محفل درسی امام خمینی در قم و نجف، خاستگاه حلقه نخست یاران ایشان است که در دوران مبارزه و پیروزی تحت فرمان امام، راهی پرفراز و نشیب را طی کردند. آیت الله محمدعلی گرامی یکی از نخستین مبارزان انقلاب و شاگران امام است. گفتگو با کسی که ذهنی سرشار از خاطرات مبارزه و دلی لبریز از ارادت به امام دارد، بسیار سودمند خواهد بود. با آیت الله گرامی صبح روز پنجم ماه رمضان در بیت معظم له در قم به گفتگو نشستیم. ایشان در این گفتگو از نخسیتن آشنایی و دیدار خود با امام، خاطرات دوران مبارزه، نظریه ولایت فقیه، غائله 14 خرداد و اجماع علما در حمایت از یادگار امام سخن می گوید. اوج مصاحبه آنجاست که این شاگرد دیرین امام می گوید: غائله 14 خرداد قابل جبران نیست اما قابل تخفیف است.
پایگاه اطلاع رسانی و خبری حماران :محفل درسی امام خمینی در قم و نجف، خاستگاه حلقه نخست یاران ایشان است که در دوران مبارزه و پیروزی تحت فرمان امام، راهی پرفراز و نشیب را طی کردند. آیت الله محمدعلی گرامی یکی از نخستین مبارزان انقلاب و شاگران امام است. گفتگو با کسی که ذهنی سرشار از خاطرات مبارزه و دلی لبریز از ارادت به امام دارد، بسیار سودمند خواهد بود. با آیت الله گرامی صبح روز پنجم ماه رمضان در بیت معظم له در قم به گفتگو نشستیم. ایشان در این گفتگو از نخسیتن آشنایی و دیدار خود با امام، خاطرات دوران مبارزه، نظریه ولایت فقیه، غائله 14 خرداد و اجماع علما در حمایت از یادگار امام سخن می گوید. اوج مصاحبه آنجاست که این شاگرد دیرین امام می گوید: غائله 14 خرداد قابل جبران نیست اما قابل تخفیف است. متن گفتگوی پایگاه اطلاع رسانی و خبری حماران با آیت الله گرامی بدین شرح است :
***
با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید برای شروع بحث، خوب است که شما از اولین آشنایی و اولین دیدار خودتان با امام بگویید تا خوانندگان ما بدانند چه شخصیتی و با چه سابقه ای این مطالب را ارائه می کنند؟ !P1!
بسم الله الرحمن الرحیم بنده هم خوشحالم که این دیدار صورت گرفت. اولین دیدار من با مرحوم امام موقعی بود که من سطح می خواندم وهنوز لمعه تمام نشده بود که در مسیر راه ایشان رادیدم و جذب متانت و آقایی ایشان شدم. البته تا زمانی که با ایشان درس شروع نکردیم، تماسی هم نداشتیم. در سال 35 در بحث فقه و اصولشان که از اول شروع شده بود ما شرکت کردیم این اولین سال درس خارج ما هم بود. درس آیت الله بروجردی هم می رفتیم ولی آن طور که پایبند درس مرحوم امام بودیم پایبند درس مرحوم آقای بروجردی نبودیم. دلیلش هم این بود که درس ایشان ریاستی بود و تعطیلی زیاد داشتند. موقعی هم که درس داشتند در هفته یک یا دو روز درس بود بقیه تکرار و مکررات بود. در حالیکه بحث امام همیشه ارائه درس جدید بود و خیلی هم منظم بود. ایشان در رعایت ساعت دقیق بودند. یکبار برف شدیدی آمده بود ایشان مردد بودند که بیایند یا نه، خادم منزل را فرستاده بودند دم در مسجد سلماسی که من بیایم یا نه؟ که برخی دوستان گفتند چون خیلی ها نیامدند شما هم نیایید.
بعد از مدتی ایشان روی من شناخت پیدا کردند. ما هم به هر مناسبتی غیر از درس، جلسات دیگری هم خدمت ایشان می رسیدیم. و این ادامه داشت تا زمانی که ایشان به ترکیه تبعید شدند. قبل از زندان و بعد از زندان هم که بست نشسته بودند، با ایشان در ارتباط بودیم. ایشان جلسات استفتا نداشتند اما در جلسات مختلفی از ایشان استفتا می کردند. یک روز آقای رسولی محلاتی آمده بود سوالات استفتائی از ایشان بکنند نامه های زیادی همراهشان بود آقای صدر هم آنجا بود یک سئوال در مورد فروش مواد مخدر بود. ایشان فرمودند به افراد معتاد فروختن مواد اشکالی ندارد و نباید دست مامورین دولت بیافتند چون از باب اضلال مومن است. ولی فروش به غیر معتادها از باب اضرار است. آیت الله سید یوسف مدنی هم آنجا بود. اعتراض کرد که به چه دلیل اضرار است. من گفتم آقا به دلیل روایت أنّ الجار کالنفس غیر مضار و لاآثم است. آقای آسید یوسف اشکال کرد و امام سخت ایستاد. بعد امام گفتند این روایت کجاست من گفتم در کتاب خودتان است بعدا فهمیدم در متن آن کتاب نیست من خودم در حاشیه این کتاب نوشته بودم.
گفتید جلسات خصوصی خدمت امام بودید اگر از این جلسات خصوصی،خاطره خاصی که قابل نقل و البته مهم باشد بفرمایید؟
وقتی مسائل سیاسی مطرح می شد ما زیاد خدمت ایشان می رفتیم. در یک مورد، بعد از مطرح شدن مساله انجمن های ایالتی و ولایتی یک روز صبح خدمت ایشان رفتیم. مرحوم حاج آقا عیسی جزایری خرم آبادی با چند نفر از علمای قم در کنار امام بودند. من که رسیدم بحث انتخاب کردن و انتخاب شدن زنان بود. امام فرمودند وقتی این قضیه لغو شد علم به من پیام داد حالا که ما به حرف شما گوش دادیم شما هم یک چیزی در تعریف ما بگویید که نظر مردم به ما خوب بشود. فرمودند من به علم جواب دادم که من چیزی نخواهم گفت شما اگر خودتان خوب کار کنید وضعتان بین مردم خوب می شود. اما شما می خواهید کاری بکنید که اگر آن کار را انجام بدهید شما را تاسر حد مرگ می برم. بعد ها ما فهمیدم که آن مساله، مساله به رسمیت شناختن بهائیت بوده است.
در مورد دیگری در مساله انجمن های ایالتی و ولایتی بازار قم تعطیل بود در مسجد امامِ قم سخنرانی هایی بود یکی از سخنران ها آقای آل طه بود ایشان نامه ای از معاویه خواندند و علم را به معاویه تشبیه کردند صبح یکی از اعضای دفتر قم مرا دید و گفت برو به بیت امام و به امام بگو صلاح نیست جلسه بعد از ظهر در مسجد اعظم قم برگزار شود. قرار بود دو نفر از آقایون صحبت کنند شنیدم که امام گفته بودند اگر آنها شل صحبت کنند خودم بلند می شوم صحبت می کنم. من با عجله رفتم بیت امام، امام داشتند نماز می خواندند گفتند من آمدم، امام مهر به دست آمدند بیرون. جریان را گفتم. امام پرسیدند شما خودتان دیدید جلسه صبح شلوغ شده است یا شنیدید؟ گفتم ندیدم اما می گویند شلوغ شده بود. گفتند نه چیزی نیست. جلسه بعد از ظهر هم انجام می شود. الان نامه آقای آسید مرتضی علم که از علما بود به دست من رسیده و نوشته محکم باشید که بین اینها خبری نیست.
حاج آقا، با امام حشر و نشر داشتید در مورد خصوصیات بارز امام از دیدگاه خودتان صحبت کنید؟
اولین چیزی که به نظر من خیلی مهم است قطع علاقه به دنیا بود انسان وقتی به دنیا علاقه دارد هرکاری می خواهد انجام بدهد می بیند به یک جایی ضربه می رسد اذیت می شود و محدود می شود..انسان وقتی از دنیا قطع علاقه کرد، به انجام وظیفه خود می پردازد. مطرح شدن و نشدن برایش مهم نخواهد بود این مساله در صحبت های امام آنجا خیلی بروز داشت که متاسفانه صحبتی است که الان نوار آن موجود نیست. در چهارشنبه آخر سال 41 در مسجد اعظم سخنرانی داشتند صحبت قاطعی بود. در آن صحبت فرمودند که من امسال 63 ساله هستم پیامبر 63 ساله از دنیا رفت حضرت امیر 63 ساله از دنیا رفت ( من روایت دیده ام که امام حسین هم 63 ساله از دنیا رفته است). جلسه شلوغی بود در شبستان اول نزدیک قبر آیت الله بروجردی تشکیل شده بود. جلسه بی نظیری بود امام فرمودند مبارزه نمی کنیم که بمانیم برای چی باید بمانیم؟ برای اینکه یک کیسه برنج بیشتر بخوریم یا یک حلبی روغن بیشترمصرف کنیم؟ امام جای دیگری در این سخنرانی فرمودند: ای آقایان اهل علم کمرها را محکم ببندید برای حبس شدن، سربازی رفتن و محدودیت های زیاد و ...از این جلسه تنها یک نوار تهیه شد که دست من بود. مرحوم حاج آقا مصطفی بعد از تبعید امام این نوار را از من گرفت و گوش کرد و بعدها که من تحت تعقیب قرارگرفتم یک نفر به مدت چند سال از آن نگهداری کرده بود، بعد ها از زندان که آمدم بیرون این نوار را گوش کردم اما به مرور زمان از بین رفته بود و صدا مفهوم نبود. خیلی ناراحت شدم.چون این سخنان با احساس فراوانی بیان شده بود و بسیار موثر بود.یک تکه از آن سخنرانی مثلا این بود: ما که وحشتی نداریم آنهایی بترسند که بعد از مردن جا ندارند. جای ما خوب است . فراموش نمی کنم وقتی آن سخنرانی تمام شد یک نفر که بعد ها اسمش را پرسیدم گفتند حاج حسین کشور است که از مبارزین آن زمان بود و پارسال فوت کردند، جیغ کشید و داد زد و به دولتی ها فحش داد. مردم در اثر صحبت های امام تهیج شدند.(1)!S1!
مهمترین خصوصیت امام این بود که برایشان دنیا حل شده بود. گاهی گفته می شود مهمترین مطلب در ایشان ارتباط با خداست. من می خواهم بگویم که برخی از مادیون ارتباط با خدا ندارند اما برایشان این حالت به وجود می آید که دنیا بی ارزش است در تاریخ برخی مبارزین این مساله وجود دارد. چه گوارا در مسیری در بلیوی رد می شده، در نامه ای که بعد ها به کاسترو نوشته است، می گوید ما الان داریم از مسیر فلان روستا رد می شویم مردمی که ما بخاطر آنها مبارزه می کنیم، ما را دیدند و چون ما را خرابکار و چریک می دانند احتمالا ما را لو بدهند که بعد از آن هم دستگیر شد و کشته شد. اینها می دانستند که کشته می شوند اعتقادی به خدا هم نداشتند اما مساله برایشان حل شده بود اینکه ماندن صرف در دنیا ارزشی ندارد این غیر از ترس از خداست. آنجا که آقا ابی عبد الله نوشتند: إنّی لا أری الْمَوْتَ إلاّ السَعادَة، وَ لاَ الْحَیاهَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّ بَرَماً این منهای اعتقاد است. عموم و خصوص من وجه با آن دارد. ولو اعتقاد به او نباشد دنیا برایشان حل شده است. آن وقت وقتی مامورین شاه به فیضیه حمله کردند فردای آن روز درهای همه بیوت مراجع بسته بود الا در بیت مرحوم امام. که ما هم رفتیم آنجا و امام برخلاف عادت معمول خیلی زودتر،آمد نشست دم در و در حضور همه مردم شروع به صحبت کرد. امام در غروب همان روز حادثه فیضیه در کاغذ کوچکی بیانیه ای صادر کردند که با این عبارت شروع می شد: إنّی لا أری الْمَوْتَ إلاّ سَعادَه، وَ لاَ الْحَیاهَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّ بَرَماً دنبالش هم این بود:من اکنون سینه خودرا برای سرنیزه های مامورین شما آماده کرده ام.(2)
کسی می تواند این حرف را بزند که برایش مساله مرگ و حیات حل شده باشد. ما جای دیگری این روحیه را نمی دیدیم. حالا منشأ آن عرفان بوده (چون فلسفه بدون عرفان این روحیه را نمی دهد) یا منشأ شدت توکل در تعلیق درالهیت بوده است،یا منشادیدن واقعیت زندگی در برابر ظلم و ستم بوده است، ما نمی دانیم. آیا اگر عرفان بوده منشاء آن مرحوم شاه آبادی بوده است، معلوم نیست. یک وقتی در نجف در محضر امام صحبت از مرحوم شاه آبادی می شود که امام بلافاصله می گوید: او یک چیز دیگری بود صحبت کردن مرحوم شاه آبادی سحر می کرده است می گویند یک بار یکی از مامورین ساواک آمده بود از سخنرانی ایشان گزارش تهیه کند پای سخن ایشان که می رسد و کمی گوش می کند همانطور خشکش می زند. او خودش جذب صحبت های مرحوم شاه آبادی شده بود
یکی از نظریه های سیاسی تاریخ اسلام، نظریه ولایت فقیه بوده است در مورد سابقه تاریخی این نظریه صحبت کنید آیا قبل از امام افراد دیگری به این نظریه اشاره کرده بودند یا نه؟
قبل از امام مطرح بوده است. مرحوم نراقی در کتاب عوائد الایام ادله ولایت فقیه را آورده است. مرحوم صاحب جواهر در جاهای مختلفی از جواهر به این مبحث پرداخته اند. فقهای مختلفی هم در مسائلی چون حدود، قصاص و... مباحثی داشتند که چنین معنایی افاده می شود.اما کسی که پیشگیری بکند و به زبان روز مطرح کند و در شرایطی خاصی آن را یاد کند امام بودند اول کسی که از این نظریه بطور درست استفاده می کند، امام بود. البته قبل از امام بصورت محدود اجرا هم شده است. زمانی که شاه طهماسب یک مدتی حکومت را ول کرد و به سفر رفت مملکت را کلا به محقق کرجی سپرد و گفت فرامین ایشان در نصب وعزل و....کاملا قابل اجرا است. فتحعلی شاه اجازه حکومت از مرحوم کاشف الغطا گرفت اگرچه او بعد ها مقلد مرحوم قمی بود. نامه کاشف الغطا به فتحعلی شاه موجود است. بعد ها که مقلد میرزای قمی بوده است، کلا در همه چیز به او رجوع کرده است و در حقیقت امور را میرزا می چرخانده است اما در جزئیات دخالت نمی کردند. در زمان صفویه علما در حد نظارت و نه نصب و عزل نفوذ داشتند. همواره بحث ولایت فقیه بوده است اما نه بصورت کامل. البته حکومت سادات میر در شمال ایران حکومت ولایت فقیهی بود. سربداران بعد از مدتی خود را کارگزار شهید اول می دانستند. اینها نوعی حکومت های ولایت فقیهی بودند. اما بطور گسترده و با زبان روز و بطوری که دنیا متوجه مطلب بشود، در زمان امام صورت گرفت.
فقهای زمان امام چه دیدگاهی در مورد ولایت فقیه داشتند؟
اختلاف نظر در این مساله بین امام و دیگر علما زیاد بود. مرحوم حائری که در مذاکرات قانون اساسی حضور داشتند، این مساله را قبول نداشت مرحوم آقای اراکی در بحث علمی خود ولایت فقیه را قبول نداشت خیلی از آقایان دیگر این بحث را قبول نداشتند.
تمایز امام با افرادی مثل آقای نراقی که موید نظریه ولایت فقیه بودند چه بود؟
امام این نظریه را عملی کرد اما در زمان آقای نراقی و دیگران امکانات برای عملی کردن آن نبود. آنها عقیده شان این بود. اما شرایط جوری بود که نمی توانستند ولایت فقیه را علمی کنند.
در سیره عملی حضرت امام و صحبت هایی که می کردند، انصافا برای عامه مردم و نظرات مردم جای خاصی را باز می کردند. امام بین این دو اجماع ایجاد کرده بود؟
یک مساله عملی مطرح است و یک مساله نظری. در مساله نظری همین است که من گفتم ایشان در مساله نظری از اول تبیین نکردند که ولی فقیه چه اختیاراتی دارد ولی در جنبه عملی تا آخر رعایت می کردند. اگر می خواستند بطور کامل آن جنبه نظری را در عمل پیاده کنند، اصلا نمی شد. ایشان این مساله را می دانستند و از جامعه شناخت داشتند حتی رعایت نظر چند تا خشک مقدس را هم می کردند. یکبار در اوایل مبارزات، یکی از مبارزین به امام گفت که تندتر فعالیت بشود و کارها پیش برود. امام گفتند: برای ما سکوت فلانی (یکی از آقایان علما) بس است، سکوت کند ما له می شویم.
یکبار من به امام گفتم دولت 5 ریال روی شکر کشیده است چطور است شما تحریم کنید؟ گفتند من دراین فکر بودم اما دیدم مصلحت نیست برای اینکه از خودمانی ها می ترسیم. امام گفتند وقتی میرزای شیرازی فتوا به تحریم تنباکو داد دو نفر از ما رفتند بالای منبر قلیان کشیدند. مراعات این جهات را خیلی می کردند.!S2!
یک شب اوایل قضیه انجمن های ایالتی و ولایتی که علم هی قضیه لغو لایحه را معطل می کرد، من به امام گفتم آقا این علم ما را معطل می کند درد ما این است که شنیده ام عده ای شما را از مبارزه سست می کنند امام داغ شد که من از مبارزه سست بشوم؟ والله علم را از مملکت بیرون می کنم. ایشان در آنجا هم مراعات می کرد. ایشان در جنبه نظری کاملا اعتقاد داشتند فقیه همه کاره است. حضرت امیر اگر چه مردم را رعایت می کرد اما از نظر فقهی، ، نصب از طرف مردم نیست از طرف خداست حضرت امیر وقایع را با مردم در میان می گذاشت .(3 )
حاج آقا،این بحث سر دراز دارد. اگر اجازه بدهید برویم سر بحث دیگری. در 14 خرداد امسال حادثه بدی اتفاق افتاد. بعد از این واقعه مراجع در ابعادی جدی ماجرا را محکوم کردند خود شما هم در بیانیه ای محکوم کردید. تحلیل شما از این اجماع مراجع چیست؟
اولا توهین بزرگی به مرحوم امام شد. حالا اگر کسی با سیاست ایشان مخالف بود به مرجعیت ایشان احترام می گذاشت. دوم اینکه خلاف مبانی اسلامی بود حکومتی که از آزادی بیان سخن می گوید، آن وقت نوه بنیانگذار این سیستم نتواند پنج کلمه حرف بزند خیلی عجیب است. خیلی ها تکان خوردند حتی کسانی که هیچ وقت وارد نمی شوند، وارد ماجرا شدند. خیلی ناراحت کننده بود. از طرف دیگر احساس مظلومیت در نوه امام شد این مظلومیت همیشه باعث پیشرفت شده. بنده برآوردی که از تلفن ها و دیدار ها داشتم این بود که محبوبیت آقای سید حسن خمینی بعد از حادثه خیلی بالا رفت. غائله بسیار زشت و بد بود. ما وقتی آن بیانیه را دادیم مدیر کل اطلاعات قم و فرمانده سپاه آمدند پیش ما و قضیه را توضیح دادند و گفتند با روبوسی آن قضایا جبران شد.
این قضیه در خارج هم به چهره جمهوری اسلامی لطمه زد اخیرا چند چیز به جمهوری اسلامی لطمه زده است. یکی همین قضیه بود. یکی هم قضیه کهریزک بود حالا من به واقعش کاری ندارم اما شایعاتی که در قضیه زندان کهریزک در آمد ، کشید به اینکه شاعران طناز طنزی هایی ساختند و در موبایل ها پخش شد و سرتاسر مملکت را گرفت امروزه تبلیغات اینجوری نیست که اگر در صدا و سیما نیاید تمام بشود ،موبایل ها همه جا پخش می کنند.
اجماع در میان مراجع خیلی کم پیش می آید. این اجماع مراجع چه پیامی دارد؟
بله در طول مبارزات، اجماع مراجع تنها در قضیه انجمن های ایالتی و ولایتی بود. دیگر اجماع نداشتیم. اول رفراندوم برخی آمدند بیانیه بدهند اما به جایی نرسید. هر جا اجماع علما بوده، فورا پیروزی حاصل می شد. وقتی میرزای شیرازی در قضیه تنباکو می خواست در برابر ناصر الدین شاه اعلام موضع کند از 6 ماه پیش با علما مذاکره می کرد که من می خواهم این اقدام را بکنم شما چه می گویید تا اینکه که اجماعی کلی حاصل شد اگرچه آقای فشارکی دو خط مطلب نوشت.
اولا مراجع ناراحتی هایی از بعضی چیزهای دیگر داشتند و این قضیه محلی شد برای بروز این ناراحتی ها. دوم مظلومیت نوه امام بود و سومی توهین به امام باعث چنین اجماع شد. مردم توهین به مرجعیت را تحمل نمی کنند و امام راقبل از اینکه رئیس حکومت باشد، به عنوان یک مرجع می شناسند. مشکلات خیلی زیاد است اما این مساله برای آنها اهمیت دارد. مشکلات مردم یکی دو تا نیست هی آمار می دهند اما آمار ملاک نیست مردم مرتبا به ما اطلاع می دهند و از وضع بیکاری و سردرگمی می نالند. می گویند می ترسیم جنس بخریم مبادا ارزان شود، می ترسیم جنس بفروشیم مبادا گران شود. کارها خوابیده است من اطلاع دقیق دارم. برخی از افراد از مقلدین خود ما که وضعشان هم خیلی خوب بوده، تلفن می زنند می گویند دعا کنید آبرویمان نرود.
حاج آقا! برخی خانواده امام را از امام جدا می کنند و مثلا یادگار امام را متهم می کنند به اینکه شما از خط امام منحرف شده اید تحلیل شما چیست هدف اینها از طرح این مسائل چیست؟
اصل این قضیه همه جا سابقه دارد، در اسلام وغیر اسلام. اهل بیت پیامبر هم دچار چنین مساله ای شده اند. آن زمان اوضاع چنان در اثر تبلیغات ورق خورد که وقتی حضرت امیر در محراب زخمی شد در شام گفتند مگر علی نماز می خوانده برای چه رفته مسجد؟ این مساله سابقه دارد و مربوط به روشن نبودن عامه مردم است. عامه مردم را در سیاست وارد کردن دو لایه دارد که یا باید اصلا وارد نشوند یا اگر وارد می شوند کامل کامل وارد شوند والا خطر دارد
.مرحوم امام در شروع مبارزات فرمودند از همان اول ما مردم را در جریان مبارزات قرار دهیم و پیروز هم شدند. اولین برخوردشان اعلامیه ای بود که خطاب به علم صادر کردند و این باعث شد که مردم رشد سیاسی پیدا کردند. اما در جریان شیخ فضل الله نوری مردم در جریان بودند اما کامل در جریان نبودند. یکی به رضاخان گفته بود که چرا این علما را اینقدر اذیت می کنی؟ پاسخ داده بود: من در روز اعدام شیخ فضل الله بودم برخی را پای اعدام دیدم کف می زنند و نقل می دهند در حالیکه همین ها می آمدند در نماز، پشت سر شیخ فضل الله جا را به 5 ریال می خریدند تا نماز بخوانند. این صحنه ای را که دیدم با خودم عهد کردم که اگر به جایی رسیدم اینها را از بین ببرم.
شما از اهل بیت امام صحبت کردید و تعمیم دادیم به اهل بیت پیامبر. در جمهوری اسلامی اصحاب امام و اهل بیت ایشان چه جایگاهی دارند و اصلا چرا باید به آنان احترام گذاشت؟
یک چیزی در کلام ما مطرح است که می گویند شکر منعم واجب است. این را فقط در مورد خدا می گویند که خداوند به ما انعام هایی کرد. امت و ما باید شکر آنها را به جا بیاوریم. در حالیکه این اختصاص به خدا ندارد. ما در مباحث خود این را به پیامبر و اهل بیت هم جریان دادیم برای اینکه اینها ولینعمت ما هستند.برای اینکه وسائل ارتباط جهان با خدا هستند. هر کسی که به نوعی بر ما انعام دارد باید شکر آنها را گذاشت. مردم هنوز اعتقاد به نظام جمهوری اسلامی دارند واین را نعمتی از امام می دانند وشکر منعم را در نعمت خود لازم می دانند حتی اگر اصطلاح آن را ندانند. البته نسبت به قبل از انقلاب تحولاتی صورت گرفته است الان تفرق هایی به وجود آمده است. آنهایی که هنوز علاقمند هستند این نظام را نعمتی از امام و مراجع دیگر می دانند.
ما در ماه رمضان خدمت شما رسیدیم توصیه ای شما به مردم در این ماه عزیز چیست؟
اگر روزه را طبق سفارش هایی که در روایات هست، فقط به مبطلات فقهی آن بسنده نکینم، برای تکامل نفس بسیار، بسیار موثر است. حتی برای تکامل غیر مذهبی هم موثر است. قدرت نفس منهای مذهب یک بحث جدی است. ضعف نفس یکی از مشکلات جوانان امروزی است و یکی از عوامل تقویت آن همین روزه است. برای معنویت دینی دو چیز خیلی موثر است و بیشترین وقت تحصیل آن هم در ماه رمضان است یکی تعبد و دیگری توسل. مظهر تعبد نماز است بخصوص نماز شب و مظهر توسل ارتباط با اهل بیت و بخصوص زیارت جامعه و زیارت عاشورا است. اینها به انسان قدرت پیگیری مطالبات اهل بیت و قدرت قطع علاقه از دنیا را می دهد. از خدا می خواهیم همه توفیق داشته باشیم به حرفهایی که می گوییم عمل کرده باشیم.
`پی نوشت:
(1)- در کتاب «کوثر، مجموعه سخنرانیهاى حضرت امام خمینى، همراه با شرح وقایع انقلاب اسلامى»، چاپ اول، ج 1، ص 52؛ مضمون چند فراز از این سخنرانى به استناد یادداشتها و خاطرات چند تن از شاهدان و حاضران در مجلس درج گردید. اخیراً متن این سخنرانى که بر اساس توضیح ذیل تنظیم گردیده است همراه با تصویر گزارش شهربانى قم، کپى ترجمه عربى آن از کتاب «کفاح العلماء الاعلام»؛ چاپ نجف، توسط آقاى سید حمید روحانى مؤلف کتاب «بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى»، به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى ارائه گردید. ایشان در چگونگى ثبت و تنظیم این سخنرانى چنین نوشتهاند: «این سخنرانى را یکى از طلاب به نام سید حسن طاهرى که ضبط صوتى در دسترس داشت، ضبط کرد و از مرز آبادان، به شکل پنهانى با خود به نجف اشرف برد. در آنجا به وسیله برخى از روحانیان سختکوش بىدرنگ از نوار پیاده و به عربى برگردانده شد و بخشهاى عمده آن در کتاب «کفاح العلماء الاعلام»، چاپ نجف اشرف، به چاپ رسید .
این نگارنده در دورانى که در نجف اشرف مىزیست، با همه تلاشى که کرد نتوانست نوار این سخنرانى و یا متن پیاده شده آن را به دست آورد. در پى پیروزى انقلاب اسلامى تا به امروز نیز تلاش نگارنده براى به دست آوردن نوار این سخنرانى بیهوده بوده است، ناگزیر متن عربى آن را از کتاب یاد شده به فارسى برگردانده و بخشهایى را که شهربانى قم در گزارش خود آورده بر آن افزوده است و با آنچه را که خود نگارنده شنیده و به یاد سپرده آن را تکمیل کرده است.شهربانى قم در گزارش خود شمار افراد حاضر در پاى سخنرانى امام را «حدود چهار هزار نفر» برآورد کرده است. لیکن از دید این نگارنده به مراتب بیشتر بود. این نگارنده که در بین سخنرانى امام رسید، راهى براى ورود به مجلس نیافت و ناگزیر در بیرون شبستان، در لابه لاى مردمى که ازدحام کرده بودند و به سخنان امام گوش فرا مىدادند، ایستاد».
2- این پیام با آیه استرجاع شروع شده و 13 فروردین 1342 صادر شده است.صحیفه امام،ج 1،ص177
3-نامه [به رئیس مجلس خبرگان (متمم قانون اساسى و عدم لزوم شرطمرجعیت براى رهبرى)].
زمان: 9 اردیبهشت 1368/22 رمضان 1409.
مکان: تهران، جماران.
موضوع: متمم قانون اساسى و عدم لزوم درج شرط مرجعیت در شرایط رهبرى نظام.
مخاطب: مشکینى، على (رئیس مجلس خبرگان).
بسم اللَّه الرحمن الرحیم.
حضرت حجت الاسلام والمسلمین جناب آقاى حاج شیخ على مشکینى- دامت افاضاته.
پس از عرض سلام، خواسته بودید نظرم را در مورد متمم قانون اساسى بیان کنم.
هر گونه آقایان صلاح دانستند عمل کنند. من دخالتى نمىکنم. فقط درمورد رهبرى، ما که نمىتوانیم نظام اسلامىمان را بدون سرپرست رها کنیم. باید فردى را انتخاب کنیم که از حیثیت اسلامىمان در جهان سیاست و نیرنگ دفاع کند. من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم که شرط «مرجعیت» لازم نیست. مجتهد عادل مورد تأیید خبرگان محترم سراسر کشور کفایت مىکند. اگر مردم به خبرگان رأى دادند تا مجتهد عادلى را براى رهبرى حکومتشان تعیین کنند، وقتى آنها هم فردى را تعیین کردند تا رهبرى را به عهده بگیرد، قهرى او مورد قبول مردم است. در این صورت او ولىّ منتخب مردم مىشود و حکمش نافذ است. در اصل قانون اساسى من این را مىگفتم، ولى دوستان در شرط «مرجعیت» پافشارى کردند، من هم قبول کردم. من در آن هنگام مىدانستم که این در آینده نه چندان دور قابل پیاده شدن نیست. توفیق آقایان را از درگاه خداوند متعال خواستارم. والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته ..
- 9/2/68.
- روح اللَّه الموسوى الخمینى