیر بشود، قضیه انتخابات است. همان طوری که مکرر من عرض کرده ام و سایرین هم گفته اند، انتخابات در انحصار هیچ کس نیست، نه در انحصار روحانیین است، نه در انحصار احزاب است، نه در انحصار گروههاست. انتخابات مال همه مردم است. مردم سرنوشت خودشان دست خودشان است. و انتخابات برای تأثیر سرنوشت شما ملت است. از قراری که من شنیده ام در دانشگاه بعض از اشخاص رفته اند گفته اند که دخالت در انتخابات، دخالت در سیاست است و این حق مجتهدین است. تا حالا می گفتند که مجتهدین در سیاست نباید دخالت بکنند، این منافی با حق مجتهدین است، آنجا شکست خورده اند حالا عکسش را دارند می گویند. این هم روی همین زمینه است، اینکه می گویند انتخابات از امور سیاسی است و امور سیاسی هم حق مجتهدین است هر دویش غلط است. انتخابات سرنوشت یک ملت را دارد تعیین می کند. انتخابات بر فرض اینکه سیاسی باشد و هست هم، این دارد سرنوشت همه ملت را تعیین می کند، یعنی آحاد ملت سرنوشت زندگیشان در دنیا و آخرت منوط به این انتخابات است. این این طور نیست که انتخابات را باید چند تا مجتهد عمل کنند. این معنی دارد که مثلاً یک دویست تا مجتهد در قم داشتیم و یک صد تا مجتهد در جاهای دیگر داشتیم، اینها همه بیایند انتخاب کنند، دیگر مردم بروند کنار؟! این یک توطئه ای است که می خواهند همان طوری که در صدها سال توطئه شان این بود که باید روحانیون و مذهب از سیاست جدا باشد و استفاده های زیاد کردند و ما ضررهای زیاد از این بردیم، الآن هم گرفتار ضررهای او هستیم، حالا دیدند آن شکست خورد، یک نقشه دیگر کشیدند، و آن این است که انتخابات حق مجتهدین است، انتخابات یا دخالت در سیاست حق مجتهدین است. دانشگاهیها بدانند این را که همان طوری که یک مجتهد در سرنوشت خودش باید دخالت کند، یک دانشجوی جوان هم باید در سرنوشت خودش دخالت کند. فرق مابین دانشگاهی و دانشجو و مثلا مدرسه ای و اینها نیست، همه شان با هم هستند. اینکه در دانشگاه رفتند و یک همچو مطلبی را گفتند، این یک توطئه ای است برای اینکه شما جوانها را مأیوس کنند.

بیدار باشید! توجه کنید! اینها با توطئه هایشان می خواهند کار را انجام بدهند، نمی توانند با دخالت نظامی کار بکنند، اینها می خواهند با شیطنتهایشان کار خودشان را انجام بدهند. آن وقت شیطنت این بود که سیاست از مذهب خارج است و بسیار ضرر به ما زدند و ما بسیار ضرر خوردیم و آنها هم بسیار نفع بردند. این مطلب شکست خورده. حالا می گویند که سیاست حق مجتهدین است یعنی، در امور سیاسی در ایران پانصد نفر دخالت کنند، باقیشان بروند سراغ کارشان. یعنی مردم بروند سراغ کارشان، هیچ کار به مسائل اجتماعی نداشته باشند، و چند نفر پیرمرد ملّا بیایند دخالت بکنند. این از آن توطئه سابق بدتر است برای ایران. برای اینکه، «آن» یک عده از علما را کنار می گذاشت، منتها به واسطه آنها هم یک قشر زیادی کنار گذاشته می شوند، «این» تمام ملت را می خواهد کنار بگذارد. یعنی نه اینکه این می خواهد مجتهد را داخل کند، این می خواهد مجتهد را با دست همین ملت از بین ببرد. باید دانشگاهیها متوجه باشند که اگر چنانچه افرادی در دانشگاه هستند که شیطنت دارند می کنند، اینها را باید توجه کنند که گول اینها را نخورند. خودشان دخالت در امور انتخابات بکنند. انتخابات سرنوشت حتی شمایی که در آنجا هستید را تعیین می کند. یک امری که سرنوشت آحاد ملت در دست اوست، وظیفه آحاد ملت است که در آن دخالت کند، مربوط به یک قشری، دون قشری نیست، همه باید در این دخالت بکنند. و این شیطنتهایی که الآن دارند می کنند، به طوری که به من گفته اند برای مأیوس کردن بعضی از جوانهای ماست. این شیطنت را خنثی کنید و فعال وارد بشوید در انتخابات. می خواهید خودتان کسانی را تعیین کنید و انتخاب بکنید، می خواهید ببینید هر قشری که می پسندید حرفهای آنها را و کاندیدای آنها را. شما هم با آنها باشید....در انتخابات به طور فعال همه دخالت بکنید.»

صحیفه امام؛ ج 18، ص 367 ـ 369

امام مخالفت با رای مردم را مصداق دیکتاتوری میداند و میفرمایند:

«... اگر ما فشار آوردیم به اینکه آقا رأی بدهید، حتماً باید به این مسأله رأی بدهید آن وقت البته هم به ما اشکال است هم به آنها. اما اگر به دست مردم دادیم و گفتیم آقا مسأله این مسأله است... شمایی که خلاف این را می گویید دیکتاتور هستید و می خواهید به ما تحمیل بکنید.

دیکتاتوری این است که برخلاف مسیر ملت، برخلاف رأی ملت، یک چیزی به زور گردن ملت بگذارند.»

«پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم. بله ممکن است گاهی وقتها ما یک تقاضایی از آنها بکنیم؛ تقاضای متواضعانه، تقاضایی که خادم یک ملت از ملت می کند.»

صحیفه امام؛ ج 11، ص 34

این ها فقط بخشی از سخنان امام در مورد نقش مردم در جمهوری اسلامی است. بعد از امام خمینی نیز رهبر انقلاب آیت الله خامنه ای در سخنان خود در قالب مستقل یا اشاره به سخنان امام بر این مسئله تاکید کردند:

آیت الله خامنه ای در مورد نقش اسلام و جمهوریت میفرمایند: اسلامیت و جمهوریت دو عنصر جدا نیستند که به یکدیگر وصل شده باشند و یک حقیقت را به وجود آورده باشند؛ در دل اسلامیت، جمهوریت هست. در دل اتکاء به حکم الهی، تکیه‌ ی به مردم و احترام به خواست و رأی مردم هست.

(۱۳۸۸/۰۵/۱۲ بیانات در مراسم تنفیذ حکم دهمین دوره ریاست جمهوری)

ایشان در مقایسه جمهوری اسلامی با رژیم پهلوی میفرمایند: انقلاب اسلامی ورق را بکلی برگرداند؛ مردم نقش پیدا کردند؛ نه فقط در انتخاب نماینده‌ی مجلس، در انتخاب رئیس‌جمهور، در انتخاب خبرگانی که رهبر را بناست انتخاب کنند، در انتخاب شوراهای شهر که شهردارها را باید انتخاب کنند. در همه‌ی این مراحل حساس، نظر مردم شد تعیین‌کننده. قانون اساسی بر این اساس تدوین شد.

(۱۳۸۸/۰۲/۰۹ بیانات در دیدار جمعی از معلمان و پرستاران و کارگران)

رهبر معظم در مورد نقش مردم در دیدگاه امام خمینی میفرمایند: در مکتب سیاسی امام ، رأی مردم به معنای واقعی کلمه تأثیر می‌گذارد و تعیین کننده است. این، کرامت و ارزشمندی رأی مردم است.

(۱۳۸۳/۰۳/۱۴بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی)

ایشان در مورد مردمسالاری دینی, مردم و احترام به رای مردم میفرمایند:

این حقیقتی است که در محیط اسلامی، رأی و خواست مردم در مسیر جهتگیری و منش عمومی نظام، تأثیر بنیانی و تعیین‌کننده‌ای دارد و باید داشته باشد.

(۱۳۷۴/۰۳/۰۸بیانات در دیدار نمایندگان مجلس)

آیت الله خامنه ای در مورد بیعت در نظام اسلامی و شرط حقانیت زمامدار اسلامی میفرمایند: در اسلام به نظر مردم اعتبار داده شده؛ رأی مردم در انتخاب حاکم و در کاری که حاکم انجام میدهد، مورد قبول و پذیرش قرار گرفته. لذا شما می‌بینید که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) با اینکه خود را از لحاظ واقع منسوب پیغمبر و صاحب حق واقعی برای زمامداری میداند، آنوقتی که کار به رأی مردم و انتخاب مردم میکشد، روی نظر مردم و رأی مردم تکیه میکند. یعنی آن را معتبر میشمارد و بیعت در نظام اسلامی یک شرط برای حقانیت زمامداریِ زمامدار است. اگر یک زمامداری بود که مردم با او بیعت نکردند، یعنی آن را قبول نکردند، آن زمامدار خانه‌نشین خواهد شد و مشروعیت ولایت و حکومت به بیعت مردم وابسته است یا بگوئیم فعلیت زمامداری و حکومت به بیعت مردم وابسته است. آنوقتی که بعد از قتل عثمان مردم آمدند اطراف خانه‌ی امیرالمؤمنین را گرفتند، امیرالمؤمنین خطاب به مردم نفرمود که شما چه کاره‌اید؟ رأی شما چه تأثیری دارد؟ فرمود: «دعونی و التمسوا غیری»؛ وقتی میخواست استنکاف کند از قبول خلافت و زمامداری، به مردم گفت من را رها کنید، به سراغ دیگری بروید. یعنی اراده‌ی شما، خواست شما، انتخاب شماست که تعیین کننده است؛ پس از من منصرف بشوید، به سراغ دیگری بروید. در مکاتباتی که امیرالمؤمنین با معاویه در پیش از جنگ صفین داشتند و استدلال میکردند؛ هر کدام یک دلیلی، استدلالی در نامه‌ی خود می‌آوردند - هم معاویه به یک چیزهائی استدلال میکرد تا روش سیاسی خودش را توجیه کند، هم امیرالمؤمنین استدلالهائی میکردند - آنجا یکی از جملاتی که امیرالمؤمنین به کار برده و احتمال میدهم بیش از یک بار هم امیرالمؤمنین این را به کار برده این است که: «انّه بایعنی القوم الّذین بایعوا ابابکر و عمر»؛ یعنی تو چرا در مقابل من می‌ایستی و تسلیم نمیشوی، در حالی که همان مردمی که با ابوبکر و عمر بیعت کرده بودند و تو به خاطر بیعت آن مردم خلافت آنها را قبول داری، همان مردم با من هم بیعت کردند. یعنی مشروعیت دادن به رأی مردم و بیعت مردم؛ این یک اصل اسلامی است. لذا بیعت یکی از چیزهای اصلی بود. اگر کسی به عنوان خلیفه انتخاب میشد، مردم اگر بیعت نمیکردند، هیچ الزامی نبود که دیگران او را خلیفه بدانند. حتی آن زمانهائی که خلافت جنبه‌ی صوری هم به خودش گرفته بود، یعنی در دوران بنی‌امیه و بنی‌عباس، آن روز هم باز بیعت گرفتن از مردم را لازم میدانستند. حالا وقتی که یک حکومت قلدرمابانه و جبارانه بر مردم بخواهد حکومت کند، بیعت گرفتن را هم اجباری میکند یا در بیعت هم تقلب میکند. مثل اینکه در انتخابات، انتخابات صوری و تشریفاتی، فرمایشی در دوران رژیم گذشته تقلب میکردند. اصل بیعت، یک اصل پذیرفته شده است. البته وقتی همه‌ی مردم، اکثریت مردم با کسی بیعت کردند و در حقیقت او را به زمامداری پذیرفتند، دیگران باید تسلیم او بشوند. شاید بیعت در این صورت هم اجباری نباشد.

حق رأی در جمهوری اسلامی مخصوص مسلمانان نیست، مخصوص یک عده‌ای از مسلمانان، یک مذهب خاص نیست، مال همه است.

(۱۳۶۶/۰۳/۲۲ خطبه‌های نماز جمعه‌ تهران)

اگر بدون پیش فرض و نگاه سیاسی هر اهل انصافی به این بیانات امامین انقلاب توجه کند قاطعانه حرفهای آقای جلالی را انحراف از خط امام و رهبری میداند. امام و رهبری آنقدر نقش مردم را در بیانات خود تکرار و تاکید کردند که هیج کسی نمیتواند آن را تحریف و مصادره به مطلوب کند. در آخر کلام نقد دیگری بر سخنان سخن جناب جلالی وارد است و آن اینکه ایشان بین مشروعیت و مقبولیت خلط کرده اند و مثال هایی که میزنند در باب مشروعیت است نه مقبولیت درحالیکه نقش مردم در بعد مقبولیت است نه مشروعیت. بله مردم در مشروعیت حکومت اسلامی، نماز و روزه و احکام الهی هیچ نقشی ندارند و مشروعیت متوقف بر ثقلین است ولی مردم میتوانند حکومت امام معصوم را هم قبول نکنند. نکته آخری که باید متذکر شویم این است که گاهی بین مشروعیت سیاسی و دینی در ادبیات اندیشمندان معاصر خلط میشود. مشروعیت سیاسی که در ادبیات سیاسی جهان همان مقبولیت در ادبیات دینی ما است. پس اگر آنها میگویند مشروعیت ندارد مرادشان همان مقبولیت ما است و این خلط اصطلاح گاهی باعث دعواهای لفطی میشود ولی مراد روشن است و آن این است که شما چه قائل به جمهوری اسلامی و چه قائل به حکومت اسلامی باشید مقبولیت حکومت متوقف بر مردم است و بدون مقبولیت مردمی امام معصوم هم خانه نشین میشود. و اخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین

شیخ فرهاد فتحی/ قم المقدسه ۱۲ خرداد ۱۴۰۱

 

*استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
4 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.